۲۵۰۹۹۱
۱ نظر
۵۰۰۰
۱ نظر
۵۰۰۰
پ

این سکوها حق هـادی را نداد

عصر چهارشنبه دور زمین چمن درفشی‌فر می‌دوید. آرام و آهسته. بابک حاتمی، احمد نوراللهی و میثم علیپور هم همراهش بودند. ۴ روز قبل از آن تمرین تعطیل بود و به خاطر مصدومیتی که در بازی ملوان دچارش شد به تبریز نرفت.

ایران ورزشی: عصر چهارشنبه دور زمین چمن درفشی‌فر می‌دوید. آرام و آهسته. بابک حاتمی، احمد نوراللهی و میثم علیپور هم همراهش بودند. ۴ روز قبل از آن تمرین تعطیل بود و به خاطر مصدومیتی که در بازی ملوان دچارش شد به تبریز نرفت. هادی در همان اوایل نیمه دوم بازی با ملوان از زمین بیرون آمد و وقتی پایش را گرفت مشخص شد برای بازگشتش باید حداقل سه هفته‌ای منتظر باشیم. چهارشنبه آرام می‌دوید اما درونش آرام نبود. یکی از بچه‌های خبرنگار که موبایل به دست از تمرین فیلم می‌گرفت از او پرسید کی برمی‌گردی و هادی با همان آرامش و با کمی مکث در نقطه کرنر گفت: «یک هفته بعد.»

یک هفته بعد اصلا نیامد، فقط چند ساعت بعد از آن پیش‌بینی، نفس نکشید تا نفس پرسپولیس قطع شود. هادی خودش جایی گفته بود از سه چیز ترس دارد؛ یکی از آنها مصدومیت بود. حتما خودش بعد از آن مصدومیت در بازی ملوان ترسیده بود که دوری‌اش از میدان طولانی شود و وقتی گفت «یک هفته بعد» انگار خودش هم مطمئن نبود. ممکن بود مصدومیتش تا ۲۰ روز طولانی‌تر شود و کاپیتان بازی صبا را هم از دست بدهد اما کاش همینطور می‌شد. کاش خود هادی و تیم پزشکی پرسپولیس اشتباه می‌کرد، کاش یک مصدومیت طولانی‌تر و دوری از شرایط تمرین هادی را به بابل می‌کشاند و او در خانه پدری کمی ریلکس می‌شد. کمی بار مسوولیت را می‌گذاشت زمین و حداقل برای چند روز آرام می‌گرفت. کاش مصدومیتش خیلی طولانی‌تر می‌شد اما خودش بود. برای پرسپولیس نبود اما برای خانواده‌اش بود. هادی مصدوم برای پرسپولیس بازیکن نمی‌شد اما برای محمدهانی و هانا که بابا می‌شد؟ سایه بالای سر همسرش که بود؟

کاش... فقط کاش هادی کمی کمتر حرص می‌خورد. کمی بیشتر بی‌خیال بود. کمی از آن حرص‌ها را می‌ریخت بیرون. همه چیز را توی سینه‌اش نگه نمی‌داشت. کاش سابقه یکی که بی‌خیال‌تر بود بیشتر از او می‌شد تا هادی کاپیتان اول نباشد. کاش مسوولیت سنگین کاپیتانی جانش را نمی‌گرفت. کاش پرسپولیس اتفاقی هم که شده نتیجه می‌گرفت تا او فشار وحشتناک انتقادها را روی دوش خودش حس نکند. کاش با تیترهای تند مصاحبه‌هایش هر چند روز یک بار خودش را در روزنامه‌ها و سایت‌ها خالی می‌کرد. اما او اهل اعتراض نبود. آنقدر حرف نزد که از بین ما رفت. در آخرین مصاحبه هم طوری از مشکلات می‌گفت که انگار چیز خاصی نیست اما خدا می‌داند درونش چه غوغایی بر پا بود. پای صحبت همبازیان صمیمی و دوستان فوتبالی‌اش که بنشینی، می‌فهمی هادی ظاهرا آرام بود اما اصلا آرامش نداشت. لقبش را گذاشته بودند آپاچی اما این لقب اصلا بهش نمی‌آمد. هادی اهل شلوغ کاری نبود. مثل آپاچی‌ها همه چیز را به هم نمی‌ریخت. فوتبالش مثل آپاچی‌ها بود. خیلی می‌دوید و بازیکن انرژیکی بود. به عنوان یک مهاجم نوک به پرسپولیس آمد اما در تمام این ۶ سال و چند ماه به اندازه انگشتان دو دست مهاجم نوک نبود. از فوتبالش گفتیم؛ از اینکه در تمام این سال‌ها بال راست زحمتکشی برای پرسپولیس بود و فقط یک نیم فصل عرصه برایش آنقدر تنگ شد که بی‌سر و صدا رفت نفت و دوباره برگشت.

هادی بازیکن بدی نبود. ستاره هم نبود اما فوتبالش قابل قبول بود. بازیکن موثری بود. همیشه فضای دفاع پشت سرش را جمع می‌کرد و در حمله هم عنصر مهمی به حساب می‌آمد اما در تمام این سال‌ها خیری از سکوها ندید. همین هوادارانی که صبح جمعه نامش را فریاد می‌زدند و از او می‌خواستند تیمش را بردارد و به طرف سکوها ببرد، همین تماشاگرانی که واویلا واویلا سر داده بودند و می‌گفتند تیم‌شان بدون هادی ۱۰ نفره شده، هادی را به اندازه فوتبالی که بلد بود و توانی که برای پرسپولیس خرج کرد تحویل نگرفتند. شاید گفتن این حرف‌ها وقتی او در خاک آرام گرفته و سرخ و آبی برایش اشک می‌ریزند نه فایده‌ای داشته باشد نه به آرامش خانواده آن مرحوم کمکی کند اما یک حسی می‌گوید باید این حرف‌ها را زد. اینکه هادی متاسفانه بازیکن محبوبی برای سکوها نبود و به اندازه‌ای که باید تشویق نشد. هادی مثل خیلی‌های دیگر در پرسپولیس ۷-۶ سال اخیر به متوسط بودن متهم می‌شد و انگ متوسط بودن در تمام این سال‌ها همراهش بود. حتی وقتی کاپیتان شد خیلی از همین هواداران و منتقدان می‌گفتند پرسپولیس آنقدر کوچک شده که بازیکن متوسطی مثل هادی نوروزی کاپیتان اولش به حساب می‌آید و معلوم است این تیم با این نفرات به جایی نمی‌رسد.

انصاف نبود اما این جو بر ذهن غالب هواداران پرسپولیس و رسانه‌ها حاکم وجود داشت. هادی مهاجمی بود که به بال راست تبعید شد اما با این تبعید ساخت و تلاشش را قطع نکرد. درست مثل غلامرضا رضایی به خاطر این جابه‌جایی بزرگ از دروازه دور شد و وقتی گل نمی‌زد شدت انتقادها بالا می‌گرفت. همه، آمار گلزنی‌اش در پرسپولیس را پیش رویش می‌گذاشتند و مواخذه‌اش می‌کردند که چرا اینقدر کم گل می‌زنی؟ مگر مهاجم چه کاری غیر از گل زدن باید داشته باشد؟ خب، نمی‌دانستند. سطحی نگاه می‌کردند. از وظایف بال راست خبر نداشتند. از مشکلات فنی پرسپولیس بی‌خبر بودند و آن آمارهای لعنتی گلزنی چشم‌شان را کور کرده بود. هادی ۱۵۰ بار با پیراهن پرسپولیس بازی کرد و کلا ۲۶ گل زد اما باور کنید به اندازه آن ۲۶ گل هم تشویق نشد. در تمام این سال‌ها در همین استادیوم آزادی وقتی توپی لو می‌داد یا فرصتی خراب می‌کرد انتقاد امانش را می‌برید و گاهی متاسفانه انتقادها تبدیل به «هو» و شعار می‌شد. این البته مختص هادی نبود. خیلی‌های دیگر مثل حسین بادامکی، میثاق معمارزاده، غلامرضا رضایی، همین حالا مهرداد کفشگری طعم این نامهربانی‌ها را چشیده‌اند و آنچه بر هادی گذشت عذابشان می‌دهد. برای آنها شنیدن تشویق‌های صبح جمعه عذاب‌‌آور بود چون می‌دانستند در این ۶ سال و چند ماه سکوها حتی یک بار شماره ۲۴ را با این شور و حرارت به سمت خود نخوانده بودند، می‌دانستند حتی وقتی کاپیتان شد از او نخواستند تیمش را بردارد و به سمت آنها ببرد. به سمت تیفوسی‌ها، جایگاه ۳۶ که دیگر شور و شوق گذشته را ندارد. شاید اشتباه باشد اما احساس می‌کنم به اندازه یک کاپیتان واقعی قدرش را ندانستند. خودمان را هم می‌گوییم. قدرش را ندانستیم. پای درد و دل‌هایش ننشستیم چون احتمالا ما را مأمن مناسبی برای باز کردن سفره دلش نمی‌دانست.

هادی در سال‌های اول حضورش در پرسپولیس با من رابطه خوبی داشت اما به خاطر یک مطلب که یکی از دوستان همکار نوشته بود - فکر می‌کنم اینطور باشد - از روزنامه ما رنجید و ارتباطش را با من قطع کرد. یعنی هنوز فکر می‌کنم اینطور باشد چون هیچ وقت فرصت نشد از خودش بپرسم، تصور می‌کنم داستان بین ما و هادی اینگونه رقم خورده باشد. با این حال من فوتبال هادی را قبول داشتم و برای من شماره ۲۴ چیزی بیش از آن فوتبالیست معمولی تصور خیلی‌های دیگر بود. هادی نوروزی برای من و روزنامه ایران ورزشی فوتبالیست قابل احترامی بود. آخرین باری که دیدمش در پارکینگ هتل المپیک بعد از باخت ۲- یک به سپاهان بود. آنقدر عصبانی و به هم ریخته بود که نمی‌دانست چه کار کند. باخت در شرایطی که تیمش ۶۰ دقیقه تیم برتر زمین بود برایش قابل هضم نبود. با مهرداد کفشگری به زبان مازندرانی و با عصبانیت حرف می‌زد اما من می‌فهمیدم از چه چیز ناراحت است. آرام کردنش در آن شرایط سخت نبود اما در همان دیدارمان فهمیدم حداقل از دست من یکی ناراحت نیست.

هادی در تمام این ۶ سال و چند ماه زیاد مصاحبه نمی‌کرد. فقط در این سال آخری که کاپیتان شده بود بر حسب وظیفه و نگرانی‌هایش بیشتر از قبل مصاحبه می‌کرد اما نه غر زد نه حاشیه ساخت و نه با کم‌کاری در زمین فوتبال به تیمش لطمه زد. او در ۲۴ سالگی به پرسپولیس آمد و از آنجا که شماره شناسنامه‌اش ۲۴ بود از همان روز اول پیراهن شماره ۲۴ را برداشت. حتی وقتی کاپیتان شد دنبال شماره بهتری نرفت. خودش گفته بود به ۲۴ مدیون است اما هر چه که بود خاص بودن اخلاقش هنوز سوال‌های زیادی را به ذهنم می‌آورد که باید از هادی می‌پرسیدم و فرصتش مهیا نشد.

حالا هر وقت پشت چراغ قرمز شماره تایمر ۲۴ می‌شود به فکر فرو می‌روم. یاد صحنه‌هایی می‌افتم که هادی برایمان رقم زد. گل ثانیه‌های آخرش به سپاهان، شادی گل جالبش در همدان، گوش‌های شکسته‌اش برای یادآوری اینکه یک کشتی‌گیر خوب می‌تواند یک فوتبالیست خوب هم باشد، بغل پا زدن‌هایش با محمدهانی در تمرین و البته روزی که رفت و پرسپولیس را تنها گذاشت. حالا درفشی‌فر بدون هادی چیزی کم دارد و کسی نیست تا جلوی هانی بدود و با او بغل پا بزند. هادی کیلومترها دورتر جایی نزدیک زمینی که اولین بار در آن پا به توپ شد، آرام گرفته است. حالا چیزی که مایه عذابم شده این است که کاپیتان آخرش هم هیچی نگفت و رفت، همه غصه‌هایش را توی سینه نگه داشت و دوستانش هم نمی‌خواهند با واگویه دغدغه‌های ناگفته او مرگ هادی را به حاشیه بکشانند. هادی آرام بود و آرام رفت. هیچ وقت سر دسته حاشیه‌سازان نبود. حرف‌های جنجالی نزد و تیمش را به هم نریخت. حتی برای جایگاه از دست رفته‌اش در ترکیب به راه‌های مرسوم بازیکنان در فوتبالفارسی امروزی متوسل نشد. البته شاید به خاطر همین‌ها بود که مدام انگ «متوسط بودن» را همراهش می‌کشید اما هر چه که بود با عزت رفت و تنهایمان گذاشت. حالا که نمی‌توانیم برای هادی کاری کنیم، بابت تمام این ۶ سال و چند ماهی که در پرسپولیس به حقش نرسید متاسفیم و خجالت‌زده. به قول مجید جلالی همه ما در مرگ او مقصریم چون اجازه ندادیم غصه‌هایش را علنی کند و بیرون بریزد اما حالا کار از کار گذشته و هادی زیر خروارها خاک خوابیده. کاپیتان توان بلند شدن ندارد تا طول زمین را بدود و برای همبازیانش موقعیت بسازد. شماره ۲۴ دیگر گل نخواهد زد. حیف شد هادی می‌توانست با زدن گل چهارم در دربی دوباره روی بورس بیاید و شادی گلی که یک سال در نظر گرفته بود و می‌گفت سورپرایز است را نشان‌مان دهد اما اجل مهلت نداد.

هادی خسته و مصدوم رفت، با سینه‌ای مملو از غصه و درد دل. فقط خدا کند آنجا در قبرستان کپورچال کیاکلا آرام بگیرد. خدا کند این غصه‌ها را همین جا در تهران، جایی در درفشی‌فر، آزادی و خیابان‌های پایتخت بین دوستانش جا گذاشته باشد. خدا کند آرام خوابیده باشد. آرامش روح او خواسته همه ماست. پس همه برای رسیدنش به آرامش دعا می‌کنیم. از ما که ۶ سال و چند ماه تشویقش نکردیم این تنها کاری است که می‌تواند کمی آرام‌مان کند. می‌بینید چقدر خودخواهیم، باز هم دنبال آرامش خودمان هستیم!
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • امید

      با حرفهای شما موافقم. بارها هواداران پرسپولیس او را رنجاندند و تحقیرش کردن .من هم اگه بودم احساس حقارت میکردم و روی دلم میموند.! من یک هوادار بسیار متعصب پرسولیسم. ولی انصافا خدا را شاهد میگیرم هرگز دوست ندارم که به بازیکنی هتک حرمت کنم. گاهی حتی خانواده بازیکن رو زیر رگبار فحاشی ها قرار میدهیم.! آخرش که چی؟ بله! آخرش ما میرویم و حسرت و اندوه فراق بازیکنی مثل هادی بر دلمان میماند.! ما در هیاهوی این فوتبال خود را میبازیم بی آنکه متوجه شویم داریم از دست میدهیم همدیگر رو! به خدا ارزش این روزایی که درکنار هم هستیم خیلی گرانبهاست.! و آنقدر گاهی کوتاهست که فرصت یکبار دیدن هم رو به ما نمیدهد. ((بیا تا قدر یکدیگر بدانیم که تا ناگه زیکدیگر نمانیم))

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج