۴۸۱۳۵۶
۴۱ نظر
۵۳۸۲
۴۱ نظر
۵۳۸۲
پ

یک هفته ۷ چهره؛ خودزنی احمدی نژاد و خشونت معلم کرمانی

احمدی نژاد رئیس جمهور سابق طی اظهار نظری حساب خودش را از گروه های اصولگرا جدا کرده و به نوعی آنچه که می شود سبد رای اش نام گذاشت را از آن ها دریغ کرده.

برترین ها - ایمان عبدلی:
امیرحسین زمانی نیا یا (خشونت زده هفته)
معلمی در حوالی کرمان برای تنبیه دانش آموز ۹ ساله ای از تکنیک بی رحمانه ای استفاده کرد، او خواسته یا ناخواسته مداد در سر کودک دانش آموز فرو کرده و...

احتمالا چیزهایی که در ادامه می نویسیم بیشتر مناسب یک جامعه ایده آل با نهادهای مستحکم و کم ایراد است، اما باید از مطلوب ها نوشت گرچه که نباشند و یا خیلی دور از دسترس به نظر بیایند. واضح و مسلم است در نظام آموزش و پرورشی که هنوز در احوالات سیستم گرمایش و سرمایش درمانده و عاجز است صحبت از شناسنامه دار کردن دانش آموزان کمی ایده آلیستی و آرمانی به نظر بیاید، اما خب واقعیت ما اگر چه با آن جای آرمانی فاصله دارد اما تجربه دیگران راهی را نشانمان می دهد که عاقبت به خیری جز در آن نیست.
یک هفته 7 چهره؛  خودزنی احمدی نژاد و خشونت معلم کرمانی

مدارس در جوامع مدرن و حتی در حال توسعه وقت زیادی از کودکان و نوجوانان را اشغال می کند، این صرف زمان زیاد در کنار ضعیف شدن ارتباطات خانوادگی از این مکان ها پایگاههایی فراتر از یک فضای منحصرا آموزشی می سازد. یعنی مدرسه برای کودک و نوجوان پایگاه عاطفی می شود؛ او با درد و دل کردن و با پناه بردن به مدرسه اصلا برای خودش چیزی فراتر از یک کلاس درس می سازد.

حالا با چنین وصفی دانش آموزان هر کلاس درسی باید شرایطی روشن و کارنامه ای دقیق از گذشته و پیشینه خودشان داشته باشند و در حالت آرمانی معلمی داشته باشند که فارغ ازتمام معضلات روزمره (حداقل تا حد قابل قبولی از فراغت) بالای سر آن ها باشد، گذشته ی آن ها را بداند و بداند از کدام فرهنگ آمده اند؟ در چه خانواده ای زیست می کنند؟ و فرزند چندم خانواده اند و به طور کلی آشنایی دقیق با جزئیات شخصیتی هر دانش آموز برای تمامی اولیای مدرسه واجب است. علاوه بر آن شناخت و تسلط معلم بر ضعف ها و حفره های شخصیتی خودش تا حدی که غرض ها و بی عدالتی های موجود در رفتارش را هم تحلیل کند و میانگین رفتارهای غیرمنطقی را به سطح قابل قبولی برساند.

الگوی ذهنی ما از یک معلم ریاضی مطلوب کسی است که نهایتا در انتقال مفاهیم غریب ریاضی موفق و روان عمل می کند اما ما با بی شمار معلم های موفق در انتقال مفاهیمی مواجهیم که کمی فروید و یونگ نخوانده اند و نمی دانند هرگونه اعمال خشونتی منجر به بازتولید خشونت می شود. خشنوت آن هم در محیطی هنجار ساز مثل مدرسه اصلا زمینه ساز وندالیسم است. فرد پس از تحمل خشونت به مرور با درونی کردن خشم در بهترین حالت این خشم را به شکل افسردگی پنهان نشان می دهد، خشم ناشی از تحمل خشونت گم و نیست نمی شود، با فرد می ماند و نوجوان و یا کودکی که نسبت به افراد بزرگسال از مهارت کلامی کمتری برخوردار است به شکلی الکن خشم اش را بازتولید می کند، گویی یک وجود ناقص راهی جامعه می شود که در تمامی ارتباطات پیش رو می تواند مریض و نابهنجار رفتار کند.

البته دراین میان ماجرای ارتباط صحیح و ساختاری میان اولیای مدرسه و اولیای خانه هم در میان است که می توانند بسیار موثر و پیشگرانه عمل کنند ارتباطی که در ایران در شکل مضحک فقط بوی تامین هزینه می دهد و به قولی آن چه که تصمیم گیرندگان مدارس و اولیای خانواده را به هم نزدیک می کند، کاستی های بی شمار آموزش و پرورش در تامین هزینه های مدارس است. ابتدای نوشته هم ذکر کردیم شاید صحبت از چنین ایده آل های در اوضاع فعلی جایی نداشته باشد اما واقعیت چیزی غیر این نیست. این که در خلا ساختارهای محکم و ضوابط روشن آدم ها قربانی می شوند، همان آدم هایی که باید ساختارها را شکل بدهند. دیالکتیک این قربانیان و ساختارهای الکن، تا اراده ی عزم و جزم متاسفانه ادامه خواهد داشت.

دربی بازها یا (خوب، بد، جلف)

مثل این که واقعا از عصر کسل کننده دربی های دائما مساوی و کنترلی فاصله گرفته ایم. حالا دربی ها سورپرایزمان می کند و کلی تحلیل بر می دارد. «فوتبال» در این مدل دربی ها معنا پیدا می کند، وقتی ۹۰ دقیقه هیجان و انرژی خرج می کنیم و بعد از بازی برنده و بازنده حال متفاوتی با قبل از بازی داریم. سرکوب و منکوب نشده ایم. انرژی تخلیه کرده ایم، این فضا و حال خوب دربی ها را با کری خوانی های مودبانه تر، با فضای مجازی آرام تر و مدنی تر گسترده تر هم می توانیم کنیم. دربی آخر چند پرده داشت؛ «خوب و بد و جلف»
یک هفته 7 چهره؛  خودزنی احمدی نژاد و خشونت معلم کرمانی

خوب؛ «علیرضا منصوریان» به خاطر اعتماد به امید نورافکن و فرشید اسماعیلی...مربی جوانی که کپی برداری از برنامه ها تاکتیکی کی روش را کسر شان ندانست و شجاعت یادگیری علم فوتبال را در خودش حفظ کرد. حالا او نماینده ایرانی فوتبال یونانی - کی روشی است. فوتبالی مبتنی بر تمرکز و آمادگی بدنی بالا با دوندگی و پرسینگ با حذف هوشمندانه خط میانی و تکیه بر بازی مستقیم. فوتبالی که با آن می شود تیم های پرهافبکی مثل پرسپولیس را از کار انداخت. منصوریان بی حرف و حدیث برای تک تک دقایق دربی برنامه داشت. فرهنگ پذیرش شکست یعنی این که یاد بگیریم به این تدبیر احترام بگذاریم و کار برنده ها را کم ارزش نکنیم. در مورد منصوریان البته زمان بیشتری نیاز است تا موفق یا ناموفق قلمداد شود. خوب ترین ۲۴ بهمن علیمنصور بود بی گمان.

بد؛«برانکو ایوانکوویچ» از همان جایی لطمه خورد که در تیم ملی هم خورده بود. او توصیه پذیر است آن قدر که دو بازیکن اوکراینی بی کیفیت را قبول می کند و بدتر این که پشت هر دوی آن ها می ایستد. همان مدلی که در نوع رابطه اش با دادکان داشت، حالا با ترکاشوند و طاهری دارد. تیمی که نیمکت ذخیره ندارد و زیاده از حد متکی به بازیکنان ثابت است و جایگزینی برای یکی مثل کامیابی نیا ندارد. ایوانکوویچ در تمام بازی همگام با شاگردانش تمرکز نداشت و بدتر این که بعد از گل اول دچار غرور شد. فوتبالی شلخته و بدون انسجام که می توانست با نتیجه ای بدتر از این هم تمام شود. برانکو هنوز راه و رسم نبرد با فوتبال بسته و تدافعی را نمی داند. البته در مورد برانکوی ۲۴ بهمن صحبت می کنیم این که او موفق یا ناموفق است که نیاز به توضیح ندارد.

: «سید مهدی رحمتی» پس از این که از تیم ملی حذف شد با اندوه مضاعف، از هر میدان سرنوشت ساز عرصه ای برای خودنمایی ساخت. او به شدت تشنه ی دوربین شد و سقف آرزوهایش کوتاه تر شد و موفقیت را فقط در چشم بودن معنا کرده و می کند. تجربه ی تلخ زبان درازی هایش برای قلعه نویی در بازی سال گذشته با تراکتور که رسما یک تنه استقلال را زمین زد از همین جنس خودنمایی ها بود، فعلا روابط سینوسی او با علیمنصور ادامه دارد و باید دید تا کجا پیش خواهند رفت. رحمتی در دربی درگیر شد (جلال حسینی هم در بد اخلاقی کم نگذاشت) و اگر دقایقی دیگر بازی ادامه داشت شاید حالا مقصر از دست رفتن پیروزی استقلال قلمداد می شد. به هر حال کاپیتان های دو تیم روز خوبی نداشتند.

پی نوشت: فوتبال مثل خود زندگیست گاه یک لحظه بالا و پایین کل داستان زندگی را عوض می کند مثل همان توپ طارمی که بیرون رفت و شاید دربی را برای قرمزها حماسه می کرد و حالا کسی یادش نبود که منصوریان جسارت جوانگرایی دارد فارغ از هر نتیجه ای!

حجت الله ایوبی یا (مدیر هفته)

جشنواره فجر امسال به جرات پرآشوب ترین جشنواره فجر ادوار بود. بی انصاف اگر نباشیم باید اذعان کنیم جشنواره در تمام دوره هایش حاشیه داشته و این اتفاقات برای اولین بار حادث نشده، کما این که هر رقابتی که داوری و قضاوت در آن هست به هر حال عده ای را ناراضی می کند و عده ای را راضی، اما حجم اتفاقات منفی این دوره کمی فراتر از تمامی ادوار بود.

ایوبی به عنوان پیشانی این جشنواره در شاکله مدیریتی به برنامه هفت آمد رودروی افخمی قرار گرفت (هر چقدر جشنواره بد بود و بدتر تمام شد و «هفت» موفق شد دوباره جایگاه خودش را پیدا کند و بیننده داشته باشد، اضافه شدن سعید قطبی زاده و ورود افخمی به بحث های چالشی «هفت» را شبیه به نود کرد. همان چیزی که آمال سازندگان این برنامه بوده احتمالا!) اما ایوبی در شب بدش مقابل درخواست استعفای افخمی از او، هیچ پاسخ قانع کننده ای نداشت و ضعف های زیر مجموعه اش را با فرافکنی به وجود منتقد دیگران منتقل کرد.
یک هفته 7 چهره؛  خودزنی احمدی نژاد و خشونت معلم کرمانی

بله رسانه های مجازی(اینستاگرام و تلگرام) از هر کدام ما رسانه ساخته و با ذات احساسی ما هم باعث نوعی آنارشیسم شده، اما کاندید شدن فیلمی در زمینه موسیقی که اساسا موسیقی ندارد، ربطی به این جریانات ندارد. از این ها گذشته جشنواره با هر کیفیتی که برگزار شد و اختتامیه اش هم اگر شومن هایی چون نوید محمد زاده داشت خیلی مهم نیست، نهایتا یک دوره از جشنواره به انحراف رفته و فرض می کنیم یک سال جشنواره نداشته ایم، اتفاق بدتر اما در شکل پاسخگویی مدیران مربوطه می افتد. جایی که مسئولیت پذیری هیچ جایگاهی ندارد و قبول ضعف ها و کاستی ها افت مدیریتی محسوب می شود. سینما یا هر عرصه فرهنگی دیگر علاوه بر این که موجب آرامش و تخلیه هیجانات است و علاوه بر این که سرگرمی ساز است، کارکردهای دیگری هم دارد.

اصلا پز و افاده جشنواره برگزار کردن در نهایت فضایی دموکراسی طلبانه و آزاد را القا می کند. گاه ما افاده هایی بزرگ بر می داریم غافل از این که دم خروس از جای دیگر بیرون می زند! جشنواره برگزار می کنیم و رفتاری مدنی و و متعلق به کشورهای توسعه یافته را نمایش می دهیم، اما متصدی همان جشنواره درصدی از مسئولیت یذیری و انصاف را همراه کاراکتر مدیریتی اش نمی کند.

در واقع این رفتار و با آن موقیعت و افاده جور نیست. البته همین تناقض نشانمان می دهد که چرا جشنواره ها فرهنگی در ایران در حد همان پز و افاده می ماند و نمی تواند فرهنگ را عمیق کند. دلیلش همین رفتارهای امثال ایوبی است که درونیات ما را عریان پیش رو می گذارد، شاید بشود با تبلیغات و نور و هیاهو رفتاری فرهنگی و متمدنانه به سطح رویی شهرغالب کرد اما عصبانیت یک مدیر فرافکن در هنگام پاسخگویی همان قسم دروغین حضرت عباس را نشانمان می دهد، متاسفانه ما بیشتر نزدیک به موقعیت ایوبی در برنامه هفت هستیم تا صف های متفرعن جشنواره فیلم فجر.

محمود احمدی نژاد یا (خود زنی هفته)

احمدی نژاد رئیس جمهور سابق طی اظهار نظری حساب خودش را از گروه های اصولگرا جدا کرده و به نوعی آنچه که می شود سبد رای اش نام گذاشت را از آن ها دریغ کرده، او گفته از کاندیدایی حمایت نمی کند و این عدم حمایت پیام بزرگی برای احزاب اصولگرا دارد، چون پتانسیل احمدی نژاد در جلب افکار عمومی هنوز هم پس از گذر سال ها جالب توجه است و در واقع اصولگرایان نمی توانند روی سبد رای احمدی نژاد حساب کنند. البته این رفتار رئیس دولت نهم مسبوق به سابقه است پیش از این بارها انکار فعالیت حزبی شاخصه او و اطرافیانش بوده اما باید به گذشته برگشت به زمانی که احمدی نژاد برای اولین بار رئیس جمهور شد.

سال ۸۴ روزهایی که اصلاح طلبان در همگرایی و اعلام کاندیدا واحد ناتوان بودند؛ معین بود، کروبی هم مثل علیزاده و البته یک رفسنجانی که آن موقع خیلی مطلوب اصلاح طلبان تلقی نمی شد، احمدی نژاد دور اول را با تبصره گذراند و دور دوم هم با بهره برداری از تفکرات نامطلوبی که حول هاشمی می چرخید، همان کاری را کرد که منجر به پیروزی می شد؛ دو قطبی ساده و ناشناختگی، دو عامل مهم در آن بزنگاه بود.
یک هفته 7 چهره؛  خودزنی احمدی نژاد و خشونت معلم کرمانی

مردم می خواستند به یک ناشناخته احتمالا موفق رای بدهند و حوصله آزمایش مهره های امتحان پس داده را نداشتند. آن هم مهره ای که حواشی اش بر متن غلبه می کرد. پس هاشمی رفسنجانی با اختلاف بازنده آن بزنگاه انتخاباتی شد و احمدی نژاد در کمال تعجب به ریاست جمهوری رسید. اما آیا همان دوقطبی و ناشناختگی عامل پیروزی بود؟ این به صدر رسیدن پیش زمینه های دیگری نداشت؟

ساده لوحانه است اگر گمان کنیم اقبال عمومی به احمدی نژاد و اصلا رسیدنش به انتخابات صرفا با همین دو عامل محقق شده، در روزهای منتهی به انتخابات هر چه که می گذشت با حالت اغراق آمیزی از ساده زیستی کاندیدای گمنامی مواجه بودیم که شیوه تبلیغاتی اش از هزینه های میلیاردی قالیباف و رفسنجانی موثرتر به نظر می رسید.

یک سادگی برنامه ریزی شده؛ نفوذ نرم برند احمدی نژاد به محفل های ساده زنانه و در میان جوانان محلات نشان می داد که پروژه احمدی نژاد اتفاقا بر خلاف ادعاها و ژست های تبلیغاتی خیلی هم پیچیده و فکر شده است و این جور نیست که مردی خوش قلب، کاپشنی چروک بپوشد و نان و پنیر تغذیه کند و دائما دل بسوزاند. اتفاقا او به نوعی حزبی ترین بود، اما نه شبیه به حزبی در شکل احزاب کشورهای توسعه یافته.

حالا این شرح و طول و تفصیل چه ربطی به موضع جدید احمدی نژاد داشت؟ غرض این که او در واقع همان روال سابق را دارد با این تفاوت که آن ساختار برنامه ریزی شده را پشت سرش نخواهد داشت. هر چند که فرصت چند سال ریاست و فکر جایگاه سازی از سمت خصوصا نزدیکان او دور نبوده. آن ها با تمام ابزارهایی که قدرت می دهد تلاش هایی در طبقه سازی به نفع خود داشته اند، اما با این تفاوت که دیگر هیمنه ای ندارند. اگر آن روزهای اولیه فرار از حزبی گرایی یک تاکتیک بود و این روزها بیشتر نوعی خودزنی است، چون احمدی نژاد امروز به رغم تلاش های شبانه روزی درپایگاه سازی زیاده از حد بی پشتوانه است. او حالا یک نام دارد و عده ای طرفدار که نمی توانند عامل کافی برای پیروزی باشند!

مردم اهواز یا (سیاه هفته)

وضعیت اسف بار امروز مردم اهواز محصول تلاقی ناکارآمدی های زیادی در حوزه های گوناگون است. این نتیجه وضعیتی است که بارها هشدارش را داده بودند اما هر بار به سیاه نمایی متهم شدند. شاید بیست سال سومدیریت نیاز بود که به چنین جایی برسیم. دولت های رنگارنگ با مشی های متفاوت در یک چیز مشترک بودند؛ نگرشی کوتاه مدت و زود بازده که از فقر فرهنگی نشات می گیرد.

نمونه ی بارز این فقر فرهنگی فضایی است که از مسئولان دولتی امتیازات اقلیمی طلب می کند. مثلا وقتی رئیس دولتی اهل اصفهان است مردم هم قبیله توقع دارند اصفهان از لحاظ آبی سرشار باشد و این فقر آشکار فرهنگی(قومیت گرایی) به راحتی سبب ساز فاجعه ای می شود (انتقال آب کارشناسی نشده) که اقلیم چند منطقه را تحت تاثیر قرار می دهد. اصفهان و رئیس دولت یک مصداق بود وگرنه که هیچ رئیس دولت اهل اصفهانی نداشته ایم.
یک هفته 7 چهره؛  خودزنی احمدی نژاد و خشونت معلم کرمانی

مقصود این که برخلاف آن چه اغلب می بینیم و ساده رد می شویم اتفاقا ریشه ی معضلاتی مثل اهواز در نگاه ما نهفته است که هنوز قومی و قبیله ای عمل می کنیم ( به عنوان یکی از ده ها ایراد جامعه شناختی) و هنوز هم مدیرانی داریم که کوتاه و کم می بینند. آن روزهایی که با افتخار فریاد سازندگی سر می دادند و سد پشت سد افتتاح می شد و اخبار تلویزیون دو کاناله دائما روبان های قرمز قیچی شده نشانمان می داد، در واقع منابع آبی زیرزمینی بود که به باد فنا می رفت.

خاک هایی که سسست می شد و ما با شوق فراوان برای یک سد که سازه ای عظیم هم هست هورا می کشیدیم و فکر می کردیم نسبتی با توسعه یافته ایم. اما نمی دانستیم که هیچ کجای دنیا انقدر منابع آبی را از زیر زمین به روی زمین نمی آورند و فرصت تبخیر نمی سازند! خاک سست ثمره ی آن سدها شد و از آن طرف جنگل ها را به کمتر از نصف رسانده ایم و دغدغه های زیست محیطی را چه متبحرانه تبدیل به دغدغه های شیکی کرده ایم که در تعبیر عامیانه هر کس که فکر آشغال نریختن و حفظ محیط زیست باشد آدمی غیر عادی است! اولویت های ذهنی مردم را رسانه ها تعیین می کنند و رسانه ها ابزار دست دیگرانند. جنگل ها هر روز کچل تر می شوند و چوب در حجم وسیعی قاچاق می شود مطمئنا افرادی عادی نمی توانند اره برقی دست بگیرند و دمار از پوشش گیاهی دربیاورند و...کارون که خشک شد و ارومیه که از دست رفت. هر که هر کجا که دغدغه داشت با هدایت رسانه ها جوری نشان دادیم که انگار دلش خوش است و ما فکر نان باشید که خربزه آب است!غافل از این که همان دغدغه ها اگر جایگاهی داشت و شنیده می شد حالا آب و برق و نفس مردم اهواز به یغما نمی رفت.

ما اولویت بندی در دغدغه مندی را یاد نگرفته ایم هر بار که خواستیم واقعی بیاندیشیم، انحرافی ایجاد شد و سرگرم چیزهایی شدیم که در واقع چیزی نیست. برای کشور کم آب ایران هیچ چیز مهم تر از بیابان زدایی و حفظ محیط زیست نیست. فردا همین تهران هم با اتفاقاتی که در حاشیه این شهر می افتد، دست کمی از اهواز نخواهد داشت، حالا این مهم تر ست یا معادلات سیاسی خاورمیانه و اتحادیه اروپا؟ ما در کدام یک از این دغدغه ها می توانیم موثرتر عمل کنیم؟ دست سیاست زدگی از آستین چنین آفاتی بیرون می آید شاید!
کیهان کلهر یا (هنرمند هفته)

مشارکت کیهان کلهر در آلبومی که جایزه «گرمی» شده بهانه ای است برای از او نوشتن. کما این که باید بدانیم که شان او وابسته به «گرمی» نیست تماما.

میل و انگیزه انسان به داشتن الگویی که بتواند با پیروی از آن به موفقیت برسد در تمام تاریخ و تمام جغرافیا وجود داشته. انسان ها دائما نیاز دارند که پیشوایانی داشته باشند که با بهره گیری از روش زندگی آن ها به چیزهایی برسند که فکر می کنند موفقیت است. این همه ستاره سازی در صنعت سینما و یا حتی فوتبال علاوه بر شراکت ناخواسته ی ما با آن فرد مشهور در میزان موفقیت و محبوبیت میل ما را هم به وجود الگوهایی که روشی حاضر و آماده در اختیار ما قرار می دهند را هم نشان می دهد. کیهان کلهر بی گمان یک الگوی اصیل و واقعی است.
یک هفته 7 چهره؛  خودزنی احمدی نژاد و خشونت معلم کرمانی

سال ها پیش مصاحبه ای از او خواندم که هنوز جمله ی طلایی اش در ذهنم مانده، مصاحبه گر پرسیده بود چقدر تمرین می کنی؟ پاسخ کلهر جالب توجه بود؛ «به جز مواقع خاص روزی 17 ساعت تمرین در نوازندگی». حساب کارهای لازم و واجب روزمره را که جدا کنیم به میل اصیل پیشرفت وجود یکی مثل کلهر پی می بریم. انسانی با این میزان درگیری در امر واقعی و اصیل فرصت بروز تمایلات باطل را ندارد. او به عمق امر تخصصی رفته است. مکانیک سیاست زده نیست یا پزشک شهرت طلب و یا ژورنالیست سهم خواه! او در نهایت تخصص زیست می کند. نه تن به گفت وگوهای جنجالی می دهد و نه فکر خودنمایی رسانه ای است و نه اصلا پی صنف و صنف بازی است چون می داند در این خاک حرکات جمعی تا اطلاع ثانوی استعداد سوز است پس تک رو ( نه به معنای منفی) ادامه حیات هنری می دهد، خودش راه را باز می کند و این می شود که کمانچه در دستانش همه نت و آهنگ است. مصداق یک حرفه ای کامل بری از خیلی کژ رفتاری های جمعی ما، مثل مواضع سیاسی و اجتماعی بدون فایده و یا غرولندهای خودنمایانه و...او عملگراترین هم هست؛ تور کنسرت هایش در مناطق دورافتاده ایران بدون هیاهوی تبلیغاتی و وام دادن هنرش به محروم ترین مردم ایران صد البته که از هزار ژست و اطوار رسانه ای اصلاح طلبانه تر و دلسوزانه تر است. قدیس البته که نیست اما در موقعیت خودش در همسایگی قدیس هاست، خوش به حال ات که تو «کیهان» دیگری!
فروغ فرخزاد یا (شاعر هفته)

این که هنوز در مورد فروغ صحبت می کنند و ابراهیم گلستان فرسنگ ها دورتر از او می گوید و این که افکار عمومی هنوز تشنه ی شنیدن از اوستف از شکل خاکسپاری اش تا مدل دلبستگی هایش. این ها همه یک معنا می دهد «فروغ فرخزاد» زنده است و میان ما زندگی می کند. فراتر از قوت و ضعف های شاعر پیشگی اش، او کاراکتر داشته که در تاریخ نفس می کشد. مرگ زودهنگامش و حادثه ای که حیات او را شاید در ظاهر ناکام کرد در حقیقت بعد دیگری به ناشناختگی اش داد، فروغ در زبان شاعری خیلی ویژه نبود اما راه و رسم ماندگاری در تقدیرش چیده شده بود. پایان کلام را با «فروغ» ناتمام می گذاریم؛
یک هفته 7 چهره؛  خودزنی احمدی نژاد و خشونت معلم کرمانی

زندگی آیا درون سایه هامان رنگ می گیرد؟

یا که ما خود سایه های سایه های خود هستیم؟
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      آها اونوقت سید جلال با 40 سال سن و اون مسخره بازیا لابد مودب ترین بازیکن زمین بود.باشه بابا شما خوب و مودب و باشخصیتین خخخخخ

    • بدون نام

      اونایی که بخاطر عملِ اشتباهیِ یه پزشک ....که وا مصیبتا بر جامعه ی پزشکی ...حالا چرا قایم شدن و از شاهکارِ این معلم حرف نمیزنن ؟؟؟ حتی یه حیوون هم نمیتونه اینقدر وحشیانه رفتار کنه.حالا تجاوز به اون دخترک دانش اموز بماند که در نطفه خفه کردن صداشو...

    • بدون نام

      بسیار منطقی و مستدل.با تشکر

    • علیرضا

      درود بر تو که اکثر مواقع یک شاعر هم در لیستت هست.شاعران مظلوم ترینند

    • بدون نام

      :)))) هر سری فقط میام اسم چهره ها رو چک می کنم تا بفهمم چه اتفاق مهمی توو این هفته افتاده و اصلا هم تحلیل های زورکی و نیم بند عبدلی رو نمی خونم

      پاسخ ها

      • یاشار

        دقیقااااااااا. واژه زورکی خیلی مناسب بود

    • بدون نام

      ایمان خان فکر نمی کنی اولیاء مدرسه و او لیاء خانه یکی هست باید مینوشتی مسئولان مدرسه و او لیا ء خانه.ولی این یکی دیگه خیلی او ضاش بیریخته واللا تقصیر دولت احمدی نژاده.هههه

    • بدون نام

      معلم و این قدر عصبانی.حالا اون مداد چه قدر تیز بوده که از پوست به اون کلفتی رد شده.وای به حال اطرافیان و زن و بچهاش.

    • فاطمه

      من کرمانی ام
      خشونت تو کار ما نیست
      من اصل ما جرا را میدانم
      در یک روستای محروم کرمان کودکی به خاطر عملی تنبیه میشوذ
      ومعلم بادست به پس سر او میزند غافل از اینکه کودک در دستس که پشت سرش بوده مدا د داشته
      معلم اشتباه کرده
      ولی این یک حادثه بوده وعمدی درکار نبوده
      درضمن کرمان نظام آموزشی بسیار خوبی دارد
      من دانش آموز رشته ی ادبیات دبیرستان فرهنگم
      دبیرستانی که از سال ۷۹تا الان ۲۰مدال رنگارنگ المپیاد داشته
      ومدارس دیگر هم همینطور
      نظام آموزشی کرمان را زیر سوال نبرید!!!!!!!!!!!
      محمد

      پاسخ ها

      • مشتاق

        شما بالاخره فاطمه ای یا محمد . ؟ شما مداد رو بگیر دستت و دستت هم پشت سرت .مگه ضربه پشت سر چقدر سنگین بوده که مداد پوست کلفت سر رو بشکافه و تا نیمه وارد سر بشه .ربطی به نظام اموزش نداره .ربطش به تربیت و اموزش نیروی انسانی شاغل در نظام اموزش هست و این شامل تمام استانها میشه نه فقط کرمان که شما تعصب به خرج دادید دوست بزرگوار

    • بدون نام

      با احترام شعر به این صورت صحیحه

      زندگی آیا درون سایه هامان رنگ می گیرد؟
      یا که ما خود سایه های سایه های خویشتن هستیم ؟

      از تو می پرسم:
      تیرگی درد است یا شادی؟
      جسم زندانست یا صحرای آزادی؟
      ظلمت شب چیست؟
      شب،
      سایه روح سیاه کیست؟

      او چه می گوید؟
      چه می گوید؟
      خسته و سرگشته و حیران
      می دوم در راه پرسش های بی پایان

    • یاشار

      چرا مطالب رو انقد سعی میکنید قلمبه سلمبه بنویسید؟؟ اقای عبدلی مگه شما تو چنتا زمینه تخصص دارید ؟ سیاست, هنر, ورزش, سینما,مسایل فرهنگی و اجتماعی, شعر, اقتصاد, پزشکی و..
      چرا راجع به همه موضوعات توضیح تفسیر و تحلیل های قلمبه سلمبه و کلاس درسی میدید؟؟ یه توضیح مختصر راجع یه قضیه بدید کافیه. دیگه تحلیلای اضافی و سخنوری راجع به هر موضوع نه جذابیتی داره نه شما تخصصشو دارید, و زور شدن شما برای قلمبه حرف زدن کاملا توشون واضحه.

      پاسخ ها

      • بدون نام

        ای بابا خسته نشدید از این نظرات تکراری؟؟؟!!! هر هفته همین بساطه یه عده همین گیرا رو به عبدلیه بنده خدا میدن! بابا تو رو خدا بفهمید هر نویسنده و ژورنالیستی سبک و سیاق خودشو داره و دوست داره اون مدلی بنویسه و هر تحلیل گری در به حوزه ای علاقه داره و دوست داره در اون حوزه بنویسه پس سعی میکنه در اون حوزه مطالعه داشته باشه و اطلاعات هرچند نسبی درموردش بدست بیاره و براساس اون اطلاعات تحلیل کنه. بعضیام در حوزه های مختلف مطالعه دارن و علاقه به نوشتن دارن پس وقت بیشتری میزارن و در هرکدوم از این حوزه در حد توان کارشناسی میکنن و میتونن به جمع بندی و تحلیل برسن یکی از اونانم عبدلیه. برید ببینید تو دنیا چقد از این ژورنالیستا هست. حالا شاید آقای عبدلی در آغار راه باشه و قلمش چندان پخته نباشه اما نوشته هاش قابل احترام و تامل برانگیزه. شمام اینقد گیر ندید . اگرم اذیت میشید این صفحه رو دنبال نکنید تا کمتر بهتون فشار بیاد. والسلام.

      • بدون نام

        منم موافقم وقتی خوشتون نمیاد برای چی اینقدر پیگیر این صفحه اید؟

      • گندم

        پیگیری میکنن چون به قلم عبدلی حسادت می ورزند...خخخ....من خودم روزنامه نگارم و از سبک قلم اقای عبدلی خیلی خوشم میاد

      • بدون نام

        در روز نامه نگار بودتون شکیدم میدونی چرا چون هیچی کار یکی دیگه رو قبول نمیکنه خخخخخخخخخخ

    • یه دید منطقی

      متاسفم برای معلمی که به جای ترویج فرهنگ و انسانیت، بیفرهنگی و حیوان بودن رو به نسل های آینده آموزش میده به خدا در بعضی وقت ها حیوان ها با شعور تر از ما رفتار میکنن.

    • بدون نام

      واقعا حق مردمی که در طول هشت سال جنگ بیشترین سختی ها را کشیده اند و بیشترین رشادت ها را داشته اند این نیست. ای کاش مسئولان همچون تهران به مشکلات این شهر رسیدگی می کردند.

    • ساها

      کاربر با نام فاطمه بالاخره فاطمه هستی یا محمد

    • رها

      واقعا انقدر دور از ذهن براتون کسی مثل احمدی نژاد وجود داشته باشه؟؟؟؟ برای طرز تفکر و اندیشه دیکتاتوری تون متاسفم شما هزار و یک عیب و ایراد به احمدی نژاد میگیرید فقط به خاطر اعتقادش اتفاقا به خاط همین ساده زیستیش چون احتمالا اگر میومد هزار و یک شو آف از نوع مایه دار میداد قطعا مقبول میافتاد امثال شما فقط بلدید انتقاد ک نه تخریب کنید اما خودتون حتی یک طرز فکر ساده رو هم دریغ میکنید از یه آدم... یه دنیای دیگه ایم هست برادر عبدلی

      پاسخ ها

      • بدون نام

        شماها دیگه کی هستید، یه انتقاد ساده رو هم بر نمی تابید

    • بدون نام

      معلمان عزیز اگه دانش آموز درس نمیخونه نمره ای که حقشه ولو -0- رو بهش بده.
      اگه شیطونی میکنه از کلاس اخراجش کن و بفرستش دفتر مدرسه بذار اولیاش بیان اگه نیومدن راش نده
      چرا آخه رو بچه دست بلند میکنی؟ به چه حقی بچه هارو مثل ساواک شکنجه میکنی!!
      شکنجه ها و کتک هایی که واسه دانش آموزا این روزا اتفاق میفته ما هم تجربه کردیم ولی اینو بدونید که دوسالی که خدمت کردیم خطرش از تنبیه معلما با روشهای ساواکیشون ،کمتر بود.

    • بدون نام

      ممنون از شما.

    • بدون نام

      اولش اون معلم خیلی غلط کرده که خواسته یه بچه نه ساله رو اونم تو یه منطقه محروم بزنه هر کاری کرده باشه اون کودک معلم خیلی غلط میکنه که بخواد تنبیه بدنیش کنه و اینکه معلوم نی با چه قدرتی زدش که مدادرفته تو کلش مگه خمیره که بایه پس گردنی بره تو کلش ثانیا وقتی اعصاب نداره خیلی غلط کرده که معلم شده حرمت دانش آموزشو نگه نمیداره لا اقل حرمت لباسشو نگه داره این لباس همون لباسی که تن معلمی بود که از جونش گذشت تا بچه ها رو نجات بده این لباس لباس مقدسی اسم معلمو نبد روی هر بنی بشری گذاشت

    • بدون نام

      جلف عمته سید خوب کاری کرد اصن

    • بدون نام

      آفرین به خانم یا آقای بی نام 14:46 که خیلی خوب جواب آقا یاشارو دادن.

    • بی نام

      یا که ما خود سایه های سایه های خویشتن هستیم

    • خواننده

      به نظرم بردن جایزه ای که ادِل و بیانسه بیشترین جایزه ها رو درش بردن، برای آقای کلهر (اونم نه در سمت آهنگساز، بلکه به عنوان نوازنده) اگرچه باعث شادیه، اما هیچ جای این همه بزرگنمایی نیست. ارزش کار آقای کلهر قبل و بعد از این ماجرا تغییری نکرده؛ نباید بهش این همه پرداخته بشه. اگه ارزشای صرفاً موسیقایی ملاک بود، اینا برنده هاش نبودند. به جای این همه حس افتخار کاذب از هنر این عزیران استفاده و حمایت کنیم.

    • عاشق استقلال

      چرا به مهدی رحمتی گفتی جلف. شما به چ حقی این متنو نوشتین؟؟ شما حق ندارین درمورد کاپیتان استقلال اینجوری حرف بزنید. دیگه تکرار نشه. باید از مهدی رحمتی عذر خواهی کنید بااااااااید

    • بدون نام

      آقایی که این مطالب رو نوشتی من این جمله رو از خوتون یعنب مجلتون یاد گرفت مو خیلیم دوسش دارم اینجمله لطفا روزی سه بار تکرار شود تا تاثیرات مثبت در جامعه داشته باشد من همه چیو نمی دونم پس درنتیجه راجع به همه چیم نظر نمیدم آخه شما اونجا بودی که ببینی سید مهدی به سید جلال چی گفت چی بینشون بوده اصن شاید باهم شوک کرده باشن شاید هزار تا چیزه دیگه کم فوتبالیست نداشتیم که با هم تبانی نکرده باشن که فلانی. به فلانی گل نزنه که فلانی با فلانی دعوا کنه اصن شاید هزار تای دیگه بعدشم داشم وقتی این مطلبون .. اتفا قا دمت گرم خیلیم قلم خوبی داری ولی یه کم چاشنی طنزشو می بردی بالا و ی الان به هواداری هیچکی بر نمی خورد

    • بدون نام

      این معلم با این کار بدش این دانش آموز بدشانسو روانه بیمارستان میکنه تا پزشکان بد بد کار دانش آموزو یکسره کنن،یعنی از دهن گرگ میوفته دهن شیر

    • بدون نام

      خیلی خوب بود به نظرم این دفعه خیلی با عدالت نوشتید

    • بدون نام

      ببین عبدلی جان، من همیشه موافق با تحلیلهات نیستم ولی به نظرم شما کارت رو خوب انجام میدی. اینکه هربار یکسریها میان حمله میکنن که تو مگه در همه زمینه ها متخصصی و از این صحبتها... ناشی از اینه که مردم ما هر وقت هرچیزی مخالف دیدگاه خودشون باشه اون نگاه متفاوت یا مخالف رو تخریب میکنن و زیر سوال میبرن.
      اگر بعضی ها هنوز قلم شما رو قلنبه سلنبه! میبینن، باید در سطح سوادشون شک کرد... چون خیلی وقته که دیگه شما ساده نگارش میکنی.
      کامنتها رو یه نگاه کردم و تاسف خوردم که بیشترین کامنتها متوجه متن داربی بود. چون الویت تفکر مردمان ما رو نشون میده که در حد اتفاقات داربی ست.
      مقاله این هفته رو خیلی پسندیدم. بویژه تحلیلهای قسمتی که مربوط به اهواز بود.

    • سحر

      هر چرتی نوشتی راجب احمدی نژاد جز محبوبیت....محمود احمدی نژاد محبوب همه اس و کتمان نمیشه کرذ من صدبار دیگ همه نامزد شه بهش رای میدم.....جرات داری چاپ کن نویسنده جان

      پاسخ ها

      • بدون نام

        همه " ؟! لطفا در انتخاب کلمات دقت کنید . ایشون احتمالا محبوب تعداد کمی از هموطنان هستند

      • omid

        متاسفم برات

    • بدون نام

      داشم خیلی خوب سانسور میکنی پیامارو واقعا دمت گرم

    • بدون نام

      آقای مدیر خواهش میکنم همین الان پیاممو بدرج تو یه قرعه کشی شرکت کزدم دلمو بند زدم به این قرعه کشی میگن دعای مردم واسه همه میگیره خواهش میکنم هرکی این پیامو‌ می خونه با دله پاکش دعا کنه من این قرعه کشیو ببرم اجرتون با خدا

    • بدون نام

      مسیول جان خیلی دیر درجیدی پیاممو اون قرعه کشی لعنتی دو ساعت پیش تموم شد و من برنده نشدم کاش زودتر می در جیدی با دعای مردم خدا بهم نگاهمیکرد و برنده میشدم خیلی ناراحتم

    • بدون نام

      نمی دونم چرا فرو کردن مداد تو سر دانش آموز رو نمیتونم باور کنم. به نظرتان ساختگی نیست ؟؟؟یادته آقای عبدلی در مورد یه بنده خدایی اشتباه مطلبی رو نوشتید بعد معذرت خواهی کردید گفتید فضای مجازی ست و خبرهای دروغ و راستش رو نمیشه تشخیص داد ؟من میگم اینم ساختگی بوده هدفی داشتن باور کنید که مثلا آموزش پرورش رو زیر سوال ببرند یا ....

    • فاطمه

      فاطمه هستم
      کاریرای عزیز اون محمد تهش اشتباه اومده
      در ضمن بازم میگم ...قصدی در کار نبوده

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج