دیگی که واسه ما نمیجوشه، سر سگ توش بجوشه
در زمانهای قدیم جنگلی بود خوش آب وهوا که اهالیاش به لهجه محلی «جینگیل» صدایش میکردند. در آن دوران در جینگیل همه حیوانات سرشان در آخور خودشان بود و کاری به آخور و غذای دیگران نداشتند و همان چیزی را میخوردند که نسل اندر نسل آبا و اجدادشان میخوردند.
علیرضا کاردار در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
در زمانهای قدیم جنگلی بود خوش آب وهوا که اهالیاش به لهجه محلی «جینگیل» صدایش میکردند. در آن دوران در جینگیل همه حیوانات سرشان در آخور خودشان بود و کاری به آخور و غذای دیگران نداشتند و همان چیزی را میخوردند که نسل اندر نسل آبا و اجدادشان میخوردند.
تا اینکه یک روز شترمرغ به دلیل بلاتکلیفی ژنتیکیاش تصمیم گرفت بهجای خوردن غذای خودش، مزه آبزیان را هم امتحان کند. وقتی به کنار برکه رسید، اول کمی دودلبود، ولی وقتی یادش آمد که چطور پلیکان و لکلک که نصف هیکل او را هم نداشتند آنقدر راحت ماهی میخورند، دل به دریا زد و سر در برکه فرو کرد و یک ماهی به منقار گرفت.
شترمرغ که گول اسم و هیکلش را خوردهبود، ماهی را به هر ضرب و زوری بود فرو داد. در این هنگام فلامینگو که شاهد این صحنه بود، ناراحت شد که چرا شترمرغ به غذاخوری آنها تجاوز کرده است. برای همین بهقصد گرفتن انتقام به جنگل رفت و شروع کرد به خوردن علفهای جلوی لانه شترمرغ. بزمجه که در آنجا مشغول شیر دادن به تولههایش بود، این صحنه را که دید از عصبانیت شیرش خشک شد و حرصش گرفت و به سمت فلامینگو حمله کرد.
برای جلوگیری از طولانی شدن داستان، خلاصه اینکه همه جنگل بههم ریخت. هر حیوانی به سمت غذاخوری حیوانهای دیگر میرفت تا اینکه حسابی اوضاع، شیر تو شیرشد. در این میان کوالا که شغلش آشپزی بود هم تصمیم گرفت بهجای پخت آش سبزیجات، با تولههای سگ آش بپزد. برای همین چند توله را گیر آورد و داخل دیگش ریخت. (صبر کنید! قرار نیست صحنههای خشن توصیف شود. مترجم) ولی از آنجایی که به دلیل تنبلیاش دمای آب دیگ کم بود، سگها بهجای پخته شدن، خوششان آمد و همانجا مشغول استحمام شدند و قضیه ختم به خیر شد.
و اینگونه بود که جکوزی اختراع و نامش مخفف «جک و جانواران تو حوضی» شد. از آن پس وقتی کسی تصمیم میگیرد به غذای دیگران ناخنک بزند و در غذایش چیزهای بیربط بریزد، از این ضربالمثل «دیگی که واسه ما نمیجوشه سر سگ توش بجوشه» استفاده میکنند. بههمین بیربطی!
در زمانهای قدیم جنگلی بود خوش آب وهوا که اهالیاش به لهجه محلی «جینگیل» صدایش میکردند. در آن دوران در جینگیل همه حیوانات سرشان در آخور خودشان بود و کاری به آخور و غذای دیگران نداشتند و همان چیزی را میخوردند که نسل اندر نسل آبا و اجدادشان میخوردند.
تا اینکه یک روز شترمرغ به دلیل بلاتکلیفی ژنتیکیاش تصمیم گرفت بهجای خوردن غذای خودش، مزه آبزیان را هم امتحان کند. وقتی به کنار برکه رسید، اول کمی دودلبود، ولی وقتی یادش آمد که چطور پلیکان و لکلک که نصف هیکل او را هم نداشتند آنقدر راحت ماهی میخورند، دل به دریا زد و سر در برکه فرو کرد و یک ماهی به منقار گرفت.
شترمرغ که گول اسم و هیکلش را خوردهبود، ماهی را به هر ضرب و زوری بود فرو داد. در این هنگام فلامینگو که شاهد این صحنه بود، ناراحت شد که چرا شترمرغ به غذاخوری آنها تجاوز کرده است. برای همین بهقصد گرفتن انتقام به جنگل رفت و شروع کرد به خوردن علفهای جلوی لانه شترمرغ. بزمجه که در آنجا مشغول شیر دادن به تولههایش بود، این صحنه را که دید از عصبانیت شیرش خشک شد و حرصش گرفت و به سمت فلامینگو حمله کرد.
برای جلوگیری از طولانی شدن داستان، خلاصه اینکه همه جنگل بههم ریخت. هر حیوانی به سمت غذاخوری حیوانهای دیگر میرفت تا اینکه حسابی اوضاع، شیر تو شیرشد. در این میان کوالا که شغلش آشپزی بود هم تصمیم گرفت بهجای پخت آش سبزیجات، با تولههای سگ آش بپزد. برای همین چند توله را گیر آورد و داخل دیگش ریخت. (صبر کنید! قرار نیست صحنههای خشن توصیف شود. مترجم) ولی از آنجایی که به دلیل تنبلیاش دمای آب دیگ کم بود، سگها بهجای پخته شدن، خوششان آمد و همانجا مشغول استحمام شدند و قضیه ختم به خیر شد.
و اینگونه بود که جکوزی اختراع و نامش مخفف «جک و جانواران تو حوضی» شد. از آن پس وقتی کسی تصمیم میگیرد به غذای دیگران ناخنک بزند و در غذایش چیزهای بیربط بریزد، از این ضربالمثل «دیگی که واسه ما نمیجوشه سر سگ توش بجوشه» استفاده میکنند. بههمین بیربطی!
پ
نظر کاربران
دیوانه ها
مختصر و مفید
برترین ها نباید این چیزهای مزخرف را بگذارد
بسیار لوس و بی مزه، وقتم تلف شد
خدا حافظ