درگیری زن و شوهر در مرکز مشاوره
ظهر دوشنبه ۱۶ شهریور ماه سال جاری ماجرای درگیری بین زن و شوهر در مرکز مشاوره به پلیس ۱۱۰ مخابره شد.
روزنامه ایران: ظهر دوشنبه ۱۶ شهریور ماه سال جاری ماجرای درگیری بین زن و شوهر در مرکز مشاوره به پلیس ۱۱۰ مخابره شد.
خیلی زود تیمی از مأموران کلانتری ۱۳۴ شهرک قدس خود را به این مرکز مشاوره رساندند و زن و شوهر جوان را همراه شخصی که برای مشاوره به مرکز درمانی مراجعه کرده بود، به کلانتری منتقل کردند و این در حالی بود که زن جوان بسختی حرکت میکرد و نیاز به درمان داشت.
در بررسی‌های ابتدایی مشخص شد که محمدرضا با مراجعه به دفتر کار همسرش فریبا از منشی خواسته که ورودش را اطلاع دهد و وقتی منشی می‌گوید که فریبا در محل کار حضور ندارد، با باز شدن در اتاق، همسرش را پشت میز می‌بیند که به سمت دفتر کارش هجوم می‌برد و شروع به کتک‌کاری با فریبا می‌کند و وقتی همکاران و کسی که برای مشاوره به دفتر مراجعه کرده بود دخالت می‌کنند، با هم درگیر می‌شوند که بلافاصله همکاران فریبا با پلیس ۱۱۰ تماس می‌گیرند.
این دعوای زن و شوهری که یک سمت آن دانشجوی دکترای رشته روانشناسی و سمت دیگر مهندس عمران بودند، به دادسرای ناحیه ۲ تهران کشیده شد و دادیار مهدی صفریان از آنان خواست تا انگیزه خود از این درگیری جنایی را بیان کنند.
فریبا گفت: روز حادثه نیم ساعت بعد از ورود به محل کارم منشی به من اطلاع داد که شوهرم به محل کارم مراجعه کرده است، چون با هم اختلاف داشتیم، گفتم بگوید من در دفتر نیستم که ناگهان به سمت اتاقم آمد و من را پشت میز به باد کتک گرفت و آنقدر به گردنم مشت زد که من بی‌حرکت ماندم و روی زمین افتادم. اگر همکارانم و بیمارم که در اتاق بودند دخالت نمی‌کردند، حتماً قطع نخاع می‌شدم و تا آخر عمر باید فلج می‌ماندم، حتی پزشکی قانونی به این مورد اشاره کرده که حمله شوهرم خیلی بی‌رحمانه بود.
وی ادامه داد: شوهرم بیمار است. به همه چیز گیر می‌دهد، نسبت به من بدبینی دارد. به علت ندادن نفقه، من کار می‌کردم و او ناراضی بود. من تحصیل کردم تا با مدرکم کار کنم اما محمدرضا بهانه‌های مختلف می‌آورد و مدام به من تهمت می‌زند. او حتی به گذاشتن عکس در فضای مجازی و رفت و آمد با همکارانم و تماس‌هایشان حساسیت نشان می‌دهد و دعوا راه می‌اندازد، تا جایی پیش رفت که من درخواست جدایی هم کردم، اما باز کوتاه آمدم و حالا با این کارش دیگر از خواسته‌ام عقب نمی‌کشم و دیگر نمی‌توانم زیر یک سقف با او زندگی کنم.
محمدرضا نیز پس از صحبت‌های همسرش به دادیار صفریان گفت: ماجرا از جایی شروع شد که فریبا به بهانه ورزش به باشگاه بدنسازی شهرک غرب رفت، پس از مدتی توجه او به من و پسر ۱۴ ساله‌ام روز به روز کم‌تر شد تا اینکه به دلیل نامشخصی روز ۱۰ فروردین ماه با پسرم خانه را ترک کرد و پنهان از من جدا زندگی کرد. بعد از دو ماه پدر فریبا به خانه من آمد تا مقداری لباس بردارد. هرچه سؤال کردم فریبا کجاست، کسی به من جواب نداد تا اینکه روز حادثه چون باشگاه همسرم را بلد بودم، به آنجا مراجعه کردم و پس از تمام شدن ورزش رفتم جلوی مطبی که کار میکرد، از دور دیدم فریبا از یک خودروی شاسی بلند سیاه با شیشه دودی پیاده شد و به مطب خودش رفت. پس از حدود نیم ساعت چون مشکوک شده بودم، به مطب رفتم که منشی ادعا کرد از فریبا خبری ندارد. در همان حال در یکی از اتاق‌های مطب باز شد و همسرم را پشت میز دیدم. در حال وارد شدن به اتاق معاینه بودم که فریبا جیغ و داد کرد که با هم درگیر شدیم و...
وی ادامه داد: من با کار کردن فریبا مشکل دارم، حتی خودم گذاشتم ادامه تحصیل بدهد و با رفتن به دانشگاه با اینکه در شهرستان بود هیچ مشکلی نداشتم اما با کار کردن او مخالف هستم و نمی‌خواهم همسرم عکسهای خصوصی‌اش را در فضای مجازی بگذارد اما او گوش نمی‌دهد و ادعای روشنفکری دارد. من هم تحصیلکرده هستم اما این باعث نمی‌شود پا روی اعتقادات و مسائلی که کانون خانواده را به خطر می‌اندازد، بگذارم.بنابر این گزارش، پرونده دعوای این زن و شوهر تحصیلکرده پس از صدور کیفرخواست به دادگاه جزایی عمومی تهران ارجاع داده شد تا تصمیم‌گیری نهایی صورت گیرد.
خیلی زود تیمی از مأموران کلانتری ۱۳۴ شهرک قدس خود را به این مرکز مشاوره رساندند و زن و شوهر جوان را همراه شخصی که برای مشاوره به مرکز درمانی مراجعه کرده بود، به کلانتری منتقل کردند و این در حالی بود که زن جوان بسختی حرکت میکرد و نیاز به درمان داشت.
در بررسی‌های ابتدایی مشخص شد که محمدرضا با مراجعه به دفتر کار همسرش فریبا از منشی خواسته که ورودش را اطلاع دهد و وقتی منشی می‌گوید که فریبا در محل کار حضور ندارد، با باز شدن در اتاق، همسرش را پشت میز می‌بیند که به سمت دفتر کارش هجوم می‌برد و شروع به کتک‌کاری با فریبا می‌کند و وقتی همکاران و کسی که برای مشاوره به دفتر مراجعه کرده بود دخالت می‌کنند، با هم درگیر می‌شوند که بلافاصله همکاران فریبا با پلیس ۱۱۰ تماس می‌گیرند.
این دعوای زن و شوهری که یک سمت آن دانشجوی دکترای رشته روانشناسی و سمت دیگر مهندس عمران بودند، به دادسرای ناحیه ۲ تهران کشیده شد و دادیار مهدی صفریان از آنان خواست تا انگیزه خود از این درگیری جنایی را بیان کنند.
فریبا گفت: روز حادثه نیم ساعت بعد از ورود به محل کارم منشی به من اطلاع داد که شوهرم به محل کارم مراجعه کرده است، چون با هم اختلاف داشتیم، گفتم بگوید من در دفتر نیستم که ناگهان به سمت اتاقم آمد و من را پشت میز به باد کتک گرفت و آنقدر به گردنم مشت زد که من بی‌حرکت ماندم و روی زمین افتادم. اگر همکارانم و بیمارم که در اتاق بودند دخالت نمی‌کردند، حتماً قطع نخاع می‌شدم و تا آخر عمر باید فلج می‌ماندم، حتی پزشکی قانونی به این مورد اشاره کرده که حمله شوهرم خیلی بی‌رحمانه بود.
وی ادامه داد: شوهرم بیمار است. به همه چیز گیر می‌دهد، نسبت به من بدبینی دارد. به علت ندادن نفقه، من کار می‌کردم و او ناراضی بود. من تحصیل کردم تا با مدرکم کار کنم اما محمدرضا بهانه‌های مختلف می‌آورد و مدام به من تهمت می‌زند. او حتی به گذاشتن عکس در فضای مجازی و رفت و آمد با همکارانم و تماس‌هایشان حساسیت نشان می‌دهد و دعوا راه می‌اندازد، تا جایی پیش رفت که من درخواست جدایی هم کردم، اما باز کوتاه آمدم و حالا با این کارش دیگر از خواسته‌ام عقب نمی‌کشم و دیگر نمی‌توانم زیر یک سقف با او زندگی کنم.
محمدرضا نیز پس از صحبت‌های همسرش به دادیار صفریان گفت: ماجرا از جایی شروع شد که فریبا به بهانه ورزش به باشگاه بدنسازی شهرک غرب رفت، پس از مدتی توجه او به من و پسر ۱۴ ساله‌ام روز به روز کم‌تر شد تا اینکه به دلیل نامشخصی روز ۱۰ فروردین ماه با پسرم خانه را ترک کرد و پنهان از من جدا زندگی کرد. بعد از دو ماه پدر فریبا به خانه من آمد تا مقداری لباس بردارد. هرچه سؤال کردم فریبا کجاست، کسی به من جواب نداد تا اینکه روز حادثه چون باشگاه همسرم را بلد بودم، به آنجا مراجعه کردم و پس از تمام شدن ورزش رفتم جلوی مطبی که کار میکرد، از دور دیدم فریبا از یک خودروی شاسی بلند سیاه با شیشه دودی پیاده شد و به مطب خودش رفت. پس از حدود نیم ساعت چون مشکوک شده بودم، به مطب رفتم که منشی ادعا کرد از فریبا خبری ندارد. در همان حال در یکی از اتاق‌های مطب باز شد و همسرم را پشت میز دیدم. در حال وارد شدن به اتاق معاینه بودم که فریبا جیغ و داد کرد که با هم درگیر شدیم و...
وی ادامه داد: من با کار کردن فریبا مشکل دارم، حتی خودم گذاشتم ادامه تحصیل بدهد و با رفتن به دانشگاه با اینکه در شهرستان بود هیچ مشکلی نداشتم اما با کار کردن او مخالف هستم و نمی‌خواهم همسرم عکسهای خصوصی‌اش را در فضای مجازی بگذارد اما او گوش نمی‌دهد و ادعای روشنفکری دارد. من هم تحصیلکرده هستم اما این باعث نمی‌شود پا روی اعتقادات و مسائلی که کانون خانواده را به خطر می‌اندازد، بگذارم.بنابر این گزارش، پرونده دعوای این زن و شوهر تحصیلکرده پس از صدور کیفرخواست به دادگاه جزایی عمومی تهران ارجاع داده شد تا تصمیم‌گیری نهایی صورت گیرد.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
محمدرضا نباید به زنش کتک می زد گرچه زنش با توجه به توضیحات، در حال خیانت به محدرضا بوده. به دادگاه مراجعه می کرد و از طریق قانون پیگیری می کرد
پاسخ ها
قسمت آخر نظر من را حذف کردی، یا کل نظر من را بذار یا همه را حذف کن.
یعنی چون سر کار میرفته داشته خیانت میکرده؟
هر چه سریعتر از این دیوانه وحشی جدا شو دفعه بعد حتما کشته میشوی
وقتي مشاور از پس زندگي خودش برنمياد چطور ميتونه ادعا كنه كه مردم راهنمايي كنه ...واي از ان روز كه بگندد نمك...
وقتی کسی را که برده حساب میکنی حق طلاق با تو است مگه مجبوری زندگی کنی چرا یک عمر با شک زندگی میکنی این طلاق بده برو زن برده فراوان است ازدواج کن
اين گروههاي اجتماعي بلاشده افتاده به جان مردم آخه زن چه نيازيه عكس خصوصي ات رو انتشاربدهي تا همه ببينند اين ديگه چه مرضيه
زدن کار خوبی نیست
ولی من به شوهر حق میدهم که ناراضی باشد
سلام . بنظرم مشکل از هر دو طرف بوده
کوری که عصا کش کور دیگران شود کسی که خود مشکل دارد چگونه میتواند مشکل دیگران رو حل کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
امیدوارم زودتر جدا شوند و قانون خانواده ایران هم اصلاح شود
باعث تاسفه که زن شوهردار به جای رسیدگی به خانوادش سوار ماشینهای شاسی بلند مردم میشه و عکسهای خصوصی توی شبکه میزاره. طرف گذاشته بری دانشگاه و باشگاه و سرکار دیگه سوار ماشین مردم شدن چه کاریه؟؟؟
امان از دست زنها مخصوصا كه تحصيكرده باشند كه ديگه هيچ ! فكر ميكنند آسمان پاره شده و اونها از آسمون افتادن پايين و بدبخت شده اند !!!!!
عجب زن پررویی. " حتی نمیگذاشت عکسم را در فضای مجازی منتشر کنم و با همکارانم قرار بگذارم"
عجب روزگاری شده ها.
حالا این مرد بدبخت اختیارشو از دست داده درگیری فیزیکی پیدا کرده. این یه اشتباهه. ولی کارهای زن صد تا اشتباه.
شانزدهم شهریور ؟!! تاریخ درسته یا خبر خیلی قدیمی است ؟
پاسخ ها
تاریخ و ول کن . دعوا رو بچسب!
مثله اینکه این اقا هم متعصب هست هم زنش را دوست دارد. البته زدن اصلا خوب نبود و باید رفتارش را مدیریت میکرد. ولی معلومه خانوم اهل خیانت است ادعای روشنفکری ربطی به گذاشتن عکس و این ور و ان ور رفتن با دیگران ندارد. باید اصول متاهلی را وعرف جامعه را رعایت کرد به ان میشه گفت روشنفکری.... در ضمن اینا خودشون مشکل دارند چطور به مردم بدبخت مشاوره میدن این مشاوره ها جز تلف کردن هزینه و وقت مردم هیچ سودی ندارند. بهتر است جمع بشوند یا اینکه اختیاری باشد مثله معاینه فنی خودرو ها شده است.
واقعا ً که چقدر قبیح و زشت بوده کارای خانومه.حق مسلم با آقای شوهرش بوده .آخه خانوم بجای این کارا برو بچسب به زندگیت و شوهرداری یاد بگیر . وظیفه یک زن در درجه اول شوهرداری و رسیدگی به امور منزله و بس. میدونم که چاپ نمیشه چون فکر میکنم ادیتورش هم یک خانمه و کاملاً جانبدارانه مطالب رو چاپ میکنه !
پاسخ ها
خب اینجا بهترین راه اینه که اون آقای محترم و تحصل کرده و غیرتی زن رو طلاق بده و چون همین مسائل بعدا باعث جنایت میشه زندگی رو با زور و کتک که نمیشه حفظ کرد خانت زمانی پیش میاد که علاقه از بین رفته باشه و زندگی بدون علاقه میشه زهر برای هر دو طرف
واقعا ً که چقدر قبیح و زشت بوده کارای خانومه.حق مسلم با آقای شوهرش بوده .آخه خانوم بجای این کارا برو بچسب به زندگیت و شوهرداری یاد بگیر . وظیفه یک زن در درجه اول شوهرداری و رسیدگی به امور منزله و بس. میدونم که چاپ نمیشه چون فکر میکنم ادیتورش هم یک خانمه و کاملاً جانبدارانه مطالب رو چاپ میکنه !
این زن حقش که کتک بخوره وحق با شوهرشه بهتر بود انقد کتک میخورد تا ازناحیه نخاع مشکل پیدا میکرد تا دیگه هوس سوار شدن بماشین ساسی بلند غیر را نمیکرد ناگفته نمونه که عاقبت اینچنین زنها بزودی تباه خواهد شد
واقعابرای این خانم متاسفم .امیدوارم شناخته بشه تا کسی نره پیشش برای مشاوره چون خونه خراب کنه وکم زوجای جوون مشکل دارن باوجود این مشاورا مشکلاتشون صدبرابرمیشه.
شوهر من همیشه وقتی تو تلویزیون خانمهای مشاور خانواده رو میبینه ، میگه : اینها خودشون زندگیشون پر از مشکله بیچاره شوهر اینها !!!
حالا میفهمم راست میگه
پاسخ ها
افرین
چرا ما عادت داریم یک موضوع شخصی رو به کل جامعه تعمیم بدیم شما دارین به خاطر دعوای یک زن و شوهر به همه مشاورین توهین می کنید این درست نیست
كامنتها و مثبت منفي ها وحشتناكه، وحشتناكه. عاطفه اي تو وجود ما ادم ها مونده؟ چه طور نميتونيم كسي رو دوست داشته باشيم؟ كتك خوردن زني تا مرز فلج شدن و قطع نخاع، فقط يه موضوع جالبه براي خوندن. نه تشكلي كه حقوق زنان را مطالبه كنه، نه زني كه دلش براي هم نوعش بسوزه، نه مردي كه بفهمه كسي رو نميشه به زور نگه داشت.
خیانت درهرصورت چه به زن چه به مرد بسیار کارزشت و خلاف عقل و انسانیت است ولی اون مرد وحشی هم که زنش رو بخاطر این کار که البته ادعا کرده تا سرحد ناقص شدن و مرگ میزنه خودش بسیار خطرناک و بیمارهست ....خیانت میکنه ازش جداشو چرا وحشیانه کتک میزنی مثلا عقده ات رو خالی میکنی یا میخوای اصلاحش کنی.....بامردی که دستش هرزه زندگی کردن اشتباهه ....
1- بدون شك ضرب و جرح هم از لحاظ شرع و هم قانون محكوم است
2- اين دنيا محل ازمايش ادم ها است و يكي از اين ازمايشها در روابط زن و شوهر است . مسلما يك زن كه همان مادر فداكار است و براي حفظ كيان خانواده سختيها را به جان ميخرد و خانواده را فداي هوس خود نميكند ( متاسفانه بعضي ها هوس را با عشق عوضي گرفته اند ) در نزد خداوند ماجور است اما اگر هر زني بنا بر هر دليلي نخواهد به زندگي مشترك ادامه دهد هيچ قانوني وجود ندارد كه بتواند زن را مجبور به ادامه زندگي كند . در چنين حالتي جدا شدن بهتر است از روابط پنهاني . ولي مسلم است چنين زني ديگر نميتواند الگو و مشاور خانواده هاي ديگر از جهت تحكيم خانواده باشد
پاسخ ها
درود
حرف حق رو زدید ممنون
محمد رضا قربون اون دستت میزدی برای همیشه ناقصش میکردی زن بی عفت و کثیف رو تا دیگه از این غلط ها نکنه خوب تاوان روشنفکری رو دادی افرین بر غیرتت
پاسخ ها
خوبه تو بری مشاور بشی
اولا نام جرم و جنايت هيچگاه غيرت نيست ثانيا بي عفتي اين خانم چگونه بر شما ثابت شده
ثالثا غيرت يعني اينكه با كسي كه دوست ندارد با تو زندگي كند تو هم با او زندگي نكن به همين سادگي ديگر نيازي به كتك كاري نيست
وقتی نظرات رو می خونم وحشت می کنم از این همه خشونت و طرفداری از کتک زدن و برده داری واقعاً برای این ملت اعصاب نمونده خدایا خودت به فریادمون برس
اين شبكه هاي اجتماعي داره يه معضل اساسي ميشه .از اونجايي كه ما ايرانيها جنبه نداريم .تا يه امكانات جديد ميبينيم بلد نيستيم چه جوري با توجه به دين و فرهنگمون استفاده كنيم
من جاي او بودم میکشتمش
پاسخ ها
به جرم سوارشدن بر ماشين شاسي بلند؟؟؟
باید پلیس پیدات کنه حبست کنه وجود تو برای جامعه خطرناکه، قتل اصلاً موضوع ساده ای نیست که به این راحتی حرفشو بزنی
کاش یه آدم با وجدان و صادق و امینی پیدا می شد یه آماری از جامعه ما می گرفت.
به نظر می رسه که درصد خیلی بالایی از مردای جامعه ما مریض و خود خدا بین هستن.
و البته کم نیستند زنانی هم که بدتر از اونا حق زندگی و ازادی خانمها رو از اونا سلب می کنند
خدا همه رو به راه راست هدایت کنه