۴۶۱۴۰۸
۲۴ نظر
۵۰۰۴
۲۴ نظر
۵۰۰۴
پ

سرنوشت تلخ همسر دوم یک پزشک

در روزهایی که سال جدید میلادی از راه می‌رسید، «ساره» زن داروساز،خود را از ایالتی در امریکا به تهران رسانده بود تا در دادگاه خانواده حاضر شود. با این حال در جلسه دادرسی خبری از شوهرش نبود و به جایش خانمی به‌عنوان وکیل او حضور داشت.

روزنامه ایران: در روزهایی که سال جدید میلادی از راه می‌رسید، «ساره» زن داروساز،خود را از ایالتی در امریکا به تهران رسانده بود تا در دادگاه خانواده حاضر شود. با این حال در جلسه دادرسی خبری از شوهرش نبود و به جایش خانمی به‌عنوان وکیل او حضور داشت.

قاضی «غلامحسین گل آور» به پرونده «ساره» و شوهرش نگاهی انداخت و گفت:«همسر شما درخواست طلاق کرده است، به نظر می‌رسد مهریه‌تان را هم قبلاً بخشیده­ اید.پس اگر حرفی یا مطالبه دیگری دارید مطرح کنید.»

زن جوان بغضش را فرو خورد و جواب داد:«مثلاً چه خواسته‌ای می‌توانم داشته باشم؟»

قاضی گفت:«نفقه‌ای اگر پرداخت نشده یا اجرت المثل و غیره...»
ساره که معنای اجرت المثل را متوجه نشده بود، از وکیل همسرش موضوع را پرسید و زمانی که فهمید منظور حق زن در امور خانه‌داری است، رو به قاضی کرد و گفت:«من چه احتیاجی به این چند میلیون تومان دارم. باورتان نمی‌شود اگر بگویم در این دو سه سال بیشتر از 200 هزار دلار برایش خرج کرده ام...»

آشنایی ساره و همسرش به 10 سال پیش بازمی گشت. آن روزها در بیمارستانی که برادرش مدیرش بود درزمان دانشجویی به‌عنوان کارآموز در داروخانه حضور داشت و نخستین بار «دکترمحمود» را همانجا دید. چند بار هم به مناسبت‌های مختلف با او حرف زده بود تا آنکه برای تحصیلات تکمیلی در رشته داروسازی به امریکا رفت.

5 سال بعد مادرش در یک گفت‌و‌گوی تلفنی موضوع خواستگاری دکترمحمود را پیش کشید و برادرش هم زمینه آشنایی بیشتر آنها را فراهم کرد. در دو سال بعد ساره گفت‌و‌گوهای متعدد تلفنی با دکتر داشت و در نهایت به خواستگارش «بله» گفت. محمود در نگاه ساره، مردی جذاب وخوش چهره و با شخصیت بود که شغل مناسبی هم داشت. از همین رو به اختلاف سنی 15 سال‌شان اهمیتی نداد. تنها مشکلی که مانع ازدواج‌شان بود همسر و دختر نوجوان دکترمحمود بود. اما او اطمینان داد که همسرش را طلاق داده و دخترش را هم به او سپرده است.

بدین ترتیب مراسم خواستگاری و جشن عروسی‌شان در کمتر از 20 روز برگزار شد و ساره به امریکا بازگشت تا به تحصیلش پایان دهد وبرای ادامه زندگی به ایران بازگردد. اما در همین فاصله محمود تصمیم گرفت نزد همسر جوانش برود و در امریکا تحصیلات تخصصی‌اش را دنبال کند.اما مشکلات ساره با شوهرش از همان روز آغاز شد. محمود درست یک هفته بعد از اقامت در امریکا دلتنگ دخترش شد به همین خاطرهر روز به او تلفن می‌زد. تا اینکه یک ماه بعد به تهران بازگشت. ساره به او حق می‌داد که دخترش را دوست داشته باشد و دلش برای او تنگ شود. بنابراین سرش را به کار گرم می‌کرد تا مشکل دوری از همسرش را تحمل کند.

چند ماه بعد محمود به امریکا برگشت. اما باز هم یک ماه نشده تصمیم گرفت برای دیدن دخترش به ایران برود.دراین میان ساره سعی می‌کرد همسرش را درک کند، او احساس می‌کرد شوهرش که قبل از ازدواج در خارج از کشور اقامت نداشته به این نوع زندگی عادت ندارد. با این حال با دوستان پزشک خود مشکل همسرش را در میان گذاشت، اما همه آنها معتقد بودند محمود دچار دوگانگی در رفتار و ذهن شده است و نمی‌تواند خودش را با زندگی در غربت هماهنگ کند.با این حال ساره برای آنکه در محمود انگیزه کافی برای ادامه زندگی ایجاد کند یک خودروی گرانقیمت خرید و برایش کاری در یک بیمارستان فراهم کرد. هر روز غذاهای ایرانی برایش می‌پخت و او را به محافل ایرانی می‌برد، اما شوهرش روز به روز افسرده‌تر می‌شد. در نهایت ساره از محل کارش استعفا کرد و با محمود برای ادامه زندگی به ایران بازگشت.

درست یک ماه از اقامت زن و شوهر در تهران می‌گذشت که ساره فهمید شوهرش همچنان به بیماری افسردگی مبتلاست و در حالی که ادعا می‌کرد شبهای زیادی در بیمارستان کشیک دارد، اما بیشتر اوقاتش را با دخترش می‌گذراند. یک شب بحثی طولانی بین آنها درگرفت و محمود ادعا کرد بار سنگین مهریه 1360 سکه‌ای ذهنش را درگیر کرده و رمقی برای ادامه زندگی مشترک باقی نگذاشته است.
بنابراین صبح روز بعد با هم به دفترخانه رفتند و ساره مهریه‌اش را بخشید تا شوهرش دیگر بهانه‌ای نداشته باشد. اما این موضوع هم در زندگی‌شان اثری نگذاشت و زندگی مشترک زن جوان و مرد میانسال روز به روز بدتر و تلخ‌تر شد. از روزی که با هم ازدواج کرده بودند سه سالی گذشته بود اما درمجموع چند ماه هم زیر یک سقف زندگی نکرده بودند. اوایل امسال بود که ساره به امریکا رفت تا شاید چند ماه دوری، شوهرش را به آرامش برساند و درباره زندگی مشترکش فکر کند. اما دو ماه بعد از طریق وکیل همسرش خبردار شد که دکتر محمود دادخواست طلاق داده و مصمم به طلاق است.
حالا قاضی دادگاه دادخواست طلاق را پیش روی خود داشت. با آنکه زن جوان مهریه‌اش را قبلاً بخشیده بود و مطالبه دیگری نداشت، اما از وکیل مرد پرسید:«آیا موکل شما تصمیمی برای ادامه زندگی ندارد؟ به نظرتان امکان سازش و تفاهم میان این زوج وجود ندارد؟» اما خانم وکیل توضیح داد که دکتر محمود علاقه‌ای به زندگی با ساره ندارد و حتی حاضر نیست به دادگاه بیاید. بنابراین قاضی گل آور پایان جلسه را اعلام کرد و دستور داد زن و شوهر به واحد مشاوره مراجعه کنند تا در آینده نزدیک درباره‌شان تصمیم نهایی گرفته شود.

ساره بلند شد تا از دادگاه خارج شود. اما قبل از خروج رو به وکیل همسرش گفت:«من محمود را دوست داشتم، اما حالا که حتی حاضر نیست با من روبه‌رو شود، اعتراف می‌کنم که در انتخابم اشتباه کرده ام...»

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بی نام

      فکر میکنم مردی بلهوس وبی اراده ای هست که خود را به نفهمی زده است وجدان که نباشد همه چیز است فراوان فراوان

    • همسایه

      1- خدا شانس بده
      2- چه دکتر بی معرفتی

    • بی نام بحث قبلی

      تحویل بگیر آقا احسان اینم یه نمونه از شیطان صفتی بعصی مردها میگم بعضی تا مثل شما همه رو با یه چوب نزنم و خدا رو ناظر بر افکار و اعمالم میدونم

    • طوطی

      زندگی اول ،اینده ادم رو میسازه
      خیلی ها بعد از جدا و تشکیل زندگی وازدواج مجددشون ،نمیتونن اون زندگی گذشته رو فراموش کنن مخصوصا اگه بچه ای داشته باشن،بخاطر همین معمولا زندگی موفقی ندارن تا اخر عمرشون,

      اما خداییش حقم دارن چون عشق و زندگی اول رو نمیشه با هیچی دیگه تو دنیا مقایسه کرد ,

    • بدون نام

      اینم نهایت ناشکری دکتر محمود هست خدا هدایت کند

    • مهتاب

      بعضی آدما هوسبازی تو ذاتشونه .
      رحمت خدا شامل حالشون میشه ولی ظرفیتشو ندارن چپش می کنن .

    • بدون نام

      زندگی همون زندگی اول

    • عباد

      طوطی مگه تو چند تا شوهر عوض کردی که میدونی زندگی بعدی خوب نیست بنظرمیاد ازاون زنها باشی که چندتا شوهر کردن اخه خیلی تجربه داری

    • بی نام

      دیوونه بودی که مهریه بخشیدی نمیدونستی تو ایران مرد راحت طلاق میده

    • کریو

      ضعف ایمان ودوری ازخدانتیجه جزاین نداردحالا چه زن باشی وچ مرد.حوادث گوناگون قتل وتجاوزناشی ازبی اعتقادی ومسخ شدن درفرهنگ فاسدبیگانگان.متاسفانه مابجای توجه به پیشرفت های غرب وانتقال ان فرهنگ وطرززندگی انان راالگو قرارمی دهیم درنتیجه شاهدموارد متعددی ازطلاق خیانت و....هستیم.انشاا...همه مردم ایران خاصه جوانان عزیزوپاک سرشت موفق وموید وزیر سایه مولایمان امام علی ع سعادتمندباشند.مدیرمحترم برترین لطفادرج بفرمایید.

    • احسان

      بینام اگرشهامت داری اسم مبارک رابنویس بعد موعضه کن.من روی حرف وکامنتای گذشته ام هستم خدایی بشما وهمفکرانتان عرض می کنم کمی انصاف بدنیست سال هاتحصیلات برای این است که درست ببینیم ودرست قضاوت کنیم فضارابرای هم تنگ وتاریک نکنیم.

    • طوطی

      لحن حرف زدن بعضی ها ،واقعا جای تأسف داره ،بهترین کار اینه که فقط سکوت کرد و جوابی نداد,

    • یاس

      عباد خجالت بکش.این چه طرز صحبت کردن با یه خانمه؟

    • ارش کاظمی

      بعضی ها کارشون شده فقط پیام ها رو بخونن به متن کاری ندارن..کاش بلد بودن یکم درست بنویسن و درست حرف بزنن..

    • بدون نام

      بی ادبه

    • بدون نام

      عزیزان طوطی آقاست یعنی متوجه نشدین یه آقاپسرماه وعاشق مادرش خداعمرش بده

    • سهیلا

      حتما از اولشم مشکل روحی روانی داشته که از همسر اولش جدا شده.

    • بدون نام

      این خانم از شاید صدها مرد مردتره خداوند حفظت کنه و به تو عمر طولانی و عزت و شرف افزون کنه چون خودت صاحب عزت و شرف هستی! عزتت را بیشتر کنه، دلم برات کباب میشه،

    • بدون نام

      این خانم با تحصیلات چطوری زن یک مرد ی شده که قبلا ازدواج کرده ودختر ۱۵ ساله داره

    • بدون نام

      چون دکتر ممحمود خوش تیپ بود ؟؟؟ خودت توجه نداشتی خانوا ده محترم وبا کلاس شما چی؟

    • بدون نام

      دوستان قضاوت عجولانه نکنید . باید حرفهای ان اقا را شنید بعد قضاوت کرد . شاید رفتار این خانم ان چیزی نیست که در داستان فکر میکنید و شاید ان اقا واقعا افسردگی دارد و مریض است . بهتر است سکوت کنید

    • دراكولا تا به تا

      @همسايه
      واقعا خدا شانس بده. كاشكي به يكي داده بود كه لياقتش رو داشت.

    • بدون نام

      جالبه نفهميدين با ازدواج بااين خانم آقا فقط خواسته اقامت آمريكا رو بكيره بدون هزينه بعد هم خانم و دخترشو كه دوستداشته ببره آمريكا. اين خانم هم اونقدر بدبخت بوده كه فكر كرده هنر كرده زن مرد متاهل شده و حتما كلي به خودش باليده كه آقاي دكتر اونو به خانمش ترجيح داده

    • پیشنهاد

      ساره خانم تو زندگیش اشتباه بزرگی کرده با این ازدواج اما شاید خیلی ها این اشتباه رو مرتکب بشن بنده خدا غیب گو که نبوده این به اصطلاح دکتر یا به اصطلاح مرد و شوهر ارزش ادامه زندگی رو نداشته پیر و پاتال هم بوده و دروغگو و مشکل روحی روانی هم داشته عیب نداره ساره خانم فکر کن پولی که براش خرج کردی صدقه و رفع بلا بوده زندگی برای شما تموم نشده بیچاره زن اولش که مجبوره با این هیولا زندگی رو ادامه بده دلش خوشه به شوهرش میگن دکتر

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج