۴۷۲۰۱۸
۳ نظر
۵۴۶۸
۳ نظر
۵۴۶۸
پ

طنزدرمانی با لیسانسه ها!

سریال لیسانسه ها علاوه بر ماجرای لیسانس و مدرک تحصیلی، مفاهیم دیگری هم در حوزه سلامت دارد.مثلا ابتلا به سرطان و چگونگی مواجهه با آن. در «لیسانسه‌ها» می‌بینیم که وقتی «مازیار» به سرطان مبتلا می‌شود، همه از خبر دادن به او طفره می‌روند و عملا خود «مازیار» آخرین نفری است که در جریان بیماری‌اش قرار می‌گیرد.

هفته نامه سلامت - محبوبه ریاستی: در دوران رکود تلویزیون، سریال «لیسانسه‌ها»ی سروش صحت مثل‌ یک اتفاق است؛ اتفاقی خوب و خوشایند که توانسته است بسیاری از مخاطبان قدیمی تلویزیون را دوباره پای این رسانه بنشاند. مجموعه تلویزیونی «لیسانسه‌ها» سعی می‌کند با زبانی شیرین و ساده، خیلی از تلخی‌ها و سختی‌هایی را که بسیاری از ما و نزدیکان و اطرافیانمان هر روز با آنها درگیرند، به تصویر بکشد؛ از مشکل ازدواج و بیکاری جوانان گرفته تا معضل اعتیاد و وسوسه مهاجرت و شیوع سرطان.
این سادگی و اثرگذاری احتمالا در درجه اول محصول دقتی است که نویسندگان این مجموعه (سروش صحت و ایمان صفایی) در تهیه طرح و متن این اثر به خرج داده‌اند؛ کمااینکه خود صحت می‌گوید: «نوشتن و بازنویسی فیلمنامه «لیسانسه‌ها» خیلی طول کشید... فکر می‌کنم قسمت اول را حدود ۲۰بار بازنویسی کردیم.» سریال «لیسانسه‌ها» قرار است در دو فصل پخش شود که فصل اولش را الان می‌بینیم و فصل دومش را احتمالا اواخر تابستان سال آینده.
در این میز گرد سعی کرده‌ایم این سریال پرطرفدار و پرمخاطب را از منظر سلامت زیر ذره‌بین ببریم. همراهان ما در این «میزگرد» عبارتند از: سروش صحت (کارگردان سریال)، هوتن شکیبا (بازیگر نقش حبیب)، امیر کاظمی (بازیگر نقش مازیار)، دکتر حامد محمدی کنگرانی (روان‌پزشک و عضو کمیته رسانه انجمن روان‌پزشکی ایران)، دکتر حمیدرضا نمازی (متخصص اخلاق پزشکی و عضو کمیته اخلاق‌پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران) و دکتر محمد کیاسالار (سردبیر سلامت). قرار بود امیرحسین رستمی (بازیگر نقش مسعود) هم به ما بپیوندد که متاسفانه تاخیرش طولانی شد و به جلسه نرسید. آنچه می‌خوانید، خلاصه‌ای از گفت‌وگوی نسبتا بلند ما است.
طنزدرمانی با لیسانسه ها!

سلامت: آقای صحت! قصه «لیسانسه‌ها» از کجا شروع شد؟

سروش صحت: من قبل از ساخت سریال شعمدونی، طرح این سریال را به همراه ایمان صفایی نوشته بودم اما آن زمان بنا به دلایلی نشد که این سریال را بسازم. برای همین رفتیم سراغ ساخت سریال شعمدونی. بعد از پایان آن کار رفتیم سراغ لیسانسه‌ها. قصه‌اش همان زمانی شکل گرفت که من و ایمان صفایی برای نوشتن به کتابخانه ملی و فرهنگسرای ارسباران می‌رفتیم و آنجا جوانان لیسانسه زیادی را می‌دیدیم که هر کدام مشکلات خاص خودشان را داشتند و ما با ساخت این سریال تصمیم گرفتیم بخشی از دغدغه‌های آنها را به تصویر بکشیم.

دکتر محمدی کنگرانی: در واقع، آقای صحت و آقای صفایی به عنوان کارگردان و نویسنده این سریال، سه نفر را انتخاب کرده‌اند که به نوعی نماینده جوانان لیسانسه این کشور باشند تا مشکلات این جوانان را در قالب همین سه نفر بیان کنند. البته ما در این تم قبلا سریال‌هایی مثل «روزگار جوانی» را دیده بودیم و من می‌ترسیدم که این کار هم شبیه همان از آب درآید ولی خوشبختانه از همان قسمت اول متوجه شدم که فضای این کار کاملا از آن قبیل کارها متفاوت است.

دکتر نمازی: نکته‌ای که من مایلم درباره سوژه اصلی «لیسانسه‌ها» ذکر کنم، این است که در دهه‌های ۳۰ و۴۰ لیسانس داشتن، افتخار بزرگی بود؛ درست مثل به فرجام رسیدن. اما در حال حاضر، داشتن این مدرک، به نوعی، به معنای تعلیق است؛ یعنی فرجامی در کار نیست و تازه اول دوراهی قرار گرفتن است. به نظرم این سریال، همین موضوع را، یعنی بر سر دوراهی قرار گرفتن و بلاتکلیفی را در این قشر به خوبی نشان داده است.
دکتر محمدی کنگرانی: متاسفانه در کشور ما افزایش سطح تحصیلات به کاهش سطح رضایت درونی منجر شده است؛ یعنی می‌بینیم افرادی که لیسانس ندارند، بیشتر از لیسانسه‌ها احساس رضایت باطنی می‌کنند و همینطور لیسانسه‌ها هم بیشتر از فوق‌لیسانس‌ها و مدارج بالاتر.

دکتر کیاسالار: این ادعای شما مستندات آماری هم دارد؟

دکتر محمدی کنگرانی: من بر مبنای تجربه‌ای که از مواجهه با مراجعانم دارم، حرف می‌زنم. من این مساله را در بین مراجعانم سال‌هاست که می‌بینم. حس می‌کنم هرچه سطح تحصیلات آنها بالاتر می‌رود، سطح توقعات و خواسته‌هایشان هم بالاتر می‌رود و احساسی که از سرکوب این توقعات به آنها دست می‌دهد، به افزایش سطح نارضایتی آنها منجر می‌شود. این مساله به ویژه در میان خانم‌ها شایع‌تر است. واقعیت این است که خیلی از آنها بدون هیچ انگیزه و دلیل مشخصی به تحصیلات خود ادامه می‌دهند و مدارج علمی خود را بدون اینکه زمینه بروز مناسبی داشته باشد، بالاتر می‌برند. به نظرم این تحصیل بی‌دلیل اصلا قابل توصیه نیست و حتی به افزایش میزان نارضایتی آنها منجر می‌شود.

دکتر کیاسالار: موافق نیستم. رضایت باطنی یک امر درونی و سابجکتیو است که اصلا راهش از راه مدرک تحصیلی و ثروت و شهرت و سایر مطلوب‌های اجتماعی که آبجکتیوند، جداست. این دو مسیر با هم تفاوت ذاتی دارند و مادامی‌که چشممان را به این تفاوت ببندیم، طبیعتا هرچه بیشتر به آن‌طرف بدویم، از این‌طرف دورتر می‌شویم؛ به قول مولانا: «گو بدو چندانکه افزون می‌دوی/ از مراد خود جداتر می‌شوی».

دکتر نمازی: بله، واقعیت این است که اگر معنای زندگی گم شود، دیگر هیچ چیز دلچسب نیست.

دکتر محمدی‌کنگرانی: تاکید من بیشتر بر این موضوع است که مسوولان و متولیان امر، در کنار فکری که برای افزایش تعداد فارغ‌التحصیلان می‌کنند، باید به فکر بازار کار و سطح درآمد آنها هم باشند؛ وگرنه از نظر اجتماعی به مشکل خواهیم خورد.

دکتر کیاسالار: بله، این یک واقعیت است که در سریال «لیسانسه‌ها» هم اشاره‌ای به آن می‌بینیم. اما این سریال، علاوه بر ماجرای لیسانس و مدرک تحصیلی، مفاهیم دیگری هم در حوزه سلامت دارد که اگر موافق باشید، به آنها هم بپردازیم؛ مثلا ابتلا به سرطان و چگونگی مواجهه با آن. در «لیسانسه‌ها» می‌بینیم که وقتی «مازیار» به سرطان مبتلا می‌شود، همه از خبر دادن به او طفره می‌روند و عملا خود «مازیار» آخرین نفری است که در جریان بیماری‌اش قرار می‌گیرد. خیلی از اطرافیانش قبل از خود او مطلع می‌شوند. ما در کتاب‌های اخلاق پزشکی خوانده‌ایم که پزشک باید خبر سرطان را به خود بیمار بگوید، نه به خانواده بیمار یا همراهانش. اما منابع آموزشی ما معمولا متون ترجمه‌شده غربی هستند. آقای دکتر نمازی! این سوال به تخصص شما مربوط می‌شود. فکر نمی‌کنید این موضوع در زمینه‌ها و فرهنگ‌های مختلف، رویکردهای متفاوتی را اقتضا کند؟

دکتر نمازی: ببینید، ظاهرا فرهنگ ما اینطور اقتضا می‌کند که خبر بد را به خود بیمار نگوییم و این کار را بسپاریم به یک بزرگ‌تر تا او آرام‌آرام بیمار را در جریان قرار بدهد ولی در فرهنگ غرب اصلا اینطور نیست و پزشک خبر ابتلا به بیماری صعب‌العلاج را به طور انحصاری و مستقیم به خود مریض می‌دهد. به نظرم این کار دو مزیت دارد؛ اول اینکه به‌ این ترتیب، بیمار می‌تواند به پزشک معالجش اطمینان کند و دوم اینکه متعاقب این اعتماد و اطمینانی که شکل می‌گیرد، روند درمان بیمار به شکل بهتری پیش می‌رود. اما مساله‌ای که باید بر آن تاکید کنم، این است که حدود ۵۰سال پیش، نزدیک به۸۰درصد پزشکان غربی هم این کار را نمی‌کردند؛ یعنی آنها هم خبر بد را مستقیم به خود بیمار نمی‌گفتند ولی طی نیم قرن اخیر، تجربیات طبی و اخلاقی، آنها را به این نقطه رسانده که بیمار را مستقیما در جریان بیماری‌اش قرار بدهند. چرا؟ چون دیدند اولا آن باورهای افسانه‌وش که در این زمینه وجود داشت (مثلا اینکه اگر خبر بد را به خود بیمار بدهیم، بیمار سکته می‌کند یا خودکشی می‌کند)، از نظر آماری،‌ قابل‌اعتنا نیست و ثانیا از نظر اخلاقی هم بهتر است که بیمار درباره سلامت و بیماری‌اش و در واقع درباره زندگی‌اش خودش تصمیم بگیرد؛ در غیر این صورت، این خطر وجود دارد که بیمار را به یک شخصیت منفعل تبدیل کنیم که هیچ تلاشی برای بهبود خودش انجام ندهد. خلاصه اینکه به نظر می‌رسد در حال حاضر، گفتن خبر ابتلا به بیماری صعب‌العلاج به خود بیمار، بهترین گزینه است.

سلامت: و بهتر است این کار را با چه آداب و ترتیبی انجام بدهیم؟

دکتر نمازی: مهم این است که با بیمار صداقت داشته باشیم، از بحث‌های فلسفی با او پرهیز کنیم، از مواجهه چشمی با او طفره نرویم و با او همدلی (empathy)‌ کنیم، نه همدردی (sympathy)‌.

سلامت: همدلی و همدردی چه تفاوتی دارند؟

دکتر نمازی: همدردی یعنی من درد تو را کاملا می‌فهمم. این یک ادعای غیرواقعی است که معمولا از طرف بیمار قابل‌پذیرش نیست؛ مگر اینکه من هم دقیقا به همان وضعی مبتلا باشم که بیمار به آن مبتلاست. اما همدلی یعنی اینکه گوش من، چشم من، وجود من در اختیار حرف‌ها و درد دل‌های توست؛ یعنی هرچه می‌خواهد دل تنگت، بگو که من سراپا گوشم.

دکتر محمدی‌کنگرانی: روانپزشکان هم با بیماران خود همدلی می‌کنند، نه همدردی. نکته‌ای که باید به این بحث اضافه کرد، این است که در مراحل سوگ یا مواجهه با بیماری صعب‌العلاج، گاهی مرحله انکار که همان مرحله اول مواجهه است، خیلی طولانی وخسته‌کننده می‌شود و برای اینکه به بیمار کمک کنیم زودتر خودش را پیدا کند و برای درمان آماده شود، باید خیلی هوشیار باشیم.

سلامت: شاید به همین دلیل است که بعضی‌ها ترجیح می‌دهند خبر ابتلا به بیماری صعب‌العلاج را به طور مستقیم و ناگهانی به خود بیمار نگویند.

دکتر نمازی: بله، چون فکر می‌کنند که بیمار ممکن است دچار افسردگی شود یا سکته کند یا مشکل حاد دیگری برایش ایجاد شود اما تجربه و تحقیقات متعدد و معتبر نشان داده است که گفتن حقیقت (در مقایسه با پنهان کردن آن) مزایای بیشتری به دنبال دارد.

سلامت: آقای صحت! شما وقتی به سرطان «مازیار» فکر می‌کردید، حواستان به این مساله هم بود؟

سروش صحت: بله، اتفاقا خیلی به این مساله فکر کرده بودم. هم یکی از نگرانی‌هایمان بود، هم یکی از جدابیت‌های کارمان. دلمان می‌خواست به یک بیماری سخت و صعب‌العلاج از منظری دیگر نگاه کنیم؛ منظری که برای مخاطب شیرین باشد، نه تلخ. از طرفی، شخصا دوست نداشتم خانواده‌هایی را که به نوعی با این مساله درگیرند، ناراحت و دلگیر کنم. برای همین از یک آنکولوژیست مشاوره گرفتیم و از ایشان خواستیم که در سریالمان در نقش خودشان بازی کنند و ایشان هم راهنمایی‌های خوبی به ما کردند. به هر حال و در نهایت بر ترس‌هایمان غلبه کردیم و سعی کردیم روی دیگری از بیماری سرطان را به مخاطبانمان نشان بدهیم.

امیر کاظمی: من هم از راهنمایی‌های آقای دکتر استفاده کردم و مدتی هم به بیمارستان دهش‌پور ‌رفتم تا با روند شیمی‌درمانی بیماران مبتلا به سرطان از نزدیک آشنا شوم. راستش اوایل فکر می‌کردم این مساله باعث می‌‌شود «مازیار» برای مخاطبانش تا حدودی حس دافعه داشته باشد واز این بابت خیلی نگران بودم ولی در حال حاضر می‌بینم که نه تنها اینطور نشده، بلکه حس همدردی و همذات‌پنداری مخاطبان با این کاراکتر بیشتر هم شده و این مساله خیلی برایم جذاب است.
طنزدرمانی با لیسانسه ها!

سلامت: در مشاهدات بیمارستانی خودتان به چه یافته‌هایی رسیدید؟

امیر کاظمی: متاسفانه بیشتر بیمارانی که من زیر نظر گرفتم، از نظر روحی و روانی حال خوبی نداشتند و بعضی‌هاشان حتی امید به زندگی‌ را از دست داده بودند و این مساله خیلی برایم دردناک بود.

دکتر نمازی: البته همیشه هم اینطور نیست. من بیماران زیادی را می‌شناسم که مبتلا به سرطان هستند ولی در سالگرد ابتلایشان به سرطان جشن می‌گیرند و کیک و شیرینی پخش می‌کنند چون معتقدند این بیماری به نقطه عطف زندگی آنها تبدیل شده و باعث شده است از لحظه‌لحظه زندگی‌شان لذت ببرند.

دکتر کیاسالار: اتفاقا یکی از فیلم‌هایی که همین چند ماه پیش در جشنواره فیلم «سلامت» اکران شد و جایزه هم گرفت، مستند «چنگار» بود که در یکی از سکانس‌هایش، یک خانم دکتر داروساز که دچار سرطان شده بود، دقیقا با همین زاویه دید به بیماری‌اش نگاه می‌کرد. می‌گفت الان اگر مخیر شوم بین آن زندگی قبل از سرطان و این زندگی بعد از سرطان، دومی را انتخاب می‌کنم؛ چون سرطان نگاهم را به زندگی عوض کرده و زندگی‌ام خیلی ساده‌تر و به‌اصطلاح دم‌غنیمتی‌تر شده است.

سلامت: علاوه بر موضوع سرطان، موضوع‌های دیگری هم در سریال «لیسانسه‌ها» وجود دارد که از منظر سلامت، قابل‌توجه است؛ مثلا شیوه مواجهه شخصیت‌های سریال با استرس. به عنوان مثال، اینکه کاراکتر مسعود بعد از هر حادثه ناگواری، می‌پرد توی استخر پارک، از نظر روان‌پزشکی،‌ چه تعبیری دارد؟

دکتر محمدی کنگرانی: این یک نوع مکانیسم دفاعی است. یکی به دیوار مشت می‌کوبد، یکی شیشه می‌شکند، یکی هم خودش را در آب پرت می‌کند. ریشه‌اش فوران استرس و اضطراب است. مکانیسم‌های دفاعی به ما کمک می‌کنند با استرس‌هایمان کنار بیاییم. البته بعضی از این مکانیسم‌ها نابالغ‌اند؛ مثل همین‌هایی که نام بردم و همگی‌شان را می‌شود در قالب برون‌ریزی (Acting out) جای داد. برخی دیگر از این مکانیسم‌ها هم بالغ محسوب می‌شوند.

سلامت: آقای صحت! چطور شد که به این ایده به عنوان یکی از مکانیسم‌های دفاعی برای مواجهه با استرس رسیدید؟ بار طنزش برایتان مهم بود یا فکر دیگری داشتید؟

سروش صحت: این فقط یک ایده بود؛ آن هم به این شکل که مسعود، وقتی تحت تاثیر مشکلاتش قرار می‌گیرد، سعی می‌کند به گونه‌ای خودش را خالی کند؛ همان «برون‌ریزی» یا Acting ouکه آقای دکتر گفتند. استخر داخل پارک هم جای خوبی برای این برون‌ریزی و رهایی از مشکلات بود؛ درست مثل ریختن سطل آب یخ که چندی پیش مد شده بود، حالا هم مد شده بعضی‌ها خودشان را در استخر می‌اندازند (می‌خندد).

سلامت: بر خلاف کاراکتر پیچیده و پرجزییات «مسعود»، ما شخصیت «مازیار» را خیلی ساده می‌بینیم؛ به گونه‌ای که حتی پدرش هم خیلی راحت می‌تواند او را در خصوص اعتیادش گول بزند. قبول دارید؟

سروش صحت: نه، موافق نیستم. مازیار می‌داند که پدرش سال‌هاست اعتیاد دارد و با این مساله درگیر است ولی به خاطر اینکه پدرش را خیلی دوست دارد، به روی او نمی‌آورد و خودش را به ندانستن می‌زند. او با اعتیاد پدرش مشکل دارد ولی از سوی دیگر دلش نمی‌خواهد به شخصیت پدرش به خاطر این موضوع آسیب بزند. البته خود پدرش هم دوست دارد که اعتیادش را ترک کند ولی نمی‌تواند. من خودم 2سال طول کشید تا بتوانم سیگارم را ترک کنم و بعد از آن، هرکه از من می‌پرسید چطور سیگار را ترک کردی،‌ می‌گفتم قبلا بارها این کار را کرده بودم و ناموفق بودم تا اینکه بالاخره یک‌بار توانستم. منظورم این است که اراده کافی نیست. فکر می‌کنم چیزی بیشتر از اراده برای ترک هر اعتیادی مورد نیاز است.

دکتر محمدی کنگرانی: از نظر روان‌پزشکی، رفتار «مازیار» در این مورد، نوعی «سرکوب» محسوب می‌شود که آن هم یک مکانیسم دفاعی است؛ یعنی من می‌دانم که فلان مشکل وجود دارد ولی به روی خودم نمی‌آورم و سرکوبش می‌کنم. سرکوب کردن همیشه با اضطراب همراه است. مساله‌ای که در این میان وجود دارد، این است که هنوز که هنوز است، عده‌ای اعتیاد را بیماری و عده‌ای دیگر آن را جرم می‌دانند. الان دیگر معتادان مثل شخصیت آتقی در سریال آینه عبرت نیستند. بسیاری از معتادان امروزی، معتادان یقه‌سفیدند؛ یعنی هیچ چیزی در ظاهر آنها به طور واضح دیده نمی‌شود که دال بر اعتیادشان باشد. متاسفانه اعتیاد برای خیلی‌ها حکم سرگرمی پیدا کرده است و برای همین هم آنها نمی‌توانند اعتیادشان را ترک کنند؛ چون بخشی از زندگی‌شان شده است.

سلامت: اینکه «مازیار» سعی می‌کند حرمت پدرش را با وجود اعتیادش حفظ کند، خیلی دوست‌داشتنی است.

دکتر نمازی: ببینید، اعتیاد در ابتدا یک جرم بود؛ بعدها تبدیل شد به یک بیماری و هنوز هم بین جرم و بیماری در نوسان است اما باید قبول کنیم که معتادان غالبا به افراد حساسی تبدیل می‌شوند که تفاوت بین احترام و ترحم را به خوبی متوجه می‌شوند. من با شیوه رفتاری که «مازیار» در این سریال در خصوص پدرش در پیش گرفته، بسیار موافق هستم و فکر می‌کنم این سریال با نشان دادن این مساله، فرهنگ‌سازی مناسبی انجام داده است. ما نباید عزت‌نفس یک فرد را از او بگیریم. اگر یک پدر معتاد داریم، هرگز نباید شان او را زیر سوال ببریم. باید یادمان باشد که وقتی عزت‌نفس فرد خدشه دار شود، هم خانواده‌اش از هم می‌پاشد، هم طول درمان بیشتر می‌شود.

دکتر کیاسالار: آقای شکیبا! شما کمتر از همه صحبت کردید. قبل از اینکه از نقش «حبیب» برایمان بگویید، اول بگویید که چرا شما را در تلویزیون کمتر می‌بینیم؟ ما بازی‌های خوب شما را در تئاتر زیاد دیده‌ بودیم ولی در تلویزیون، نه. چرا؟ و اصلا بازی در تئاتر و تلویزیون چه تفاوت‌هایی با هم دارد؟

هوتن شکیبا: خب، من در اصل بازیگر تئاترم و تجربه‌های خوبی هم در این زمینه داشته‌ام. راستش نمی‌خواستم در مدیوم تلویزیون در قالب نقش‌های تکراری ظاهر شوم. واقعیت این است که قدرت ریسک در تلویزیون زیاد نیست. البته در تلویزیون هم بی‌تجربه نیستم و قبلا در چند تله‌فیلم بازی کرده‌ام ولی به هر حال، نقش «حبیب» آنقدر برایم جذاب بود که دلم می‌خواست آن را تجربه کنم. در خصوص تفاوت بازی در تئاتر و تلویزیون هم باید بگویم که تفاوتش بیشتر به نوع مدیوم برمی‌گردد و این تفاوت ایجاب می‌کند که بازیگر بداند وقتی در قالب هر کدام از اینها به ایفای نقش می‌پردازد، باید چگونه نقش‌آفرینی کند. البته طبیعی است که دست بازیگر تئاتر برای اجرای نقشش بازتر است چون فضای بیشتر و بازتری در اختیار دارد اما درباره تفاوت جنس بازی‌ها باید بگویم که حتی جنس بازی در تئاترهای امروزی و دیروزی هم تفاوت کرده است. اگر قبلا یک بازیگر تئاتر در مدیوم‌های دیگری مانند سینما و تلویزیون، این جمله را از کارگردانش می‌شنید که «تئاتری بازی نکن»، حالا این جمله را هرازگاه روی صحنه تئاتر و از کارگردان تئاترش هم می‌شنود؛ چون سالن‌های تئاتر امروز با سالن‌های تئاتر دیروز تفاوت دارند و سالن‌های امروزی معمولا به نحوی تدارک دیده‌ می‌شود که بازیگران تئاتر به تماشاگران خود نزدیک‌تر باشند و با آنها احساس هم‌نفسی بیشتری کنند و به همین دلیل نیاز کمتری به بازی‌های تئاتری، به آن معنای کلیشه‌ای، حس می‌شود.

سلامت: گفتید نقش «حبیب» آنقدر برایتان جذاب بود که دلتان می‌خواست تجربه‌اش کنید. چه ویژگی‌هایی در شخصیت «حبیب» دیدید که دوست داشتید بازی‌اش کنید؟

هوتن شکیبا: کلا وقتی نقش را می‌خواندم، حس می‌کردم خیلی خوب و دوست‌داشتنی است و به خوبی طراحی شده و اصلا نیازی نیست که خودم چیزی به آن اضافه کنم. در واقع، «حبیب» شخصیتی است که ما‌به‌ازای بیرونی زیاد دارد و خیلی دور از دسترس نیست و من شخصیت‌هایی مانند او را قبلا زیاد دیده بودم. به نظرم «حبیب» فقط مشکل ارتباط برقرار کردن دارد؛ نه سفید سفید است، نه سیاه سیاه. حتی یک جاهایی هم زرنگی‌های خاص خودش را دارد؛ یعنی آدم خیلی ساده و بی‌شیله‌پیله‌ای هم نیست.

سروش صحت: من در خصوص انتخاب بازیگران این سریال برای نقش‌ها باید این نکته را بگویم که این انتخاب واقعا کار سختی بود و اتفاقا سخت‌ترین انتخابمان هم مربوط به همین نقش «حبیب» بود که من نمی‌دانم به جز هوتن شکیبا واقعا چه فرد دیگری می‌توانست به این خوبی از عهده‌اش برآید؟ «حبیب» شخصیتی است که از یک طرف مشکل ارتباطی دارد و نمی‌تواند دیگران را به خودش جذب کند و از طرف دیگر باید به قدر کافی شیرین باشد تا مخاطب را به دنبال خودش و ماجراهایش بکشاند. من پس از همفکری با ایمان صفایی و تهیه‌کننده به جمع این سه نفر برای سه نقش اصلی رسیدم. البته امیر کاظمی را از سر سریال شعمدونی برای نقش «مازیار» نامزد کرده بودیم و برای همین هم ایشان نزدیک به یک‌وسال و نیم بیکار بودند و چند پیشنهاد را رد کردند تا این پروژه شروع شود.
طنزدرمانی با لیسانسه ها!

دکتر نمازی: من در خصوص کاراکتر «حبیب» و به بهانه نحوه لباس پوشیدنش که خیلی قدیمی و از مد افتاده است، می‌خواهم به نکته‌ای اشاره کنم که در ادبیات اخلاق، از آن با عنوان اخلاق گذشته یاد می‌شود. حتما این روزها در فضای مجازی هم دیده‌اید که خیلی‌ها شیوه لباس پوشیدن یکی دو نسل قبل را با انتشار عکس‌های متداول آن زمان به سخره می‌گیرند.
معیارهای زیبایی‌شناسی به سرعت و سهولت تغییر می‌کند ولی مساله این است که الان انتشار این عکس‌ها و دامن زدن به این طرز تفکر باعث می‌شود خیلی از پدرومادرهای ما از طرز لباس پوشیدنشان در دهه‌های گذشته خجالت بکشند، در حالی که برای زمان خودشان خیلی هم خوب و شیک بوده و البته خیلی هم دور نیست که نسل بعدی از شلوارپاره‌هایی که برخی از ما امروزه تحت عنوان مد می‌پوشیم یا شیوه‌های دیگری که برای پوشش و آرایشمان انتخاب می‌کنیم، سوژه‌هایی برای خنده و مضحکه خودشان بسازند و آن‌وقت باید دید که چه حس و حالی خواهیم داشت. در مقیاس‌های وسیع‌تر هم همینطور است؛ مثلا یک دورانی چاقی آنقدر مطلوب بود که ناصرالدین‌شاه در مدح غبغب سوگلی‌اش شعر می‌گفت، در حالی که امروزه لاغر بودن مطلوب تلقی می‌شود.

دکتر کیاسالار: آقای صحت! می‌دانم که طنز ساختن کلا کار سختی است و در ایران سخت‌تر. می‌دانم که قواعد و قوانین دست‌وپاگیر هم در کشورمان کم نداریم. ولی دوست دارم بدانم شما خودتان هم، فارغ از قواعد و قوانین موجود، مرزها و کدهای اخلاقی خاصی در طنزنویسی و طنزسازی برای خودتان قائل می‌شوید یا نه؟

سروش صحت: بله، خیلی زیاد. من به خصوص در مواقعی که می‌خواهم بعضی از تابوها را بشکنم، خیلی فکر می‌کنم و مشورت می‌گیرم چون هرگز دوست ندارم مرزهای اخلاقی و به ویژه آن مرزهایی را که شکستنشان به دیگران لطمه وارد می‌کند، بشکنم. ولی راستش اخلاق یک تعریف مشخص و قطعی ندارد و برای همین من خیلی دلم می‌خواهد تعریف اخلاق را از زبان آقای دکتر نمازی که متخصص اخلاق پزشکی هستند هم بشنوم.

دکتر نمازی: اگر از بحث لغوی که اخلاق را جمع خلق و خلقیات می‌داند،‌ بگذریم؛ اخلاق، در واقع، به معنای اصول و ارزش‌هایی است که کارشان تبیین و توضیح روابط ماست. ما به طور کلی چهار نوع رابطه داریم؛ اول رابطه‌ای است که ما با خودمان برقرار می‌کنیم؛ دوم رابطه‌ای است که با دیگران داریم؛ سوم رابطه‌ای است که با محیط زیست داریم و چهارم رابطه‌ای است که با خداوند داریم. اخلاق، در واقع،‌ به این روابط چهارگانه سامان می‌دهد. اما نکته‌ای که در این میان بسیار مهم است، رابطه ما با خودمان است که در حقیقت مقدم بر سایر روابط ماست.
برای همین، در ادیان ابراهیمی بر این نکته تاکید شده است که بترس از کسی که به خودش اهانت می‌کند چون از شر چنین فردی در امان نخواهی بود. بنابراین از منظر اخلاق، در درجه اول،‌ ما باید تکلیفمان را با خودمان روشن کنیم تا بتوانیم با دیگران و محیط اطرافمان هم برخوردی اخلاقی داشته باشیم. اما در خصوص جایگاه طنز در نظام‌های اخلاقی هم که به بحث کلان ما مربوط می‌شود، شاید بد نباشد به این نکته اشاره کنم که در نظام اخلاقی کی‌یرکه‌گور که یک نظام سه‌مرحله‌ای است؛ برای صعود از مرحله اول (استحسانی) به مرحله دوم (اخلاقی)، نگاه طنز اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد چون می‌تواند روزمرگی‌های ناشی از لذت‌جویی‌های مدام ما را در مرحله اول (استحسانی) به چالش بکشد و پلی بشود برای صعود ما به مرحله دوم (اخلاقی).

سروش صحت: ممنونم از شما. از «سلامت» هم ممنونم چون این جلسه واقعا برای من جلسه خوب و خوشایندی بود.

سلامت: ما هم از شما و سایر دوستان و استادانی که وقتشان را در اختیار «سلامت» و خوانندگانش گذاشتند، متشکریم.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      به نظرم شمعدوني سريال خيلي جذاب تري بود! البته اين سريال هم خوبه ولي بعضي موارد توو ذوق ميزنه مثل اينكه حالا به اين برنخوره يا تلفنايي كه براي تشكر از طرف وزارت يا سازمان خاصي زده ميشه و اين وقفه بي فصل اول و دوم هم اصلا جالب نبود.

      پاسخ ها

      • بدون نام

        اتفاقا سریال تو سبک جدید وبسیار عالی بود و بین اینهمه طنز تکراری حرفی واسه گفتن داشت و سبک جدید سریال های طنز رو به نمایش گذاشت

    • بدون نام

      عالی بود این سریال. دست همه شون درد نکنه

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج