۷۰۰۴۲۱
۴۲ نظر
۵۰۳۰
۴۲ نظر
۵۰۳۰
پ

ماجرای اسیدپاشی به دختر جوان در شب سال نو

گفت‌وگوی روزنامه «شهروند» با «معصومه جلیل‌پور» که خواستگارش شب ‌سال نو رویش اسید پاشید و با قمه دو انگشتش را قطع کرد را می خوانید.

گفت‌وگوی روزنامه «شهروند» با «معصومه جلیل‌پور» که خواستگارش شب ‌سال نو رویش اسید پاشید و با قمه دو انگشتش را قطع کرد را می خوانید.

٣٠ساعت دیگر اگر می‌گذشت، سال، نو می‌شد.‌ سال ٩٦ اما در ٢٨ اسفند برای «معصومه» کهنه ماند و‌ سال جدید و سال‌های بعد را برای او از بین برد. «معصومه جلیل‌پور»، زن ٢٦ساله تبریزی، از آن روز تا به‌حال در بی‌خبری کامل رسانه‌ها و مسئولان در بیمارستان سینای تبریز بستری است.

اسید، مثل تعدادی دیگر از زنان ایرانی در سال‌های قبل، حالا صورت و نیمی از بدن «معصومه» را سوزانده است. «محمد- ن» مرد جوانی که خواستگار او بود، بعد از آن‌که شنید معصومه نمی‌خواهد با او ازدواج کند، اول با قمه دو انگشت او را برید و بعد نشست روی سینه‌اش و از فاصله نزدیک روی او اسید ریخت.

بعد از اسیدپاشی روی چند زن توسط افراد ناشناس در اصفهان، حالا دوباره یک زن گرفتار اسیدپاشی شده و روزهای سختی را در پیش دارد. او یک‌ماه گذشته را روی تخت بیمارستان گذرانده، صورتش را هنوز ندیده، شب‌ها مدام کابوس آن روز را می‌بیند و از بقیه می‌خواهد که صورتش را به او برگردانند. «معصومه» با حال روحی بسیار بد اما با حوصله پاسخ سوال‌های «شهروند» را داد و گفت که دلش نمی‌آید انسانی را مجازات کند اما هیچ‌گاه «محمد» را نخواهد بخشید. او از روزهایی گفت که وقتی جلوی آینه خودش را می‌دیده، خدا را شکر می‌کرده که چقدر زیبا او را آفریده است. «معصومه» و خانواده‌اش ساکن منطقه «منبع» در تبریزند که جزو مناطق فقیرنشین و تقریبا حاشیه‌ای تبریز است.

برادر «معصومه» هم که یک کارگر ساختمانی است، در گفت‌وگو با «شهروند» ماجرا را کامل تعریف می‌کند و می‌گوید خانواده او توان پرداخت هزینه‌های درمان او را ندارند. آنها ٦ بچه در یک خانواده‌اند که وضع مالی هیچ‌کدامشان خوب نیست و چهارنفرشان ازدواج کرده و از خانه رفته‌اند: «٣٠ساعت به‌ سال تحویل مانده بود که این اتفاق افتاد. ما فهمیده بودیم که آن آقا خلافکار است و معصومه ردش کرده بود. صورت و سینه‌های معصومه، یک طرف گردن، گوش و پشتش کاملا سوخته است. دکترها می‌گویند ١٢‌درصد سوختگی درجه چهارم دارد. چشم‌هایش را در بیمارستان نیکوکاری تبریز عمل کرده و به آنها پیوند قرنیه زده‌اند. چشم‌هایش حالا بسته است و بخیه خورده. دکترها گفته‌اند تا وقتی دست‌هایش را باز نکنیم، معلوم نمی‌شود که بینایی دارد یا نه. البته این را هم گفتند که اگر بینایی‌اش از دست رفته بود، چشم‌هایش را تخلیه می‌کردند.»

او می‌گوید: «مخارج درمان را ما نداریم که بدهیم. بیمه هزینه را نمی‌پردازد؛ من یک مادر پیر دارم و خودم هم کارگر ساختمانی‌ام. برای هر چشمش ٢‌میلیون تومان هزینه عملش شده، یعنی روی هم ٤‌میلیون تومان شده است. گفته‌اند بریزید تا عمل کنیم، ما هم پولی نداشتیم و شناسنامه و کارت ملی مادرم را گرو گذاشتیم و چشم‌هایش را عمل کردیم. بیمارستان سینا هم می‌گوید برای هر شب بستری در بیمارستان سینا، ٨٠٠‌هزار تا یک‌میلیون تومان باید بپردازیم. دکترها می‌گویند باید ٤ تا ٥ماه در بیمارستان بستری باشد. اگر خَیرهایی هستند که می‌خواهند به معصومه کمک کنند، ما از آنها می‌خواهیم برای درمان معصومه به او کمک کنند.» او می‌گوید، «محمد» هر روز از زندان تبریز به او زنگ می‌زند و آنها را تهدید می‌کند: «او می‌گوید من کارهای بزرگتر از این کرده‌ام و کسی نتوانسته کاری بکند. می‌گوید زنی را برده به بیابان و با چاقو سینه‌هایش را بریده است. من تمام مکالمات و تهدیدهای او را ضبط کرده‌ام و قرار است تحویل پلیس دهم.»

چند سالتان است و تحصیلاتتان چیست؟

٢٦سالم است، متولد ‌سال ٧١ و دیپلم دارم.

با محمد از چه زمانی و کجا آشنا شدید؟

ما در اینستاگرام با هم آشنا شدیم. ارتباط خیلی زیادی نیز با هم نداشتیم، چون من سالن آرایشگاه داشتم و از صبح تا شب کار می‌کردم. قبل از این هم یک ازدواج ناموفق داشتم و چون همسرم خلافکار بود از او جدا شدم و دیگر هم قصد ازدواج نداشتم. محمد از اینستاگرام به من گیر داده بود و دست برنمی‌داشت، بعدش چندباری یکدیگر را دیدیم. در دو ماه آخر او ول‌کن نبود، آدرس سالنم را در اینستاگرام گذاشته بودم، او دیده بود و هر روز می‌آمد دم در آرایشگاه.

چه حرف‌هایی می‌زد؟

می‌گفت من خیلی دوستت دارم، خودم می‌آورم و می‌برمت، می‌خواهم با تو ازدواج کنم و این حرف‌ها. بعدش بین حرف‌هایش گفت که پدرش آشپزخانه تهیه موادمخدر دارد و... من هم قبلش به خانواده‌ام گفته بودم که او من را می‌خواهد و دست از سرم برنمی‌دارد.

مدت آشنایی‌تان چندماه شد؟

شش‌ماه بود که به من پیام می‌داد و دو ماه بود که بیشتر همدیگر را می‌دیدیم، آن هم به این دلیل که او ول‌کن نبود. همه از من سوال می‌کردند که او کیست و من هم می‌گفتم خواستگار است و داریم با هم آشنا می‌شویم. بعد او گفت پدرم خلافکار است، ولی من با او کاری ندارم و من هم باور کردم، تا این‌که یک‌ماه پیش به برادرم گفتم این پسر ول‌کن من نیست و می‌خواهد با من ازدواج کند و از او خواستم درباره‌اش تحقیق کنند، اما بعد متوجه شدم که هم‌محله‌ای‌های او گفته‌اند محمد از پدرش بدتر است، از همسرش جدا شده و قبل از آن به او خیانت کرده است. گفتند او زورگیر و خفت‌گیر است. یک‌روز قبل از این اتفاق او آمد دنبالم تا با هم حرف بزنیم.

یعنی دقیقا چه روزی؟

این اتفاق روز ٢٨ اسفند برای من افتاد و روز قبلش یعنی ٢٧اسفند آمد به دیدنم. من همین‌طوری با چادر پایین رفتم، چون نمی‌خواستم با او بیرون بروم. بهش گفتم محمد من نمی‌خواهم و نمی‌توانم با تو ازدواج کنم، چون یک‌بار در زندگی‌ام شکست خورده‌ام و نمی‌توانم این‌طوری ادامه دهم، دست از سرم بردار. همان‌جا به دو زن که فاحشه بودند، زنگ زد و بعدش به من گفت تو فکر کردی زن برای من کم است؟ دوروبرم پر است، اما من تو را دوست دارم و می‌خواهم با تو باشم. من هم گفتم اصلا از این به بعد به رویت هم نگاه نمی‌کنم، تو که الان جلوی من به زن‌های دیگر زنگ می‌زنی، بعد از ازدواج می‌خواهی چه کار کنی. البته این را بهانه آوردم، چون به دلیل خلافکار بودنش او را نمی‌خواستم. بعدش من را برگرداند خانه.

و بیست‌وهشتم اسفند ماجرا از کجا شروع شد؟

آن روز قرار بود با مادرم به بازار برویم. به مادرم گفتم من می‌روم پایین، بعد شما بیا. وقتی رفتم پایین دیدم دم در ایستاده، گفت یک لحظه بیا کارت دارم. من هم گفتم چه کارم داری؟ مگر من نگفتم که دوروبرم نیا و ولم کن، ولی خواهش کرد که بروم و جوابش را بدهم. من رفتم نزدیکتر ولی سوار ماشین نشدم، او در ماشین را باز کرد و از موهایم من را کشید داخل. خانه ما نزدیک بزرگراه پاسداران است، او من را به بزرگراه برد، یک دور هم زد و هی می‌گفت تو هرچی بخوای من همان می‌شوم و تو را به خدا من را ول نکن. من گفتم نه و دست از سرم بردار. بعد کنار بزرگراه ماشین را نگه داشت و یک قمه درآورد، موهایم را گرفت و گفت سرت را می‌برم. من تقلا کردم که قمه را به من نزند و در آخر قمه را زد به دستم و دو انگشتم را برید. من التماس می‌کردم که کاری با من نداشته باش و بعد قمه را انداخت و از زیر صندلی من یک بطری یک لیتری برداشت، صندلی‌ام را خواباند و روی سینه‌ام نشست.

من اول فکر کردم آب است و فکر نمی‌کردم اسید باشد. او همه اسید را روی صورت و بدنم ریخت و با پایش من را بیرون ماشین پرت و فرار کرد. من حدود ٢٠دقیقه کنار اتوبان افتاده بودم و می‌سوختم. همه جایم می‌سوخت تا این‌که مردم کم‌کم جمع شدند و آب رویم ریختند. بعد هم به اورژانس زنگ زدند و من را به بیمارستان بردند. چشم‌هایم خیلی تار می‌دید و بدنم می‌سوخت. الان هم قیافه‌ام را کلا از دست داده‌ام. (گریه) مدام یاد این می‌افتم که اسید لباس‌هایم را سوزانده بود و من لخت کنار خیابان افتاده بودم، آبرویم رفت. همه جمع شده بودند و از من فیلم می‌گرفتند.

آن موقع که با او آشنا شده بودید، حس خودتان چطور بود؟ دوستش داشتید؟

او من را خیلی دوست داشت، ولی چون یک‌بار در زندگی‌ام شکست خورده بودم، نمی‌توانستم به هرکسی اعتماد کنم. چون او خیلی بهم محبت می‌کرد، بهش عادت کرده بودم، اما نه این‌طور که اگر نباشد بمیرم یا خیلی دوستش داشته باشم. او ول‌کن من نبود و مدام هم تهدیدم می‌کرد؛ مثلا من به شوخی به او می‌گفتم یک‌روز با تو نباشم چه کار می‌کنی و او هم می‌گفت بلایی سرت می‌آورم که هیچ‌کس به رویت نگاه هم نکند. من فکر می‌کردم شوخی می‌کند.

اصلا فکرش را هم نمی‌کردید که منظورش اسید باشد؟

اصلا فکرم هم به آن سمت نمی‌رفت، چون بعدش مدام می‌گفت من حاضرم بمیرم، ولی به پای تو سنگ هم نخورد. با این حرف‌هایی که می‌زد انتظارش را نداشتم که این کار را بکند.

از ماجرای دستگیری محمد خبری دارید؟

آن‌طور که اطلاع دارم الان در زندان تبریز است.

بله. آن روز که آمده بود بیمارستان و داد زده بود که می‌خواهم معصومه را بکشم و نمی‌خواهم زنده بماند، فرار کرده بود. قبلش هم زنگ زده بود به مادرم و گفته بود دخترت را کشتم، بروید پیدایش کنید. مادر من فشارخون و دیابت دارد و کم مانده بود سکته کند. بعدش آنها من را پیدا کردند. تا یکی دو روز بعدش او به برادرم زنگ می‌زد و تهدید می‌کرد، می‌گفت همه‌تان را می‌کشم تا این‌که خطش را ردیابی و دستگیرش کردند.

حستان الان نسبت به محمد چطور است؟ دلتان می‌خواهد مجازاتش کنید یا او را ببخشید؟

من آدمم، هیچ‌وقت آزارم به یک مورچه هم نرسیده است، هیچ‌وقت دلم نمی‌آید کسی را اذیت کنم. نمی‌توانم کسی را که سالم است و جان در بدن دارد، مجازات کنم. من فقط می‌خواهم با او قانونی برخورد شود، می‌خواهم عدالت
اجرا شود.

خب قانون می‌گوید که او باید قصاص شود، یعنی کاری را که او با شما کرده، شما هم با او بکنید. این کار را انجام می‌دهید؟

نمی‌دانم، من الان به این فکر نمی‌کنم. هرشب کابوس و آن صحنه را در خواب می‌بینم و بیدار می‌شوم. چشم‌هایم را عمل کرده‌اند و فعلا نمی‌بینم. صورت، بدن و دست‌هایم نابود شده است. هنوز به این فکر نکرده‌ام که می‌توانم مثلا به صورت او اسید بپاشم یا نه.

الان چه حسی به او دارید؟ از او عصبانی یا متنفر هستید یا هنوز این را هم نمی‌دانید؟

خب این مسلم است که نمی‌توانم او را ببخشم، قطعا نمی‌بخشم. بخشیدن من چه فایده‌ای دارد؟ چی را به من برمی‌گرداند؟ شما بیایید من را ببینید، هر روز من را می‌برند پوست از سروصورتم می‌کَنند و کلی درد می‌کشم. چی را می‌خواهد به من برگرداند؟

خواهرتان می‌گفتند قبل از این‌که این اتفاق برایتان بیفتد از صورتتان خیلی راضی بودید و حس خوبی به قیافه‌تان داشتید.

بله. عکس‌های قبل از اسیدپاشی را ببینید، من از صورتم راضی بودم، الان نه از موهای بلندم و نه پوست سروصورتم چیزی نمانده. قبل از این اتفاق خودم را در آینه نگاه می‌کردم و به خدا می‌گفتم شکرت که من آن‌قدر صورت قشنگی دارم.

تابه‌حال درباره وضع زنان دیگری که تا‌به‌حال به صورتشان اسیدپاشی شده، شنیده‌اید یا عکس‌هایشان را دیده‌اید؟

بله شنیده بودم که به چند زن در اصفهان اسیدپاشی شده ولی انتظار نداشتم که این بلا سر من بیاید. اگر از همه درباره من بپرسید به شما می‌گویند، من در لاک خودم بودم؛ صبح به سالن آرایشگاه می‌رفتم و شب برمی‌گشتم. با خانواده‌ام بودم. اصلا نه دوست‌باز بودم که با آنها بیرون بروم و نه چیز دیگری. من گناهی نکرده بودم که این بلا سرم بیاید، نمی‌دانم دارم تاوان چه چیزی را پس می‌دهم.

از وقتی که این اتفاق افتاده از مسئولان محلی یا از تهران کسی به دیدنتان آمده است؟

نه فقط یک‌بار از نیروی انتظامی به‌خاطر پرونده‌ام آمدند، دیگر نه برای احوالپرسی و نه هیچ‌چیز دیگری کسی به دیدنم نیامده است.

از مسئولان دولتی یا قضائی درخواستی دارید؟

من فقط می‌خواهم عدالت اجرا ‌شود. من صورتم را می‌خواهم، می‌خواهم که صورتم را به من برگردانند. من نمی‌توانم اینطوری زندگی کنم. اگر من را ببینید می‌فهمید چه می‌گویم. می‌خواهم به وضعیتم رسیدگی کنند. این آقا هنوز زنگ می‌زند و تهدید می‌کند، می‌گوید من پول دارم و خانواده‌ام آشنا و پول دارند و فلان و بهمان می‌کنیم؛ ولی ما آنطوری نیستیم، ما یک خانواده ساده و معمولی هستیم. برادرم کارگر ساده است و من هم سالن آرایشگاه دارم که خرجمان را از آن درمی‌آوردیم. خانه‌مان کوچک و اجاره‌ای است. اگر عدالتی است باید برای من اجرا شود. هر روز گریه می‌کنم و دکترها آرامبخش می‌زنند. می‌گویند افسرده شده‌ام. هر دو روز یک‌بار من را به اتاق عمل می‌برند و پوستم را می‌سابند. پدرم درآمده است، هر روز می‌میرم و زنده می‌شوم. مادرم هر روز آب می‌شود.

پدرتان فوت کرده است؟

بله ٩‌سال پیش فوت کرد.

موقع ازدواج اولت چندسالت بود؟

١٦ساله بودم.

چرا آن‌قدر زود ازدواج کردید؟

اجباری بود. او دوست سربازی برادرم بود، بعد از این‌که پدرم فوت کرد به خانه‌مان رفت‌وآمد داشت و خواستگاری کرد. من رد کردم ولی چون برادرم اصرار کرد ازدواج کردیم. آنها نگذاشتند نامزد بمانیم، بعد از عقدمان رفته بودم خانه خواهرش که نگذاشتند به خانه برگردم. دیگر چندماه با او زندگی کردم تا این‌که فهمیدم خلافکار است و از او جدا شدم. او را هم دستگیر کردند و ١٢‌سال زندانی به او دادند.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • صحرا

      اینم سرانجام آشنایی در شبکه های مجازی... از مدیر محترم برترین ها تقاضا دارم اگر امکانش هست شماره حساب بدید کمکش کنیم

    • بدون نام

      اسید پاش ها رو اعدام کنید تا عبرت دیگران گردد

      پاسخ ها

      • بدون نام

        اعدام کم هستش براش،میمیره راحت میشه

    • arvin

      هر چ زودتر باید اعدامش کنن اون کثافتو ،خااک تو سر اونایی ک بجای کمک کردن کنار بزرگراه از این بدبخت ک لخت بوده فیلم گرفتن و اگه بخوان پخشش کنن از خوک کثیف ترن

      پاسخ ها

      • بدون نام

        عزیز این بد بخت که لخت بوده یه تکه گوشت سوخته بوده نمیدونم چه دلی آدم باید داشته باشه که از همچین صحنه ای فیلم بگیره یا کسی دل دیدن همچین صحنه ای رو داشته باشه
        خدا انشالله نابود کنه مردهایی مثل این خوک کثیف رو

    • ايران

      اين سگ بيمار را اعدام كنيد .

    • بدون نام

      خودت کردی حالاهم جرمشوبکش هرچند عبرت نمیشه ولی جونا فعلاگوشششون به این حرفا بدهکارنیست حرف حرف خودشونه عاقبتشش هم همینه شایدم بدتر

      پاسخ ها

      • بدون نام

        جاهل

    • بدون نام

      .... نباید پای حیو ان به زندان برسد مرتیکه مفت خور لجن این خانم هم مقصر است وقتی شر وع میکنند عواقب رو در نطر نمیگیرند این هم مقصر است پرو میکنند وگستاخ این هم شد دوستی

    • گل یخ

      خدالعنتش کنه، خدامرگش بده،وحشی،چه رویی هم داره بازم داره تهدید میکنه،خانمهاتوروخدابه هیچکس اعتماد نکنید جامعه بدجوربیماره هرلحظه امکان داره چوپ صداقت واعتمادتو بخوری.تنهابودن شرف داره به زندگی یادوستی باهمچین حیوونی.

      پاسخ ها

      • بدون نام

        الان نمیگی وقتی نمیخوادت بذار برو عشق و رو گدایی نمی کنن به زور میخوای زنت بشه کو گوش شنوا
        این حرفا فقط برای زمانی هست که مخاطب تون یه زن باشه
        این جور جاها بازم هم مخاطب میشه خانم ها ال خانم ها بل ههههه

    • بدون نام

      همش حماقت ۰ نادانی و ۰۰۰۰۰ خدا لعنتش کند چنین حیوانی را ۰۰۰۰۰۰۰۰بله

    • مینا

      چقدر تلخ و دردناک...........اونم در دردناکترین شرایط ممکن و مردم در حال فیلمبرداری..........خدایا پناه بر تو که گاهی فکر می کنم بیخود نبوده که شیطان حاضر به سجده نشده.......................انسانی که حیوان بهش شرف داره............فقر روانی تو این مملکت کم نیست.................معلوم نیست امثال محمد چطور بزرگ میشن که چیزی از ذات پاکشون در رونشون باقی نمیمونه........

    • شیدا

      الهی بمیری ...آدم دیگه می‌ترسه بگه ن بعضیا مث کنه میمونن آغا نمیــــــــــــــخواد

    • ناشناس

      خدایا به این خونواده ها یه کم عقل و شعور بده، که اولا دختر بچه رو شوهر ندن، دوما انقدر این پسراشونو یاغی و خشن بار نیارن، و سوما کاش کاش و هزاران بار کاش آمنه قصاص کرده بود··· معصومه جان بنیرم برا اون همه خوشکلیت، عکستو تو تلگرام دیدم· خاهشا نگو که ازارم به مورچه نمیرسه و ازش متنفر نیستم و چه و چه، توروخدا این وحشی رو قصاص کن، آخر عاقبت تو هم مثل آمنه و سهیلا و ··· میشه متاسفانه

    • مریم

      دوست عزیز همه تقصیرها روگردن شبکه مجازی نیندازیم، حالا مثلا اگه این آقا از طریق فرستادن مادر یا فامیلش به خواستگاری این خانم یا کس دیگه ای میخواست ازدواج کنه چیزی عوض میشد؟این افراد در جامعه حضور دارند ومتاسفانه تا وقتی قتل و تجاوز نکنه کسی کاری انجام نمیده

      پاسخ ها

      • بدون نام

        به نظر میاد یه نوع رابطه احساسی و یا بهتر بگم دوستی بوده، با خواستگار که شش ماه آشنا نمیشند، یا جواب بله میدن صیغه محرمیت میخونند یا جواب رد میدهند. اینا ظاهرا حالت دوستی داشته رابطه شون

      • بدون نام

        با خواستگار که 6 ماه آشنا نمیشن؟؟؟؟ نکنه شما یه هفته ای آشنا میشید و همو میشناسید؟ دلت خوشه 6 ماه که سهله من با همسرم7 سال آشنا بودم (شما اسمشو بذار دوستی) تازه بعد ازدواج بازم متوجه شدم درست نشناختمش. مخصوصا وقتی پای خانواده ها باز میشه به روابط دو نفر.

    • علی

      خداوکیلی اون کثافت عوضی را اعدام کنید یا ادرسشو بدین تا خودم بهحسابش برسم

    • علی

      اون مرتیکه غلط کرده بااون خانواد بی همه کسش اگه توشهر تبریز بودم خداوکیلی میکشتمش

      پاسخ ها

      • شیدا

        اِوا نه توروخدا اگ توبری می‌ترسه گناه داره!

    • اخسان بابایی

      واقعا این چه کاریه....خواهش می کنیم این اسیده لعنتی و از تویه شهرها جمع کنین و تحویله نیرویه انتظامی دهید هر کی خواست و لازم داشت بره از نیرویه انتظامی بگیره....خدا لعنت کنه اینجور آدمارو...بی پدر مادر روانی ....

    • بدون نام

      روی سخن با شماست برترین! شخصا نخواستم اخبار رو از سایت شما دنبال کنم چرا که هدف دار ویا حداقل دلسوزانه تیتر نمیزنید! درمجموع گفتم .اگر این دخترم کمک میخواد گزارش تهیه کنید وفقط کپی نکنید خبر را! ضمنا باید اون پلید و شیطان باید خودش درس عبرت بشه تادیگران چنین صحنه یی رقم نزنند!

    • بینام.

      کنترل خشم و جرم درجامعه به عهده مسئولین محترم هست و فقط میتونم بگم متاسفم برای این دختر ارزوی سلامتی وصبراز خدا میخوام.قبلا رسول میگفت گیج شدم ! حالا متوجه میشم! فوری قضاوت نکنیم انسانها بلکه واجبتر محکوم کردن کار حیوانی امثال این پسر کثیف هست!!!!؟

    • بدون نام

      تو فضای مجازی فیلم دختره را گذاشتن و یه نفر داره از مردم کمک میطلبه . اسید پاش هم از زندان تهدید میکنه.
      آیا اقتدار نیروی انتظامی ایجاب میکنه که یه شخص خلافکار برای دیگران خط و نشان بکشه
      آیا اگه بجای این دختره یه فرد بسیجی یا انتظامی بود بازم این شخص بیمار و روانی میتوانست نفس بکشد و تهدید کند

    • بدون نام

      واقعا متاسفم برای اینکه مثل مدی درآمده در مملکت ما که اگر کسی به خواستگارش جواب رد بدهد باید اسید به صورتش پاشیده شود آیا یک انسان حق ندارد برای سرنوشتش خودش تصمیم بگیرد مگر انسان مختار نیست آخه بیشعور کسی که در شانزده سالگی بزور ازدواجش داده اندوبعد خلافکاربوده وبقولا توزردازآب درآمده چطورمیتوانسته یک ریسک بزرگی کند ودوباره باکسی که از سو پیشینه اش باخبربوده ازدواج کند به نظر من باید قصاص شود حتی اگر آن زن خودش دل نداشته باشد باید خود دولت این کاررا بکند تادیگر کسی به خودش جرات این کار غیرانسانی رابکند نداشته باشد حقیقتا ما نگران آینده ی دخترانمان هستیم

    • بدون نام

      مرد های کثیف و وحشی اینها هیچ منطقی نداری جز زور گفتن

    • محمدعلی عباسی کوهدشت

      نه اول اعدام کاملا اشتباهه اول حق این زنه که باید یه لیتر روسر وصورتش اسید بپاشه تا دردی را که این زن کشیده تحمل کنه بعد دولت برای درس عبرت بقیه اعدام کنه اگه اسید پاشای گذشته مجازات میشدن غیر از زندان این اسید پاشی هم تموم میشد این جانور بجای بخشش تهدید هم میکنه زنده ماندن این سگ صفتها ظلم به مردمه حیف ازاین اکسیژن که این سگ مصرف میکنه اول شکنجه دوم اسید بعد اعدام خدائیش باز هم حکم سبکی برای این حیوانه

      پاسخ ها

      • بدون نام

        تو رو خدا به حیوان نجیب و نازنینی مثل سگ توهین نکنید
        می دونم که از عصبانیت یه مثالی زدید ولی یه موی سگ در برابر چنین روان پریش هایی به دنیا ارزش داره

    • علی

      من خودم تبریزی هستم این محله ای که این خانم اونجا زندگی میکنه واسه خودش یه ایالتیه و هر روز اونجا اتفاقهای عجیبی می افته و مثل هالیوود میمونه و اکثرا از دهات اطراف تبریز اومدند و غیر قانونی ساخت و ساز کردند اکثر خلافکار های شهر اونجا هستند به نظرم پسره صد در صد شیشه ای بود و وقتی این کار رو کرده لول کشیده بود خود خانمه هم بی تقصیر نیست اکثر دوستی هایی که از طریق فضای مجازی شروع میشه آخر و عاقبت خوبی ندارند

      پاسخ ها

      • بدون نام

        خدارو شکر که هالیوودی ها نمیخونن مطلب شما رو وگرنه خدا
        می دونه چه عکس العملی داشتن

    • گل یخ

      خطاب به بی نامی که جواب کامنت منوداده
      من هیچوقت نظرمو اونجوری که شمابرداشت کردی نمیزارم واگرم حرفی زدم بخاطرمطلبی که توسایت نوشته شده ومن فقط دراون موردنظردادم وگفتم ادم باید واسه خودش ارزش قائل بشه.اگه قرارباشه نظرمو واسه دفاع ازکسی بنویسم اززن مینویسم چون خودم یه خانمم، زندگی منو یه مردنابودکرد به حدی که دیگه توان بلد شدن وشروع دوباره روندارم ولی این کارونمیکنم چون فقط بایه نفرطرف بودم نه باهمه مردها.نه همه زنها مثل هم هستن نه همه مردها.

    • منوچهر

      مثل اینکه اسید پاچی یواش یواش داره تو ایران رسم میشه با با این بی ناموسها را با اسیداعدام شان کنید اینقدر روشان اسید بریزین تا به درک واصل شوند تا درس عبرتی بشه برای بقیه......... یعنی چی که یک انسان و تا اخر عمر بد قیافه میکنند

    • ناشناس

      گل یخ از خیلی وقت هست که تو برترین نظر میذاره من شاهدم ولی قبلا نظراتی مثل اقامهدی گلپا، اقارسول، گندم و خانم ....نظرات خوبی میدادن واستفاده میکردیم.پیشنهاد من اینه فقط نظر بدید وتوهین یا برداشت اشتباه نداشته باشیم! شاید در بین نظر دهندگان استاد ویا جامعه شناس باشه که برا مون توضیح بدن ممنون میشم.

    • ناشناس

      اقا اقا اقا !!!! دیگه بعضی ها شورشو در اوردن ! چرا به همه مردها توهین میکنید ! خوبه منم بگم دختر اوس محمود نقاش !!! نگو نگی بس کن !!!! اومدی مرد ستیزی !

    • بدون نام

      فقط باید یک بار یک از این افرادی که مورد اشید پاشی قرار میگیرند قصاص بشن تا درس عبرتی بشه واسه کسایی که میخوان اینکاروانجام بدن
      بزرگترین خیانت ودر حق زنهای ایران آمنه کرد که بخشید و قصاص نکرد تقریبا جزو اولین ها بود که اسیدپاشیدن و سروصدای زیادی کرد

    • بدون نام

      وای بر ما که تو قرن 21 هنوز رفتارهای بدوی و وحشیانه رو باید شاهد باشیم
      دولت هم که وظیفه شو نمیدونه... چه به لحاظ پیشگیری و کارهای زیربنایی برای آموزش و مراقبت از کیان خانواده و ، و حمایت از خانواده های بالقوه دچار بحران ؛ و چه از نظر برخورد قاطع با مجرمانی ازین دست که حتی از زندان تهدید می کنن

    • علی

      متاسفم عاقبت آشنایی در خیابان و فضای مجازی ، بدور از عقلانیت و غلبه شهوت بر عقلانیت امید است باعث عبرت همه گردد.

      پاسخ ها

      • جمشید

        چه ربطی به فضای مجازی. یا دوس شدن تو خیابون داره.من الان برم تو خیابون و جلوی یه خانومی رو بگیرم و بگم دوسش دارم بعد ایشون بگه من دوست ندارم باید اسید بپاشم تو صورتش.خب مرده مشکل داره دیگه.هم خلافکاره و هم عقده ای.البته با توجه به این متن.وگرنه اصل ماجرا رو خدا داند

    • سالار

      این خانم باید صبر میکرد تا مادرش میومد و با اون پسره صحبت میکرد نه اینکه بخاطر یه لحظه تصمیم بیجا و نادرست باعث بشه اینجوری زندگیش به فنا بره
      این پسر هم با این کارش وحشیگریش را به بهترین شکل نمایش داده و قوه قضاییه باید زود به این پرونده رسیدگی کنه

    • Amir_Sport

      نتیجہ دوتا احمق این میشہ

    • بدون نام

      اشکم دراومداون خوک کثیف رااعدام کنید

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج