۳۵۷۵۲۱
۵۰۰۷
۵۰۰۷
پ

طنز؛ کشف و شهود

رضا فرخی درروزنامه ایران نوشت:

خواب سلطان علیه توطئه گران

خوابیدم دوباره... خواب کودتا در ترکیه می‌دیدم. تعجب کردم، به بالای کالبد خوابیده خود بازگشتم و دیدم اشتباهی به خواب اردوغان نفوذ پیدا کرده‌ام. اولش گفتم زشت است و بهتر است تا از این خواب بیرون جهم! ولی فضولیم گل کرد و به نفوذ خود ادامه دادم.

فردی را دیدم که سوار بر فیل و با لباس عثمانی به سرزمین اردوغان نزدیک می‌شد. کارگردان خواب کلوز آپش را که نشان داد دیدم فتح الله خودمان است. فتح‌الله گولن. پشت سرش کودتاچیان قطار قطار سوار بر اسب و شتر هزار هزار به سوی اردوغان می‌تاختند. رجب (اردوغان) هم با لباس سلطان سلیمان عثمانی و همان سبیل ها که نوک سربالای آن؛ قانون جاذبه نیوتن را به سخره گرفته بود، لب غنچه کرده ایستاده بود و لشکریان فتح الله را می‌نگریست.

پشت سر رجب هم لشکریان بسیار... با فیل‌ها و اسب‌ها و سواران و کمانداران. رجب دست به شمشیرش برد آن را از غلاف تمام فلزی خود بیرون کشید. شمشیرش لیزرین بود چونان شمشیرهای فیلم جنگ ستارگان. اما به جای اینکه آن را به سمت فتح الله بگیرد، آن را به سمت قسمتی از سربازان خودی گرفت. اشعه نور شمشیر لیزری رجب، عیان کرد که زیر لباس بسیاری از لشکریان خودی حک شده بود؛ فتح الله دوست داریم . در واقع اینان دل در گرو مهر فتح الله داشتند اما در لباس خودی. اردوغان برافروخت و به لشکریان واقعاً خودی خود دستور داد تا همه این عزیزان زنده یاد را یا مرحوم کنند یا بفرستند زندان در مسیر زنده یادی. ایلدیریم، وزیر اعظم سلطان جلو آمد لشکریان گولن را نشان داد و گفت پس با اینها چه می‌کنید سلطانم!

سلطان رجب همان شمشیر فضایی را در آسمان چرخاند، آذرخشی شد و آن را به سمت فتح الله و لشکرش پرتاب کرد. جملگی تبدیل به لوبیا شدند و سلطان دستور داد که آنها را بکارند تا در آینده درخت‌هایی درآید و این مکان به پارکی عمومی تبدیل شود به یاد این کودتا، نامش هم بشود پارک توطئه 16 ژوئیه! سلطان سپس دستور داد به یاد این روز همه کار بکنند که این روز از یادها نرود و دستور داد زندان بزرگ و با شکوهی (با شکوه‌تر از قصر خود سلطان) بسازند تا برای پیشگیری از تکرار این کودتا‌ها توطئه گران احتمالی را توش بریزن با کلی آب خنک.
سلطان به ایلدیریم خان فرمودند: هوای این عزیزای مرا داشته باش

وزیر اعظم: منظورتان کیست سلطانم؟

سلطان: این اهالی قلم. اینان گوگوری مگوری‌های منند...

وزیر اعظم (با لبخند): فهمیدم. بله حتماً.. سلطانکم.

داوود اوغلو و عبدالله گل و برخی دیگر نیز در گوشه دیگری از تصویر سوار بر اسب ایستاده بودند و واقعه را می‌نگریستند.

ایلدیرم خان: قربان آنها چه؟

سلطان: اینان جگرگوشه‌های نازدار منند... /
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج