۵۱۷۸۹۴
۹ نظر
۵۲۲۶
۹ نظر
۵۲۲۶
پ

خرید و فروش انسان

پرده اول، زن معتاد است و آماده وضع حمل. خریدار کودک از پیش مشخص است. او می خرد تا کودک را منبع درآمد کند و چند برابر مبلغی که می پردازد به دست آورد.

ماهنامه ایران فردا - حسین نوری نیا: پرده اول، زن معتاد است و آماده وضع حمل. خریدار کودک از پیش مشخص است. او می خرد تا کودک را منبع درآمد کند و چند برابر مبلغی که می پردازد به دست آورد. از همان شیرخوارگی، بیش از آن که می خورد، درآمد دارد؛ اجاره داده می شود به باند متکدیان تا بعد خودش یک متکدی شود. وضع حمل در خانه انجام می شود. بردن زن به بیمارستان به معنای سپردن کودک به بهزیستی است که زن را از ۲ و نیم میلیون تومان محروم می کند.

کودک فروشی امروزه چنان رواج یافته است که دیگر کسی از شنیدن آن تعجب نمی کند. اکنون این پدیده نه فقط خانواده ها و زنانی را در بر گرفته که به دلایل گوناگون از جمله فقر و اعتیاد، و ناتوانی در نگهداری از فرزند خود، برای کسب مقداری پول اقدام به فروش فرزند می کنند، بلکه وارد فازی دیگر نیز شده است که زنانی به سفارش خانواده ای و یا حتی باندی و با تعیین مبلغی مشخص، فرزندآوری می کنند. این که آن ها خود و به حسب نیاز شخصی و خانوادگی، و یا فشار شوهر، و یا به صورتی ناخواسته دارای فرزند شده اند، صورت دوم قضیه است.

آن چه واجد اهمیت است، شکل گیری فرایند تولید بچه برای فروش، و یا فرایند فروش بچه است؛ بچه ای که بیش تر از سوی افراد و باندهایی خریداری می شود تا بتواند خیلی زود در فرایند تولید پول از طریق گدایی، کار خیابانی، مواد فروشی، تن فروشی و حتی دیگر جرایم به کار آید، می خواهد ۱۵۰ هزار تومان بابتش پرداخت شود یا چند میلیون تومان. این را بگذاریم در کنار کودکان اجاره ای که بارها درباره آن شنیده ایم و خوانده ایم؛ کودکانی که به باندهای تکدی گری اجاره داده می شود تا سهمی در گذران زندگی صاحب خود داشته باشند.
خرید و فروش انسان

از کودکان شیرخواره تا کودکانی نوپا و نیز در سن مدرسه، که زیر نظر رییس باند و یا پدر و مادر در قسمتی از شهر به تنهایی و یا با همسالان و یا بزرگ تر از خود پرسه می زنند تا دل رحمی را به سوی خود جلب کنند. و نیز بگذاریم در کنار کودکان کار خیابان که مجبورند برای تامین زندگی خانواده، از کودکی خود بزنند، و شادی ها و تفریح های کودکانه را با تحمل گرما و سرمای تابستان و زمستان و فروش دستمال کاغذی و فال حافظ و... طاق بزنند، که اگر در پایان شب سهم خود را به خانواده نبرند، مستوجب تنبیه خواهندبود.
و آن را نیز بگذاریم در کنار برهم خوردن سازمان اجتماعی ما از طریق سیل وسیع مهاجران به شهرها که روزگاری آن را میمون می شمردیم، و کنده شدن شان از بستر حیات اجتماعی و فرهنگی شان و تضعیف پیوندها و سرمایه ها و حمایت های اجتماعی و رهاشدگی شان در شهری که بیش ترین سرمایه های ملی را توسط افرادی اندک می بلعد و غارت می کند و سهم تکدی گری، ترک تحصیل، زندگی در محیطی آلوده و... را برای آن کودک تعریف کرده است.

این غارت است که او را بیش از پیش به حاشیه ای می راند تا تنها شاید ترحمی از سوی فردی و یا کوروسی حمایتی از سوی سازمانی مردم نهاد دستش را بگیرد تا در هجوم سیل گونه نادیده گرفتن شأن و جایگاه آدمی و ماشین توزیع نابرابر ثروت ملی نابود نشود.

پرده دوم، زن در میان جمعیت با لوندی قدم می زند. آرایشش کمی غلیظ است. شلوار جین تنگ پوشیده و کفشی قرمز به پا دارد. مردی میان سال خودش را به او می رساند. چیزی می گوید. گوشه ای می ایستند و با یکدیگر بر سر قیمت صحبت می کنند. با ۱۰۰ هزار تومان به توافق می رسند. مرد، زن را به سوی اتومبیلش هدایت می کند و هر دو از محل دور می شوند.

تن فروشی دیده نوینی نیست، می توان با رجوع به کتب تاریخی و اسناد مربوطه سابقه بلندی برای آن یافت. امروزه نیز چنان نیست که کسی از آن نشنیده باشد، و وفور آن به حدی است که با گشتی در برخی خیابان های اصلی و فرعی شهر، به راحتی می توان آن را مشاهده کرد. نه فقط افرادی را که به این قصد ایستاده اند، اکنون دیگر می توان فرایند معامله را نیز شاهد بود.

بگذریم از بخش سازمان یافته ای که دیگر گوشه خیابان نمی ایستد و در خانه های امن شان فعال هستند و یا آن هایی که افراد خاصی را تحت پوشش دارند و همان را برای گذران زندگی شان کافی می دانند. برای همین نیاز هم به ارائه آمار نداریم، تا بخواهیم بر سر آن نزاع کنیم که در هر یک از شهرهای ایران چه تعداد هستند، هر چند دانستن آن برای تحلیل دقیق تر و سیاست گذاری و برنامه ریزی اهمیت بسیاری دارد.
خرید و فروش انسان

این نیز در این بحث اهمیتی ندارد که تن فروشان چه مبلغی دریافت می کنند. اما خیلی مهم است بدانیم از تامین هزینه سیر کردن شکمی و تامین اندکی مواد (مخدر) تا چند صد هزار تومان برای پاسخ به نیاز تراشیده شده از سوی صنعت مصرف را در بر می گیرد.

در این جا به این نیز نمی پردازم که باید از ساخت مردانه قدرتی گفت که با واژه «تن فروشی» آن را به نوعی عرضه از سوی زنان قلمداد می کند و نقش خود را در پس پشت این واژه مخفی نگاه می دارد که اگر تقاضا از سوی مردان نبود، و فراتر از آن اگر عمق بی عدالتی و نابرابری از توزیع منابع ساختار متراکم قدرت، از ناتوانی برای سیر کردن شکم در یک شبانه روز تا درآمد چند ده میلیونی در یک روز نبود، این پدیده چنین سریع رشد نمی یافت.

پرده سوم، بعد از ورشکست شدن هیچ راهی برایش نمانده است. کلیه اش را به قیمت ۳۰ میلیون تومان فروخت تا به زندان نیافتد. همان جا به ذهن خطور کرد که می تواند از این راه کسب درآمد کند. شماره اهداکنندگان را از اطراف بیمارستان ها جمع می کرد و مشتریان را نیز از روی همان دیوارها و یا مراجعه به بیمارستان. حالا شده است دلال خرید و فروش عضو. آن قدر دارد که عضو را همان ابتدا می خرد و بعد می فروشد. روی کلیه ۱۰ میلیون، روی قلب ۷۰ میلیون و روی رحم اجاره ای ۲۰ میلیون سود می کند. می گوید حداقل ماهی ۲۰۰ میلیون درآمد دارد.

کافی است به اطراف بیمارستان های پیوندی مراجعه کنیم. تا سیل برچسب ها و اطلاعیه ها و خط نوشته های فروش کلیه و پلاکت و مغز استخوان و... را مشاهده کنیم.

خرید و فروش عضو دیگر یک ارتباط بین بیمار و فروشنده نیست، بازاری است که دلالان آن را هدایت می کنند و هر عضو به ۲ برابر قیمتی که از فروشنده می خرند، به نیازمندان می فروشند.
روی سخیف این ماجرا اما، ما را به سمت باندهای سازمان یافته ای سوق می دهد که با ربودن افراد به ویژه کودکان و بیهوش کردن و خارج کردن اندام قابل فروش شان در یک تجارت جهانی عضو بدن فعالیت می کنند؛ قاچاقی که به جهت مخفی کاری بسیار زیاد در آن احتمالا از حجم بازار آن اطلاعی در دست نیست. اما قابل انکار نیست که بخش قابل توجه این بازار در پاسخ به نیاز پیوند عضو ثروتمندانی است که چشم به اندام انسان جهان سومی دارد که پیش از آن و در عوض پول او- که از ساخت ناعادلانه و شکاف عظیم اجتماعی و نابودی حق او به دست آمده- کشته شده است.
خرید و فروش انسان

پرده چهارم، دختر جوان لباس های زیبای بوتیک را ورانداز می کند. چهره اش نشان می دهد که خواهان لباس است ولی توان خرید آن را ندارد. مغازه دار سر صحبت را باز می کند و وقتی اعتمادش را جلب کرد به او پیشنهاد می دهد که می تواند در دبی شغل خوبی پیدا کند و هرچه می خواهد همان جا به قیمتی ارزان تر بخرد. دختر می رود ولی وسوسه رفتن وجودش را می گیرد. چند روز بعد می آید و بعد از گفت و گو قرار می شود ۱۰ میلیون تومان به خانواده اش پرداخت شود تا رضایت دهند او برای مدتی برای کار به دبی برود. همه کارها را صاحب بوتیک فروشی می کند. او به دبی می رود و به کلوپی سپرده می شود که باید تن فروشی کند. راهی جز ماندن و تن دادن به این داد و ستد سخیف ندارد.

قاچاق انسان یکی از پررونق ترین معاملات قاچاق به شمار می رود که در رتبه اول آن زنان و دختران و در رتبه دوم کودکان را در بر می گیرد. هدف از سپردن خود به قاچاق چیان برای عبور غیرقانونی از کشور، بسیار متنوع است؛ از یافتن شغل، فرار از مشکلات موجود در زندگی شخصی، و... . بخشی از این قاچاق مخفیانه است که افراد قاچاق شده در اختیار باندهایی قرار می گیرند که برای کار اجباری، فحشا، پورنوگرافی و حتی قطع اعضا تلاش می کنند. اما تمام قاچاق انسان به صورت مخفیانه اتفاق نمی افتد. بخشی از این قاچاق با طی تمام مسیرهای قانونی و صدور ویزا و عبور از مبادی رسمی کشور انجام می شود.

دیگر قاچاق چیان انسان خلاءهای قانونی را آموخته اند و مقاصد گوناگون را در حاشیه خلیج فارس، و تا حدود اروپا و کشورهای شرقی را پوشش می دهند تا نیاز کسانی را پاسخ گویند که بیش ترین سهم را در غارت هستی آنان داشته اند.
اشاره به این چهار نوع خرید و فروش انسان، نه برای نشان دادن چهره ای ترسناک از فضای موجود کشور، بلکه بیان واقعیتی است که به عنوان محصول و خواسته بخش منحط دنیای سرمایه داری، دامان ما را نیز فراگرفته است؛ تجارتی که ما جزء کوچکی از آن محسوب می شویم و گویا قوانین سخت گیرانه و مراقبت های امنیتی برای شناسایی و محدود کردن آن به طور کامل موفق نبوده است و هر از گاهی خبری مبنی بر کشف باندی، محموله قاچاقی و افرادی موثر در این زمینه اطلاع رسانی می شود.
خرید و فروش انسان

اگر نخواهیم خودمان را اسیر آمار و تعداد رویدادهای هر یک از این پدیده ها کنیم و گامی فراتر نهیم و آن را به عنوان محصول یک سیستم و نظام کلان و بزرگی بدانیم که آدم را از جایگاه شرافت انسانی به زیر کشانده و چون کالا و شیء به آن می نگرد، آن گاه برایمان تفاوتی نخواهد کرد که آن زن تن فروش برای تامین مواد شوهرش و به زور او اقدام کرده، و یا برای تامین مواد خودش و یا شکم فرزندانش و یا برای انباشت پس اندازش و خرید اتومبیلی گران قیمت.
و برایمان تفاوت نخواهدکرد که آن کودک شیرخوار به اجاره رفته تا چند هزار تومان به کف دست پدر گذاشته شود و یا در گوشه خیابان جلوی ترازو نشسته و درصدد تامین مخارج درس خواندن خود است. و برایمان تفاوتی نخواهدکرد که یکی از روی ناچاری و فقر و پرداخت بدهی و یا گذران زندگی، کلیه اش را می فروشد یا باندهایی او را در بازاری می چرخانند که به تجارتی جهانی در این زمینه دست می زنند.
از این رو، با نگاهی کلان به موضوع، عمق این فاجعه را چنین می بینیم که تمام این پدیده ها را می توان بر روی یک پیوستار قرار داد، پیوستاری برآمده از نظام سلطه و غارت منابع توسط قشری کوچک از جامعه عظیم انسان، آن گونه که نیمی از منابع ثروت دنیا در اختیار ۱ درصد از جمعیت قرار گرفته و پیش بینی می شود، در دهه آینده به ۷۰ درصد برسد.

در ایران نیز هر چند اطلاعاتی در این باره انتشار نیافته است، ولی برخی از اطلاعات آماری حکایت از شکاف زیاد بین اقشار مختلف اجتماعی است و تغییرات در این زمینه چندان قابل توجه نبوده است. مانند ضریب جینی که در سال 94 توسط مرکز آمار ایران حدود 0.39 محاسبه شده و حکایت از مقداری افزایش در نابرابری نسبت به سال های قبل دارد. علاوه بر این که در ایران دولت و نهادهای دولتی، خود به عنوان بزرگترین صاحب سرمایه در همین سیستمی عمل می کنند، که نابرابری اجتماعی- اقتصادی را تشدید می کنند.

در تحلیل این دست مایه شدن جسم و جان و شان آدمی به عنوان کالایی در بازار ناعادلانه و غارت گر سرمایه از سطوح و زوایای گوناگونی می توان به آن نگریست. می توانیم خیال خود را آسوده کنیم و به ترتیب خانوادگی، عدم سلامت والدین، وضعیت ضعیف اقتصادی و مالی خانواده، سطح سواد و تحصیلات، تعرض جسمی و جنسی در دوران کودکی، بزرگ شدن در محله های نامناسب و امثال آن در مورد کسانی اشاره کرد که در این بازار دست به دست می شوند.
خرید و فروش انسان
و یا بگوییم این افراد یا نتوانسته اند به خوبی جامعه پذیر شوند و اهداف مورد قبول جامعه را درونی کنند و یا وسایل و راه های نیل به این اهداف را در دسترس نداشته اند و از این جهت از وسایل و راه های پذیرفته نشده برای رسیدن به آن اهداف استفاده کرده اند و یا اهداف متفاوت و متعارض با جامعه را پذیرفته اند.

این ها روی کوچکی از سکه را نشان می دهند و لایه ای باریک از واقعیت را ظاهر می کنند. اما آن چه اهمیت دارد و ورای این تبیین ها رخ می نماید، این پرسش است که چه شده است که بخشی از جامعه فاقد تربیت خانوادگی مناسب است، و یا از وضعیت اقتصادی خوبی برخوردار نیست، و بدون تحصیلات و یا با تحصیلات پایین مانده است، و یا وسایل و راه های دست یابی به اهداف را در اختیار ندارد.

در پاسخ به این پرسش است که باید نگاهمان را به ساخت کلان جامعه معطوف کنیم و زاویه نگاهمان را از عوامل خرد و میانی فراتر بریم و همه آن ها را مصحول روابط اقتصادی ناسالمی ببینیم که بر ساختارهای اجتماعی و فرهنگی ما سایه افکنده و به آن سمت و سو می دهند.

جای گیر شدن اقتصاد رانتی با تمایل به سمت بازارهای مالی، املاک و تجارت، تغییر جهت خصوصی سازی با هدف ورود سرمایه های مردم در امر تولید- که می توانست آن ها را سهیم در درآمد شرکت ها و کارخانه ها کند- به سمت خصولتی کردن و افزایش توان مالی و قدرت گروه های خاص، حجم وسیع فساد مالی و سیستماتیک شدن فساد در ساز و کارهای عملکرد مالی و تجاری، اصالت پول و هرگونه تلاش مشروع و نامشروع برای انباشت روزافزون سرمایه و تصاحب منابع ملی تولید ثروت را به عنوان استراتژی اصلی و بزرگ ناگفته این فضای اقتصادی تعریف کرده است؛ فضایی که خواسته و ناخواسته بهره کشی از انسان را در هر گونه و قالبی، و نادیده گرفتن حق زندگی متناسب با شأن انسانی را برای اکثریت جامعه و چشم بستن بر کرامت انسان را برای خود مشروع می شمارد.
تا جایی که حتی در فرایند تولید نیز با اصالت یافتن سود و بهره کشی و دور شدن از فضای پارادایمی سنت کهن ایرانی که در آن تولید در فهم همدلانه با طبیعت، شکل و رونق می گرفت، نه فقط کرامت انسان بلکه جایگاه طبیعت نیز به چنگال بی رحم مناسبات نابرابر توزیع ثروت گرفتار آمد و به سمت بهره کشی افسارگسیخته از طبیعت میل پیدا کرد و بدون توجه به توان و ظرفیت زمین و طبیعت و بدون توجه به نقش سموم بر طبیعت و سلامت آدمی، منابع آبی و خاکی سرزمینی ایران را به شدت رو به تخریب و اضمحلال نهاد و سیر صعودی بیماری ها را به شدت افزایش داد.
خرید و فروش انسان
به عبارتی دیگر، آن جایی که انسان کالا می شود، و چون شیء دست به دست و به فروش می رسد، و برای سبک کردن درد قدرت مند و توان مندی جانش ستانده می شود، و یا برای سیر کردن شکمی مورد تجاوز قرار می گیرد، و نیز برای ادامه حیات خانواده از کودکی خود می زند، میل همه جانبه به سلطه بر طبیعت و بهره کشی مخرب از آن برای پاسخ به نیاز همان ساختاری که انسان را به چنین دریوزگی کشانده است، فزونی می یابد و انسان و طبیعت توامان غارت می شوند و رو به اضمحلال و فروپاشی می گذارند.

ما بیش از آن که انگشت اتهام مان به سوی کودک فروشی، تن فروشی، اندام فروشی و انسان فروشی باشد که در این صورت فقط لایه رویی و محصول نهایی را می بینیم- بدون فراموش کردن عوامل خرد و میانی موثر در این زمینه- باید این انگشت را به سوی ساختارهای ناعادلانه اجتماعی و اقتصادی بگیریم، که چنان تثبیت شده است که خود و نابرابری و فقر و محرومیت را به شیوه های گوناگون توجیه و تفسیر می کند و مشروعیت می بخشد.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      مطلب خوبی بود. اما من خودم نویسنده ام شما می تونستید به زبان معیار که زبان ساده تری است این مقاله رو بنویسید که خوندنش از حوصله خواننده خارج نباشد. عکسها به مطلب بی ارتباط بودند. یک نکته هم که چند بار برای سایتتون نوشتم اینکه اخیرا غلط های نگارشی و تایپی در نوشته هاتون زیاد شده که از سایت خوبی مثل شما انتظار نمیره.

      پاسخ ها

      • بدون نام

        زبان معیار ؟!!! مگه این مطلب به زبان معیار نبود؟؟؟!!! فکر کنم اشتباه کردید.

    • بدون نام

      وای خدا تو این مملکت چه خبره؟؟؟؟؟
      باز دست شما درد نکنه که مارو اگاه میکنید من نمیدونستم ادم کشی به قصد خارج کردن اعضا تو ایران هس

    • بدون نام

      متاثرکننده بود . عجیبترین بخشش این بود که ۵۰%ثروت دنیا در اختیار فقط یک درصد مردم هست وبه زودی این رقم به ۷۰%میرسد !

    • فاعزه

      اووف مخم سوت کشید واقعا جهنم همین دنیاست!

    • بدون نام

      ممنون از برترين ها
      متن جالبي ه
      بسيار زيبا

    • آرمین

      خدایا ظهور امام زمان رو برسان که همه انسان ها طعم عدالت رو بچشن... اللهم عجل لولیک الفرج

    • خاسر

      خدارا هزاربارشکرکه این مواردتوکشورما وجودندارد خداپدرومادرمسئولان کشورماراببخشدوبیامرزدکه جلوی فقروگرسنگی ونداری وبدبختی راازمردم ما دور کردند.عکس ها مشخصه که مربوط به کشور ما نبود.

    • شهروند یک جنگل

      کوتاه بگم : یک مقاله ی تمام عیار بود ، تشکر

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج