۳۵۶۷۸۹
۱۰ نظر
۵۰۰۷
۱۰ نظر
۵۰۰۷
پ

یک هفته ۷ چهره؛ از جواد نکونام تا داریوش مهرجویی

نکونام به موقع خداحافظی کرد و حسرت خاصی هم به دلش نماند احتمالا، او در بالاترین سطح فوتبال دنیا با لباس تیم اوساسونا حضور داشت و در سطح باشگاهی به بالاترین افتخاری که یک فوتبالیست ایرانی می تواند، رسید.

برترین ها - ایمان عبدلی:
رجب طیب اردوغان یا (توهم، هفته)

کودتا و ضد کودتای پر سرعت ترکیه جمعه شب خواب از چشم ایران ربود.چند روزی از اتفاقات ترکیه گذشته و حالا دیگر می شود حدس زد که کودتا ریشه در یکی از سه حالت پیش رو دارد؛

حالت اول کودتا را کار گروهی از فرماندهان ناراضی ارتش می داند که از مداخلات اردوغان در کشورهای همسایه شاکی هستند، هوای کودتا کردند و به قول معروف زهر چشمی گرفته اند، حالت دوم سایه سنگین فتح الله گولن (رهبر معنوی حزب عدالت و توسعه و مقیم آمریکا) را بالای سر کودتا حس کرده اند و کار را کارِ آمریکایی ها می دانند، دلیلش هم آشتی آنکارا با مسکو در ماه گذشته و نزدیکی هرچه بیشتر این دو در روزهای ماقبل کودتاست، حالت سوم اما کمی دائی جان ناپلئونی است و کودتا را یک نمایش می داند در جهت تثبیت اردوغان (دلیل هم سرعت حزب حاکم در کشف و ساقط کردن کودتاست)، به عبارت دیگر این دسته ی سوم معتقدند کودتا تئاتری بوده به کارگردانی اردوغان در جهت بازیابی مشروعیت از دست رفته جناب نخست وزیر(البته که در نهایت کودتا همین کارکرد را برای اردوغان و حزب عدالت و توسعه داشت) حالتی بدبینانه و کمی اعوعاج گونه. بازیابی ای که شاید به قیمت سقوط تمام می شد!
یک هفته 7 چهره؛ از جواد نکونام تا داریوش مهرجویی

اما ورای مقصر یابی ها، آن چه در ترکیه می گذرد، محصول وهمِ فکری سردمداران این کشور است که به نوعی مریضی مسری حکمرانان خاورمیانه است، سرزمینی که روزگاری امپراطوری باشکوهی داشته و حالا ندارد. امروز از امپراطوری عثمانی، کشور کوچکی مانده که فقط میلیون ها مهاجر در آلمان دارد و سال هاست در وصال اتحادیه اروپا می سوزد، کشوری که به رغم پیشرفت های قابل توجه دو دهه اخیر هنوز به قدرت های دیگر تکیه می کند، واقعیتی که در باور اردوغان و دوستان نمی گنجد، همین است که حکمرانان خاورمیانه در تمام سال های اخیر به موجب این که نقدینگی فراوان یافتند و کمی روی ریل پیشرفت افتادند به سرعت به سمت نظامی گری رفتند و به فکر بسط قدرت افتادند، غافل از این که بازی جای دیگریست.

در همین موردِ اردوغان، وضع قوانینی که اختیارات اردوغان را توسعه می داد نشان از آن داشت که سودای عثمانی گری اطراف کاخ نخست وزیر ترکیه پرسه می زند بگذریم! سودای عثمانی هر روز بزرگ تر شد، اردوغان احتمالا فراموش کرد که حکمران تمام ترکیه است(اقلیت ها فراموش شدند و تحت فشار قرار گرفتند و نارضایتی داخلی هم جهت دلخوری های خارجی قرارگرفت) سودا که به سر می زند فراموشی نتیجه می شود(طب که این را می گوید)، اردوغان انگار فراموش کرد که پیشرفت و توسعه این سال های ترکیه زیر چتر امنیتی است که توافق با آمریکا مهم ترین علت آن بوده است. وهم امپراطوری ها بر خواب برخی حاکمانِ خاورمیانه که از تجزیه همان امپراطوریِ فروپاشیده عثمانی برخواسته اند بدجور سنگینی می کند. آن ها انگار نمی خواهند باور کنند روزگار دیگریست و دموکراسی انتخاب نیست، اجبار است.

مردمان سیستان و بلوچستان یا (کاش کسی شما را ببیند، هفته)

بادهای 120 روزه زندگی مردمان کم توقع جنوب شرقی ایران را مختل کرده، بادهایی که قابل پیش بینی اند و می شود با کمی تدبیر از فشارش کاست، اما این که چرا وضعیت به حدی بغرنج می شود که مردم سیستان و بلوچستان از میان شن ها دنبال راهی برای زندگی کردن و نفس کشیدن می گردند، داستان بی توجهی به منطقه ای است که سال هاست فقط وقتی نامش را می شنویم که دچار خرابکاری شده، شاید همین بادها که استعاره ای از محرومیت دامنه دار مردم منطقه است ریشه ی پا گرفتن برخی نا آرامی هاست، آن جا بوده ام و زندگی کرده ام، می دانم مردم سیستان و بلوچستان خیلی از حداقلی ترین امکانات را ندارند و در نهایت کم توقعی روز و شب را می گذارنند.
یک هفته 7 چهره؛ از جواد نکونام تا داریوش مهرجویی

همین کم توجهی ها به مرور دلبستگی آن ها را کم کرده و اصلا حواس خیلی از ساکنان آن منطقه جای دیگریست، وگویی در کشور دیگری زندگی می کنند،چرخه اقتصادی آنجا فوق العاده معیوب است و خیلی از آن ها در شرایطی روزگار می گذارنند که انتخابی نیست و از سر اجبار است،به بدترین شکل و حالت و از راه های که شاید صواب نیست، هامون که خشک شد خیلی ها رفتند و همین امروز هم تب مهاجرت داغ است، چوب کم توجهی تن مردم سیستان و بلوچستان را خشک کرده، شاید بهتر است به جای حرف های امیدوار کننده طرح های عملی مثل تلاش ژاپنی ها در دولت اصلاحات که موفق هم بود از سر گرفته شود و کمی شرایط زندگی در آن جا عوض شود.

با این روند شاید روزی برسد که از آن دیار نه نامی ... والا که از ما کاری جز اطلاع رسانی بر نمی آید...شرمنده ی متانت شمائیم


جواد نکونام یا (مکتب، هفته)

جواد نکونام دیگر فوتبالیست نیست، او یک «سابق» شد.

نکونام به موقع خداحافظی کرد و حسرت خاصی هم به دلش نماند احتمالا، او در بالاترین سطح فوتبال دنیا با لباس تیم اوساسونا حضور داشت و در سطح باشگاهی به بالاترین افتخاری که یک فوتبالیست ایرانی می تواند، رسید. در تیم ملی هم که انواع و اقسام افت و خیزها را تجربه کرد، حضور در دو دوره جام جهانی آلمان و برزیل، بازی مقابل تیم هایی مثل: پرتغال و آرژانتین و حضور در چند دوره جام ملت های آسیا کارنامه ای برای نکونام ساخت که احتمالا حسرتی در آن نیست و به قولی او به گذشته اش بدهکار نشد. روزی باید می رفت و چه شیرین که در یک مرکز خیریه رفت، سخن اما سخن یک پایان است، پایان یک دوران، پایان یک مکتب و یا پایان یک تعریف...
یک هفته 7 چهره؛ از جواد نکونام تا داریوش مهرجویی

«پاس» که در ورزشگاه فریادش می زدند؛ «پاس بزرگ تهران»، تیمی که در نهایت کج سلیقگی جغرافیایش را تغیر دادند، مثله شد و حالا با حضور در لیگ دسته دوم آزادگان جان باخته است و یادگارهایش هم در پایان کارند. «نکونام» یک یادگارِ گل درشت از مکتب پاس بود. با یک اصول تعریف شده و رفتاری خاص که عدول از آن ها او را از آن مکتب جدا می کرد، همین هم بود که هیچ وقت از لوای مکتبش خارج نشد و تا روز خداحافظی اش وفادار ماند. انگار روح آن جنابان سرهنگی که پاس را در یک نظم آهنین نظامی تعریف کردند در تن میراث خوران حلول می کرد و امثال هاشمیان و نکونام به آن وفادار می ماندند.

ارزش فوتبال مکتبی حالا این روزها بیشتر نمایان می شود، وقتی سوهاضمه شهرت به جانِ جوان های رنگی فوتبال می افتد و یادشان می رود سال پیش و سال پیشتر را. مکتب از روزی شروع به سقوط کرد که آن گلوله برفی معروف را سمت دهداری پرتاب کردند... برای ما که ساختار آن چنانی در فوتبال نداریم، «مکتب» لازم بود، اما به هوای «لیگ برتر» مدرنیته فوتبالی، لنگ در هوا ماند و همین شد که خداحافظی نکونام تلخ تر از پیش به کاممان مزه می کند، پایان یک دوران، پایان یک مکتب، پایان یک تعریف...


تروریست نیس یا (گناهکار، هفته)

حمله ی ویران کننده یک تروریست در نیس و داستان های پس از آن.

درد پاریس(نیس) درد مهاجرانی است (عامل حمله اصالتی تونسی داشته و ازبیکاری و افسردگی رنج می برده) که در فرهنگ میزبان حل نشده اند. مهاجرانی که به هوای مطلوبیت و کیفیت جایی غیر از موطن خود را انتخاب می کنند، با فرهنگی غریبه وارد می شوند و فضا را ناهماهنگ می کنند، آن ها از وطن رانده می شوند و در غربت مانده.
یک هفته 7 چهره؛ از جواد نکونام تا داریوش مهرجویی

فرانسه اگر قربانی تروریسم می شود، بیشتر از هرچیز به خاطر بستری است که بی نهایت فراهم است. کلی مهاجر سیاه پوست و رنگین پوست حاشیه نشین در قلب اروپا و در فرانسه ساکنند، آن ها در حقیقت تصویری بی واسطه و بدون تعارف از فرانسه واقعی هستند. فرانسه بیشتر از آن چه که شبیه کافه های پاریس و شب گردی های عشاق اساطیری باشد، شبیه به مهاجران سرخورده حاشیه شهر است که کلی بغض فرو خورده و سرکوب شده در سر دارند. برای آن ها آلبر کامو و نیمه شب در پاریس، معنایی به جز فقر و سرخوردگی ندارد، علت احتمالا همین است؛ کلی مهاجر سرخورده و حل نشده که ابزارِ ابراز(عقده گشایی) می خواهند...

تا اینجایش گناه مهاجران است! اما از این جا به بعد گردن خود فرانسوی هاست که با ساختاری رها ابزارِ ابراز را در اختیار مهاجران قرار می دهند، اشکال کار فرانسوی ها و بلژیکی ها برخلاف مثلا آمریکایی و انگلیسی ها در همین جاست که قوانین و سیستم امنیتی به شدت منعطف و پذیرنده ای دارند. سکولاریسم فرانسوی سیالیت زیان دهی ایجاد کرده که ارتباط مهاجران ساکن در این کشور را با شبکه های تروریستی آسان تر می کند، در حالی که مثلا در انگلستان اصلا این طور نیست و قوانین سفت و سختی اعمال می شود و ارتباط گرفتن با گروهی مثل داعش بیشتر و بهتر کنترل و سرکوب می شود.

پی نوشت: بازی دو سر باخت مهاجران و میزبانان شاید تقاص روزهایی است که استعمار به سان چشم و هم چشمی در محافل دیپلماتیک نقل محافل بود، این خون ها به پای آن هوس ها ریخته می شوند.


داریوش مهرجویی یا (نزاع، هفته)

مهرجویی پزشکان را قاتل خطاب کرد و پزشک نامبرده توهینی بدتر نصیب مهرجویی کرد، این نزاع پس از مرگ مشکوک کیارستمی اتفاق افتاد.

نمی دانم از روح بزرگ عباس کیارستمی است یا که از کثرت رسانه ها و همت مردمی است که مشارکت خستگی ناپذیری در کامنت و ابراز نظر دارند یا که شاید هم از جمع هر دوی این هاست، این که هیچ چیز پنهان نمانده و مرگ کیارستمی مجدانه پیگیری می شود. فقط خدا کند این تب خیلی زود فروکش نکند و این نزاع ادامه داشته باشد. خصم و دشمنی را دوست ندارم و سادیسم هم احتمالا با ما نسبتی ندارد، اما این نزاع مبارک است، باور بفرمایید؛ دو دسته ی قدیس وار فرهنگ ایرانی در حال فرو ریختن است(پزشکان و کارگردانان) چه چیزی بهتر از این؟
یک هفته 7 چهره؛ از جواد نکونام تا داریوش مهرجویی

پزشک شدن آرزوی فانتزی هر کودک ایرانی دهه های پیش است! چه کسی فکرش را می کرد چرخ روزگار این گونه بچرخد و آن سپید پوشانی که روزگاری در مواجهه با آن ها لکنت زبان می گرفتیم به جایی برسند که در هر محفل عمومی و خصوصی تکفیر و لعن شوند. چنان هاله ای دور آن ها بود که حالت قدیس داشتند و شفا می دادند. اما رسانه ها، امان از این "رکن جنجالی دموکراسی" که نشان داد جایگاه پزشکی در پازل دنیای جدید صرفا در حد یک شغل تعریف می شود، حالا مرگ کیارستمی دوباره نور را روی صورت پزشکان انداخته از آن طرف هم کارگردانان...

کارگردانانی که حالا راحت تر نقد می شوند و دنیای رسانه های امروز نشانمان می دهد که خیلی از به ظاهر خلاقانه هایشان ریشه در یک اورجینال آن ور آبی داشته. هاله ی قدسی آن ها را اتفاقا رسانه ها ساختند، در زمانه ای که محدود بودند و رفاقت طلب، منتقدانی که در تعارف رفاقت با کارگردانان می ماندند و رو نمی کردند از ضعف ها و معایب بگویند، آن قدر بزرگ شدند که با واژه های ساده نمیشد تعریفشان کرد، اما باز هم به یمن کثرت رسانه ها هر کسی در هر جایی بدون تعارف در وبلاگش (تلگرام، فیس بوک و...) نوشت و کارگردان ها هم شکستند وبدون تعارف نقد شدند.

کاش این نزاع ادامه داشته باشد، آن ها را بهتر میشناسیم! کارگردانی که احساساتش ریتم حرف هایش را مختل میکند، خیلی این جایی است. او که کلی حس خوب به ما هدیه داده ضعف هایی دارد که «آدم» نشانش می دهد نه قدیس، مثل دکتری که مرز توهین و تحقیر و هر چه بی ادبی است را رد می کند چون از جایگاه اجتماعی خودش زیادی اطمینان دارد و فکر می کند علی آباد هم شهری است. بگذارید ادامه دهند، هر کسی و هر گروهی لابه لای این نزاع وزن خودش را نشان می دهد، خودِ خودش را، خود واقعی اش را!


سیمین بهبهانی یا(بانوی کلمه، هفته)

زادروز سیمین بهبهانی بهانه ای برای یادآوری اوست، اویی که به مانند خیلی های دیگر در منگنه تسویه حساب های سیاسی کمرنگ شد(به عمد) پوشیده شد، تا دیده نشود، خوانده نشود... اما اتفاقا آن چه که مهم نبود پوشش او بود، اصلا مواضع سیاسی اش را چه کار؟ او بانوی واژه ها بود نه مدلینگ بود، نه سخنگوی حزبی. او را باید با کلمه هایش، با احساسات زنانه اش که در قالبی کهنه، نو نشان می داد سنجید. شعرهایش حس خوبی از بیداری زنانه دارد.
یک هفته 7 چهره؛ از جواد نکونام تا داریوش مهرجویی

«رفت آن سوار کولی! با خود تو را نبرده / شب مانده است و با شب تاریکی فشرده/ کولی کنار آتش رقص شبانه ات کو؟/ شادی چرا رمیده؟ آتش چرا فسرده؟» ترکیب صدای همایون با واژه های سیمین بهبهانی محشر است امتحان کنید.

«چرا رفتی؟ چرا؟ من بیقرارم/ به سر سودای آغوش تو دارم/ نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست؟ ندیدی جانم از غم ناشکیباست؟» این را که حتما شنیده اید، بازهم ترکیب همایون و سیمین بهبهانی

«دوباره میسازمت وطن/ اگر چه با خشت جان خویش/ ستون به سقف تو می زنم/ اگر چه با استخوان خویش» این هم که معرف حضورتان است...


کاربران گرامی برترین ها یا (نفس از شما می گیریم، همیشه)

سایت «برترین ها» ریسپانسیو شده، به زبان ساده تر؛ قابلیت انطباق با ابزارهای مختلف را پیدا کرده. اتفاقی که هزینه بر است و زحمت زیادی دارد که البته منتی نیست و از سر وظیفه است. اگر تغییری صورت گرفته در جهت راحتی استفاده از «برترین ها» است. در نظر داشته باشید که این یک تغییر در فُرم و شکل، مطابق استانداردهای روز است و طبیعی است که بعد از مدت ها مشاهده شمایل پیشین سایت، این شمایل جدید هنوز برایتان غریب باشد. چون اطمینان داریم با گذر از روزهای اولیه، به مرور لذت استفاده ی راحت و امکانات جدید نصیب کاربران می گردد، به این روزها به دیده ی «رنج شیرین» نگاه می کنیم. در تغییرات صورت گرفته قطعا اشکالاتی وجود دارد که به سرعت حل خواهند شد. برای کمک به حل سریع تر این اشکالات فنی، لطفا در بخش نظرات و یا از طریق بخش "تماس با ما" در سایت با ما در ارتباط باشید. پیشاپیش از شما سپاسگزاریم و تمنا داریم این روزها را تا رفع مشکلات شکیبا باشید.
یک هفته 7 چهره؛ از جواد نکونام تا داریوش مهرجویی

در ضمن همه ی کامنت های شما را با دقت می خوانیم و مطمئن باشید چیزی از قلم نمی افتد، حتی آن هایی را که «خاک بر سر ما» می کنند و آن هایی که تقاضای «گم شدن» ما را می کنند، همه اش شیرین است، این که ما را میبینید همین نشئه می کند، همراهمان باشید همان گونه که بوده اید...

به جا مانده: آتش نشان فداکاری که جانش را در راه خدمت به هموطنانش از دست داد؛«علی قانع»، چیزی داشت که هر کسی ندارد. این که انتخاب کنی فداکار باشی و فداکاری در موقعیت ایجاد نشود، او انتخاب کرده بود، آتش نشان باشد. یعنی هر روز که می رود آماده ی رفتن باشد، او شاید با انتخابش فهمانده بود که اینجایی نیست. این نوشتار و این ستون حقیر تر از آن است که از این همه شجاعت بنویسد. روحش شاد
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • مهرداد

      آقا دمتون گرم واقعاً من تو به بیشتر سایت ها سر میزنم ولی کلاً سه سایت هستند که هر موقع به اینترنت سر میزنم دنبالشون می کنم یکی از اونها سایت شما هستند تشکر که مطالب جدیدی روی سایت میذارید و خلاقیت به خرج می دهید تشکر و آرزوی موفقیت .

      پاسخ ها

      • mehrdad

        منم

    • بدون نام

      وقتی توی صفحه اصلی میاید خیلی از مطالب رو راحت نمیتونی پیدا کنی مثل شوخی های جالب شبکه های اجتماعی که باید برای دیدنش شماره جدیدش برید به صفحه سرگرمی و تازه اونجا بگردید و ببینید ایا شماره جدیدش اومده یا نه! این نقص رو لطفا برطرف کنید. ممنون

    • بدون نام

      اينكه كسي از نزاع پزشك ها و هنرمندان خوشحال باشه جاي تاسفه اين نشون دهنده اينه كه نويسنده از زندگي خودش هيچ لذتي نبرده و هميشه حسرت شهرت هنرمندان يا موقعيت پزشكان رو داشته بعضي هنرمندان واقعا هنرمندن پزشكان خوب هم كم نيستند

      پاسخ ها

      • بدون نام

        اتفاقا میخواستم بگم این بخش عالی بود. منم کاملا موافقم دو گروه که خودشون رو جزء نوابغ می دوننند و اجازه ی هر رفتاری رو تو جامعه به خودشون میدند و کسی اگر اونها رو نقد کنه یا بی سواد محسوب میشه یا گستاخ، حالا دارن خودشون رو نشون میدند که شاید خیلی پایین تر از افراد کالا عادی جامعه هستند

    • ماری

      سلام به شما جناب آقای عبدلی ..
      من همیشه یک هفته ...هفت چهره رو میخونم و تحسینتون میکنم
      در مورد مقاله این هفته باید بگم در مورد جناب مهرجوئی کمی سخت گرفتید... من ایشان رو مقدس نمیدونم خیلی هم فراتر از جایگاه آدمیت نمیبینم ... یک هنرمند با ارزش و محترم و پر افتخار ... اما اعتراض ایشان درسته که از مرزها عبور کرد ... اما لازم بود.. تو این جامعه که قانون وجود نداره و اعتراض هم به زبان خوش مضحک و بی معناست این روش بهتر جواب میده ... من هم مثل حامد بهداد مطمئنم که این اعتراضات هم بی جواب میمونه .. ولی باید باشه و فریاد بشه حتی به روش آقای مهرجوئی این رفتار اقای مهرجوئی خشم جامعه پزشک پرست ما بود و از طرفی هم لازمه که قانون برای جامعه پزشکی معنا بشه ... خداییش اگر اعتراض آقای مهرجوئی نبود الان اخبار جلسات پیگیری پرونده رو می دیدیم؟
      به نظرم با وجودی که ایشون تند رفتن ولی از ارزش ایشون چیزی کم نکرد و من خوشحالم که یکی صدای ملت شد
      در نهایت میخوام بگم من برای جامعه پزشکی واقعا علمی و وفادار به سوگند احترام زیادی قائلم .. انقدر که پزشک خودمو دوست دارم بابابزرگمو دوست ندارم ...درد اینه که این خود ما هستیم که از برخی آدمها قدیس میسازم که بعد نتونیم جلوی اونا حتی حرف بزنیم... از ماست که بر ماست
      باز هم از تحلیلها و نقد بی طرف و مفیدتون ممنونم

    • لیلا

      باز هم ممنون خسته نباشید

    • بدون نام

      چرا از محسن چاوشی چیزی نمیگید؟ آلبومش تو روز اول تمام رکوردها رو زد و پرفروش ترین شد. و رکورد بیشترین آمار دانلود آلبوم تو سالهای اخیر رو از آن خودش کرد تیتراژ شهرزادش پر دانلودترین آهنگ تاریخ موسیقی شد چند هفته پیش بعد از 15 سال فعالیت جدی اجرای زنده ی تصویری منتشر کرد که باز هم بیشترین آمار نمایش رو داشت. ولی به هیچ کدوم از این اتفاقات خیلی مهم بی اعتنا بودید جز درج خبر انتشار آلبوم امیر بی گزند

    • حیران

      ممنون نقد هاتون مثل همیشه جالب بود
      ممنون که یادی از مردم رنج کشیده سیستان کردید

    • سارا

      دمتون گرم

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج