طنز؛ ملانیا ترامپ به خانه برمیگردد
خبر کوتاه بود و دلگوار. ملانیا و بارون ترامپ، همسر و پسر رییسجمهور آمریکا با تاخیری پنج ماهه دیروز به طور رسمی وارد کاخ سفید شدند. ملانیا در توییتی عنوان کرد دلیل این دوری چند ماهه، عدم لطمه به تحصیلات بارون بود.
وحید میرزایی در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
خبر کوتاه بود و دلگوار. ملانیا و بارون ترامپ، همسر و پسر رییسجمهور آمریکا با تاخیری پنج ماهه دیروز به طور رسمی وارد کاخ سفید شدند. ملانیا در توییتی عنوان کرد دلیل این دوری چند ماهه، عدم لطمه به تحصیلات بارون بود. اما منابع آگاه از نصب دستگاه شنودی در خانه قبلی ملانیا و ترامپ خبر دادهاند که پرده از حقیقت ماجرا بر میدارد. «بیقانون» برای نخستين بار گفتوگوی میان ترامپ و ملانیا در این مورد را منتشر میکند:
شب- داخلی- خانه ترامپ
ملانیا جلوی آینه ایستاده و در حال پرو لباس جدیدش است. ترامپ با پیژامه و دشداشهای که پادشاه عربستان به او هدیه داده، جلوی تلویزیون دراز کشیده است و پسر کوچکشان در اتاق خود، با ایکس باکساش دست و پنجه نرم میکند.
ملانیا: «ببین این خوبه؟ یه فروشگاه باز شده تو خیابون پنجم منهتن، جنسهاش مفته. پنج هزار دلار خریدم اینو. میخوام برا مهمونی آخر شب اجلاس G۷ بپوشم. چشمای این ترزا مِی دربیاد. خوبه؟
ترامپ: همش به فکر درآورن چشم مردمی. اونوقت من تو کاخ سفید پنج ماه یهبار باید بیام ببینمت. خسته شدم دیگه. ببین موهام داره سیاه میشه. روزی که گرفتمت موهام زرد زرد بود. حالا چی؟ بغلهاش داره سیاه میشه. اصلا میدونی چند وقته یه فسنجون نخوردم؟ میدونی حسرت یه سالاد واشنگتونی مونده رو دلم؟
ملانیا: باز تو شروع کردی؟ من بیام بشینم ور دلت چیکار؟ صب تا شب سقف کاخ سفید رونگاه کنم؟ حوصلهام سر میره.
ترامپ: یعنی چی؟ والا زن هم زنهای قدیم. مادر من صبح زود میرفت رودخونه کارولینای جنوبی و کهنه بچه میشست، بعد میاومد برا بابام آبگوشت بار میذاشت. عصر هم میرفت تو استبل شیر گاوها رو میدوشید و باهاش کره محلی درست میکرد.
ملانیا: خبه خبه، میرفتی همون دخترهای همسایهتون رو که شبیه مادرت بودن، میگرفتی که قشنگ بوی پیاز داغ بدن.
ترامپ: حالا چرا عصبانی میشی عزیزم؟ میگم بیا بریم کاخ سفید. والا حوصلهات سر نمیره. میفرستمت کلاس کوبلن و منجوقبافی و خیاطی.
ملانیا: نمیخوام. تازه تو از صبح تا شب میری بیرون. من تنها چیکار کنم تو کاخ به اون بزرگی. چقدر بشورم و بسابم و بپزم مرد؟
ترامپ: خب چیکار کنم؟ نرم سر کار؟ من از صب تا شب دارم جون میکنم که یه لقمه نون بیارم سر سفره زن و بچهام. پاشدم واسه چندرغاز پول فروش اسلحه به عربستان، جلو هر کس و ناکس رقص شمشیر کردم. من هرکاری میکنم واسه زندگیمونه. بیا زن. این بچه هم پدر میخواد هم مادر.
ملانیا: بچهام بارون این روزها خیلی تو خودشه. شبها دیر میاد خونه، وقتی هم میاد غذاشو نمیخوره. دیروز هم یواشکی دیدم چنتا از عکسهای جاستین بیبر رو لایک کرده. خیلی نگرانشم.
ترامپ: خب منم همین رو میگم. دیگه مدرسهاش هم داره تموم میشه. پاشید جمع کنید تو همین هفته بلیط بگیرم که بریم کاخ سفید.
ملانیا: آخه؟
ترامپ(به طرف ملانیا میرود): دیگه آخه نداره زن. دلت رو یکی کن و پاشو بریم. انشاا... که خیره. عجب لباس قشنگی! که در این لحظه برق قطع شد و به تبع آن دستگاه شنود از کار افتاد و مابقی گفتوگو ضبط نشد.
خبر کوتاه بود و دلگوار. ملانیا و بارون ترامپ، همسر و پسر رییسجمهور آمریکا با تاخیری پنج ماهه دیروز به طور رسمی وارد کاخ سفید شدند. ملانیا در توییتی عنوان کرد دلیل این دوری چند ماهه، عدم لطمه به تحصیلات بارون بود. اما منابع آگاه از نصب دستگاه شنودی در خانه قبلی ملانیا و ترامپ خبر دادهاند که پرده از حقیقت ماجرا بر میدارد. «بیقانون» برای نخستين بار گفتوگوی میان ترامپ و ملانیا در این مورد را منتشر میکند:
شب- داخلی- خانه ترامپ
ملانیا جلوی آینه ایستاده و در حال پرو لباس جدیدش است. ترامپ با پیژامه و دشداشهای که پادشاه عربستان به او هدیه داده، جلوی تلویزیون دراز کشیده است و پسر کوچکشان در اتاق خود، با ایکس باکساش دست و پنجه نرم میکند.
ملانیا: «ببین این خوبه؟ یه فروشگاه باز شده تو خیابون پنجم منهتن، جنسهاش مفته. پنج هزار دلار خریدم اینو. میخوام برا مهمونی آخر شب اجلاس G۷ بپوشم. چشمای این ترزا مِی دربیاد. خوبه؟
ترامپ: همش به فکر درآورن چشم مردمی. اونوقت من تو کاخ سفید پنج ماه یهبار باید بیام ببینمت. خسته شدم دیگه. ببین موهام داره سیاه میشه. روزی که گرفتمت موهام زرد زرد بود. حالا چی؟ بغلهاش داره سیاه میشه. اصلا میدونی چند وقته یه فسنجون نخوردم؟ میدونی حسرت یه سالاد واشنگتونی مونده رو دلم؟
ملانیا: باز تو شروع کردی؟ من بیام بشینم ور دلت چیکار؟ صب تا شب سقف کاخ سفید رونگاه کنم؟ حوصلهام سر میره.
ترامپ: یعنی چی؟ والا زن هم زنهای قدیم. مادر من صبح زود میرفت رودخونه کارولینای جنوبی و کهنه بچه میشست، بعد میاومد برا بابام آبگوشت بار میذاشت. عصر هم میرفت تو استبل شیر گاوها رو میدوشید و باهاش کره محلی درست میکرد.
ملانیا: خبه خبه، میرفتی همون دخترهای همسایهتون رو که شبیه مادرت بودن، میگرفتی که قشنگ بوی پیاز داغ بدن.
ترامپ: حالا چرا عصبانی میشی عزیزم؟ میگم بیا بریم کاخ سفید. والا حوصلهات سر نمیره. میفرستمت کلاس کوبلن و منجوقبافی و خیاطی.
ملانیا: نمیخوام. تازه تو از صبح تا شب میری بیرون. من تنها چیکار کنم تو کاخ به اون بزرگی. چقدر بشورم و بسابم و بپزم مرد؟
ترامپ: خب چیکار کنم؟ نرم سر کار؟ من از صب تا شب دارم جون میکنم که یه لقمه نون بیارم سر سفره زن و بچهام. پاشدم واسه چندرغاز پول فروش اسلحه به عربستان، جلو هر کس و ناکس رقص شمشیر کردم. من هرکاری میکنم واسه زندگیمونه. بیا زن. این بچه هم پدر میخواد هم مادر.
ملانیا: بچهام بارون این روزها خیلی تو خودشه. شبها دیر میاد خونه، وقتی هم میاد غذاشو نمیخوره. دیروز هم یواشکی دیدم چنتا از عکسهای جاستین بیبر رو لایک کرده. خیلی نگرانشم.
ترامپ: خب منم همین رو میگم. دیگه مدرسهاش هم داره تموم میشه. پاشید جمع کنید تو همین هفته بلیط بگیرم که بریم کاخ سفید.
ملانیا: آخه؟
ترامپ(به طرف ملانیا میرود): دیگه آخه نداره زن. دلت رو یکی کن و پاشو بریم. انشاا... که خیره. عجب لباس قشنگی! که در این لحظه برق قطع شد و به تبع آن دستگاه شنود از کار افتاد و مابقی گفتوگو ضبط نشد.
پ
نظر کاربران
قشنگ و خنده دار بود...
مسخره بود ........