۴۷۹۳۸۰
۱ نظر
۵۰۰۷
۱ نظر
۵۰۰۷
پ

کتاب «بیماری»؛ یک تجربه متفاوت

آیا به خاطر دارید آخرین باری که به چشم، گوش، کلیه یا کبدتان فکر کرده اید کی بوده است؟ یا چه زمان کنجکاو شدید تعداد گلبول های قرمز خونتان را بدانید؟ یا روزی که توجه تان به اعضایی مثل تیرویید یا لوزالمعده در بدنتان جلب شد کی، کجا و به چه دلیل بود؟

مجله جهان کتاب - یزدان منصوریان*:

پیش درآمد
آیا به خاطر دارید آخرین باری که به چشم، گوش، کلیه یا کبدتان فکر کرده اید کی بوده است؟ یا چه زمان کنجکاو شدید تعداد گلبول های قرمز خونتان را بدانید؟ یا روزی که توجه تان به اعضایی مثل تیرویید یا لوزالمعده در بدنتان جلب شد کی، کجا و به چه دلیل بود؟
راستی جزایز لانگرهانس در چه بخشی از بدن ما قراردارند و چه کاری انجام می دهند؟ وظیفه طحال چیست؟ بدون حضور آن ها زندگی ما چه شکل و شرایطی خواهدداشت. اصلا چقدر به این اعضای حیاتی فکر می کنیم؟ یا زمانی که مشغول خوردن غذایی خوشمزه هستیم چقدر به سیستم عصبی و حس چشایی توجه داریم؟ شبکه ای از اعصاب که تمام درک و فهمی که از طعم و مزه غذاها داریم متکی به آن است. یا چقدر متوجه پیچیدگی آن غذا در بدنمان به انرژی تبدیل می گردد و ادامه حیات برایمان میسر می شود.
کتاب «بیماری»؛ یک تجربه متفاوت

معمولا تا زمانی که سالم هستیم بعید است به دستگاه ها و اعضای بدنمان خیلی فکر کنیم. همه آن ها در یک هماهنگی کامل و در پس زمینه ای نامرئی مشغول کارند و ما هم به کارهایمان می رسیم. دندان ها غذا را می جوند، دستگاه گوارش آن را هضم و جذب می کند، اندام های حرکتی ما را به جایی که می خواهیم می برند، قلب می تپد، دستگاه تنفس به سلول ها اکسیژن می رساند و ده ها عضو دیگر نیز بی وقفه مشغول اند. ما هم سر کار می رویم، ورزش می کنیم، کتاب می خوانیم، سفر می رویم و هر کار دیگری که قرار است انجام دهیم. اما کافی است یکی از اعضا به هر دلیل کارش را درست انجام ندهد تا زندگی ما مختل شود. آنگاه عضوی که سال ها بی سر و صدا مشغول انجام وظیفه بوده، خودنمایی می کند و به کانون توجه ما تبدیل می شود و اصطلاحا «بیماری» ظاهر می گردد.

به این ترتیب دندانی که نیمه شب درد می گیرد، حضورش را با قدرت اعلام می کند و مهره ای در ستون فقرات که در اثر زیاد نشستن پای کامپیوتر خسته شده و دیگر همراهی نمی کند و ما را به فیزیوتراپی می کشاند. چشمی که از روزها و ماه ها خیره ماندن به مانیتور به ستوه آمده ما را به دیدار چشم پزشک می برد. همه این ها مثال هایی از شرایطی ویژه هستند که آن را با عنوان کلی «بیماری» می شناسیم.

شرایطی که در آن یک عضو که خود جزء کوچکی از یک سیستم بزرگتر بوده و تا دیروز اصلا به چشم نمی آمد، ناگهان تمام ذهن و ضمیر ما را به خود مشغول می کند. بعد برای بازگردان آن به شرایط پیشین ناگزیریم روند عادی زندگی را تغییر دهیم و اصطلاحات به فکر «درمان» باشیم. به این ترتیب، درمان تلاشی است برای بازگشت به دوره قبل از پدیدار شدن بیماری. درمانی که می تواند سریع یا کُند، کم هزینه یا پرهزینه، قطعی یا موقتی، بدون درد یا دردناک، و در نهایت موفق یا ناموفق باشد.

چگونگی مواجهه با این وضعیت و تعریف و تفسیری که از آن داریم تجربه ای از بیمار بودن را برایمان رقم می زند. تجربه ای که به رغم تمام شباهت هایی که برای افراد مختلف دارد و «تجربه ای مشترک» محسوب می شود، برای هر یک از ما نیز منحصر به فرد است. زیرا نوع واکنش عقلانی، احساسی و رفتاری ما با آن وابسته به عوامل متعدد است.

دکتر هوی کرل۱- استاد فلسفه در دانشگاه بریستول انگلستان- براساس «تجربه زیسته»۲ خود از ابتلا به یک عارضه تنفسی و بر اساس روش «پدیدارشناسی»۳ کتابی نوشته که تصویر تازه ای از مفهوم بیماری ترسیم می کند. تصویری که می تواند بسیار آموزنده و تسلی بخش باشد.

درباره کتاب

این کتاب اثری فلسفی است که تعریفی پدیدارشناختی از رخداد بیماری در معنای کلی و عام آن در اخیتار خواننده قرار می دهد. اما اگر با فلسفه میانه خوبی ندارید و با اصطلاحات فلسفی آشنا نیستید، نگران نباشید. زیرا وقتی این کتاب را می خوانید تصور نمی کنید با متنی فلسفی مواجه اید. برخلاف متون متداول فلسفی که معمولا مُغلَق و غامض هستند، نثر این اثر ساده، سلیس و روان است.

نویسنده داستانی برایتان تعریف می کند که مبتنی بر تجربه واقعی اوست. اما در خلال آن، چگونگی مواجهه فلسفی با رخدادهای زندگی را نیز آموزش می دهد. او در سن ۳۵ سالگی به عارضه تنفسی نادر و کشنده ای با عنوان عجیب و غریب «لفنانژیو لیومیو ماتوسیس»۴ مبتلا می شود. اختلالی ریوی که شبیه سرطان است به تدریج دستگاه تنفسی را از کار می اندازد و تا امروز درمان مشخصی ندارد.

در این اثر مولف روایتی خودنوشت از مبارزه و سازش با آن نوشته است از ترس، خشم، اندوه، درماندگی و امید در این مسیر سخن می گوید. توصیفش از نخستین لحظه ای که خبر ابتلا به این درد مرموز و مزمن را می شوند، بیانگر حجم اندوهی است که آن دم بر روح و روانش آوار شده است: «سخت می شود وجه جسمانی شنیدن خبرهای بد را توصیف کرد.
کتاب «بیماری»؛ یک تجربه متفاوت
یادم می آید نگاهی به اتاق انداختم و گیج بودم؛ همه چیز مثل قبل بود فقط زندگی من زیر و رو شده بود. با خودم گفتم جلوش رو بگیرید. این درست نیست. یکی بیاد درستش کنه. یکی یک کاری بکنه. پی بردن به این که قرار بود همه چیز زندگی امتغییر کند و دوره جدیدی شروع شود مثل روغن داغی که روی پوستم ریخته باشد تنم را می سوزاند. با نیرویی نامرئی تنم را در هم می شکست.» (ص ۲۳).

اما این فقط شروع یک ماجرای پرفراز و نشیب است. نویسنده به تدریج می آموزد که چگونه باید هم با مریضی بجنگد و هم با آن سازش کند، چگونه باید با آن زندگی کند و هر لحظه و فرصت را برای زیستن دریابد. آنچه در این نبرد طولانی بیش از هر ابزار دیگر به کارش می آید «مهارت فلسفه ورزی» اوست. او همه آنچه که از فلسفه آموخته در واکنش به این چالش بزرگ به کار می گیرد. نتیجه این می شود که هم خود از ورطه ناامیدی، خشم و درماندگی نجات می یابد و هم کتابی می نویسد که می تواند برای کسانی که با تجربه ناخوش احوالی دست به گریبانند مفید باشد تا دیگران هم از شیوه او بیاموزند و به آگاهی تازه ای از این تجربه برسند.

نویسنده در این اثر با مهارتی ستودنی روایتی پدیدارشناختی از بیماری ارائه می کند. البته در مقدمه توضیح می دهد که منظور از «پدیدارشناسی»۵ چیست و چرا از این روش بهره برده است: «پدیدارشناسی نوعی رویکرد فلسفی است که مدافع توصیف تجربه زیسته شده و آگاهی انسان است و هتسی و زندگی انسان را در دنیا در کانون توجه قرار می دهد و می کوشد نشان دهد این هستی و زندگی انسانی چگگونه چیز یاست... تاکیدش بر تجربه فردی ما و شیوه ها و راه هایی است که چیزها (پدیدارها) را آن طور که به نظرمان می رسند درک کنیم.» (ص ۳۴)

اجازه دهید با یک مثال این روش را تشریح کنم. زمانی از پدیدارشناسی استفاده می کنیم که بخواهیم روایت واقعی خود یا دیگران را از تجربه ای زیسته، عینی و عمیق توصیف کنیم. مثلا فردی که مبتلا به دیابت است، به ما بگوید زیستن با دیابت دقیقا چگونه است. روزها و لحظه هایی که با دیابت سر کرده بر او چه گذشته است. دیابت دنیایش، رویاهایش و برنامه هایش را برای آینده چگونه تغییر داده است. روابط اجتماعی و کاری او چگونه از دیابت متاثر شده است. وقتی قند خونش اُفت می کند چه احساسی دارد. بی تردید چنین روایتی از دیابت با آنچه در کتاب های پزشکی درباره آن نوشته شده بسیار متفاوت است. کتاب های پزشکی شامل اطلاعاتی درباه علل بروز، علائم، روش تشخیص و چگونگی درمان دیابت است. اما توصیف فردی که دیابت دارد، از این نارسایی جسمی شرح یک زندگی ملموس و واقعی است.6
به این ترتیب مولف در فصل نخست کتاب از تجربه زیسته «بدن در بیماری» سخن می گوید. بدنی که ناگهان خود را در شرایطی کاملا متفاوت با گذشته گرفتار دیده است. تنفسی که روزها و ماه و سال ها بیهی چدشواری در جریان بوده، ناگهان کُند و دردناک می شود. دیگر نمی تواند از پله ها بالا برود. نمی تواند بدود. از همراهی با دوستان باز می ماند و به شکلی خاموش و خزنده به انزوا کشیده می شود.
بدن درابتدا می خواهد مقاومت کند و به شرایط جدید تسلیم نشود اما به تدریج می آموزد که با محدودیت های جدید کنار آید و برای بقا با ضعف خود سازش کند: «درنهایت بدنم یاد گرفت دست از تلاش بردارد. یاد گرفت عادت هایش را کنار بگذارد و یک سری عادت های جدید شکل بدهد. ... اما ذهنم هنوز در تمنای آزادی عمل و حرکت های سبک سرانه و رهایی از قید و بندهای جسمی می سوزد. خیلی اوقات خواب می بینم دارم می دوم. مثل گلوله رو به جلو حرکت می کنم... همین خواب هاست که به من یادآوری می کنند چه چیزی را از دست داده ام: آزادی عمل جسمانی که وقتی داشتم به ندرت به آن فکر می کردم.» (ص ۷۶- ۷۷).

دومین فصل کتاب درباره «دنیای اجتماعی بیماری» است، که بسته به نوع و شدت هر بیماری به درجات مختلف متاثر خواهدشد. در نتیجه، بیماری به همان اندازه که مسئله ای فردی و شخصی است، یک معضل اجتماعی است و همواره سایه خود را در دنیای اجتماعی فرد پدیدار می کنند. در نتیجه نمودها و نشانه های این دنیای دگرگون شده نه فط خود را درجسم که در روابط اجتماعی و ارتباط با اعضای خانواده و نزدیکان نیز پدیدار خواهدکرد. البته ماهیت و دامنه این آثار متفاوت است و در طیفی از دلسوزی برای مریض تا دوری و فرار از او در نوسان است.

مردم در برخورد با بیماران انواع واکشن ها را بروز می دهند. گاه خود را بی تفاوت و بی خبر نشان می دهند زیرا نگرانند با کنجکاوی درباره مشکلات بیمار او را ناراحت کنند. گاه نیز این بی تفاوتی نشانه ای از بی توجهی و فقدان همدلی تلقی می شود و بر اندوه مریض خواهدافزود. بنابراین، زمینه سوءتفاهم بیشتر می شود. معمولا واکنش های مردم می تواند شامل ترحم، تنفر، توجه، دلواپسی، کنجکاوی، نگرانی یا هراس باشد.
کتاب «بیماری»؛ یک تجربه متفاوت

آدم های سالم از مبتلایان به امراض مسری می گریزند، برای معلولان دل می سوزانند و نسبت به موارد نادر کنجکاوند. ابراز این احساسات در موقعیت های مختلف می تواند بسیار امیدبخش یا بسیار آزاردهنده باشد. گاهی مردم می خواهند به بیمار روحیه بدهند، گاهی توصیه های درمانی عجیب و غریب دارند، گاهی وانمود می کنند از بیماری فرد بی خبرند.

از سوی دیگر بیمار می داند که روابط اجتماعی او نمی تواند همچون گذشته باشد. مثلا برای حضور در جمع دوستان قدیمی می داند که با بودن او در جمع ضرب آهنگ حرکت آنان کُند می شود و همین مسئله خود زمینه ساز انزوای او خواهدشد. به این ترتیب، بیماری نه فقط یک «ضایعه جسمانی» که یک «مانع اجتماعی» نیز به شمار می آید.

نویسنده در سومین فصل کتاب به دو موضوع بسیار حیاتی درباره نوع مواجهه با بیماری می پردازد. او نخست با کمک نگاهی تحلیلی به مفهوم «توانایی» و «ناتوانی»، تعاریف کلیشه ای و سطحی از این مفاهیم را به چالش می کشد و نشان می دهد که بیماری همیشه الزاما به معنای کم توانی نیست. زیرا توانایی وجوه و سطوح مختلف دارد. چه بسا یک ضعف جسمی بخشی از توانایی ما را تحلیل ببرد، اما همیشه می توان توانایی را در ساحت دیگری جست و جو کرد: «حتی در مورد معلولیت های شدید جسمانی شخص همیشه و همچنان از یک جور آزادی فکر، قوه خیال، احساسات و هوشمندی برخوردار است. آزادی و قوه خیال می تواند حتی به آن هایی که در موقعیت هایی ناتوانند، در موقعیتی های جدیدی توانِ بودن ببخشد.» (صص ۱۳۵- ۱۳۶)

بخش دوم این فصل با طرح پرسشی بنیادین، افق تازه ای در اختیار خواننده قرار می دهد. پرسش این است که چگونه می توان در عین بیماری خوشبخت بود و شادمانه زیست؟ به باور نویسنده پاسخ این پرسش برای هر یکی از ما به چگونگی معنابخشی به مفهوم خوشبختی و مولفه های آن بستگی دارد. از سوی دیگر باید دید آیا ما سلامت و بیماری را دو اقلیم کاملا جداگانه می دانیم، یا هر یک از ما در طول حیات خود به درجاتی در این اقلیم ها حضور داریم.

چهارمین فصل کتاب با عنوان «ترس از مرگ» شامل تفسیری موجز و مفید از «مگر آگاهی» و «مرگ اندیشی» آدمی است و به این پرسش می پردازد که چگونه باید با مرگ رو به رو شویم. مرگی که قطعی ترین رخداد زندگی ماست و گریزی از آن نداریم. نویسنده با استناد به دیدگاه برخی از فیلسوفان مثل سقراط، سیسرون و مونتنی بر این باور است که انسان با مشغول شدن به فلسفه، مردن را یاد می گیرد و بر این اساس «فلسفه ورزی آموختن چگونه مردن» است. سپس با مقایسه دیدگاه متفکرانی مثل ایپکور، هایدگر، مرلوپونتی و لوکرتیوس ذهن خواننده را به تفکر بیشتر در این زمینه دعوت می کند.

کتاب با پنجمین فصل خود با عنوان «زندگی در لحظه» به پایان می رسد. محور بحث این فصل بیشتر مبتنی بر تصوری است که هر یک از ما از زمان باقی مانده برای زیستن داریم و تاثیری که ابتلای به بیماری بر این تصور می گذارد. برای مبتلایان به امراض لاعلاج که می دانند فرصت زیادی ندارند، دیگر زمان همچون منبعی سرشار نیست که بتوان به سادگی لحظه ها و روزهای آن را به هدر داد.

دیگر زمان رودخانه ای آرام و بی پایان نیست. آینده مبهم و دور نیست. بلکه عیان و عریان نزدیک است. در نتیجه زیستن در لحظه و آبتنی کردن در حوضچه اکنون اهمیتی مضاعف می یابد. مولف با مروری بر محتوای کتاب به این نتیجه می رسد که در مواجهه ای که با اختلال تنفسی خود داشته به مفهومی با عنوان «فلسفه به مثانه درمان» رسیده است. زیرا برای او فلسفه ورزی ابزاری بوده برای جست و جوی یک زندگی بهتر: «بیماری می تواند مثل یک سفر باشد. مثل بعضی از مسافرت ها که همیشه نمی دانی مسیر تو را به کجا می برد.

سفر ویژه من از تجربه های شخصی بیماری آغاز شد و به سمت کند و کاوی فلسفی در معنای آن ها رفت. به کمک پدیدارشناسی پلی زد بین امر شخصی- درونی و امر فلسفی- بیرونی. پایانش یا بهتر بگویم توقفش، این جا در میانه راه است. در زمان حال. جایی که من هستم. نمی دانم در آینده چه پیش می آید؛ هیچ کس نمی داند. اما این جا و در همین لحظه بودن کافی است». (ص 238).

سخن پایانی

کتاب حاضر به اعتبار این که شناخت تازه ای از مفهوم بیماری در اختیار خواننده قرار می دهد مخاطب عام دارد. زیرا همه ما در مراحل مختلف زندگی به شکل های مختلف با بیمارهای گوناگون رو به رو می شویم: امراض حاد یا مزمن، مضوعی یا عمومی، خفیف یا وخیم، جسمی یا روحی، ارثی یا مسری، همه گیر یا نادر و شکل های دیگر آن. نتیجه نبرد با ناخوشی هم به نحو قابل توجهی به نوع واکنش ما به آن بستگی دارد. واکنشی که می تواند فعال یا غیرفعال؛ منطقی یا احساسی؛ آرام یا شتابزده و در نهایت موثر یا بی اثر باشد.
کتاب «بیماری»؛ یک تجربه متفاوت

در کنار مخاطب عام، جامعه متخصصان علوم پزشکی مخاطب ویژه این کتاب و آثار مشابه اند. زیرا چنین آثاری می تواند مکمل تعریف زیست شناختی از سلامت و بیماری باشد. بر این اساس،کاش درسی با مضمون «فلسفه سلامت و بیماری» در دروس رشته های پزشکی پیش بینی می شد. شاید هم چنین درسی باشد و من از آن بی خبرم. امیدوارم که باشد.
زیرا به نظرم داشتن تعریف پدیدارشناختی از این مفهوم برای متخصصان علوم پزشکی ضروری است. زیرا آنان بیشتر با تعاریف زیست شناختی امراض سر و کار دارند و کمتر به وجود دیگر آن می پردازند. اما فرایند تشخیص و درمان نیازمند. «فهم همدلانه» از تجربه بیماری است و رسیدن به چنین مرحله ای به یک نگاه پدیدارشناختی نیاز دارد. کتاب حاضر چنین تصویری در اختیار خوانندگان قرار می دهد و از این جهت آگاهی بخش، آموزنده و خلاقانه است.
بیماری. هاوی کارg
ترجمه احسان کیانی خواه
تهران: نشر گمان، ۱۳۹۳. ۲۵۲ ص. ۱۲۶۰۰۰ ریال
* دانشیار دانشگاه خوارزمی
mansourian@khu.ac.ir/http://ymansourian.ir
1. Havi Carel
۲. Lived Experience
3. Phenomenology
۴. Lymphangioleiomyomatosis (LAM)
5. Phenomenology
۶. در مصاحبه ای با عنوان «پدیدارشناسی بیرون از مرزهای فلسفه» توضیحاتی درباره این رویکرد داده ام که در مجله «اطلاعات حکمت و معرفت، س ۱۰، ش ۶ (شهریور ۱۳۹۴)، صص ۵- ۱۱ منتشر شده است.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • ناصر

      بايد كتاب جالبي باشه
      ممنونم
      لطفا بيشتر ازين كارا بكنيد و كتاباي خوب رو معرفي كنيد

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج