جاباما
۴۷۹۶۶۳
۵۰۰۱
۵۰۰۱
پ

طنز؛ سُرفه کن! سُرفه قشنگه

خوانده بودیم که یک روز آقای آسیب پذیر رفت بالای درخت و دو پایش را کرد توی یک کفش که الا و بلا تا روزی که زنده است، پایش را روی زمین نخواهد گذاشت و می خواهد همان بالا زندگی کند. وقتی این خبر رسانه ای شد، هر کسی از هر جایی که می توانست، خود را پای درخت می رساند و سعی می کرد او را ازاین تصمیمش منصرف کند، آما آسیب پذیر پایین بیا نبود که نبود. و اما ادامه ماجرا...

ماهنامه خط خطی - حسن غلامعلی فرد: خوانده بودیم که یک روز آقای آسیب پذیر رفت بالای درخت و دو پایش را کرد توی یک کفش که الا و بلا تا روزی که زنده است، پایش را روی زمین نخواهد گذاشت و می خواهد همان بالا زندگی کند. وقتی این خبر رسانه ای شد، هر کسی از هر جایی که می توانست، خود را پای درخت می رساند و سعی می کرد او را ازاین تصمیمش منصرف کند، آما آسیب پذیر پایین بیا نبود که نبود. و اما ادامه ماجرا...

آسیب پذیر روی شاخه قطوری لم داده بود و جوری سرفه می کرد که چیزی نمانده بود استخوان هایش از دهانش بیرون بزنند. در همین بین، استاندار تهران آمد پای درخت و گفت: «به دلیل آلودگی هوا مدارس تعطیل شده اند.» بعد، با خوشحای خیره شد به آسیب پذیر. آسیب پذیر، همان طور که سرفه می کرد، گفت: «نکنه توقع داری به ت مشتلق بدم؟» استاندارد، محاسباتش در جهت شادکردن آسیب پذیر اشتباه از آب درآمده بود، چیزی نگفت و میان دود و دم محور شد.

خانم ابتکار، همان طور که ماسک اکسیژن روی صورتش بود، گفت: «آلودگی هوای تهران به زود رفع خواهدشد.» آسیب پذیر چشمان سرخش را مالید و گفت: «بله خب، یک روزی هم نویسنده این متن جایزه نوبل می گیره، هر چند به گرفتن جایزه نوبل این فلک زده امید بیشتری دارم تا رفع شدن آلودگی هوا.»

ابتکار وقتی دید توپ آسیب پذیر پر است، با ایما و اشاره از جلودارزاده خواست تابحث را عواض کند. جلودارزاده با صدایی نه چندان رسا، گفت: «باید تابوی ریاست جمهوری زنان در ایران شکسته شود.»
یکهو هیلاری کلینتون سرش را از درون وَن گشت ارشاد بیرون آورد و گفت: «راست می گه، شما بشکنید، بلکه این آمریکایی های چشم سفید و جهان خوار هم یاد بگیرن و دور بعد به من رای بدن.» مامور گشت ارشاد اخم کرد و تشر زد: «اِهِن» هیلاری گفت: «ایش» و سر در وَن فرو برد. آسیب پذیر، که رمقی برای خندیدن برایش نمانده بود، پوزخندی زد و گفت: «شما تابوی ریاست مجلس و وزارت و امثالهم رو بشکنید اول، بعد برای ریاست جمهوری خیز بردارین.»

نیکی کریمی، که معلوم نبود یکهو از کجا پیدایش شد، با تحکم گفت: «زنان ایرانی یاد گرفته اند از حق خودشان دفاع کنند.» این را گفت و با خانم ها ابتکار و جلودارزاده سلام و احوال پرسی کرد. هیلاری، تا متوجه حضور نیکی کریمی شد، دوباره سرش را از ون بیرون آورد و فریاد زد: «نیکی! نیکی! امضا، امضا!» اما نیکی به هیلاری توجهی نکرد و هیلاری با سرخوردگی سر در ون فرو برد. مردم محل، تا متوجه حضور نیکی کریمی شدند، سمت وی هجوم بردند تا عکس و امضا بگیرند، نیکی هم مجبور شد با همه عکس بگیرد و امضا بدهد. آسیب پذیر نفسی عمیق کشید و گفت: «مگه نگفتی یاد گرفتین حقتون رو بگیرین؟ پس چرا رودربایستی دارین؟»

خانم ابتکار، وقتی دید اوضاع به ضرر نسوان شده، یکهو با صدای بلند گفت: «آلودگی هوای تهران از مرز بسیار خطرناک هم رد شد.» آسیب پذیر بی اختیار سرفه کرد، جماعتی که نیکی کریمی را دوره کرده بودند هنوز سر جایشان بودند و انگار آلودگی هوا برایشان مه نبود. هیلاری درِ ون را باز کرد و فریاد زد: «نیکی، بیا اینجا، نیکی، بیا اینجا!» اما نیکی نرفت آنجا و وقعی ننهاد. خانم ها ابتکار و جلودارزاده هم یواشکی صحنه را ترک کردند. مامور گشت ارشاد با عصبانیت درِ ون را بست و رفت. آسیب پذیر هم آن قدر سرفه کرد که استخوان رانش از گلویش بیرون آمد و سال های سال به خوبی و خوشی و بدبختی با استخوان رانش زندگی کرد!
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
درآمد ماهیانه 5-20 میلیون از توی خونه با موبایل

آموزش رایگان کسب درآمد 5-20 میلیون ماهیانه از خونه و فقط با یه موبایل ساده رو در یک وبینار رایگان آموزشی یاد بگیر

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج