طنز؛ فرق كوكب و سنبل
آقاى بنگاهى زنگ زد و گفت: يه خانه دارم ماه، بزرگ و جادار. پول آب و برق كه ندارى هيچ، تازه چهارسال ميتونى بشينى و پاهات رو دراز كنى و استراحت كنى و هر چندوقت يكبار براى سرگرمى ببينى اگر همسايهها گفتند دو دو، تو هم ميگويى دو دو، هروقت گفتند چهار چهار، تو هم ميگويى چهار چهار.
پوریا عالمی در روزنامه شرق نوشت:
آقاى بنگاهى زنگ زد و گفت: يه خانه دارم ماه، بزرگ و جادار. پول آب و برق كه ندارى هيچ، تازه چهارسال ميتونى بشينى و پاهات رو دراز كنى و استراحت كنى و هر چندوقت يكبار براى سرگرمى ببينى اگر همسايهها گفتند دو دو، تو هم ميگويى دو دو، هروقت گفتند چهار چهار، تو هم ميگويى چهار چهار. صبحونه و ناهار هم مجانيه. تلويزيون هم بعضىوقتها نشونت ميده. فقط يادت باشه جلو تلويزيون و در و آشنا ميگى اوضاع مرتبه. دروغ هم نميگى، اوضاع تو كه مرتبه. قراردادت چهارساله است و هفتهاى دو، سه روز تعطيلى. عيد نوروز و تعطيلات كه هيچى تعطيلى، ولى چون اينهمه تعطيلى آدم رو تعطيل ميكنه، يه تعطيلات تابستونى هم دارى كه تعطيل نشى و سرحال مياى.
گفتم: اينها كه گفتى خيلى خفنه قربان. بنده اين خانه را اجاره ميكنم.
آقاى بنگاهى زنگ زد و گفت: يه خانه دارم ماه، بزرگ و جادار. پول آب و برق كه ندارى هيچ، تازه چهارسال ميتونى بشينى و پاهات رو دراز كنى و استراحت كنى و هر چندوقت يكبار براى سرگرمى ببينى اگر همسايهها گفتند دو دو، تو هم ميگويى دو دو، هروقت گفتند چهار چهار، تو هم ميگويى چهار چهار. صبحونه و ناهار هم مجانيه. تلويزيون هم بعضىوقتها نشونت ميده. فقط يادت باشه جلو تلويزيون و در و آشنا ميگى اوضاع مرتبه. دروغ هم نميگى، اوضاع تو كه مرتبه. قراردادت چهارساله است و هفتهاى دو، سه روز تعطيلى. عيد نوروز و تعطيلات كه هيچى تعطيلى، ولى چون اينهمه تعطيلى آدم رو تعطيل ميكنه، يه تعطيلات تابستونى هم دارى كه تعطيل نشى و سرحال مياى.
گفتم: اينها كه گفتى خيلى خفنه قربان. بنده اين خانه را اجاره ميكنم.
بنگاهى گفت: آها... اين خانه اصلا مال خود شماست و خانه ملته، ولى نميشه اجاره كنى. بايد تو انتخابات مجلس شركت كنى و نماينده بشى.
گفتم: استاد، نمايندهها خيلى زحمت ميكشند و اينطور كه شما ميگى بخور بخواب نيست مجلسها.
گفت: بله. خيلى از نمايندهها واقعا زحمت ميكشند، ولى خب يكسرى اصلا معلوم نيست جزء مبلمان مجلس هستند يا جزء دكوراسيون.
گفتم: آبستراكسيون ميفرماييد! شما حتما با بعضى از نمايندگان ليست اميد مشكل دارى.
گفت: آره خب. من كه ميگم چندتا از اين ليستاميدىها گلبهخودى هستند. حالا من نه فرق كوكب رو با سنبل ميدونم، نه كارى دارم «صف در» مجلس تا كجا رفته، ولى پيشنهادم اينه كه چطوره پنج، ششتا از اميدىها رو بديم آبهويج بگيريم؟
گفتم: اى آقا. يه طورى حرف ميزنى توى روزنامه نشه منتشرش كردها!
گفت: دركت ميكنم، پس ميام دنبالت با هم بريم تو افق گم بشيم و بعد گوشى را قطع كرد.
پ
ارسال نظر