جاباما
۷۱۹۱۱۱
۶۹ نظر
۵۰۰۸
۶۹ نظر
۵۰۰۸
پ

زن جوان: همسر دومم مرا به ایدز مبتلا کرد!

زن ۲۸ ساله بارداری که دست دختر کوچکی را در دستانش می فشرد، مقابل مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شهرک ناجای مشهد نشست.

روزنامه خراسان نوشت: زن ۲۸ ساله بارداری که دست دختر کوچکی را در دستانش می فشرد، مقابل مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شهرک ناجای مشهد نشست.

او گفت: سال ها قبل زمانی که ۱۴ سال بیشتر نداشتم با دختری هم سن و سال خودم دوست شدم. خانواده او تبعه خارجی بودند و به صورت غیرمجاز در ایران زندگی می‌کردند البته آن زمان من معنای این کلمات را نمی‌فهمیدم و «اکرم» را بهترین دوستم می دانستم، به همین دلیل مدام به منزل آن ها می رفتم تا با یکدیگر بازی کنیم. پد رو مادرم نیز چیزی به من نمی گفتند و در واقع کاری به کارم نداشتند چرا که آن ها نیز درگیر مشکلات و اختلافات خانوادگی خودشان بودند.

دوستی من و اکرم ادامه داشت تا آن که آن روز شوم فرا رسید، من مثل همیشه به بهانه درس خواندن به منزل دوستم رفتم اما آن روز فقط برادر اکرم در منزلشان بود. برای دقایقی منتظر دوستم ماندم ولی همه این ها یک نقشه شوم بود تا اکرم مرا به دام برادرش بیندازد چرا که «جمال» بارها به من ابراز علاقه کرده بود ولی من توجهی به او نداشتم.

آن روز هیچ راه گریزی برایم باقی نمانده بود و زمانی به خود آمدم که دیگر همه هستی‌ام را از دست داده بودم. بعد از این ماجرا جمال مرا تهدید کرد اگر این موضوع را فاش کنم مرا خواهد کشت! در آن سن وسال وقتی این حرف ها را شنیدم خیلی ترسیدم. اشک هایم را پاک کردم تا کسی پی به این راز پنهان نبرد. با این حال، جمال مرا مجبور کرد تا به روابط پنهانی ام با او ادامه بدهم. از ترس این که مبادا ماجرای رابطه ام با جمال فاش شود، به خواسته های شوم او تن می دادم تا این که فهمیدم باردار شده ام! وحشت سراپای وجودم را فرا گرفته بود و نمی توانستم تصمیم درستی بگیرم، از سویی هم می ترسیدم ماجرا را برای پدر و مادرم بازگو کنم چرا که هیچ وقت در کنار آن ها احساس راحتی نمی کردم وخانواده‌ام نیز آن قدر به من نزدیک نبودند تا مشکلاتم را با آن ها درمیان بگذارم.

با همان افکار کودکانه سعی کردم کسی از اعضای خانواده‌ام متوجه تغییر وضعیت ظاهری من نشود. مادرم نیز اهمیتی به من نمی داد و درگیر مشکلات خودش بود. درحالی که چندین ماه ماجرای بارداری ام را پنهان کرده بودم خانواده جمال از موضوع مطلع شدند. این گونه بود که گریه کنان به مادر جمال التماس کردم مرا از این وضعیت نجات بدهد. خلاصه، زمان سپری شد و مادر جمال مرا به طور پنهانی به منزل یک مامای خانگی برد و من در حالی که مرگ را مقابل چشمانم می دیدم، بالاخره نوزادم را به دنیا آوردم و او را به مادر جمال سپردم.اگرچه باز هم خانواده‌ام چیزی از این ماجرا نفهمیدند و من فقط از شدت درد و ناراحتی زار می زدم و گریه می کردم اما نمی دانستم آینده و سرنوشتم چه خواهد شد.

دیگر چاره ای نداشتم جز آن که خانواده جمال را تهدید کنم تا تکلیفم را زودتر مشخص کنند. این گونه بود که مادر جمال با طرح یک نقشه حساب شده از من خواست به منزل بازگردم تا آن ها به طور رسمی از من خواستگاری کنند. وقتی زمزمه خواستگاری از من به گوش پدرم رسید، او از همان ابتدا مخالفت کرد اما در نهایت و با وساطت مادرم اجازه داد آن ها برای ساعتی به منزلمان بیایند. آن شب جمال و مادرش درحالی که نوزادی را در آغوش داشت به خواستگاری ام آمدند. جمال چنین وانمود کرد که به تازگی همسرش را طلاق داده و با نوزاد کوچکش زندگی می کند!

پدرم با شنیدن این حرف ها چهره اش سرخ شد و به خانواده جمال پاسخ منفی داد. او که نمی دانست در پس این ماجرای ساختگی خواستگاری ، سرنوشت شوم دخترش پنهان است مرا نصیحت کرد و گفت: دخترم ازدواج با تبعه خارجی علاوه بر آن که غیرقانونی است، تبعات وحشتناکی نیز دارد یعنی حتی نمی توانی برای فرزندانت شناسنامه بگیری و با مشکلات اجتماعی زیادی روبه رو خواهی شد و...

اگرچه تازه با نصیحت های پدرم متوجه شدم که چگونه خودم را به مرداب فلاکت و بدبختی انداخته ام اما هیچ راه دیگری جز ازدواج با جمال نداشتم چرا که نمی توانستم چشمان بی گناه پسر کوچکم را فراموش کنم. این گونه بود که برای ازدواج با جمال پافشاری کردم و خانواده ام را در تنگناهایی قرار دادم که چاره ای جز موافقت با این ازدواج پیدا نکردند. مدتی بعد و در یک مراسم صوری در حالی من و جمال ازدواج کردیم که پدرم مرا طرد کرد و دیگر هرگز به خانه اش راه نداد.

چند ماه بیشتر از زندگی من در کنار خانواده جمال نمی گذشت که تازه پی به نصیحت های پدرم بردم. آن ها هیچ سنخیت و تناسبی با خانواده ما نداشتند حتی برخی از مسائل اجتماعی و آداب و رسوم خاص آن ها مرا آزار می داد، از سوی دیگر جمال با هر بهانه ای مرا کتک می زد و مادرش نیز با طرفداری از او مرا به سکوت وادار می کرد. آن ها معتقد بودند مرد هر اندازه زن را کتک بزند، زن نباید کلمه ای اعتراض آمیز بر زبان جاری کند. خلاصه این که بعد از شش سال از این ماجرا، دیگر نتوانستم زندگی وحشتناک در کنار خانواده جمال را تحمل کنم. به ناچار دست پسرم را گرفتم و دوباره به آغوش خانواده ام پناه بردم. پدرم اگرچه دل خوشی از من نداشت اما باز هم مرا پذیرفت.

این در حالی بود که اختلافات پدر و مادرم نیز هر روز شدت بیشتری می گرفت تا جایی که کارشان مانند من به طلاق کشید. در این شرایط بود که من اشتباه بزرگ دیگری را در زندگی مرتکب شدم چرا که باز هم نمی توانستم با پدر و مادرم درد دل کنم و در یک خلاء عاطفی قرار گرفته بودم. در همین روزها با جوان تحصیل کرده ای آشنا شدم و برای فرار از تنهایی به پیشنهاد ازدواج موقت او تن دادم.

باز هم در حالی موضوع ازدواج مجدد با سعید را از خانواده ام پنهان می کردم که سعید نیز اصرار داشت خانواده اش از ازدواج او مطلع نشوند. او برایم اتاقی را در یکی از مناطق شهر اجاره کرد و من به همراه پسرم در آن جا ساکن شدیم. این در حالی بود که مادرم نیز بعد از طلاق از پدرم با مرد دیگری ازدواج کرده و به دنبال زندگی خودش رفته بود. از سوی دیگر سعید وضعیت مالی مناسبی داشت و برخی امکانات را برایم فراهم می کرد. او در یکی از درمانگاه های مشهد مشغول کار بود و برخی شب ها را به منزل من می آمد. مدتی بعد وقتی سعید از بارداری ام با خبر شد، به شدت برآشفت و اصرار کرد جنینم را سقط کنم .

اگرچه من راضی به این کار نبودم اما برای آن که سعید را از دست ندهم، مجبور شدم به خواسته اش تن دهم. او داروهایی را تهیه کرد و من به طور وحشتناکی فرزندم را سقط کردم.مدتی از این ماجرا نگذشته بود که دوباره فهمیدم باردار شده ام اما این بار برای چندماه موضوع را از سعید پنهان کردم تا دوباره مرا وادار به سقط جنین نکند. در حالی که مدت زیادی تا به دنیا آمدن فرزندم نمانده بود، روزی هنگام جست و جو در فایل های لپ تاپ همسرم متوجه ماجرایی شدم که دنیا روی سرم خراب شد. سعید به جز من با ۷۰ زن دیگر ارتباط داشت!

آن روز وقتی از سرکار به منزلم بازگشت، با او به مشاجره پرداختم ولی او همه چیز را انکار کرد. با وجود این، در حالی که روابط ما به شدت سرد و بی روح شده بود دخترم به دنیا آمد ولی سعید دیگر کمتر به خانه من می آمد و آن عشق و علاقه سابق رنگ باخته بود. یک سال از این ماجرا گذشته بود که روزی باز هم علایم بارداری را احساس کردم، این بار آزمایش های پزشکی نشان داد فرزندانم دوقلو هستند اما این آزمایش ها ماجرای فاجعه آمیز دیگری را فاش کرد.

پزشکان بعد از انجام معاینات و آزمایش های تخصصی اعلام کردند که من به بیماری «اچ تی ال وی وان» (HTLV۱) مبتلا شده ام. آزمایش ها نشان داد دختر یک ساله ام نیز همین بیماری را دارد و احتمالا فرزندان دوقلویم نیز مبتلا هستند. آن جا بود که گریه کنان با همسرم تماس گرفتم و فهمیدم که من از طریق سعید به این بیماری مبتلا شده ام. با وجود این، سعید نه تنها حاضر نیست دوقلوها را سقط کنم بلکه اعتراف کرد که همه خانواده اش نیز درگیر این بیماری هستند اما دردآورتر از همه این ماجراها، آن است که همسرم از یک هفته قبل مرا در این شرایط از منزلش بیرون انداخت و با بیان این که فقط به خاطر سرگرمی با من ازدواج کرده است، می‌گوید دیگر حاضر نیست به زندگی با من ادامه بدهد!

در این اوضاع و احوال که پدرم در استان دیگری زندگی می کند و مرا ترک کرده است حیران و سرگردان مانده ام و به همین خاطر به دایره مشاوره کلانتری پناه آورده ام. می گویند این بیماری فقط شبیه ایدز است ولی کشنده نیست اما من از این موضوع وحشت دارم.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
درآمد ماهیانه 5-20 میلیون از توی خونه با موبایل

آموزش رایگان کسب درآمد 5-20 میلیون ماهیانه از خونه و فقط با یه موبایل ساده رو در یک وبینار رایگان آموزشی یاد بگیر

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • شش ساله شمال

      بازم مشهد.ای باباچه خبره.

      پاسخ ها

      • مهران

        چه ربطی به شهر داره

        یعنی خاک به سر پدر بی عرضه اش دخترش حامله شده زایمان کرده اما پدر مادر خودش نفهمیدن
        تازه بعدا اومده نصیحت کرده ازدواج نکن با افغانیا

      • مشهدي

        از كانال آب تهرانپارس چه خبر

      • بدون نام

        من که چیزی متوجه نشدم، لطف کن کوتاه، مختصر، بگو، چطوری و در کجا مبتلا شده آید، ایدز بعد از 15سال مشخص میشه، شاید مرض دیگری باشه،

      • بدون نام

        من حرف های این دختر رو در مورد تجاوز باور نمیکنم با اون پسر رابطه داشته و خودخواسته زنش شده حداقل اون پسره عقدش کرده بوده
        این خانواده های از هم پاشیده راهی غیر از این هم ندارن سخته دختری تو همچین خانواده ای پاک بمونه و زندگی خوبی نصیبش بشه

    • بدون نام

      کسانی که از افاغنه حمایت می کنند
      دیگه دست بردارند لطفا!!!!!

      پاسخ ها

      • بدون نام

        آدم بده این داستان فقط افغانیه بود ؟!؟
        خانواده این دختر چی بودن ؟
        اون پسر تحصیل کرده ایرانی با رابطه های متعدد خیلی آدم حسابی بود؟
        این دختر خودش خیلی خوب بود ؟،
        عجیبه که وقتی پای یه افغانی وسط باشه بدی های دیگران رو نمی بینید

    • مریم

      چرا همه این اتفاقا تو مشهد میوفته؟ واقن دلیل خاصی داره؟

      پاسخ ها

      • بدون نام

        دلیلش ا ینه نیمی از مردم مشهدبه ا صطلاح طبعه خارجین

      • بدون نام

        ببخشیداشتباه نوشتم تبعه د رسته

      • س

        دیلیل سایه مبارک آقاست

      • بدون نام

        نه عزیز همچین سایتایی این اتفاقات رو تومشهد بزرگ میکنن والله از این دست اتفاقات همه جا میفته

    • بدون نام

      واقعا درد آوره

    • بدون نام

      عجب زنی و عجب پدر و مادر بی خیالی

    • بدون نام

      ان خانوم را به راه باردار می شده؟! انگار که در یک قرن پیش زندگی می کرده. خوب از روش های جلوگیری از بارداری استفاده می کرد که حداقل میون اینهمه بدبختی چند تا بدبخت دیگه هم به دنیا نیاره

      پاسخ ها

      • بدون نام

        اینکه از افغان یک بچه از سعید یک بچه و دومی هم پس دوقلوها را از کی حامله شده، این خانم تا دستش به پسری رسیده فوراً حامله شده و نه ماهه شده هیچکس متوجه نشده، آخه برا چیت بود اون وقت شوهره هم متوجه نمیشده احتمالا سعید برخلاف ادب و انسانیت با او رابطه داشته چون دیر شکمش را دیده،

    • دنیا

      ...دیوانه پریشان حال همش باید تو حامله بشی تو هر رابطه ای حالم بهم خورد زنم خوبه ی کم سنگین باشه

      پاسخ ها

      • نگار

        مادره چقد از دختر بی عقل تر بوده زایمان کرده هنوز نفهمیدن دختر خونشون بچه داره کرم از خودت بوده اصلا انکار نکن خوب بهت بشه چه بلایی ک سر خودت ن اوردی

    • بدون نام

      عجببب

    • محسن

      الله اکبر

    • بدون نام

      بدبخت هوس باز

    • میثم

      زن میگه بچه دنیا اوردم خونواده نفهمیدن!!!!!
      یعنی بچه کجا بود که شکل ظاهری تغییر نکرد!؟
      مرد با ۷۰ تا زن دیگه هست یارو خودش ویروس ایدز دیگه
      از درمونگاه چقدر در میاره ....
      بعد نقش ملکه مورچه ها رو بازی میکنی ملت با زندگی قانونی و سالم بچه نمیارن شمام بچه ها رو میخوای چیکار کنی

    • بدون نام

      عجب داستانی بود جلوگیری کنید خب واااااا

    • بدون نام

      هر بلایی سرت اومده تقصیر خودت بوده زن احمق چرا چن تا بچه رو دیگه بدبخت کردی مظلوم نمایی هم میکنه

    • بینام

      نکنه این خانم از معجزه های قرن است که در بارداری اول هیچکس حتی خانواده اش متوجه نشده اند ؟ شاید تا وضع حمل هیچگونه آثار بارداری نداشته ...

    • راستگو

      عجب خانواده گیج وبی عقلی داشته ای چطور ۹ ماه حامله شدی پی نبرده اند درضمن خود تو هم بی تقصیر نیستی اینو بفهم

    • بی نام

      خارجی و جمال!!

    • فریده بانوو

      چقددردناک وعجیب

    • بدون نام

      خدایا پناه میبریم به تو .....

    • گل یخ

      ای کاش یه کم عاقلانه زندگی میکردی.الان هم خودتو بدبخت کردی وهم بچه هاتو.

    • گندم مجیدی ...15ساله...پونک قزوین

      اوه چه زندگی وحشتناکی داره این بشر .
      حالا اون جمال هر کوفتی بود تحمل میکردی دیگه .. حتما باید طلاق میگرفتی ...

      پاسخ ها

      • شیدا...

        تو بازم 15ساله هستی؟؟؟حتمن ناراحت میشی.

      • گندم مجیدی ...15ساله...پونک قزوین

        من ۴ اردیبهشت امسال رفتم ۱۵ ساله . من هیچ وقت ناراحت نمیشم بلکه کسی یه حرف ناپسند و ناجور بزنه بهم بر بخوره بدم بیاد ...!!!!!!!!

      • مهدیه

        تو که 3سه ساله پانزده سالته

    • بدون نام

      چرا نظرمو نذاشتی

    • بدون نام

      مسولین عزیز تو رو قرآن به داد مملکت برسید.نزارین این افغانی ها راست راست به زنا و دختران ایران زمین تجاوز کنند..جمعشون کنید..وجود اینا هیچ چیزی جز ضرر و زیان و بی آبرویی برای ایران و ایرانی ندارن.به توریست فرانسوی تجاوز میکنن.به دخترا ۱۴ ساله تجاوز میکنن..ایران شده بهشت اینا..هیچ کس بهشون گیری نمی‌ده.هر کدوم چهار پنج تا زن صیغه ای توی ایران دارن.

      پاسخ ها

      • بدون نام

        حالا افغانی نباشه کم همین مردای ایرانی خودمون تجاوز میکنن؟این همه خفت گیری با ماشین و بهدشم تجاوز از مردای کشور خودمونن اکثرا. مخصوصا تو اقشار پایین که فقر فرهنگی شدیده خیلی رفتارای زشتی از مردا دیده میشه؛ زنهای این قشر هم که به حقوقشون آگاه نیستن معمولا کوتاه میان. باید حقیقت رو بپذیریم مشکل ما نه افغانیان نه هیچ چیز دیگه وگرنه افغانیا تو اروپا احترامشون بیشتر از ماست. مشکل ما از بی قاونوی و فقر فرهنگی مردم کشور خودمنه

    • یاسی

      اشتباه پشت اشتباه.خدا به آدم عقل داده.یعنی نمیتونستی از یکی از مشکلاتت درس وعبرت بگیری که هر سال باید حامله بشی.این طفل معصوما چه گناهی کردن اخه که باید تاوان اشتباهاتت رو بدن.دیگه نمیدونم چی باید بگم فقط میگم متاسفم همین....

    • بدون نام

      چی بگم..

    • A 21

      په نه په! میخواستی مدال بگیری؟ با این ندونم کاری و شهوت پرستی ایذ میگری دیگه

      پاسخ ها

      • بدون نام

        ایذ رو خدب اومدی خخخخخ

    • نازیلا

      چه سرنوشت شومی

    • ریحانه

      و باز هم مشهد

    • ارتش سرخ

      چه خبره واقعااااااا، سر درد گرفتم بخدا؛ این با اون رابطه داره؛ اون با 70نفر؛ کاش گوشی لمسی اختراع نمی شد عامل بدبختی انسان ماهواره و گوشی که چشم و گوش مردم باز کرده.

    • بدون نام

      عجب داستانی حالا واقعی بود یا ملت سر کار گذاشتین.اخه یه جاهایی اصلا با عقل جور در نمیومد

    • بدون نام

      باسلام این همه مشکلات بر میگرده به کانون خانواده فقط صمیمیت نباشه دختر خانواده هر بلایی سرش میاد در انتخاب دوست حتما باید پدر و مادر نامحسوس زیر نظر داشته باشن

      پاسخ ها

      • بدون نام

        صمیمیت چیه اینجا اصلا خانواده ای وجود نداشته
        اینا فقط زیر یه سقف زندگی میکردن همین
        خانواده های داغون و احتمالا معتاد

    • بدون نام

      میشه مادر نفمه که دخترش حامله است فکر کنم اون دختر کم عقل آنقدر چاق بوده که حامله شدن تا ماه آخر توانسته پهنان کنه . باز هم به عنوان یک زن باورم نمیشه .

    • بدون نام

      من موندم این مشهد چقدر مگه جمعیت داره که این همه خبر برای خوندن داره! اونکه امارو ارقام میده راجب افغانی کجایی؟ ...

    • بدون نام

      داستان مزخرفی بود راه به راه بارداری راه به راه شوهر کردن چه خبره چقدر پدر و مادر خنگی که تو ۹ماه بارداری هیچ تغییری از دخترشون ندیدن اون پدر و مادر و دختره حقشونه هر بلائی سرشکن بیاد

    • بدون نام

      لولان سرمسولین بالا بالین مدیریت هاشون که باید خارجیها غیرقانونی در این کشور فلک زده باشن .و دوما لعنت به پدر و مادر هوس باز ش و امسال آنها .

    • بدون نام

      این داستان بود یا توهّم بود؟ کم عقلی و بی بند و باری هم حدّی داره آخه!

    • بدون نام

      آقایون مسول تحویل بگیرید .البته ازنظر شما اینکه بد نیست تازه خیلی هم خوبه چون اینجوری جمعیت کشور زیاد میشه .بخدا دیگه دوستان ایران جای زندگی نیست فقط اسیر شر شدیم .

    • بدون نام

      ولی خودمونیم چه رزومه درخشانی این خانم واون اقاسعید داشتند! نمیدونم این صفحه پرکردن و دنیای بچگی و تیره وتار شده رو حذف کنید چون تناقص در خبر هست ! مکرر ارتباط جنسی وبقول کثیف ولی باز ادامه ..... تو درمانگاه م کار میکرده! بازم برای اینکه سعید رو ازدست ندم تو توالت سقط کردم! مادرم نیز در پنجاه ونه سالگی ازدواج مجددکرد.....بابام نیز اقدام بر خواستگاری از دختری در ولایت قندهار نمود..! ولمون کن بابا

    • بدون نام

      از این همه نفهمی و هوسبازی این زن حالم به هم خورد!!! و اون خانواده ی پریشان که نفهمیدن دخترشون حامله ست!!! صدرحمت به اون افغانیها که اومدن خواستگاری و عقدش کردن

    • مصطفی

      اگر در مدارس آموزش های لازم به کودکان داده بشود کمتر کودکان دچار این مشکلات میشوند چون روابط بین فرزند وپدر و مادر بسیار تشریفاتی است

    • منوچهر

      این خانم شهوت ران ودروغ گو هست فقط میخواسته شهوت رانی کنه براش فرقی نمی کرده ایرانی ؛ افغانی ؛یا ولگرد خیابانی ‌! فقط میخواسته خوش گذرانی کنه ؟! حتی جلوگیری هم نمکرده که لااقل بچه دار نشه که چند بچه بی گناه را بدنیا نیاره !

    • حمیده

      فکر کنم خواب دیده.باور نکنین

    • بدون نام

      حالم بهم خورد چب راست حامله میشده اههه

    • بدون نام

      چه خانواده باحالی بودن دختره دوران حاملگی رو گذرونده بچه ای به دنیا آورده خانواده متوجه نشدن مشخصه چطور خانواده ای بوده و این دختر گناهی نداره گلی که تو مرداب روییده باشه باغ نصیبش نمیشه
      فقط یه سرنوشت شوم
      کاش از زندگی خودش عبرت میگرفت و پشت سر هم حامله نمیشد با ابن همه بدبختی و فلاکت بچه میخواست چکار

    • نسیم بهاری

      یعنی بخدا مشکلات خودمو فراموش کردم
      بچه ای مگه
      خب نمیذاشتی بچه دار بشی دیگههههه
      اخه خاک برسر الان مگه دهه40یا50ئه
      برو از طریق اینترنت یا چه میدونم داروخونه و دوست و...با راه های بچه دار نشدن اشنا شو امتحانشون کن
      خب احمق قرص میخوردی
      توچوب سادگیتو خوردی
      فقط امیدت به خدا باشه
      دلم برای اون طفل معصوما که نمیدونن اینده شون چي میشه میسوزه
      یعنی جدی جدی خراب کردی زندگیتو
      اخع خاک برسر قرص نخوردی چرا؟؟؟
      مگه بچه ای؟عواقبشو نمیدونی توووووو

    • نسیم بهاری

      9مااااه حامله بودی مامانت نفهمیده؟؟؟
      قابل هضمم نیس برای من نمیدونم چرا

    • رویا

      چه رمان غمنگییزی زنیکه بیشعور هوس بازبروخودتوجمع کن آبر هرچی زنه بردی

    • باران

      وااای خدا چقد بدبخت بوده این دختره خبلی دردناک بود قصش خدا لعنت کنه ه چی مرد هوس بازه خدا نابود کنه هرمردی رو که فقط به هوس بازیش فک میکنه نه به زندگی طرف مقابل .از اینا که بگذریم من نمیدونم خانواده این دختره ازوضعیتش چطور متوجه حاملیگش نشدن مگه مبشه حاملگیرو پنهان کرد یعنی این همه بی توجه بودن خانوداش به این ولله من موندم چطور باور کنم

    • بیتا

      فقط یک نصیحت برو سرت رو بزار بمیر نکبت چون فکر کنم اگه زنده باشی بازم شوهر میکنی

    • بدون نام

      فکر میکنم خیلی چیزها رو دروغ میگه با عقل جور درنمیاد فقط یک چیز هست و اون هوسبازی و کثیفی این زن است

    • احسان باب

      جوجه کشی راه انداخته بودی...هی تقی به توقی خورد حامله شدی ...

    • نقی

      من خوندم فقط این دستگیرم شد که هوس کثیف حتی قبل از....اجازه فکر کردن رو از تو گرفته بوده والان دروغ بعداز رسیدن به بن بست هست! میفرستادی سراه بره داروخونه ، خجالت بکش! فقط رسول شش ساله از شمال نمیدونه که خود کرده را تدبیر نیست!

    • بدون نام

      جالب بود

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج