۴۲۲۶۰۴
۳۸ نظر
۵۰۰۸
۳۸ نظر
۵۰۰۸
پ

پیوند شوم با ششمین دختر

فروشنده لوازم التحریر، هزاران بار کاغذ و قلم دست مشتری‌ها داده بود. اما دفتر زندگی خودش هنوز به صفحه دوم نرسیده خط خطی شد و شیرازه زندگی‌اش از هم پاشید. هنوز زیر سقف زندگی مشترک نرفته راهش به دادگاه خانواده کج شده بود، آن هم با دادخواست پدرزن برای پرداخت مهریه.

روزنامه ایران: فروشنده لوازم التحریر، هزاران بار کاغذ و قلم دست مشتری‌ها داده بود. اما دفتر زندگی خودش هنوز به صفحه دوم نرسیده خط خطی شد و شیرازه زندگی‌اش از هم پاشید. هنوز زیر سقف زندگی مشترک نرفته راهش به دادگاه خانواده کج شده بود، آن هم با دادخواست پدرزن برای پرداخت مهریه.
«پارسا» در ۳۵ سالگی تجربیات زیادی از زندگی مشترک داشت، اما نه از آن نوع تجربه‌های رؤیایی که در فیلم‌های عامه‌پسند می‌توان سراغ گرفت. به نظر خودش، بیشتر شبیه آدمی بود که گیر «تناردیه‌های رُمان بینوایان» افتاده باشد. مرد جوان به دادگاه خانواده آمده بود تا درباره توقیف آپارتمانش با قاضی صحبت کند. همان جا پشت در دادگاه داشت برگ‌های زندگی کوتاه مشترکش را در ذهن ورق می‌زد. از اسفند ماه سال گذشته کارش شده بود فکر کردن به «فریبا» و ماجراهایش.
پارسا کتابخوانی را دوست داشت و دوران کودکی‌اش پــــــر بود از بوی پاک کن، جعبه‌های مدادرنگی و برچسب‌های نایلونی. در رشته ادبیات تحصیل کرد و چون نتوانست در جایی استخدام شود، یک مغازه فروش لوازم التحریر راه انداخت. کارش که گرفت مادرش آستین بالا زد و برای پیدا کردن دختری دم بخت به همه سپرد. پارسا یادش نبود که تقدیر او را در خواستگاری از ششمین دختر متوقف کرد یا از خواستگاری رفتن‌‌های مکرر خسته شد. هر چه بود «فریبا» را انتخاب کرد. دختری از یک خانواده بازاری که خودش می‌گفت اهل زندگی است و مادرش هم از خانه‌داری و نجابت او به وجد آمد.
خوب به یادش مانده بود که هفته اول مهر ماه بعد از مراسم عقد، همسر آینده‌اش موضوع «به نام کردن» سند آپارتمان اهدایی پدر پارسا را پیش کشید و تأکید کرد در قاموس خانوادگی آنها همه چیز باید به نام زن باشد تا خوب به زندگی مشترک دل ببندد. پارسا فکر کرد چه اشکالی دارد در زندگی مشترک خانه را به نام همسرش کند و برای همین دنبال کارهای ثبتی رفت. اما یک ماه بعد فریبا درخواست کرد که باید حساب بانکی هم به نام او عوض شود و ماشین زیر پایشان به نام او سند بخورد.
پارسا وقتی اصرار و سماجت همسرش را دید دلخور شد و رفت توی فکر. از نگاه پارسا معنی زندگی مشترک تقسیم مال و دارایی نبود. او به عشق‌های رمانتیک کتاب‌های داستان باور داشت و دلش می‌خواست در آغاز زندگی از کنار هم بودن لذت ببرند و به فکر یک جشن خاطره انگیز برای مراسم عروسی‌شان باشند. بنابراین تصمیم گرفت همه «به نام کردن‌ها» را به بعد از ماه عسل موکول کند، اما اختلاف زن و شوهر از همان روز شروع شد. چند ماه بعد یعنی در اسفند ماه هم برگه احضاریه‌ای را دریافت کرد که نشان می‌داد فریبا مهریه‌اش را به اجرا گذاشته است.
برای پارسا مطالبه مهریه ۱۱۰ سکه‌ای همسری که حتی یک روز با او زیر یک سقف زندگی نکرده تلخ بود، اما تلخ‌تر از آن مرگ همسر آینده‌اش بود که عید همان سال اتفاق افتاد. فریبا در تعطیلات نوروز، درست وقتی که مقابل ویلای خانوادگی‌شان در شمال کشور شنا می‌کرد، غرق شد و داغ جوانمرگی را به دل همه گذاشت، حتی برای پارسا که دل خوشی از او نداشت و مدتی بود با هم قهر بودند. خانواده فریبا حتی اجازه ندادند پارسا در مراسم خاکسپاری حاضر شود و تاج گل ارسالی‌اش را به او بازگرداندند...
پارسا در حالی که پشت اتاق دادگاه خانواده شعبه ۲۷۶ نشسته بود، داشت نم اشک چشمانش را با انگشت می‌گرفت و در میان شخصیت‌های صدها رمانی که خوانده بود، آدمی شبیه خودش را جست‌و‌جو می‌کرد. باز و بسته شدن در اتاق او را از کتاب زندگی مشترکش جدا کرد. تلاش کرد حرف‌هایی که باید به قاضی بزند و پرونده قضایی‌اش را مرور کند. پارسا از روزهای بعد از مراسم چهلم فریبا تا حالا که نیمه آبان ماه بود، درگیر شکایت‌های مختلف بود. پدرزنش در یک دادگاه بابت هزینه کفن و دفن شکایتی مطرح کرده بود و در این دادگاه هم به دنبال دریافت سهم ماترک مهریه دخترش بود.
پارسا از وکیلش شنیده بود که قانون اجازه دریافت بخشی از مهریه را به پدر و مادر متوفی می‌دهد و از طرف دیگر هزینه تدفین هم بر عهده همسر است. اما وقتی با هزینه ۱۲۰ میلیون تومانی مراسم خاکسپاری مواجه شد، اعتراض کرد که در نهایت با پرداخت ۲۵ میلیون تومان غائله ختم شد. اما در خصوص پرداخت ماترک مهریه محکوم شده بود و تنها دارایی‌اش یعنی همان آپارتمان در توقیف بود.
با پایان یافتن جلسات چند زوج در شعبه ۲۷۶ مجتمع قضایی ونک، منشی دادگاه مرد جوان را صدا زد و پارسا در مقابل قاضی «غلامرضا احمدی» نشست. از قاضی خواست در مورد توقیف آپارتمان تجدید نظر کند و گفت: «ببخشید این سؤال را مطرح می‌کنم؛ مگر یک خانه و ماشین جزو مستثنیات دِین شوهر قرار نمی‌گیرد؟» اما قاضی در مورد شئونات زوج و زوجه مطالبی بیان کرد و توضیح داد: «یک خانه معمولی جزو مستثنیات است و از آنجا که نیمی از مهریه ۱۱۰ سکه‌ای رقمی بسیار کمتر از بهای آپارتمان خواهد شد، بنابراین برای رفع توقیف خانه ات باید مبلغ مهریه را پرداخت کنی.» سپس از مرد جوان خواست با مشورت وکیلش لایحه‌ای را به پرونده اضافه کند تا به موضوع رسیدگی شود.

پارسا به درختی می‌ماند که باد شکوفه‌هایش را روی زمین ریخته باشد. از اتاق دادگاه خارج شد و در همان حالی که از قاضی خداحافظی می‌کرد، گفت: «تقدیر من هم این بوده دیگر...». قاضی در همان لحظه زیر لب چیزی گفت. به نظر می‌رسید برای آمرزش روح متوفی و خوشبختی مرد جوان دعا کرد.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • زدبازی

      داستان بود یا خبر منکه اصلا نفهمیدم!

    • کیوان

      خدارو شکر که دختره مرد! ...

    • حاجــــــــــے

      دخترا همشششششون پول پرست شدن لیاقتشون خیانتههههه و بس

      پاسخ ها

      • سلی

        شما هم فقط دنبال هوس هستید بس

      • بدون نام

        برای هوس خودتون بهونه جور نکنین

    • از رامسر

      رمان نوشتین،،،کوتاهش کنید دیگه

    • طوطی

      روزگار چه بازی ها که با ما نمیکنه!!!!

      بزرگترها توروخدا توزندگی جوونا کمتر دخالت کنید،کمتر چشمو هم چشمی کنید،والا بخدا ماهم گناه داریم ودستمون به جایی بند نیست،باگرفتن مهریه بعد مرگ دختر شدیدا مخالفم …

    • بهرام

      رمان بود؟رومئو و ژولیت هم بزارید

    • بدون نام

      همون بهتر دختره مرد باباشم بمیره خوبه باید تقاض پس دادن حالا حالاها

    • بدبخت

      اینا دیگه کی بودند.120میلیون تومان خرج کفن ودفن
      صد رحمت به دزد سر گردنه...

    • سلی

      اخه بعضی ها از زندگی چی میخو.ان خوشی زده زیر دلشون زندگی مشترک یعنی رسیدن به آرامش کنار هم

    • حسن

      شانس آوردي دختره مرد وگرنه تا حسابي نميدوشيدنت ولت نميكردن مال و اموال فداي سرت درس عبرت شه برات ديگه نشناخته زن نگيري البته دختراي الان انقد زرنگن تو دوران نامزدي يجور خودشونو خوب جا ميزنن بعد كه ميان تو زندگي ميفهمي اوه اوه....

    • امین

      اینجورادمها که دنباله پول هستن سرنوشت اشون اینجوری میشه خدا ازحق الناس نمیگذره

    • خودساخته

      سلام عزیزانی که این ماجرا را خواندند همگی متوجه شدند، که این داستان نه پیامی داشته و نه مشخص شده بود که سر و ته آن چیست!! 'فقط یک داستانی ناقص بود!! همین،، '!

    • راز

      جالبه این جا بازم بدگویی ها بر میگرده به دختر در حالی که دختر تابع یه پدر پول پرست بوده که میخواسته از طریق این دختر مردم رو تیغ بزنه و حالا حتی بعد مرگش هم دست بردار نیست وداره از مرگ دختر هم کاسبی می کنه من ابراز خوشحالی از مرگ کسی نمی کنم ولی شاید مرگ اون دختر حکمتی بوده که هم اون دختر بیشتر از این آلوده ی حرص وطمع پدر نشه وهم این اتفاق خلاصی اون پسر باشه از یه زندگی خیلی بد ان شالله این رو لطف وحکمت خدا بدونه واین بار با چشمان باز به دنبال یه دختر نجیب وخوب باشه نه دختر از یه خانواده بازاری که زندگی ومرگ رو با پول می سنجه

      متاسفانه ما تو جامعه خانواده های آبرومند با دختران نجیب داریم ولی دخترا شون خواستگار خوب ندارن چرا چون جیب شون خالیه و قدرت دادن جهیزیه آنچنانی ندارن
      برادران عزیز دنبال دختران نجیب باشین نه پول دار برای خیلی از پولدار ها زندگی پوله روابط پوله وعشق وعلاقه هم به پول خلاصه میشه

    • محمدی

      الهی ب جون پدردختره پولانچسپن به حق این ماه عزیز خداروخوش نمیاد

    • AMIR SPORT

      اون پدر زنہ چــقدر ادم پستی ھست! خداونـد میگہ بہ جوونا کمک کنید زود سر زندگی برن بـعد این بی وجـدان میـاد شکـایـت مھریہ دخترشو کنہ؟؟؟اصلـن خداروشکـر کہ ھمون دختر پسترش غرق شـد چـون اون دقیقا بہ پدر عوضی اش رفتہ...دخـتری کہ قصدش زندگی بـاشہ مادیات براش مھم نیـست نہ بیاد کلی ناز کنہ باید ھمہ چیو بنامم بزنـی..ھہ خـسہ نبـاشی داداش ازاون اول نفھمیدی دخترہ قصدش طمـع بودہ نہ ازدواج؟

    • بدون نام

      باسلام:واقعا حیف از این پسره،که بازیچه مادی اون دختر شد.اونا پول می‌خواستن نه یک داماد وشوهرخوب،ان شاءالله خدای مهربون وجدان وانصاف رو توی وجود و قلب خانواده قرلر بده.قربون خدا برم که با غرق شدن.دختره.پسره نجات پیدا کرد.اینا دیگه چه جور خانواده ی بودن.بی وجدانا.خداوند جای حق نشسته .خدایا شکرت.

    • ضیاءارباب

      خدالعنت کنه اون دختره روازقبرش آتیش بباره؟پدرشم دردبی درمان بیفته بجانش

    • پریسا

      همه دوستان نظرات عاااالی دادن. دستتون طلا . با همتون موافقم

    • مهتاب

      راز عزیز حقیقت رو گفتید کاملا با شما موافقم .

    • بدون نام

      عزیز حالا که چی با چشم باز برین خواستگاری !!!برم خواستگاری دختر ترامپ تا کی سرمون کلاه بره اگه توجه میکرد متوجه میشد از زمان عقد به بعد در اموال شریک هست نه قبلش ۰۰۰۰

    • مهتاب

      راز عزیز ، البته با عرض معذرت بهتره جمله ی شما رو تصحیح کنم همه ی قشر بازاری به این صورت نیستن و ملاک سنجش همه ی اونها پول نیست . همسر من بازاریه ولی به جرات و با افتخار میگم اگه در حال حاضر از کرامت انسانی و خداشناسی میگم مدیون ایشونم که نمونه ی بارز یک انسان شریف و متعهده حتی گاهی اوقات داشتن ایشون رو بیشتر از حق خودم میدونم و از این بابت خدا رو همیشه شاکر هستم .

    • خودساخته

      سلام با توجه به اینکه حدود دو سه هفته پیش تا کنون بلا به جون منه بی دست و پا افتاده!!! همه اش نمیخوام فردا روز نامه‌ها بنویسن!!
      ش -خ. قاتل نامزد عقد شده و دختر عمو ژاله خودش در تیتر همه ی روزنامه‌ها بیاد!! دارم تحمل می کنم! اما بدانید که طاقت بنده از بی عرصگی و بی زوری بنده است!! نه از بی غیرتی!! چون طرف حساب و آمر من عمو و پدر هستن!! من نمیدانم عمو و پدر میدانند یا خیر؟؟ چون همه اش می خندن! دختر عمو ژاله مرا دست میاندازه اونا می خندن!! موندم میدونن؟؟ یا شوخی و مزاح میکنن؟؟ من بدبخت طبق معمول سرم را پایین میندازم!! عمو میگه دیدی، داداش! به پدر! پدر هم فقط میگه میدونم؟؟ دیگه نمیدونم که پدر چی میدونه؟ اونی که عمو و پدر فکر مبکنن، سخت در اشتباه هستن! بنده فقط حرمت داریم کردم، و دختر عمو را دوست دارم اگه راست و حسینی بگه که شهرام برو من نمیخوام با تو زبونم لال که چی؟ فوری اون کاری که راضی باشه انجام میدم، با اینکه در قلب اصلاً راضی به جدایی نیستم، پدر و عمو لودگی منو دیدن نمیدونن از فولاد هم سخت ترم،! فقط چوب حرمت نگه داشتن و دوست داشتن را میخورم!! افسوس در خانواده من هیچ کس منو درک نمیکنه!! بلکه بجای درک کردن میگن برو به درک!! بنده یه رهنمود میخوام یه هم زبون که درک کنه نه بگه برو به درک!!

    • راز

      داداش عزیزم خودساخته جان شما ببخشید که دخالت می کنم والبته نمیدونم نظرم درسته یا نه ولی فکر می کنم این قهر یه خورده طولانی شده و بهتره دیگه تمومش کنید فکر می کنم بهترین راه اینه که خیلی جدی با نامزدت صحبت بکنی وسو تفاهم ها رو برطرف کنی نگه داشتن احترام وحرمت خیلی خوبه ولی باید کمی خودتونو نشون بدین و به خانم تون تفهیم کنید که هر چیزی حدی داره و وقتی از حد بگذره دردسر ساز میشه

    • بدون نام

      من که دیگه دوست ندارم ازدواج کنم چه بدبختی بزرگی

    • بدون نام

      پارسال رفتم خواستگاری دختری ومدتی بین ماصیغه خوانده شده تقریبا نزدیک عقد بودیم که فهمیدم دختره دوست پسر داره ،سریع پدرم را در جریان گذاشتم وبه پایان رابطه انجامید

    • بدون نام

      جوانی 33 ساله هستم وقتی این جریانات رامیبینم حالم از ازدواج به هم میخوره

      پاسخ ها

      • حسن

        سمتش نرو كه سرطان بگيري بهتر از زنه

    • بدون نام

      از اون بازاریهای نزول بگیر بوده

    • سلام

      دختر سزایی کاری که با پارسا کرد گرفت ولی خانواده دختر که عبرت نگرفتند که دست بالای دست بسیار است.
      انشا الله به پارسا خوشبختی عتا بشه .
      و خداوند از سر تقسیرات دختر و خانواده اش بگذره

    • پویا

      اخه ب کی میشه اعتماد کرد ؟!

    • نسیم

      سلام به همه دوستان کامنتهای شما رو که میخوندم متوجه یک نکته شدم که خیلی ازارم داد همه شما دوستان نظرات خودتون رو داشتید که محترمه اما طرز بیانش نشون از این دراه که ما مردم مهربان گذشته نیستیم برای هم خیر و خوشی ارزو نداریم مثلا میشد بجای اینکه ارزوی مرگ پدرزن رو داشته باشیم از خدا بخواهیم که به راه راست هدایتش کنه و در مورد دختر مرحومش مغفرت طلب کنیم

    • پریسا

      نسیم جان شما چقد مهربونی. چقدم انسانیت داری. البته جسارت به بقیه بزرگواران نشه . ولی خدا شما خواهر عزیزرو حفظ کنه

    • مادر

      عاقبت زیاده خواهی دختره کار دستش داده

    • بدون نام

      آقایون چراانقدرهمه خانوماروباهم یکی میکنید.من خودم کسایی رومیشناسم که وضع مالی شوهرشونم خوب بوده اماحتی سرویس عروسیشم به خواسته ی خودش بدل خریده.همه که مثل هم نیستن.

    • عاشق

      خوب شده دختر مرده وگرنه پدر پسره را در می آورد دخترا فقط دنبال پولند به خاطر همینه که پسرا میلی به ازدواج ندارند

    • یلدا

      بد بخت پسره

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج