۵۱۵۲۶۶
۵۸ نظر
۵۰۵۸
۵۸ نظر
۵۰۵۸
پ

طلاق زوج عاشق با اشک و حسرت

کارمند بانک پس از ۱۰ سال زندگی عاشقانه، همسرش را به دادگاه خانواده کشاند تا جدا شود. این در حالی بود که او رازی پنهان در سینه داشت.

روزنامه ایران: کارمند بانک پس از ۱۰ سال زندگی عاشقانه، همسرش را به دادگاه خانواده کشاند تا جدا شود. این در حالی بود که او رازی پنهان در سینه داشت.
در یک صبح بهاری که تهران آسمانی ابری داشت و نوای گنجشک­ ها از چنارهای اطراف مجتمع قضایی ونک به گوش می‌رسید، «لیلی»- ۳۳ ساله- غمگین به نظر می‌آمد. خانم معلمی که تا چندی قبل زندگی شاد و عاشقانه‌ای درکنار همسر و پسرش داشت حالا در شعبه ۲۷۶ دادگاه خانواده پیگیر پرونده طلاق­ بود. همه چیز به شب یلدای سال گذشته باز می‌گشت، شبی که همسرش بعد از دورهمی فامیلی، موضوع طلاق را در خلوت به میان کشید و همسرش را بهت زده کرد. در چهار ماه گذشته یک چشم لیلی شده بود اشک و یک چشمش هم آه وحسرت!
سابقه آشنایی« لیلی »و «آرش» به ۱۰ سال پیش برمی گشت. آن موقع هر دو دانشجوی رشته حسابداری بودند، اما حتی یک بار هم همدیگر را ندیده بودند تا آنکه روز امتحان ریاضی لیلی که شنیده بود آرش مهارت زیادی در درس ریاضی دارد، از او خواست روز امتحان در صندلی کناری‌اش بنشیند و جواب سؤال‌ها را پنهانی به او برساند. بعد از آن تقلب، نمره امتحان لیلی ۱۴ شد ولی آرش به دلیل وقت کم آوردن نمره ۱۲ گرفت،اما این ماجرا جرقه آشنایی بیشتر میان آنها را زد و دخترو پسر به هم دل بستند. اما لیلی که خانواده‌ای مذهبی داشت نمی‌توانست بدون محرم شدن به دوستی با پسری غریبه ادامه دهد، بنابراین دو هفته بعد از آشنایی، آرش خانواده‌اش را به خواستگاری لیلی فرستاد،اما همان‌طور که هر دو انتظار داشتند خانواده‌ها با این ازدواج مخالفت کردند. دنیای خانوادگی و سبک زندگی خانواده دختر و پسر بسیار متفاوت بود، یکی در قید و بند رسم ورسوم سنتی و دیگری بی‌اعتنا به آداب قدیمی.
یک خانواده ساکن شمال شهر و دیگری محله‌ای معمولی درغرب پایتخت... با این حال اصرارو پافشاری دو جوان نتیجه داد و لیلی و آرش به عقد هم درآمدند. لیلی برای آنکه نشان دهد همسر آینده‌اش را دوست دارد برخلاف خواهرانش به جای ۵۰۰ سکه طلا ۱۱۰ شاخه گل رز برای مهریه در نظر گرفت ولی آرش ۱۱۰ سکه طلا به آن اضافه کرد.
عقد محضری تا شروع زندگی مشترک زوج جوان شش ماه طول کشید که تمام این ایام سرشار از شادی و شوق بود، تنها مشکلی که لیلی را رنج می‌داد بهانه‌های مختلف مادرشوهرش و مخالفت‌هایش با او بود. با این حال لیلی به احترام مادرشوهر و عشق به آرش همه چیز را تحمل کرد. چند سال بعد پسرشان به دنیا آمد و زن جوان کار در شرکت حسابرسی را برای تربیت فرزندش رها کرد.وقتی فرزندشان هفت ساله شد لیلی دوباره به فعالیت‌های اجتماعی پرداخت و این بار شغل معلمی را انتخاب کرد. لیلی از زندگی‌اش راضی بود، بخصوص که در مدرسه‌ای معلمی می‌کرد که پسرش هم درآنجا درس می‌خواند تا اینکه شب یلدای سال گذشته زندگی آنها دستخوش تحولی بزرگ شد...
اما شب یلدای سال ۹۵ برایشان شبی تلخ وجنجالی شد،چراکه وقتی آرش موضوع طلاق را پیش کشید، بعد از ساعتی حرف زدن درباره ارزش‌های عشق و دوست داشتن به همسرش گفت:«به دلایلی که نمی‌توانم بگویم ما باید از هم جدا شویم، اما خواهش می‌کنم به‌دنبال دلایل آن نگرد...» اما لیلی که دچار شوک وحشتناکی شده بود به موضوع اهمیتی نداد. دو ماه گذشت و از مهر و علاقه آرش چیزی کم نشد که هیچ، محبت او نسبت به همسر و فرزندشان بیشتر شد و حتی زمان بیشتری هم صرف آنها می‌کرد. با گذشت زمان لیلی تصور کرد که پیشنهاد طلاق یک شوخی بیشتر نبوده، تا اینکه ورقه‌ای ازدادگاه به دستش رسید که اورا برای رسیدگی به دادخواست طلاق به دادگاه خانواده فراخوانده بود.
از آن پس لیلی روز به روز غمگین‌تر و افسرده‌تر شد تا آنکه همکارانش یک روز پا پیش گذاشتند تا با حرف زدن و مشورت، شوهر دوست‌شان را از جدایی منصرف کنند،اما آنجا بود که راز بزرگ آرش برای طلاق آشکار شد و وقتی این خبر از طرف کارکنان مدرسه به گوش لیلی رسید فهمید که دلیل کاهش وزن تدریجی همسرش در دو سه ماه اخیر چه بوده است؟
آرش به بیماری سرطان بدخیم مبتلا شده بود و پزشک‌ها از زنده ماندنش قطع امید کرده بودند. او فهمیده بود فقط چند ماه دیگر زنده خواهد ماند. از این‌رو تلاش کرده بود با طلاق دادن همسرش همه حق و حقوق او را پیش از مرگ بپردازد تا بعدها از طرف مادرش دردسری برای لیلی پیش نیاید، گر چه لیلی همچنان دوست داشت کنار شوهرش بماند و در روزهای سخت بیماری از او مراقبت کند، اما به اصرار آرش، دادخواست طلاق یکطرفه روال خود را طی کرد و همه مراحل رسیدگی به پرونده طلاق، پیش از تعطیلات عید به انجام رسید.

صبح روز بهاری، لیلی وارد شعبه ۲۷۶ دادگاه خانواده شد تا مراحل قانونی پرداخت هزینه‌های مورد نظر به تأیید قاضی «غلامرضا احمدی» برسد. قاضی پس از مطالعه دوباره پرونده به لیلی گفت:«به این ترتیب پرداخت مهریه طبق موافقت و مقرری تعیین شده وهر دو ماه یکبار از سوی همسرتان پرداخت خواهد شد. مبلغ اجرت المثل ایام زندگی و سهم شما از نیمی از اموال هم که مشخص شده است ، کافی است آن را به واحدهای مربوطه ارائه کنید. تنها می‌ماند آن ۱۱۰ شاخه گل رز، تکلیف آنها را هم روشن کنید که می‌خواهید بگیرید یا نه؟»
لیلی که بغض سنگین راه گلویش را فشرده بود و به سختی حرف می‌زد، جواب داد:«گل رز می‌خواهم چه کار؟ گل‌های اصلی من، زندگی، شوهر و بچه‌ام بودند که این‌طور دارند پژمرده می‌شوند؟...» آنگاه لحظه‌ای سکوت کرد و دوباره ادامه داد:«آقای قاضی ظهر شده و من باید بروم، الان پسرمان از مدرسه بیرون می آید...» بعد هم برگه‌های مربوط به دریافت حق و حقوقش را برداشت و با چشمان اشکبار از دادگاه بیرون رفت ...

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • لیلا

      یعنی هیچ راه بهتری برای پرداخت حق و حقوق خانوم وجود نداشت :(((
      البته چون من اطلاعی از این نوع قانون ندارم پرسیدم.
      واقعا ناراحت شدم. ان شاا... آقا ارش خوب میشه و دوباره برمی گردن بهم

      پاسخ ها

      • صادق

        همش تقصیر وزارت بهداشته!!!اگه ناراحتی برو ازش شکایت کن.با این وضعیت تغذیه توی جامعه چه انتظاری داری؟والله خوبه هممون یه جا سرطان نمیگیریم.

      • بدون نام

        همه اش فیلم بازی کرذن شوهره هست!! طلاق لازم نبود. اگر هم نکران اموال و مشکلاتی بود که ممکن بود خانواده اش برای لیلی به وجور بیارن اموال رو به نام همسرش میکرد و مهریه اشو میداد و زندگی میکردن نه اینکه این همه شو بازی کنه

    • راستگو

      خدایا تورا به عظمتت این مرد نمونه را شفا بده امین یا رب الالمین این چور مردها کم پیدا می شوند یعنی در دم مرگ هم به فکر همسرش است

      پاسخ ها

      • رضا

        خانم عزیز مردها تشنه محبت خانمهایشان هستند .شما تا بحال به شوهرتان محبت کردید که اینجور مردهار وکممیبینید؟

    • علی

      حق و حقوق زن رو بدون طلاق هم میشه پرداخت کرد...
      نمیدونم چرا همچین تصمیمی گرفت...
      یعنی این قضیه رو نمیدونسته که مهریه رو میشه تو دوران زندگی هم پرداخت کرد؟

      پاسخ ها

      • بدون نام

        یارو سرطان داره و هر لحظه ممکنه بمیره و وقتی مرد مادرش میتونه ادعای مال و اموالش رو بکنه و درسته که حق قاونی برای زن وجود داره ولی درگیر دادگاه میشد و تا مهریه و حقوقش رو ربگیره صد سال طول میکشید اینطوری راحت تر بودش.

    • بدون نام

      دم شوهره گرم.خدا شفایش دهد

    • بدون نام

      داستان قشنگی بود ولی کاش موضوع دیگه ای انتخاب میکردین این داستانها دیگر خیلی تکراری شده

    • از رامسر

      اول صبحی اشک ما رو درآوردین

    • بدون نام

      فقط عشق !

    • آسنا

      ای مسخره بازیا یعنی چه؟

    • بدون نام

      این چه داستانی است
      بدون طلاق هم میتونست حق و حقوقش را بدهد.

    • بدون نام

      چه مزخرف این رمان را چند سال پیش خواندم

    • reza

      خداییش این داستانای هندی رو از کجا در میارید؟!

    • مهدی

      مگه هرکه یه زندگی رو شروع میکنه باید جدا بشن از هم اونم ب خاطر یه درد ب خاطر سرطان...ب نظرم ب این عشق نمیگن

      پاسخ ها

      • بدون نام

        عاشق که بود.. در عشقش شک نمیشه کرد. اما خب همسرش بود.. طلاق نباید میگرفت.. اونم با یه فرزند..

    • رضا

      ???

    • بدون نام

      یعنی چی زن ومردباید همیشه کنارهم باشند ایکاش خانم می موند اگرمیشد

    • نازنین

      خدا واسه هیچکس نیاره. خیلی سخته

    • بدون نام

      اول صبحی افسرده شدم

    • نقی

      الکی میگه

    • سالار

      زن و شوهر در خوشیها و ناخوشیها باید کنار یکدیگر و تکیه گاه همدیگه باشند
      تو این شرایط آرش احتیاج به حامی داره و همسرش لیلی خانم نباید تو این موقعیت بوجود آمده تنهاش بذاره و رهایش کنه
      حتی اگر آرش اصرار به جدایی داشته باشه لیلی درمقابل این خواسته آرش باید مقاومت کنه
      ان شاء الله که خداوند به همه مریضا شفا عنایت کنه و این آقا آرش هم هرچه زودتر خوب بشه و دوباره برگرده بهآغوش گرم خانواده

    • بدون نام

      با نظر نقی وسالار موافقم

    • بدون نام

      این واقعی بود؟!!؟اخه به نظرم داستان پردازیه!تو رو خدع با چیزای غیر حقیقی روان مردم رو سر کار نذارید

      پاسخ ها

      • بدون نام

        تو عاشق نیستی درمک نمیکنی. .عاشق شدی میفهمی

    • ندا

      خب قبل از اینکه مشکلی براش پیش بیاد تمام اموالش به نام زنش میکرد تا بعدا مادرش نتونه کاری کنه. طلاق چه معنی داره تو این ماجرا

    • بدون نام

      یعنی واقعا مرد هنوز تو این مملکت پیدا میشه........
      مرد منظورمه.......نه جنس نر.........

      پاسخ ها

      • بدون نام

        علیرضای من

    • حسين

      خيلي سخت نگيريد اين فقط يك قصه بود اما ميشود درس گرفت

    • بدون نام

      حالا بین این همه کلک و خیانت دو نفر واقعا همدیگه رو دوست دارن و با هم خوشبخت هستند اون وقت باید همچین بلایی سرشون بیاد خدایا بنازم قدرتتو کاش میدونستیم حکمتت چیه

      پاسخ ها

      • بدون نام

        دقیقا

    • بدون نام

      خدا شفا بده ان شاءالله

    • دراكولا تا به تا

      اين داستانها چيه به عنوان خبر چاپ ميكنيد؟ اگر اين اقا فوت كنه، مهريه از روي ارثي كه به پدر و مادر پسر ميرسه بايد پرداخت شه. بعد هم به نام كردن اموال كه قبل از مردن ميشه انجام داد و ديگه كسي از چنگ خانم نميتونه در بياره. گرفتيد ما رو ها!

      پاسخ ها

      • ناشناس

        تازه اگر طلاق بگیره که حقوق آقاهه که کارمند بانک هست به همسرش نمیرسه لااقل طلاقش نمیداد تا خانم هرماه یک مستمری از بانک بهش پرداخت بشه این آقاهه که در حق خانمش ظلم کرد با ندانم کاریش

    • بدون نام

      چه چیزا!

    • بی دل

      با اینکه مرد میتواند کلیه دارایی خود را بنام همسر خود انتقال دهد دیگه احتیاجی به طلاق نیست!!! اگر این واقعه حقیقت داشته باشد که شوهر به خاطر رفاه همسر خود میتواند انجام دهد!! که هیچ قدرتی بعد از فوت او نميتوانند همسرش را آزار دهند!! پس در نتیجه هنگامی که روزی چند دهه قتل مرد و زن که یکدیگر را به قتل میرسانند میخونیم!!! حالا برای. کوت. نشدن این تراژدی آب دوغ خیاری را به خوردمان دادند و اشک ناراحتی را به چشمان افراد عاطفی مثل بنده آوردند!! خیلی برای داستان پرداز و نویسنده آن متاسفم که رعایت حال ماها که خوانندگان پر و پا قرص این سایت هستیم یک شوک ناگهانی وارد نمودند، و الا همه میدانیم که یک روز بالاجبار بایستی از این جهان رخت بر بندیم حالا مثل شتری است در خونه مون دیر و زود داره اما سوخت و سوز نداره!!!

    • بدون نام

      من خودم مرد هستم و زیر چهل سال دارم و به سرطان خون و سرطان روده و پروستات مبتلا شده ام خیلی هم عاشقانه با همسرم آشنا شدم و برای جلوگیری از آسیب خانواده پدری به ایشان از مهر گرفته تا آخر و حتی بیشتر از آن به او انتقال داده ام، دکترها که حدود نه ماه پیش جوابم کردند که فقط چند هفته شاید زنده باشم. من هم باز خرید کردم فعلاً اکثر در کوه و کمرها میگردم و منتظر مرگ هستم و هیچ اسمی هم از طلاق نبرده ام اما به همسرم احتمام حجت کردم که میتوانی برای اینکه اذیت نشین بری. اون گفت فردا بگن تا خوب بود و خوش موند حالا که بیمار شدی برم نه محکم گفت و گفت معلوم نیست شاید من زودتر مردم از کجا معلوم. هیچ مشکلی هم نداریم فکر کنم با این کوه گردی ها بهتر هم شدم، توکل بخدا

      پاسخ ها

      • بدون نام

        انشالله سالهای سال با سلامتی کنار خانواده ات زندگی کنی !!اگه خدا بخواد هیچ غیرممکنی وجود ندارد

      • بدون نام

        انشاله تا صد سال دیگه زنده میمانید
        درود بر همسر شما

      • بدون نام

        ایشالا ایشال خوب بشی برادر.. خدا خانمت رو هم حفظ کنه

    • بدون نام

      خانووووووووم خانووووووووووما فقط بفکر شوهر و بچه اشه ولی
      بدوووووووووووون پول نمیشه مگه نه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
      ایشالا که داشمووووووون شفا پیداکنه --- مادمازل براوووووووووو خیییییییییییلی بفکر صاحبشه کف بزنیییییید واسش!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! فقط
      قاضی جاااااااااان برگه های پرداخت حق اشو بده بره بچه شووو زووود بگیییییییییییره چووووون نبایس منتظر مامانش بمووووونه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! داستان تکراری مزخرف!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    • باران

      خدا یا مریضا را شفا بده به خصوص ادمهای با اخلاقو من گاهی دعا میکنم شوهرم لال بشه که اینقدر زخم زبان نزنه.

    • معصومه

      در یک صبح بهاری که تهران آسمانی ابری داشت و نوای گنجشک­ ها ...
      مسخره هاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
      برو رمان بنویس بده دست بچه محصل نه تو سایت خبری

    • علي

      سلام
      فرض را بر اين بگيريم كه اين داستان درست هست! اما آيا هر درستي را شما به عنوان اصحاب رسانه بايد ارسال كنيد؟؟ دقت فرموديد در اين داستان چه مطالب منفي و بدي به ذهن مخاطبتون القاء مي‌شود؟ بعضي از اونها را به اختصار عرضص مي‌كنم:
      1- (اما لیلی که خانواده‌ای مذهبی داشت نمی‌توانست بدون محرم شدن به دوستی با پسری غریبه ادامه دهد!!!) اين يعني غير مذهبي‌ها به قول شما موافق اينگونه دوستي‌ها هستند در حالي كه اينطور نيست. ضمن اينكه تقسيم جامعه به مذهبي و غير مذهبي هم كار درستي نيست.
      2-( ...یکی در قید و بند رسم ورسوم سنتی و دیگری بی‌اعتنا به آداب قدیمی.) توهين به آداب و رسوم متعالي ما در امر ازداوج.
      3- (تنها مشکلی که لیلی را رنج می‌داد بهانه‌های مختلف مادرشوهرش و مخالفت‌هایش با او بود.) و (تلاش کرده بود با طلاق دادن همسرش همه حق و حقوق او را پیش از مرگ بپردازد تا بعدها از طرف مادرش دردسری برای لیلی پیش نیاید...) تضعيف جايگاه مادر و القاء حس بد به مادر شوهر.
      و مطالب ديگري كه طولاني‌تر خواهد كرد بحثم را.

    • نادینلوئی

      یعنی آرش نمیدونس پس سواد حقوقی عمومی همکاران مدرسه و قضات و دادگاه بکجا رفته بود ؟
      آخه نیازی به طلاق نیس؟
      واقعاً که / همین کارا را می کنید همه میگن داستانه
      حالا مطمئنی نویسنده سرش بجائی نخورده؟

    • saeed

      کوچه مردها

    • بدون نام

      دوستم سرطان گرفته خیلی جونه... یه دختر داره ...خداراشکر عملش خوب بود... و درمانهاشو داره ادامه میده با هم میریم پیاده روی ... کار خیل سختی هم داره یعنی فشار کاری زیادی روشه ولی به شوهر و بچش وابسته اس و دوست نداره ولشون کنه بره ...خودش میگه مرگ دست خداست ...و قدر زندگیشو بیشتر میدونه ... این قصه شما واقعی نیست ... قصه واقعی رو کاربر بدون نام نوشته

      20:54
      - 1396/01/29
      انشالله شفا پیدا کنه و همیشه سایش رو سر زن و بچش باشه

    • رضا

      با سلام.
      دنبال مقصر نگردین.
      تقصیر دولت قبله

    • بدون نام

      بر اساس قانون این خانم تنها مهریه و هشت یک و موارد این چنینی که تعیین شده بهش تعلق میگیره و در صورت فوت این آقا چون بچه هاش صغیر هستن برای همین قیم بچه ها اول از همه جد پدری و بعد اگر ایشون نبود خواهر یا برادر های این آقا قیم این بچه ها هستن مگر اینکه جد پدری انصاف داشته باشه و قیم قانونی بچه ها رو مادرشون اعلام کنه در دادگاه برای همین بوده چون ایشون میدونسته قیم بچه هاش در رو نمیذارن مادرشون باشه و تمام اموال مربوطه به بچه ها تا زمان رسیدن به سن قانونی توی دست بقیه میفته شاید بخواد از بچه ها و همسرش محافظت کنه . انشاءالله زودتر شفا پیدا کنه و سایه اش بالا سر همسر و فرزندانش باشه

    • علی احمدی

      با چشمانی پر از اشک که اطرافی هام خبر نمی شن،از خدا می خوام همین الان عمر من تمام بشه و این جوان با غیرت شفا پیدا کند و انشاالله خوب می شه

      پاسخ ها

      • بدون نام

        شما هم سلامت باشی..

    • ابراهیم حسین زاده

      دلم شکست

    • haniapaydar

      خیلی ناراحت کننده بود :'( اشکم درومد

    • بدون نام

      کاربران خوب من یه فکری کردم حالا که آرش به خاطر عشق و علاقه میخواد طلاق بده و از مادر ش مطمئن نیست به نظر شما بهتر نیست برم از خود آرش خانم شود خواستگاری کنم و بگم صبر هم میکنم تا تکلیف تو روشن بشه اگه خوب شدی ما را به خیر تو به سلامت و اگر عمرش سر رسیده بود دیگه نگران نباشه من ادامه راه اونو میدم تا وضعیت آرش هم معلوم بشه تو خونه شون کار میکنم که راحت باشند فکر بدی که نیست؟؟؟

    • بدون نام

      داستان بیمزه ای بود باید روش بیشتر کار میشد.

    • بدون نام

      خدایا.... نگاهی............

    • بدون نام

      وای چقدر دردناک بود...دعا میکنم خداوند شوهر فهیمش را شفا دهد.

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج