تصویری از کودک سلاخی شده در تهران
مظنون اصلی پرونده قتل پسر ۱۰ ساله در خیابان وحدت اسلامی تهران،در حوالی محل قتل شناسایی و دستگیر شد.
جام جم آنلاین: مظنون اصلی پرونده قتل پسر ۱۰ ساله در خیابان وحدت اسلامی تهران، در حوالی محل قتل شناسایی و دستگیر شد.
بعدازظهر سه شنبه گذشته اهالی بازارچه محله وحدت اسلامی هنگام گذر از کوچه مقدم با جسد غرق در خون پسر ۱۰ ساله ای نزدیک دیوار آپارتمانی روبه روشدند. آنها زنگ در همسایه ها ر ا به صدا درآوردند تا خانواده او را پیدا کنند که مشخص شد خانواده مقتول در همان ساختمان زندگی می کند.
با گزارش وقوع این جنایت به بازپرس سجاد منافی آذر، جسد سپهر ۱۰ ساله به پزشکی قانونی منتقل شد. همزمان با تشکیل پرونده قضایی، خانواده مقتول در تحقیقات گفتند روز حادثه سپهر برای خرید نان و خوراکی به مغازه سر کوچه رفته بوده که بازنگشته و این حادثه تلخ برایش رخ داده است.
در این مرحله، کارآگاهان جنایی برای رازگشایی از این جنایت و دستگیری قاتل کودک بی گناه به تحقیق از همسایه ها پرداختند تا این که معلوم شد یکی از آنها که مغازه دار بوده، مرد جوانی را در حالی که لباسش خون آلود بوده و سراسیمه از کوچه محل جنایت خارج می شده، مشاهده و گمان کرده است او با فردی درگیری داشته تا این که موقع بازگشت به مغازه اش با صدای فریاد همسایگان، متوجه این جنایت شده و تصور می کند قاتل فراری باید همان مرد جوان باشد.
شناسایی مظنون
تیم جنایی پلیس با تحقیقات محلی متوجه شدند، دوربین های مداربسته یک شرکت در محل جنایت، تردد مرد جوانی را در زمان قتل در کوچه ضبط کرده است. بلافاصله فیلم دوربین های مداربسته بررسی شد و چهره مرد جوان در اختیار پلیس قرار گرفت. در ادامه پسر جوانی که در نزدیکی محل قتل زندگی می کرد به عنوان مظنون شناسایی شد و زمانی که ماموران راهی خانه او شدند مشخص شد پسر جوان همزمان با قتل ناپدید شده است.
قاضی سجاد منافی آذر، دستور دستگیری پسر جوان را صادر کرد و عکس و مشخصات او در اختیار گشتی های پلیس قرار گرفت.
سرانجام پس از گذشت ۳۰ ساعت از این جنایت هولناک، عصر دیروز ماموران موفق شدند پسری ۳۰ ساله را در چهارراه گلوبندک دستگیر کنند. او پس از انتقال به پلیس آگاهی منکر قتل شد که تحقیقات از او زیر نظر بازپرس جنایی تهران ادامه دارد تا مشخص شود وی در قتل سپهر نقش داشته است یا نه.
حسرتی که بر دل مادر ماند
سپهر منتظر بازگشایی مدرسه بود تا بعد از سه ماه دوری از دوستان مدرسه اش آنها را بار دیگر ملاقات کند. چند روز پیش با مادر و خواهر نوجوانش، سحر، لباس و کیف نو برای رفتن به مدرسه خریده بود و روزها را می شمرد تا زودتر فصل پاییز فرابرسد و با پوشیدن آنها و برداشتن کوله پشتی زیبایش به مدرسه برود، اما زندگی ورق دیگری برای آرزوهای کوچک او رقم زد و برای همیشه سپهر را به خاک سرد سپرد.
جای سپهر امسال با باز شدن مدرسه و حضور دوستانش در سر کلاس درس خالی است. هنوز کوله پشتی سپهر، لباس نو مدرسه اش و کتانی های سفیدش کنج اتاق است.
لیلا، مادر سپهر کنج اتاق نشسته و مدام او را صدا می کند.
صدای سپهر همچنان در گوش مادر می پیچد و خانه بی او صفایی ندارد.
هق هق گریه امانش نمی دهد. قاب عکس سپهر را محکم بغل کرده و بی تاب اوست و زیر گوش قاب عکس برایش لالایی مادرانه می خواند.
باورش نمی شود مردی غریبه این چنین گل زندگی اش را چید و او را عزادار کرد. مادر بزرگ آن سوتر نشسته و گریه می کند. دایی، خاله و دیگر اعضای خانواده همه سیاهپوش هستند و باور این مرگ برایشان سخت و جانکاه است.
سحر، خواهر بزرگ سپهر در حالی که به پهنای صورت اشک می ریزد، فریاد می زند داداش خوبم برگرد، چرا من و مامان را تنها گذاشتی، زیر لب به قاب عکس برادرش می گوید نگران نباش، قاتلت دستگیر می شود و خودم چهارپایه مرگ را از زیر پایش می کشم.
سپهر مرد خانه بود
لیلا کمی که آرام تر گرفت و سپس گفت: چهار سال پیش بنابر دلایل و مشکلاتی که برایمان پیش آمد، شوهرم به ناچار من و دو فرزندم را ترک کرد و قرار شد با پایان مشکلات دوباره همه با هم زندگی کنیم. در نبود شوهرم، سپهر مرد خانه مان شده بود. هرچه می خواستیم او تهیه می کرد. همیشه مراقب من و خواهرش بود. هیچ وقت دوست نداشت گریه من و خواهرش را ببیند. خوب درس می خواند و همیشه شاگرد اول بود و خیلی دوست داشت این چند هفته تعطیلات تابستانی تمام شود و دوستانش را در کلاس چهارم ببیند.
وی ادامه داد: ظهر سفره ناهار را پهن کردم. سپهر از من اجازه خواست برای خرید نان و خوراکی به مغازه سر کوچه برود و زود بازگردد. من هم اجازه دادم. ده دقیقه از رفتن او نگذشته بود که با صدای فریاد همسایه ها و به صدا درآمدن زنگ خانه مان سراسیمه به خیابان آمدم و مشاهده کردم همسایه ها مدام نام سپهر را به زبان می آورند. وحشت سرتا پای وجودم را فراگرفته بود. دست و پایم می لرزید، بسختی قدم برداشتم و از میان جمعیت رد شدم. سپهرم غرق در خون بود. خوراکی ها و نانی که خریده بود، کنارش افتاده بود. پایم لرزید و کف خیابان افتادم.
مادر داغدیده می گوید: من، شوهرم و دیگر اعضای خانواده ام با کسی اختلافی نداشتیم و نمی دانیم چرا آن مرد غریبه بی رحمانه جان فرزندم را گرفت و این چنین ما را داغدار کرد. یک ماه قبل برای سپهر جشن تولد ۱۰ سالگی گرفتیم. از مسئولان قضایی و پلیس می خواهم قاتل فرزندم را هرچه زودتر دستگیر و در محله مان و همان جایی که بی رحمانه جان فرزندم را گرفت، مجازات کنند. قاتل بی رحمانه پسرم را کشته و سپهر حتی فرصت نکرده بود، زنگ خانه را بزند.
بعدازظهر سه شنبه گذشته اهالی بازارچه محله وحدت اسلامی هنگام گذر از کوچه مقدم با جسد غرق در خون پسر ۱۰ ساله ای نزدیک دیوار آپارتمانی روبه روشدند. آنها زنگ در همسایه ها ر ا به صدا درآوردند تا خانواده او را پیدا کنند که مشخص شد خانواده مقتول در همان ساختمان زندگی می کند.
با گزارش وقوع این جنایت به بازپرس سجاد منافی آذر، جسد سپهر ۱۰ ساله به پزشکی قانونی منتقل شد. همزمان با تشکیل پرونده قضایی، خانواده مقتول در تحقیقات گفتند روز حادثه سپهر برای خرید نان و خوراکی به مغازه سر کوچه رفته بوده که بازنگشته و این حادثه تلخ برایش رخ داده است.
در این مرحله، کارآگاهان جنایی برای رازگشایی از این جنایت و دستگیری قاتل کودک بی گناه به تحقیق از همسایه ها پرداختند تا این که معلوم شد یکی از آنها که مغازه دار بوده، مرد جوانی را در حالی که لباسش خون آلود بوده و سراسیمه از کوچه محل جنایت خارج می شده، مشاهده و گمان کرده است او با فردی درگیری داشته تا این که موقع بازگشت به مغازه اش با صدای فریاد همسایگان، متوجه این جنایت شده و تصور می کند قاتل فراری باید همان مرد جوان باشد.
شناسایی مظنون
تیم جنایی پلیس با تحقیقات محلی متوجه شدند، دوربین های مداربسته یک شرکت در محل جنایت، تردد مرد جوانی را در زمان قتل در کوچه ضبط کرده است. بلافاصله فیلم دوربین های مداربسته بررسی شد و چهره مرد جوان در اختیار پلیس قرار گرفت. در ادامه پسر جوانی که در نزدیکی محل قتل زندگی می کرد به عنوان مظنون شناسایی شد و زمانی که ماموران راهی خانه او شدند مشخص شد پسر جوان همزمان با قتل ناپدید شده است.
قاضی سجاد منافی آذر، دستور دستگیری پسر جوان را صادر کرد و عکس و مشخصات او در اختیار گشتی های پلیس قرار گرفت.
سرانجام پس از گذشت ۳۰ ساعت از این جنایت هولناک، عصر دیروز ماموران موفق شدند پسری ۳۰ ساله را در چهارراه گلوبندک دستگیر کنند. او پس از انتقال به پلیس آگاهی منکر قتل شد که تحقیقات از او زیر نظر بازپرس جنایی تهران ادامه دارد تا مشخص شود وی در قتل سپهر نقش داشته است یا نه.
سپهر منتظر بازگشایی مدرسه بود تا بعد از سه ماه دوری از دوستان مدرسه اش آنها را بار دیگر ملاقات کند. چند روز پیش با مادر و خواهر نوجوانش، سحر، لباس و کیف نو برای رفتن به مدرسه خریده بود و روزها را می شمرد تا زودتر فصل پاییز فرابرسد و با پوشیدن آنها و برداشتن کوله پشتی زیبایش به مدرسه برود، اما زندگی ورق دیگری برای آرزوهای کوچک او رقم زد و برای همیشه سپهر را به خاک سرد سپرد.
جای سپهر امسال با باز شدن مدرسه و حضور دوستانش در سر کلاس درس خالی است. هنوز کوله پشتی سپهر، لباس نو مدرسه اش و کتانی های سفیدش کنج اتاق است.
لیلا، مادر سپهر کنج اتاق نشسته و مدام او را صدا می کند.
صدای سپهر همچنان در گوش مادر می پیچد و خانه بی او صفایی ندارد.
هق هق گریه امانش نمی دهد. قاب عکس سپهر را محکم بغل کرده و بی تاب اوست و زیر گوش قاب عکس برایش لالایی مادرانه می خواند.
باورش نمی شود مردی غریبه این چنین گل زندگی اش را چید و او را عزادار کرد. مادر بزرگ آن سوتر نشسته و گریه می کند. دایی، خاله و دیگر اعضای خانواده همه سیاهپوش هستند و باور این مرگ برایشان سخت و جانکاه است.
سحر، خواهر بزرگ سپهر در حالی که به پهنای صورت اشک می ریزد، فریاد می زند داداش خوبم برگرد، چرا من و مامان را تنها گذاشتی، زیر لب به قاب عکس برادرش می گوید نگران نباش، قاتلت دستگیر می شود و خودم چهارپایه مرگ را از زیر پایش می کشم.
سپهر مرد خانه بود
لیلا کمی که آرام تر گرفت و سپس گفت: چهار سال پیش بنابر دلایل و مشکلاتی که برایمان پیش آمد، شوهرم به ناچار من و دو فرزندم را ترک کرد و قرار شد با پایان مشکلات دوباره همه با هم زندگی کنیم. در نبود شوهرم، سپهر مرد خانه مان شده بود. هرچه می خواستیم او تهیه می کرد. همیشه مراقب من و خواهرش بود. هیچ وقت دوست نداشت گریه من و خواهرش را ببیند. خوب درس می خواند و همیشه شاگرد اول بود و خیلی دوست داشت این چند هفته تعطیلات تابستانی تمام شود و دوستانش را در کلاس چهارم ببیند.
وی ادامه داد: ظهر سفره ناهار را پهن کردم. سپهر از من اجازه خواست برای خرید نان و خوراکی به مغازه سر کوچه برود و زود بازگردد. من هم اجازه دادم. ده دقیقه از رفتن او نگذشته بود که با صدای فریاد همسایه ها و به صدا درآمدن زنگ خانه مان سراسیمه به خیابان آمدم و مشاهده کردم همسایه ها مدام نام سپهر را به زبان می آورند. وحشت سرتا پای وجودم را فراگرفته بود. دست و پایم می لرزید، بسختی قدم برداشتم و از میان جمعیت رد شدم. سپهرم غرق در خون بود. خوراکی ها و نانی که خریده بود، کنارش افتاده بود. پایم لرزید و کف خیابان افتادم.
مادر داغدیده می گوید: من، شوهرم و دیگر اعضای خانواده ام با کسی اختلافی نداشتیم و نمی دانیم چرا آن مرد غریبه بی رحمانه جان فرزندم را گرفت و این چنین ما را داغدار کرد. یک ماه قبل برای سپهر جشن تولد ۱۰ سالگی گرفتیم. از مسئولان قضایی و پلیس می خواهم قاتل فرزندم را هرچه زودتر دستگیر و در محله مان و همان جایی که بی رحمانه جان فرزندم را گرفت، مجازات کنند. قاتل بی رحمانه پسرم را کشته و سپهر حتی فرصت نکرده بود، زنگ خانه را بزند.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
بای ذنب قتلت؟.
خداوندا به بازماندگانش صبر عظیم عنایت فرما.
آه آه آه.کودک معصوم چه حالی داشته اون لحظه خدایا.چرا آخه چرا قربون حکمتت برم.
چییییش
شهر پر از ادم رواني .... احتياط كنيم!!
این قتل یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟
اطلاعات صحیح در اختیار مردم قرار دهید تا به شایعه پردازی نپردازنند.....
این قاتل باید با زجر اعدام شود
شنیدن همچین خبری تن هر کسی رو می لرزونه .امیدوارم به زودی قاتل بیرحمش دستگیر و محاکمه بشه تا شاید تسکینی بر دل داغدار مادرش باشه
فقط اعدام در ملاعام میتونه قلب یک ملت رو تسکین بده دیگه این موصوع علاوه بر خصوصی بودن شاکی یه شاکی بزرگتر بنام ملت ایران که با شنیدن این خبر قلبشون داغدار شده داره و لعنت به کسی که برای رضایت این پرونده حتی کلمه به زبون بیاره و یا شورایی برای رضایت وصلح وسازش تشکیل بده
خداوند به خانواده شان صبر بده و بهشت نصیب این نو جوان بفرماید ..
خدا نابودت کنه قاااااااااتل
اینجا تهرانه ، یعنی شهری که (نصف عقده این و نصف وحشی) بلانسبت شما!
پاسخ ها
خودت جزو کدومایی!!!!!
خدا لعنت کند قاتل بی رحم را
اینجور قتل ها فقط از آدمها یی بر میاد که تو توهم در اثر مصرف مواد مخدر صنعتی باشند
باید قاتل رو به همون جایی که کودک بی گناه رو کشته به بدترین وضع زجرکش کنید تا دیگه شاهد چنین حوادثی نباشیم،آخر گناه این بچه ده ساله چی بود،چطور دلت اومد اونو به اون وضع بکشی،خدا لعنتت کنه
خدا لعنتت کنه آدم کش بی وجدان روز خوش توی زندگیت نبینی.
یعنی چی مگه گناهش چی بوده . مرده خونه بوده رفته بوده نان تازه برا سر سفره بخره . معلوم بوده پسر ده ساله چقدر غیرت داشته که نمیذاشته خواهر و مادرش برند خرید . حتما خودشو داشته برا اول مهر آماده میکرده . روحش شاد حتما اون دنیا خیلی راحتتر زیر سایه حق تعالی میگذرونه و دیگه نامردیهای این دنیا را نمیبینه . خدا به خانوادش مخصوصا مادرش صبر بده . با این همه حتی تصور همچین جنایتی سخته . ان شاالله خدا همه را هدایت کنه
گریه میکنم ...
پاسخ ها
باورش سخته
منم بخدا گریه کردم.آخه طفلی چه گناهی داشت. بیچاره پدر ومادرش و خواهرش
جدا از زجری که خانواده کودک بیگناه در ظلمی که در حق کودک شده باید متحمل خواهند شوند موضوعی مهم نداشتن هیچ گونه خصومتی بین کودک و مرد جوان را متوان متصور شد فقط آنچه که می ماند روانی بودن آن شخص در زمان حادثه را می توان متصور نمود می دانم خیلی سخت است حتی به نظر غیر ممکن است که تصور نمود که بخطر این ظلمی که در حق کودک روا داشته شده جان مرد دیگر را که خدا به هدیه داده را او به خاطر کم بودن عقل به ان کار اقدام نموده .......و اگر همچین اتفاقی افتاده باشد او را مادامی که در حیات است و یا بهبودی کامل دز شریط سخت بیماران روانی تگهداری می نمایند می دانم خیلی سخت است همچین چیزی را متصور نمود ولی شاید خواست خداوند چنین بوده شاید خداوند از چیزی آگاه است که ما از ان بی خبریم با عرض معذرت از خانواده دغدار .
باید سرش رادر عرض یک روز ببرند یعنی از صبح کارد دست بگیرند وبالای سرش بگردند گاهی به گردنش بگذارند وبردارند همینجور تاعصر که در پایان روز به درک واصلش کنند
جدا از زجری که خانواده کودک بیگناه در ظلمی که در حق کودک شده باید متحمل خواهند شوند موضوعی مهم نداشتن هیچ گونه خصومتی بین کودک و مرد جوان را متوان متصور شد فقط آنچه که می ماند روانی بودن آن شخص در زمان حادثه را می توان متصور نمود می دانم خیلی سخت است حتی به نظر غیر ممکن است که تصور نمود که بخطر این ظلمی که در حق کودک روا داشته شده جان مرد دیگر را که خدا به هدیه داده را او به خاطر کم بودن عقل به ان کار اقدام نموده .......و اگر همچین اتفاقی افتاده باشد او را مادامی که در حیات است و یا بهبودی کامل دز شریط سخت بیماران روانی تگهداری می نمایند می دانم خیلی سخت است همچین چیزی را متصور نمود ولی شاید خواست خداوند چنین بوده شاید خداوند از چیزی آگاه است که ما از ان بی خبریم با عرض معذرت از خانواده دغدار .
پاسخ ها
درسته کسی که روانی نمیشه گناهکار دونست خودش قربونیه ...کاریش نمیشه کرذ باید با بردباری به خدای مهربان پناه بد گر چه بسیار بسیار سخته ...
??جانم؟
ترا بخدا تو ملا عام اعدامش کنین و از چند روز جلوتر اطلاع رسانی کنین
شهر پر از ادم رواني .... احتياط كنيم!!
با اعدام موافقم ولی با ملا عام موافق نیستم
گریه ام گرفت :((((
خدا صبر بده به خانواده اش:(((((((
کارداعشه شاید؟
لعنت بر ذاتش
نیروی انتظامی باید مامورای بیشتر و گشت های منظم تری در محله ها داشته باشه ! کلانتری های سابق بهتر عمل می کردند.
کمترین مجازات باید اعدام باشه خدا صبر بده به خانوادش
ان شاالله خداکمک پلیس بکنه تا بتونن قاتل این طفل معصوم رو دستگیر کنن تا به سزای اعمالش برسوننش.باید سرش رو ببرن همون طور که اون سر بچه رو بریده
خداوند صبر بده به خانوادش
وقتی گرفتنش میگه شیشه کشیدم نفهمیدم
اینا همش از امنیت بالای شهره ها ...
خدا بیامرزتش ...
ایشالله دستگیر بشه و به سزای عملش برسه,,حیوان وحشی!!!!!
قاتل رو باید زجر کش کنن نه اینکه راحت در یک لحظه جونش رو بگیرن باید روزی یک قطعه از بدنش بریده بشه و با روغن داغ هر روز سوزانده شود تا به مرور زمان کشته شود
پاسخ ها
تو هم عجب دلی داری مگه میتونی با قاتل هم چنین کاری بکنی آدم دلش نمیاد کسی رو بکشه مگر اینکه از حالت عادی خارج بشی
شما چه تفاوتی با اون داری نه تفاوت داری خدای ناکرده چنین گمونی داشته باشی بدتر هم هستی .....اون قربونیه و شما آدم درست درمونی که داری با دانایی و هوش گناه و شکتار می کنی هوشدار
نمیشه برا هر نفر دیوانه کثیف
نمیشه برا هرروانی کثیف ی پلیس بگذارند.
با سلام نمیدونم چرا خبر رو اینجوری میگن این قتل توی محل ما بوده و همه اهل محل میگن پدر خانواده توی کار مواد بوده و الان زندانه و توی زندان یکی از سرکردگان رو لو میده و برای انتقام میان پسرشو میکشن حالا نمیدونم اینی که رسانه ها میگن راسته یا اینی که همه اهالی محل میگن
پاسخ ها
گیرم پدرش این کاره باشه دلیل نمیشه که از خدا بی خبرا و........... بیان فرزندشو ازبین ببرند اگه راست میگن برن به خودش ضربه بزنند.
بدون نوبت باید محاکمه بشه و در ملا عام اعدام شود کفتار سنگدل
پاسخ ها
نه بابا همه جا به نوبت
فقط گریه میکنم خدا صبر بده ای قاتل کثیف ايشالا زجر کشت کنن
سلام
بر همه
خدا لعنتش کنه این بی پدر و مادر و یه کمپین راه بندازین یک ساعت بدنش دست مردم یا گذشتش کنن و یا .... اخه بچه بی گناه بی همه چیز ... این عوضی ها رو باید یه جوری از بین برد که درس عبرت بشه برای بقیه والی اعدام راحت که به درد نمیخوره ... باید خونش و نزاری زمین برزه سگ کثیف ... بعد لطفا متن ها رو درست کنید سلاخی یعنی چی ؟؟؟؟؟ یه پسر بچه مظلوم با هزار تا امید و ارزو .... کاش ده دقیقه این عوضی و بدین دست مردم تو همون محل .....
بیچاره اون لحظه چقدر زجر کشیده خدا نگذره ازش از اونی ک دل ی مادرو ب درد اورد...
انشاالله خداوند به خانواده ش صبر بده، حتی زجرکش کردن و اعدام اون آشغال هم نمیتونه آتیش قلب اون مادرو تا ابد خاموش کنه، اینجور اتفاقای تلخ هشداریه که تو این جامعه ای که مصرف انواع و اقسام مواد مخدر توهم زا و به دنبالش وقوع جرم و جنایت روز به روز داره افزایش پیدا میکنه، بیشتر از خانواده و خصوصا فرزندانمون مراقبت کنیم، در ضمن خواهش میکنم بجای این کلمه ی سلاخی از کلمه ی دیگه ای استفاده کنید خوندن اتفاقی که برای این طفل معصوم افتاده خودش به اندازه ی کافی زجرآور هست.
بنام خداوند رحمان و رحیم .از خداوند برای این مادر داغدار طلب صبر مینمایم و از مقامات قضایی درخواست دارم تا بی معطلی به فجیع ترین شکل هفت بار مرگ را برای این جانی بالفطره تعیین مجازات نمایند
پاسخ ها
باید اعدام شود کجایند انهایی که ادعا می کنند
پناه بر خدا آدم از دو دقه بعدشم خبر نداره
باید اعدام شود - این همه که فرهنگ سازی می کنند پس کو کجا رفتند اقایان ادعا می کنند
باید مادرش رو به عزاش بکشونن ....یعنی همش همه جاش رو خط خطی کنن
یعنی بزننش بیارن وسط محل منم میام تو اون محل اینقدر میزنمش تا ب میره فقط هر چ زود تر باید اعدام شه موفق باشید یا علی
خدا به خانوادش صبر بده . این نوع جنایت ها باید ریشه ای حل شود. با یک اعدام موضوع حل نمیشود . باید جلوی مواد مخدر شیمیایی گرفته شود . موادی که تو همین تهران یا شهرهای اطراف ساخته می شود .باید صدا و سیما برای جوانان اطلاع رسانی کنه .همینطور در مدارس. و حتا در مساجد. فقط با آموزش به جوانان میشه جلوی این فجایع را گرفت.
خداوندبه مادرش صبرعظیم دهددلم خیلی برایش سوخت چکارمیکندمادربیچاره خداوندازش نگذره قاتل بی همه چیز
توصیه به پدرومادرها -تورابخداهیچوقت وبرای هیچ کاری بچه های خود رابیرون ازمنزل نفرستیدکه حادثه هرلحظه دنبال بچه هاست بیرون خانه
از خدای بزرگ خواهان عدالت هستم و برای این مادر داغدیده باید گفت همه ی مادران در غمت شریک هستند این راهم یک امتحان الهی باید بدانیم.
قلبم به درد اومد خشکم زد وقتی این خبر رو خوندم خیلی خیلی ناراحتم برای خانواده این پسر کوچولوی نازنین بی گناه واقعا یعنی چی هیچ کاری قلب مادرش آروم نمیکنه هیچی
الهی بمیرم طفلک معصوم...
خدا به خانواده اش صبر وروحش را شاد گرداند باید به شدت برخورد شود