۶۶۵۹۱۰
۱ نظر
۵۰۴۶
۱ نظر
۵۰۴۶
پ

آن زمستانِ ۶۲

چرا رمان اسماعیل فصیح بین آثار ادبیات جنگ مهم است؟

از کسی که در نخستین روزِ جنگ زاده شده باشد و آن هم از قضا زاده اهواز است که محل وقوع ماجرای دو رمانِ شاخص جنگ، «زمستان ۶۲» و «زمین سوخته» است، چه انتظاری می رود در نوشتن پیرامون این دو اثر ادبی؟

هفته نامه صدا - حبیب باوی ساجد*:
(۱) از کسی که در نخستین روزِ جنگ زاده شده باشد و آن هم از قضا زاده اهواز است که محل وقوع ماجرای دو رمانِ شاخص جنگ، «زمستان ۶۲» و «زمین سوخته» است، چه انتظاری می رود در نوشتن پیرامون این دو اثر ادبی؟ و اصلا بحث این است که باید فقط از منظر ادبی به این آثار نگاه شود، یا همگام با موضوع شان (جنگ) می توان از روزنه دیگری به آن نگریست؟
چرا رمان اسماعیل فصیح بین آثار ادبیات جنگ مهم است؟

کوشش این قلم تمرکز بر بخش دوم این آثار و نویسندگان شان خواهد بود، چرا که خوب می دانیم نوشتن از جنگ جانفرساست. چرا که بوده اند و هستند کسانی که خود را قیم جنگ می دانند و به زعم آنها نباید کسانی که با جنگ بیگانه اند، در باب آن بنویسند! چنان که محمود دولت آبادی در حاشیه بزرگداشتش در اهواز، در سال ۱۳۸۳ به نگارنده گفت که در زمان جنگ به اهواز آمده بود که برود در مناطق جنگی و از نزدیک فضا را ببیند و به او اجازه نداده بودند و گفته بود گویا همراه محمود گلابدره ای بوده و اگر درست در خاطرم باشد حالا با گذشت سال ها از جنگ این واقعیت را نباید کتمان کرد که شاخص ترین آثار روایی جنگ، دو رمان از دو نویسنده شاخصی است که به طورِ رایجش در جنگ و با جنگ نبوده اند، اما جدی ترین آثار جنگ را به ارمغان آورده اند.

(۲) نخستین رمانِ جنگ نوشته روانشاد احمد محمود است: «زمین سوخته». رمانی که با اعلام حضورِ آگاهانه نویسنده در بحرانی ترین شرایط، سعی دارد ملموس تر و البته مستقل به جغرافیا، آدم ها و حوادث بنگرد. مشاهداتِ عینی احمد محمود، جدا از به ارمغان آوردنِ رمانِ «زمین سوخته»، داستان های کوتاه دیگری را نیز با موضوع جنگ پدید آورد که در گونه خود قابل تأمل و بررسی اند. داستان هایی که هر یک داشته هایی را نه تنها به حافظه ادبی که به حافظه جمعی انسانِ معاصر افزود.

در همان زمان که عده ای بر نمی تافتند نویسنده ای دگراندیش در باب جنگ بنویسد، بودند نویسندگانی که تلاش می کردند جنگ را دستمایه آثار خود کنند و البته در این بین بسیاری ناموفق بوده اند. برای مثال قصه بلندِ «اسماعیل، اسماعیل» نوشته روانشاد محمود گلابدره ای که در محله لشکرآباد اهواز روایت می شد، یکسره شتابزده و شعارزده بود اما داستانِ کوتاه «توی دشت» نوشته «قاضی ربیحاوی» آبادانی که با گذشت چهار ماه از شروع جنگ در ویژه نامه کانون نویسندگان برای جنگ، چاپ و منتشر شد، و ربیحاوی معتقد است: «احتمالا اولین داستانِ ضد جنگ منتشر شده است»، و بعدها هم داستان «دودِ جنگ» و «حُفره» از ربیحاوی جدی ترین داستان های کوتاه جنگ به شمار می آیند که انسان را ورای صحنه و فضای رایج جنگ دستمایه نوشتن قرار داد.

ربیحاوی از انسان های بی نوا و جنگ زده ای می گفت که رهسپار تهران شده اند و در زیر پل سیدخندان زندگی می کنند که درو تا دور آنها را انسان های لُمپن و فرصت طلبی احاطه کرده اند و به همه چیز جنگ زده های جنوب تجاوز می کنند، (یک بار این داستان ها را برای ربیحاوی از پشت تلفن یادآور شدم، و ربیحاوی با صدای بلند گریه کرد و گفت در آن زمان کار من شده بود نشستن زیرِ پلِ سیدخندان و خیره شدن به انسان های جنگ زده. دوست داشتم خانه بزرگی می داشتم تا همه آنها را پناه بدهم ولی من که جایی نداشتم، پس درباره شان نوشتم).

روانشاد «مسعود میناوی» نویسنده اهوازی هم سال ها بعد رمانِ «لنجِ عبود» را با موضوع جنگ نوشت که تا به امروز چاپ و منتشر نشده است. و البته قصه «خون و عشق، در کناره های کارون». داستان هایی نیز در مجموعه داستان «چشم دوم» نوشته «محمد محمدعلی» به چشم می خورد که تاثیر جنگ را بر مردم طبقه متوسطِ تهران نشان می دهد. مجموعه داستان «پایی برای دویدن» نوشته روانشاد «محمد ایوبی» دزفولی نیز روایت گرِ جنگ و تاثیرش در بستر روابطِ عاطفی خانواده هاست. «داستان های شهر جنگی» و رمانِ «شطرنج با ماشین قیامت» نوشته «حبیب احمدزاده» دیگر نویسنده آبادانی را هم باید به این رویکرد افزود.

با همه این ارزیابی اجمالی از داستان جنگ، اگر قصد آسیب شناسی داشته باشیم، باید اذعان کرد، هنوز هیچ اثر روایی که جنگِ حزبِ بعث و ایران را فراسوی مرزها ببرد، نگاشته نشده است. پرسش این است: چرا؟ شاید یکی از دلایلش این باشد که موضوع جنگ را منحصرا در اختیار یک تفکر قرار داده ایم و باقی حقِ قلم فرسایی در این باب را ندارند. «زمستانِ ۶۲» نوشته «اسماعیل فصیح» را باید از این منظر بررسی کنیم که توانسته است از این انحصار عبور کند، البته آغاز کننده چنین عبوری، در عرصه رمانِ فارسی؛ «احمد محمود» بود با رمانِ «زمین سوخته».
چرا رمان اسماعیل فصیح بین آثار ادبیات جنگ مهم است؟

(۳) رمان «زمستان ۶۲» نوشته روانشاد «اسماعیل فصیح» که یک سال قبل از قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل چاپ و منتشر شده است، جزو با اهمیت ترین رمان های جنگ به شمار می آید. بر این باورم با تعریفِ نخست، درنگی بر این رمان داشته باشیم، یعنی از منظر ادبی و بعد گریزی به اجمال بزنیم به اهواز. در این رمان یکی از ویژگی های رمان «زمستان ۶۲» گزارش دهی دقیق هست (لزوما این گزارش دهی به مثابه ارزش های ادبی روایی نیست و بگذارید در همین چهارچوب گزارش دهی آن را بررسی کنیم و قابلیت هایش را یادآوری کنیم)، به ویژه نویسنده گزارش درخوری می دهد از اهواز که انصافا رعایت انصاف را کرده است (لااقل در بُعد ترکیب جمعیتی). این آن چیزی است که نظرگاه نویسنده را در بی طرفی یاری داده است. اگرچه نویسنده در آغاز رمان صحنه ها و آدم ها را خیالی توصیف کرده است! برعکس بر این باورم که این آدم ها وجود داشته و دارند (مثل شغال راوی که در حقیقت برگرفته از شغلِ اسماعیل فصیح است. یعنی استادِ دانشگاه نفتِ آبادان و دانشکده نفتِ کوت عبدالله و نیز تحصیل اش در آمریکا)، جنگ هم که به عنوان حادثه اصلی رمان، هشت سال سایه گستر این سرزمین بوده است و اگر بیشتر بخواهم واقع گرایی نویسنده را شرح بدهم می توانم با استناد به گزارش دهی درست اش، ادعا کنم که این رمان می تواند در ردیفِ مراجع کتبی جنگ قرار بگیرد.

گزارش ها و اخبار رادیوهای متعدد، آمار شهدا، حملات شهری ایران و عراق و حتی روزنامه «فریاد خوزستان» که راوی از آن عینا نام می برد و این روزنامه وجود داشته است (شاید در این بین منصور فرجام زاده تخیل نویسنده باشد) و اما عجیب این است که همین رمانی که بر مبنای واقع گرایی روایت می شود در توصیف آدم ها از این اصل عدول می کند و به سیرِ منطقی آدم ها و روابط شان خدشه وارد می کند.

اسماعیل فصیح در این رمان روایتِ یک دستی ندارد. برای مثال با گذشت ۱۳۶ صفحه از رمان که با گزارش دهی صرف پیش می رود، ناگهان در فصل ۱۶ با توصیفِ استعاره ای نویسنده مواجه می شویم و تاثیر جنگ بر طبیعت و پرنده ای که می تواند ما به ازا داشته باشد را پیش روی خواننده تصویر می کند. اما خیلی زود فصیح همین نقطه عطف را به شکل و سیاق معمولی بدل می کند و صراحتا اعلام می کند که این پرنده (مرغ عشق) است و شاید شبیه فلانی و فلانی باشد!

راوی در این رمان بی نهایت از تلفن استفاده می کند و نمی دانم اگر تلفن نبود، فصیح چگونه روایت خودش را پیش می برد؟ خاصه که راوی از فرطِ خستگی کلی قرصِ خواب آور هم می خورد، اما می بینیم به خواب نمی رود و تمام مکالمه او و معشوقه دیرین اش تبدیل به مکالمه تلفنی کشدار، آزار دهنده و البته غیر واقعی می شود (چون به شکل واقعی، طبیعی است که آدم بعد از خوردنِ قرص خواب آور به خواب می رود).

(۴) پیش تر نگاشته بودم که اهواز با رمانِ «همسایه ها» برای نخستین بار محورِ جغرافیای ادبی شده بود. از زمان خلقِ رمان «همسایه ها» تا زمانِ «زمستان ۶۲» ربع قرن گذشته است. پس از «همسایه ها» و تا پیش از «زمستان ۶۲» باز هم اهواز محورِ رمان هایی همچون«زمین سوخته» و داستان و قصه های بلند شده بود. در نتیجه «زمستان ۶۲» آغازگر جغرافیای اهواز در ادبیاتِ روایی معاصر فارسی نیست و از این حیث به منابعی همچون «همسایه ها» نیز می توانست ارجاع پیدا کند. ضمن این که خود حادثه جنگ نیز پیش تر توسطِ «احمد محمود» و با محوریت اهواز در رمان «زمین سوخته» روایت شده بود.
چرا رمان اسماعیل فصیح بین آثار ادبیات جنگ مهم است؟

به باورِ نگارنده برخلاف رمانِ «همسایه ها» که شهر بدل به مولفه رمان شده است و نیز شط کارون و پل سفید تعریفی ورای جغرافیا در رمانِ «همسایه ها» یافته بود، در رمانِ «زمستان ۶۲» نگاه به این مقولات «اهواز، شط کارون و پل سفید و یا پل هلالی و پل معلق) کاملا نگاه توریستی است و چنان که باید در بطنِ روایی اثر خوش ننشسته است. جز این که نویسنده در پی جغرافیای جنگی می گشت که در این صورت می شد مثلا آبادان را انتخاب کند. به سخنِ دیگر اگر رمانِ «همسایه ها»، جایی جز اهواز نمی شد روایت شود، رمانِ «زمستان ۶۲» اما می تواند در جغرافیای دیگری نیز روایت شود. در این بین آدرس هایی که نویسنده از درونِ اهواز می دهد (همچون فلکه مجسمه و باغ ملی و یا باغ معین) باز از سنخ نگاه توریستی است. «تنگِ غروبی است خُنَک، اوایلِ دی ماه ۶۲، کنار رودِ کارون در اهواز، و ما دوتا خسته و تنها، گوشه میدانِ شهدا ایستاده ایم - در پایان سفر دراز و تمام روزی از تهران به قم و اراک و بروجرد و خرم آباد و اندیمشک و دستِ آخر اهواز، و من از پیچ جلوی پاسگاه سر جاده قدیم خرمشهر انداخته ام تویِ جادهِ پشت نیوسایت. در تاریکی از خرم کوشک زده ام توی بیست و چهار متری و بالاخره گوشه میدان مجسمه نگاه داشته ام که اسمش شده میدان شهدا» (رمانِ «زمستان ۶۲»، ص ۳).

با این همه بر این باورم، مهم ترین عنصر جغرافیایی اهواز در رمان «زمستان ۶۲»، هتل فجر است. این هتل که در قبل از انقلاب «آستوریا» نام داشت و بعد از انقلاب فجر نام گرفت، عنصرِ مهمی است. در جنگ این هتل تبدیل به بیمارستان شد. همچنین رویدادهای مهمی که در قبل و بعد از انقلاب و تا به امروز در این هتل رخ داده و می دهد، قابلِ توجه است.

راوی در این هتل اقامت می کند و این هتل در واقع می توانست او را مُشرف به جغرافیای داستانی اش (همچون پل هلالی و خیابان بیست و چار متری و شطِ کارون کند). بنابراین در کنار منطق جغرافیایی که از هتل به دیگر نقاطِ اهواز گسترش می یابد، خودِ وجودِ فیزیکی هتل فجر، به رمانِ «زمستان ۶۲» اهمیت جغرافیایی بخشیده که از ورای آن شاید تا حدودی انتخاب اهواز به عنوان جغرافیای روایی توجیه پذیر شود: «حالا باید کشف کرد هتل فجر کجاست؟ احتمالا شاید همین هتل رویال آستوریاباشه زیر پل؟/ همان خنده ساده عربِ خوزستانی، همان صورتِ کم مو... و او هم مرا می شناسد و اسمم هم یادش هست. عزیز بیست سال پیش کارگر پیمانی شرکت در هنرستانِ صنعتی بود، و امروز می گوید او را بازخرید کرده اند و از دار و ندار و پولی که از شرکت گرفته یک تویوتا خریده، نشانم می دهد، و برای آژانس آبرومندانه تاکسی سرویسِ جنوب جنبِ هتل فجر کار می کند - یک تویوتای کارینای شیری رنگ تمیز است با شماره «اهواز» (رمان زمستان ۶۲، ص ۴ و ۶۱).

(۵) اهواز برخلافِ دیگر جغرافیای کشور، علیرغم جغرافیا و بستر اجتماعی و حوادث و رخدادهای تاریخی، چندان مورد توجه سینما قرار نگرفته است، در این میان باید فیلم های جنگی و نیز فیلم های قبل از انقلاب را جداگانه بررسی کرد، نخست این که در سینمای قبل از انقلاب عموما فیلم هایی که در اهواز ساخته می شدند، این جغرافیا را محل عبور و مرور قهرمانانِ آن فیلم ها قرار می دادند و بعد از انقلاب هم باز در سینمای جنگ، جغرافیای اهواز نقش دروازه گذر به جبهه ها را داشته است اما خود اهواز به تنهایی محور فیلم روایی بلند نشده است؛ جز یک نمونه و آن هم فیلم درخشانِ «آن سوی آتش» ساخته کیانوش عیاری که با این فیلم تا به امروز یک بار برای همیشه امکان یافت زادگاهش را محورِ فیلم بلند روایی اش کند.

اگر داریوش مهرجویی موفق به ساختِ فیلمی بر اساسِ رمان «همسایه ها» می شد شاید درخشان ترین فیلمی می شد که اهواز را به تصویر می کشد؛ درخشان از این حیث که ماجرای این رمان در دهه سی می گذشت و تصویر کردن آن دهه مهم اجتماعی - سیاسی کشور در اهواز بی نظیر می شد. با این توضیح قصد دارم به این نکته برسم که رمانِ «زمستان ۶۲» نیز تا مرز ساخته شدن توسط بهمن فرمان آرا پیش رفته بود که گویا هر بار این تلاش به فرجام نمی رسید.

اتفاقا بر این باورم که مناسب ترین کارگردان سینما برای این رمان، بهمن فرمان آراست. راوی رمان و منصور فرجام و شخصیت های دیگر رمان، هم سنخ آدم ها و پایگاه اجتماعی بهمن فرمان آرا هستند. در هر شکل، دو رمان شاخص «همسایه ها» و «زمستان ۶۲» که روایتگر دو برهه متفاوت و ملتهب از یک جغرافیاست، می توانستند جان به تصویر بگیرند که نشد و اهواز همواره از این حیث به گمانم لایه های پنهانی و دیده نشده دارد که هر گاه نویسنده یا فیلمسازی کوشش کند آن لایه ها را عمیقا بشناسد و بشناساند، ناگزیر از موقعیت خواهد بود، چرا که راوی و تصویرگر جغرافیای «انسان و رنج است»، دو مولفه ای که هیچ گاه در هنر و ادبیات کهنه نمی شوند.

تکمله:

رمان «زمستان ۶۲» و نویسنده اش شایسته ستایش اند؛ برای این که اسماعیل فصیح از جان مایه گذاشت تا در زمره آغازگران روایتی باشد که بسیاری در باب آن تا به امروز سکوت کرده اند (آنها از دو طرف موردِ بی مهری قرار گرفتند: نخست از جانبِ عده ای که گمان شان بر این است جنگ فقط در محدوده خودشان به تنهایی است و نباید راوی دیگری، جنگ را روایت کند و دوم از جانب برخی روشنفکران و نویسندگان که نوشتن در باب جنگ را تا به امروز امری مذموم می دانند!) محمود و فصیح نه تنها آغازگرِ جدی رمان جنگ بوده اند، بل کوشش کردند تاثیر جنگ را بر انسان های عادی و به دور از جبهه رودررو به چالش بکشانند؛ چالشی که تا به امروز و با گذشتِ بیش از دو دهه از پایان جنگ، تاوانش را مردمانی می دهند که دیگر راوی ندارند تا روایت کند زخمِ نشسته بر تن و جان شان را.
* مستندساز و داستان نویس
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      من عاشق نوشته هاي مرحوم فصيح هستم. چيزي گرم و دلنشين در سراسر كتاب هاي ايشون حضور داره . من واقعا از خوندن اثارشون لذت بردم . البته رنج و لذت توامان

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج