طنز؛ خيلي دوس داشتم اما نشد
رييسجمهور در مراسم امروز مجددا تاكيد كرد كه در انتخاب وزراي كابينهاش اصلا تحت فشار نبوده! ايشان بلافاصله بعد از گفتن اين جمله نگاهي زيرچشمي به آقاي رحماني فضلي انداخت. درست شبيه نگاههايي كه پدرم بعد از شنيدن خبرهايي مثل كسب توپ طلا....
احمدرضا كاظمي در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
رييسجمهور در مراسم امروز مجددا تاكيد كرد كه در انتخاب وزراي كابينهاش اصلا تحت فشار نبوده! ايشان بلافاصله بعد از گفتن اين جمله نگاهي زيرچشمي به آقاي رحماني فضلي انداخت. درست شبيه نگاههايي كه پدرم بعد از شنيدن خبرهايي مثل كسب توپ طلا توسط كريستيانو رونالدو، اختراع فلان دستگاه توسط مخترع جوان ايراني، جايزه گرفتن شهاب حسيني در جشنواره فيلم كن، به من ميكند! آقاي روحاني بعد از اين نگاه معنادار كمي مكث كرد و بعد سري به نشانه تاسف تكان داد و دهانش را كمي كج كرد و با چهرهاي غمزده آهي كشيد و توي دلش يك هععععي روووووووزگار غليظ گفت و ادامه داد: «دلم ميخواست سه وزير زن معرفي كنم. حتي گزينههايش را هم انتخاب كرده بودم...»، ايشان بازهم بالافاصله بعد از گفتن اين جمله نگاهي به وزراي يك دست سيبيلدار و كابينه مجمعالذكورش انداخت و جملهاش را اينگونه پايان داد: «كه البته نشد».
رييسجمهور در مراسم امروز مجددا تاكيد كرد كه در انتخاب وزراي كابينهاش اصلا تحت فشار نبوده! ايشان بلافاصله بعد از گفتن اين جمله نگاهي زيرچشمي به آقاي رحماني فضلي انداخت. درست شبيه نگاههايي كه پدرم بعد از شنيدن خبرهايي مثل كسب توپ طلا توسط كريستيانو رونالدو، اختراع فلان دستگاه توسط مخترع جوان ايراني، جايزه گرفتن شهاب حسيني در جشنواره فيلم كن، به من ميكند! آقاي روحاني بعد از اين نگاه معنادار كمي مكث كرد و بعد سري به نشانه تاسف تكان داد و دهانش را كمي كج كرد و با چهرهاي غمزده آهي كشيد و توي دلش يك هععععي روووووووزگار غليظ گفت و ادامه داد: «دلم ميخواست سه وزير زن معرفي كنم. حتي گزينههايش را هم انتخاب كرده بودم...»، ايشان بازهم بالافاصله بعد از گفتن اين جمله نگاهي به وزراي يك دست سيبيلدار و كابينه مجمعالذكورش انداخت و جملهاش را اينگونه پايان داد: «كه البته نشد».
سپس بلافاصله ياد جمله اولش مبني بر اينكه «براي انتخاب وزرا تحت فشار نبودهام» افتاد و ضمن خاراندن پس سرش با حالتي ماستمالیزاسیونوار افزود: «انشاءا... در فرصتهاي بعدي جبران خواهد شد».
يعني دقيقا عين مواقعي بود كه شما داخل يك لباس فروشي ميرويد و خودتان را مشتري پروپاقرص نشان ميدهيد، نيم ساعت جنسها را نگاه ميكنيد، در مورد جنس و قيمتشان سوال ميپرسيد، بعد ۶ دست شلوار و ۱۰ جين پيراهن ميبريد داخل پرو و يكي يكي تست ميكنيد و ۳۰جفت كفش از پشت ويترين و داخل انبار پا ميزنيد، آخرش در جواب «خب چي شده؟ كدووم رو پسنديدين؟»گفتن مغازهدار بيچاره كه چشم اميد داشته بتواند حداقل يك جوراب به شما بفروشد ميگوييد: «حالا دورامونو بزنيم، ايشالا مزاحمتون ميشيم بعدا»، بعد هم كارت مغازه طرف را براي دلخوشياش برميداريد و براي هميشه مغازهاش را ترك ميكنيد، جوري كه شهرزاد هم قباد را اينجوري ترك نكرده!
پ
ارسال نظر