طنز؛ دستورالعمل چاپ نشریه
احسان بهرام غفاری درضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
مجله چاپ کردن کلا کار شیکی است. یعنی اگر آدمیزاد آب دستش باشد باید بگذارد زمین و برود مجله چاپ کند. مهم نیست ظرف سه شماره یا نهایتا پنج شماره با کله زمین خورده و کلی بدهی بالا میآورید، اما میتوانید با این کار رزومهای برای خود دست و پا کنید که هر وقت در هر کافهای مینشینید همه شما را با انگشت بهعنوان یک روشنفکر که متاسفانه در این منطقه جغرافیایي بهدنیا آمده و مردم بیسواد قدرش را ندانستند، نشان داده و شاید برایتان یک دمنوش خارشتر هم سفارش بدهند. اما اینطور هم نیست که مجوز گرفتید، همه چیز مهیا شود! بلکه باید سیاست داشته باشید تا بیش از پیش روشنفکر شوید.
اولین گام برای شماره اول مجله شما، جلد آن است. پیشنهاد بدون ردخور ما به شما عکس از مرحوم کیارستمی یا اصغر فرهادی است. پرونده شماره اول شما باید حتما در این زمینه باشد. برای بار هزارویکم فیلمشناسی این دو نفر را با چند نقد الکی بهعنوان پرونده که بهتر است از این پس به آن «کاوراستوری» بگویید، را بچاپید.
اگر دوست ندارید در حوزه هنر کار کنید، چه چیز بهتر از پرونده مشروطه یا فروغ فرخزاد؟ تاریخ را بیل بزنید، به ویکیپدیا بروید و تمام توضیحاتش درباره مشروطه و آدمهای آن یا فروغ فرخزاد را به مجله خود کنترل+وی کنید. اگر میخواهید بترکانید، بهسراغ پیرمرد محلتان بروید تا او خاطراتش از دوران مشروطه را بگوید. حتی اگر آن موقع یک سالش بوده و به پایش کهنه میبستند.
با این کار، ویژه خواهید شد چون تاریخ شفاهی را هم در کاوراستوریتان چاپیدهاید. پیشنهادهای دیگر ما برای شماره اول: پرونده کافهنشینی، تهران انار ندارد، این شهر چرا شبها تعطیل است، با کولهپشتی سفر میروم، چه بخوریم که همیشه بیست ساله بمانیم و نهایتا پیفپیف بچه لاکچری است.
مورد دوم، اعضای تحریریه شماست که خودشان به دو دسته مهمان و ثابت تقسیم میشوند. در بخش مهمانها بدون هیچ شک و تردیدی باران کوثری، مادر باران کوثری، آیدین آغداشلو و کاریکاتوری از کامبیز درمبخش باید همیشه باشند. گام بعدی ترکاندن سوژه و پارکور با آدمها است تا شما رو متفاوت نشان دهد. یعنی بروید درباره لایه اوزون از ه.ا.سایه یادداشت بگیرید، درباره کفترهای نیوکاسل گرفته بلژیک با دولتآبادی گپ بزنید و برای صفحه «یک فنجان چای داغ با...» بهسراغ محمد رحمانیان بروید و از او درباره متالیکا پرسش کنید. فراموش نکنید از اینستاگرام حسین علیزاده هم یک مطلب که به محسن یگانه فحش داده کپی کنید تا آوانگاردیسم مجله شما کامل شود. در گام بعدی، یک بهاریه از احمدرضا احمدی، یک خاطره از رضا کیانیان و یک خاطره از سروش صحت حتما ضمیمه کنید. مجید بهشتی و مسجد جامعی هم همیشه هستند، روی آنها حساب کنید.
مورد سوم، رسمالخط نشریه شماست. بهسراغ کسانی بروید که همیشه در مدرسه و در درس انشا نمره ۲۰ میگرفتند. تمام مسائل جهان را از دریچه احساسات بنویسید. یعنی اگر در کامبوج یک معدن روی سر معدنچیان خراب شد و هزار و سه نفر تکهتکه شدند، مطلب خود را اینطور آغاز کنید: هوا باز سرد شده است. سوز زمستانی لپهای کودک لبوفروش را سرخ کرده است، آیا این دستهای کوچک لیاقت باران ندارند؟ حال کودک دو ساله کامبوجی منتظر است تا شب شود و پدرش با آن پوست سوخته و دستان پینه بسته به خانه بیاید و برای او لبویی خریده باشد، شاید از همان کودک چهارراه پارک وی که درختان اقاقیایش سالها است کلاغی را به خود ندیده است و... آی آدمها، ساحلم کو؟
مورد چهارم، بخش پایانی نشریه شماست. در بخش پایانی باید کتاب معرفی کنید و چه بهتر از کتابهایی که بهاره رهنما و گروه بمرانی به ما معرفی کنند؟ سانتیمانتالیسم را در حلق مخاطب فرو کنید. چراغها را خاموش کنید و قهوهای با مارکز بنوشید. فراموش نکنید قیمت نشریه شما باید بالای بیست هزار تومان باشد که مخاطب فکر کند خبری است.
به شما تبریک میگوییم، شما هم توانستید به جمع ادیبان وطنی درآمده و بعد از سه شماره با کلی بدهی به یک قهرمان فرهنگی تبدیل شوید. حال از خارشتری که مهمانتان کردهاند لذت ببرید و عکسی از خودتان و خارشتر در اینستاگرام بگذارید. لایکخورش ملس است.
مجله چاپ کردن کلا کار شیکی است. یعنی اگر آدمیزاد آب دستش باشد باید بگذارد زمین و برود مجله چاپ کند. مهم نیست ظرف سه شماره یا نهایتا پنج شماره با کله زمین خورده و کلی بدهی بالا میآورید، اما میتوانید با این کار رزومهای برای خود دست و پا کنید که هر وقت در هر کافهای مینشینید همه شما را با انگشت بهعنوان یک روشنفکر که متاسفانه در این منطقه جغرافیایي بهدنیا آمده و مردم بیسواد قدرش را ندانستند، نشان داده و شاید برایتان یک دمنوش خارشتر هم سفارش بدهند. اما اینطور هم نیست که مجوز گرفتید، همه چیز مهیا شود! بلکه باید سیاست داشته باشید تا بیش از پیش روشنفکر شوید.
اولین گام برای شماره اول مجله شما، جلد آن است. پیشنهاد بدون ردخور ما به شما عکس از مرحوم کیارستمی یا اصغر فرهادی است. پرونده شماره اول شما باید حتما در این زمینه باشد. برای بار هزارویکم فیلمشناسی این دو نفر را با چند نقد الکی بهعنوان پرونده که بهتر است از این پس به آن «کاوراستوری» بگویید، را بچاپید.
اگر دوست ندارید در حوزه هنر کار کنید، چه چیز بهتر از پرونده مشروطه یا فروغ فرخزاد؟ تاریخ را بیل بزنید، به ویکیپدیا بروید و تمام توضیحاتش درباره مشروطه و آدمهای آن یا فروغ فرخزاد را به مجله خود کنترل+وی کنید. اگر میخواهید بترکانید، بهسراغ پیرمرد محلتان بروید تا او خاطراتش از دوران مشروطه را بگوید. حتی اگر آن موقع یک سالش بوده و به پایش کهنه میبستند.
با این کار، ویژه خواهید شد چون تاریخ شفاهی را هم در کاوراستوریتان چاپیدهاید. پیشنهادهای دیگر ما برای شماره اول: پرونده کافهنشینی، تهران انار ندارد، این شهر چرا شبها تعطیل است، با کولهپشتی سفر میروم، چه بخوریم که همیشه بیست ساله بمانیم و نهایتا پیفپیف بچه لاکچری است.
مورد دوم، اعضای تحریریه شماست که خودشان به دو دسته مهمان و ثابت تقسیم میشوند. در بخش مهمانها بدون هیچ شک و تردیدی باران کوثری، مادر باران کوثری، آیدین آغداشلو و کاریکاتوری از کامبیز درمبخش باید همیشه باشند. گام بعدی ترکاندن سوژه و پارکور با آدمها است تا شما رو متفاوت نشان دهد. یعنی بروید درباره لایه اوزون از ه.ا.سایه یادداشت بگیرید، درباره کفترهای نیوکاسل گرفته بلژیک با دولتآبادی گپ بزنید و برای صفحه «یک فنجان چای داغ با...» بهسراغ محمد رحمانیان بروید و از او درباره متالیکا پرسش کنید. فراموش نکنید از اینستاگرام حسین علیزاده هم یک مطلب که به محسن یگانه فحش داده کپی کنید تا آوانگاردیسم مجله شما کامل شود. در گام بعدی، یک بهاریه از احمدرضا احمدی، یک خاطره از رضا کیانیان و یک خاطره از سروش صحت حتما ضمیمه کنید. مجید بهشتی و مسجد جامعی هم همیشه هستند، روی آنها حساب کنید.
مورد سوم، رسمالخط نشریه شماست. بهسراغ کسانی بروید که همیشه در مدرسه و در درس انشا نمره ۲۰ میگرفتند. تمام مسائل جهان را از دریچه احساسات بنویسید. یعنی اگر در کامبوج یک معدن روی سر معدنچیان خراب شد و هزار و سه نفر تکهتکه شدند، مطلب خود را اینطور آغاز کنید: هوا باز سرد شده است. سوز زمستانی لپهای کودک لبوفروش را سرخ کرده است، آیا این دستهای کوچک لیاقت باران ندارند؟ حال کودک دو ساله کامبوجی منتظر است تا شب شود و پدرش با آن پوست سوخته و دستان پینه بسته به خانه بیاید و برای او لبویی خریده باشد، شاید از همان کودک چهارراه پارک وی که درختان اقاقیایش سالها است کلاغی را به خود ندیده است و... آی آدمها، ساحلم کو؟
مورد چهارم، بخش پایانی نشریه شماست. در بخش پایانی باید کتاب معرفی کنید و چه بهتر از کتابهایی که بهاره رهنما و گروه بمرانی به ما معرفی کنند؟ سانتیمانتالیسم را در حلق مخاطب فرو کنید. چراغها را خاموش کنید و قهوهای با مارکز بنوشید. فراموش نکنید قیمت نشریه شما باید بالای بیست هزار تومان باشد که مخاطب فکر کند خبری است.
به شما تبریک میگوییم، شما هم توانستید به جمع ادیبان وطنی درآمده و بعد از سه شماره با کلی بدهی به یک قهرمان فرهنگی تبدیل شوید. حال از خارشتری که مهمانتان کردهاند لذت ببرید و عکسی از خودتان و خارشتر در اینستاگرام بگذارید. لایکخورش ملس است.
پ
ارسال نظر