جاباما
۳۹۷۸۲۶
۱۲ نظر
۵۳۲۰
۱۲ نظر
۵۳۲۰
پ

ابدی ترین دوستان، همان Friends است!

سریال بین های حرفه ای دو دسته اند: کسانی که شیفته فرندز هستند و آن هایی که می خواهند سر به تنش نباشد؛ این متن را به هر دو دسته تقدیم می کنیم.

هفته نامه کرگدن - اسم نویسندگان، به متن رجوع شود: سریال بین های حرفه ای دو دسته اند: کسانی که شیفته فرندز هستند و آن هایی که می خواهند سر به تنش نباشد؛ این متن را به هر دو دسته تقدیم می کنیم.

ارزان ترین تراپیست دنیا

رامبد خانلری: نقل چند قسمت سریال نیست، نقل یک زندگی است؛ من با هیچکسی به اندازه پدرم، مادرم، خواهرم، راس و ریچل و جویی و مونیکا و چندلر و فیبی زیر یک سقف زندگی نکرده ام. یادم هست در اولین مرتبه دیدار از یک جایی به بعد نگاه نگرانم به دنبال قسمت های باقیمانده سریال بود؛ این که چند بیست دقیقه دیگر در کنار «دوستان» هستم. هفت یا هشت سال پیش بود، یک شب به تماشای قسمت اول سریال دوستان نشستم، آن قدری دوستش نداشتم که با ولع به سراغ قسمت بعدی بروم، آن قدری هم بدم نیامد که قسمت بعدی را نبینم.
ابدی ترین دوستان، همان Friends است!
قسمت بعدی را دیدم، قسمت بعدترش را و ناگهان به خودم آمدم و دیدم که تا خرخره به دوستان آولده شده ام. من معتاد دوستان هستم. اگر چند روز بگذرد و من یک اپیزود از سریال دوستان را نبینم، عرق سرد می کنم، بدن درد می گیرم و شروع می کنم به التماس کردن: «تورو خدا، این دفعه آخره، بعدش برای همیشه می ذارم کنار، فقط یک اپیزود، فقط یک اپیزود لامصب.»

اگر فکر می کنید می توانید تفریحی دوستان را نگاه کنید سخت در اشتباهید؛ ناگهان به خودتان می آیید و می بینید شبیه نوید محمدزاده در فیلم «ابد و یک روز» شده اید. می بینید برادر بزرگ ترتان رفته روی پشت بام و دی وی دی های فرندز را پرت می کند روی بام خانه اشرف خانم یا آن ها را می اندازد توی راه آب پشت بام و بطری های آبغوره مادرتان را روی آن ها خالی می کند.

همین که چند قسمت از تماشای این سریال گذشت، یا شما به خانه مونیکا و ریچل می روید یا آن ها به خانه شما می آیند. هیچ وقت نمی فهمید کدام یک از این شش نفر را بیشتر از بقیه دوست دارید. گاهی مثل من راس را انتخاب می کنید اما می بینید تولی دلتان جویی را بیشتر از راس دوست دارید بعد به خودتان می گویید چندلر که بانمک تر از بقیه است. آن وقت فیبی ترانه گربه بدبو را می خواند و قرعه به نام فیبی می افتد تا وسواس مونیکا عود کند یا ریچل از آن بدجنسی های دخترانه اش به خرج دهد.

سوال بی جواب این است که کدام یکی دوست داشتنی تر است؟ اما تنها چیزی که مشخص است این است که نمی شود یکی از این شش نفر را دوست نداشت.

بعد از تماشای قسمت آخر فصل دهم از سریال دوستان غم و اندوه تمام دلتان را می گیرد و دلتنگ می شوید، دلتنگ شش دوست که چند وقتی شما را به خانه خودشان راه داده اند و به شما اجازه داده اند در کنارشان زندگی کنید، خوشحال شوید، بخندید، دوستشان داشته باشید و صدالبته احساس تنهایی نکنید. اما بعد از تماشای قسمت آخر چند روزی کلافه می شوید و کلافه می مانید، انگار چیزی را گم کرده باشید، آن وقت گمشده خودتان را در تماشای دوباره سریال دوستان پیدا می کنید.

هروقت حوصله هیچ چیز و هیچ کس را نداشته باشید حوصله تماشای دوستان را دارید. هر قسمت را دوباره و سه باره و چندباره تماشا می کنید، حظ می برید. بعد خودتان را در شخصیت ها جست و جو می کنید؛ در چندلر، در جویی حتی جایی به عنوان یک مرد به این فکر می کنید که چقدر ریچل در فلان موقعیت شبیه به شما عمل می کند. آن وقت شروع می کنید به پیدا کردن طرفداران سریال دوستان در اطرافتان و با آن ها گپ دوستانه می زنید. هر قسمت را بارها و بارها برای هم تعریف می کنید و می خندید و کیفور می شوید. این تنها مکالمه ای است که شادی آن را هم صحبت شما تامین نمی کند، شما متصل به دنیای دوستان خودتان هستید و او متصل به دنیای خودش.

تماشای این سریال یک آرزوی همیشه کال برای شما به ارث می گذارد؛ این که ای کاش من هم پنج دوست شبیه به دوستان داشتم اما در نهایت متوجه می شوید که حتی سکه خودتان هم با سکه هیچ کدام از آن شش دوست رخ نیست. این جامعه شش نفره همان یوتوپیا است، همان الدوردو، همان نورلند، همان مدینه فاضله که فقط از پشت ویترین قابل تماشاست و آدم ها هیچ وقت قدرت این را نخواهندداشت که آن را حقیقی کنند.

راستش را بخواهید از نظر من سریال دوستان ارزان ترین تراپیست دنیاست. همان کسی که وقتی حالتان از همیشه بدتر است، حرف های شما را می شنود و بهترین جواب را به شما می دهد. آن زمانی که باتری انرژایزر به ایران آمد در تبلیغاتش نوشتند: «باتری انرژایزر هی کار می کنه، هی کار می کنه، هی کار می کنه،... هی کار می کنه» به نظرم در تبلیغ سریال فرندز هم باید بگویم: «سریالی که آن را هی تماشا می کنید و لذت می برید، هی تماشا می کنید و لذت می برید،... هی تماشا می کنید و لذت می برید.»

من رو مخ ترین آدم جهان هستم

المیرا حسینی: می نشینم روی کاناپه و لپ تاپ را طوری روی پاهایم می گذارم که صفحه آن از اطراف دیده نشود. هدفون را روی گوش هایم می گذارم و خیلی جدی به صفحه خیره می شوم. چند دقیقه بعد یکی از دوستانم من را با نیش باز دستگیر می کند. «داری فرندز می بینی؟»
ابدی ترین دوستان، همان Friends است!

از این که نتوانسته ام ظاهر موجه کاری ام را حفظ کنم از دست خودم حرص می خورم. چه ایرادی دارد؟ بعضی ها برای استراحت میان کار سیگار می کشند و عده ای هم معتادند به چای های غلیظ و رقیق پشت سر هم. حق مسلم من است که بین دو نیمه نفسگیر کارهای عجله ای و عقب افتاده، بیست و چند دقیقه ای را خرج دیدن اپیزودی از سریال محبوبم کنم. یک طوری هم با آن اندک عذاب وجدان باقی مانده در ته دلم کنار می آیم.

این که یک نفر به شما بگوید از دیدن شادی تان هنگام دیدن سریال فرزند و قهقهه خنده تان خوشحال می شود، دروغ محض است. همین چند وقت پیش یکی از دوستانم اعتراف کرد زمانی که فرندز می بینم تبدیل به رو مخ ترین آدم جهان می شوم.

چند سال پیش من هم همین نظر را درباره تعدادی از دوستانم داشتم؛ آن هایی که همراه با افکت های خنده گاه و بی گاه سریال (البته گفته می شود این صدای خنده واقعی تماشاچیان است) از خنده ریسه می رفتند و زمانی هم که سریال نمی دیدند با هم درباره شخصیت های محبوبشان حرف می زدند و کافی بود کسی به یک صحنه به ظاهر بی مزه سریال اشاره کند همه فرندزبین ها همین طور که از شدت خنده روی شکم هایشان جمع شده اند، با حرکات دست و سر و پایشان تایید کنند که عجب صحنه بی نظیری بوده است.

دقیقا در همین نقطه است که آدم ها به دو دسته اساسی تقسیم می شوند؛ آن هایی که فرندز نمی بینند و به طرفداران فرندز به چشم مجانین الکی خوش نگاه می کنند و آن هایی که فرندز می بینند و عین خیالشان نیست دنیا درباره این علاقه شان چه نظر ی دارد. من سال ها با افتخار در گروه اول بودم و کمترین علاقه ای به دیدن این سریال طولانی و بی نمک نداشتم.

آشنایی من با فرندز به یک شب سرد زمستانی بر می گردد. سه نفری نشسته بودیم و شرلوک هولمز می دیدیم. همان نسخه اصیل کم نقصی که شرلوکش، جرمی برت است و مثل شرلوک های قلابی که پس از او آمدند، به روح و روان آدم چنگ نمی کشد.

افسرده بودم و برای آغاز گریه بی امان فقط یک اشاره کوچک می خواستم. زیر پتو کز کرده بودم و سعی داشتم با غرق شدن در معمای سریال، ساعتی از زندگی واقعی فاصله بگیرم اما آن قسمت کامل دانلود نشده بود. دانلود کاملش زمان می برد و گزینه جایگزین مسئول پخش فیلم، اپیزودی از فرندز بود. با اکراه قبول کردم. اپیزودی از وسط سیزن دو. نفهمیدم از چه زمانی همراه با دو نفر دیگر به خنده افتادم. این بار به درخواست من اپیزود بعدی نمایش داده شد.

تماشای فرندز یک حس گمشده قدیمی را در من بیدار کرده بود. درست حس جمعه های کودکی ام را داشتم که به جرم کرده یا ناکرده، کتک خورده و مغمومی، بعد از ظهر رو به روی تلویزیون می نشستم. شبکه یک بهترین برنامه کودکش را این زمان پخش می کرد. کوتلاس، ملوان زبل، مجید دلبندم، فوتبالیست ها... هرچه بود حالم را عوض می کرد.

راستش دیگر برایم اهمیتی ندارد آدم ها چقدر از این که سریال فرندز را محشر می دانم و با دلیل و بی دلیل تماشایش را به دیگران پیشنهاد می کنم، عصبی می شوند. مهم نیست. خنده هایم را موقع دیدن سریال دوست نداشته باشند و حرف زدن از شخصیت های محبوبم ناراحتشان کند. اگر همه گناهم علاقه به این سریال است، با افتخار می پذیرم که عنوان رو مخ ترین آدم جهان را به من بدهند.
ابدی ترین دوستان، همان Friends است!

با هم دوستند، یا با ما؟

نگار خاکی: کمتر کسی پیدا می شود که بعد از دیدن چند اپیزود از سریال «فرندز» بتواند آن را کنار بگذارد و تا آخر نبیند. شاید حتی بشود گفت وقتی فرندز می بینیم، چنان محو و مسحور شخصیت ها وماجراهای جذابشان می شویم که فی والواقع حتی دلمان نمی خواهد خوابمان بگیرد، غذا بخوریم یا مجبور باشیم خانه را به دلیلی ترک کنیم. برای بیشتر ما فرندز، دوست ها، حدود پنج هزار دقیقه سریال مورد علاقه مان چنان مثل برق و باد می گذرد و تمام می شود که انگار هر بار از اول تا آخر تماشایش می کنیم، چند ماهی از عمرمان نگذشته است!

سریال فرندز یا دوستان ده سال از زندگی شش شخصیت اصلی را به تصویر می کشد که نه تنها همه با هم دوست هستند، بلکه بعد از چند بار تماشای کل فصل های این سریال احساس خواهید کرد که آن ها دوستان شما هم هستند همین الان است که در باز بشود و هر شش نفرشان سر و صداکنان و کل کل کنان وارد بشوند اتاق پذیرایی خانه تان را تبدیل کنند به «سنترال پارک»؛ کافه محبوب نیویورکی که بخش عمده ای از ماجراهای فرندز در آن اتفاق می افتد.

جذابیت های این سریال کمدی کم نیست و به جرات می توان گفت برای هر کسی چیزی جذاب و خنده دار در این سریال پیدا می شود. اگر به زبان انگلیسی مسلط باشید و با فرهنگ امریکایی هم آشنایی داشته باشید، از طنز شیرین و تلخ بافته شده در لایه های دیالوگ های این سریال لذت می برید و اگر آن قدر مسلط نیستید و سریال را با زیرنویس فارسی می بینید از پیچش طنزآلود درگیری ها و ماجراهای شیرین شخصیت ها لذت خواهیدبرد. همه این ها را هم که نپسندید، این سریال از «اسلپ استیک» برایتان دارد تا درونمایه عشقی و ماجراهای خانوادگی.

از جالب ترین نکات برای فرندزبین(!) های قهار این است که برخلاف اکثر سریال های دیگر، واقعا انتخاب محبوب ترین شخصیت برای بیننده دشوار است. کدام را انتخاب کنیم؟ «ریچل»؛ دختر متمولی که برای اولین بار زندگی خود را در رفاه رها می کند و به نیویورک می آید تا مستقل شود، کار کند، درآمد داشته باشد و زندگی اش را به دست خودش بسازد؟ «راس» را انتخاب کنیم که در کنار ظاهر جدی یک آقای دکتر و استاد دانشگاه در رشته دیرین شناسی، وجدان پاک و دل مهربان او در کنار غرور کودکانه اش بارها و بارها و را در دردسرهای مختلف می اندازد؟

«چندلر» را انتخاب کنیم که آن قدر باهوش و دوست داشتنی است که می تواند هر جمله اش را چنان با طنزی غلیظ آغشته کند که ماه ها و سال ها بعد از دیدن این سریال جمله های او نقل مجالسمان باشد و هر اتفاق دردناکی که برایمان می افتد، روش طنزآلود مقابله با آن را از چندلر یاد گرفته باشیم؟
ابدی ترین دوستان، همان Friends است!

«مونیکا» را برگزینیم که قلب تپنده گروه و میزبان همیشگی دوستانش است و از شدت برنامه ریزی برای همه چیز، کنترل کردن همه وقایع و وسواس روی تمیز و مرتب بودن دنیا، دستمایه قلقلک دهنده ترین لحظات خنده دار این سریال می شود؟ «فیبی» را انتخاب کنیم که گذشته دردناکش می توانست هر کسی را به غضب آولدترین نسخه خودش بدل کند، اما او با روحیه سرخوش و شادش «بازی به هر جهت» گویان از کنار گذشته اش عبور می کند، موزیک بسیار جذابش را می نوازد و سعی می کند به شیوه خودش دنیا را جای بهتری برای همه انسان ها، حیوانات ،گیاهان، مدادها، درها، دیوارها و... بکند؟! با انتخابمان «جویی» باشد که اگرچه به عنوان «دن ژوان» سریال شناخته می شود، چنان شخصیت ساده و بی غل و غش پسرانه ای دارد که نمی توانید به خاطر شیطنت های روزانه اش از او کینه ای به دل بگیرید؟

ما «فرندزدوستان» کلاهمان را به احترام «مارتا کافمن» و «دیوید کرین»، خالقان این سریال فراموش نشدنی از سر بر می داریم! مارتا، دیوید، ما برای هدیه گرفتن این «دوستان» ابدی از شما ممنونیم.

مختصر و مفید درباره فرندز

• دیوید شویمر هیچ وقت برای نقش راس تست نداد چون این نقش از همان روز اول هم برای او نوشته شده بود

• گانتر تا اپیزود سی و سوم هیچ دیالوگی نداشت تا این که بالاخره نویسندگان یک «آره» نصفه نیمه توی دهانش گذاشتند.

• در ابتدا قرار بود نام سریال کافی بی خوابی باشد که بعدا به «دوستانی مثل ما» تغییر پیدا کرد اما این نام هم تصویب نشد.

• تاریخ تولد شخصیت های چندین بار در طول فیلمبرداری عوض شد. مثلا تولد راس از دسامبر به اکتبر افتاد و ریچل قرار بود متولد برج ثور (تماه می) باشد ولی بعدا معلوم شد یک بهمنی تمام عیار است و به برج دلو تعلق دارد.

• قاب طلایی که در تمام ده فصل روی در خانه مونیکا دیده می شد، در اصل یک آینه بود که یکی از عوامل تولید آن را شکست، اما چون همچنان زیبا بود، گذاشتند سر جایش بماند.

• مت لبلانک مجبور بود تمام مدت موهایش را رنگ کند چون از همان اپیزود اول سفید شدند. گانتر هم تا پایان سریال، هر دو هفته یک بار موهایش را سفید می کرد چون در اصل رنگشان تیره بود.

• لیزا کادرو قبل از قبول نقش فیبی در سریال فرندز قرار بود در نقش رز در Frasier بازی کند ولی یک دفعه اخراجش کردند و عاشقانه فرندز قبول دارند که این بهترین اتفاق ممکن در آن زمان بود!

• وقتی نام سلک در نقش ریچارد برک، نامزد مونیکا روی صحنه ظاهر شد، صدای تشویق تماشاگران آن قدر بلند بود کن او مجبور شد چند تا از صحنه ها را دوباره و بدون حضور تماشاگران تکرار کند.

• بروس ویلیس مجبور شد بدون دریافت دستمزد در سریال فرندز بازی کند چون شرطی را به متیو پری باخته بود.

• بازیگری که نقش پدر جاشوا (مرد جوانی که ریچل عاشقش شده بود ولی رابطه شان به سرانجامی نرسید) را بازی کرد، پدر واقعی متیو پری، جان بنت پری بود.

• نقش ریچل در ابتدا به کورتنی کاکس پیشنهاد شده بود ولی او بعد از خواندن متن ترجیح داد مونیکا باشد چون فکر می کرد واقعا زن قوی و شجاعی است.

• نقش ریچل در ابتدا به تئا لیونی پیشنهاد شد و جنیفر آنیستون آخرین بازیگری بود که به این مجموعه پیوست.

• وقتی بازیگرهای اصلی اولین چک حق الزحمه شان را دریافت کردند، کم ترین دستمزد متعلق به جویی بود که چیزی حدود یازده دلار گیرش آمد.
ابدی ترین دوستان، همان Friends است!

• هم مونیکا و هم ریچل در طول فیلمبرداری بینی شان را عمل کردند.

• مونیکا در دنیای واقعی هم آدم بسیار منظم و وسواسی بود، طوری که اتاق سایر بازیگرها را هم مرتب می کرد.

• وقتی فیلمبرداری فرندز تمام شد، هر کدام از بازیگرها یک تکه از پیاده روی بیرون سنترال برک را به عنوان یادگاری دریافت کردند.

• مونیکا، فیبی و ریچل در تمام ده سالی که فیلمبرداری طول کشید، هر روز با هم ناهار می خوردند.

• جان فاورو که در چند اپیزود در نقش پیت بکر، خواستگار میلیونر مونیکا ظاهر شد، قرار بود نقش چندلر را بازی کند.

تهیه و ترجمه: مستانه تابش
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
درآمد ماهیانه 5-20 میلیون از توی خونه با موبایل

آموزش رایگان کسب درآمد 5-20 میلیون ماهیانه از خونه و فقط با یه موبایل ساده رو در یک وبینار رایگان آموزشی یاد بگیر

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • mary

      عالی بود من عاشق Friends هستم

    • بدون نام

      ادم وقتي اين مقاله رو هم ميخونه ياد تك تك اپيسود هاش ميوفته اينكه حتي من با اين سريال زندگي كردم،تقصير شماست چون با اين مقاله دوباره تبديل به رو مخ ترين فرد ميشم :)))))

    • مریم

      هرکسی اول فرندز دیده طرفدارشه
      ولی من اول چطوربامادرت آشنا شدم دیدم و زیاد فرندز دوست ندارم

    • بدون نام

      and I just want a million Dollars. با این دیالوگ تو پایلوت دل میبره این سریال

    • بدون نام

      واقعا این سریال عالیه.. هروقت حالم بد باشه یا خسته باشم فقط کافیه یک اپیزود فرندز ببینم. تاحالا هفت بار کل سریال رو دیدم

    • شمیم

      من حتی پایان نامه ام هم راجع به فرندز بود بس که عاشقشم!

    • ara

      میگن ادما دو دسته هستن،اونایی که فرندز رو ندیدن و اونایی که فرندز رو چندین بار دیدن. من قبلنا میگفتم من تا حالا پنج بار فرندز رو دیدم یا شش بار فرندز رو دیدم. اما راستش دیگه الان نمیدونم چندبار فرندز رو دیدم،من هر روز فرندز رو میبینم و هیچوقت ازشون خسته نمیشم.به نظرم فرندز یه سریال نیست یه سبک زندگیه....

    • ثنا

      همین ک خوندن مقاله رو تموم کردم دکمه روشن لب تاب رو زدم تا یه قسمت دیگ ببینیم.هیچی مثل این سریال حال منوخوب نمیکنه. مطمئنم کارگردانهای این سریال در بهشت خدا جاودانه خواهند شد:))))

    • بدون نام

      هروقت حالم خوب نباشه فرندز میبینم.بهترین سریال تاریخ کنار بریکینگ بد و گیم اف ترونز

      پاسخ ها

      • بدون نام

        منتهی گیم آو ترونزو نمیخواهی دوباره ببینی اما فرندز رو
        چرا

    • بدون نام

      شخصیت پردازیها عالی، همه چی عالی. و چقدر در سریال بر دروغ نگفتن تاکید داشتند.

    • بدون نام

      ولي وجدانا من اكه از اين دوستان به تورم ميخورد همون روزاي اول باهاشون قطع رابطه ميكردم مونيكاي وسواسي فيبي ديوونه با اون علاقه ش به چيزاي چندش اور، جويي مفت خور هوسباز،ريچل لوس خودخواه، راس كسالت بار و چندلر با اون شوخياي ناجورش .البته اين ٢ تا اخري باز قابل تحمل تر بودند به عنوان دوست.

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج