روزنامه خراسان - مائده کاشیان: فصل اول سریال «بچه مهندس» ماه رمضان 97 از شبکه دو روی آنتن رفت و دوره کودکی زندگی شخصیت اصلی سریال یعنی «جواد» را نشان میداد. اکنون کمتر از یک ماه است که پخش فصل دوم این سریال آغاز شده است و در این فصل، دوره نوجوانی زندگی شخصیت «جواد» روایت میشود. پرداختن به مسائل کودکان و نوجوانانی که در محیطی مانند پرورشگاه بزرگ میشوند و قصه پر کشش آن باعث شد «بچه مهندس» در فصل اول و دوم مورد توجه مخاطبان به ویژه مخاطبان نوجوان، قرار بگیرد و خانواده ها نسبت به تماشای آن رغبت زیادی از خود نشان دهند.
اما در کنار همه نقاط قوت، یکی از مشکلات مهم سریال که موضوع این مطلب است، طراحی صحنه بسیار ضعیف آن است که لطمه بزرگی به باور پذیری آن وارد کرده است. در قسمت هفدهم از زبان «ژاله» شنیدیم که «جواد» سال 67 به پرورشگاه سپرده شده و حالا 16 ساله است، پس با این حساب قصه سریال در سال 83 میگذرد. البته که این اتفاق در بسیاری از فیلمها و سریالهای معروف هم رخ میدهد اما در مورد «بچه مهندس» انگار هیچ تلاشی برای ساختن فضای اوایل دهه 80 یا سال 83 صورت نگرفته و اتفاقات و امکاناتی در این سریال دیده میشود که چند سال جلوتر از زمان قصه است. در ادامه به چند تا از این سکانسها اشاره کردهایم.
اگر در جریان قصه نباشید، تصور میکنید این سکانس مربوط به زمان حال است! در این سکانس یکی از مدل های جدید خودروی اسپورتیج در حاشیه خیابان پارک شده است.
بهروز بودن خودروهایی که در سریال میبینیم، تنها به خودروهای عبوری یا پارکشده محدود نمیشود و ماشین شخصیت «وثوق» با بازی علی اوسیوند، مرسدس بنز مدل سال 2006 (1385) است.
علاوه بر مدل، پلاک خودروها هم جدید است. پلاکهایی که در سریال میبینیم مربوط به سال 84 به بعد است و قبل از آن طرح پلاک خودروها قدیمی بوده است.
در حالی که در قسمت پنجم مدل قدیمی کامپیوتر را میبینیم، در قسمت هشت، ناگهان تکنولوژی پیشرفت میکند و روی میز شخصیت «وثوق»، یکی از مدلهای جدید لپ تاپ دیده میشود.
در سکانسی که «ژاله» وارد فروشگاه شد فروشنده و دوستش درباره بازاریابی شبکهای صحبت میکردند، پدیدهای که در اواخر دهه 80 در ایران رواج پیدا کرد.
دوشنبهشب در سکانس روبهرو شدن «ژاله» با «صورت زخمی»، کتاب «رفیق مثل رسول» در قاب تصویر دیده میشد که زندگی یکی از شهدای مدافع حرم« رسول خلیلی» را روایت میکند و در سال 96 چاپ شده است!
لیاقتت همینه
تو چقدر خز و ضایع ایی که طرفدار همچین سریالی هستی
شیشه یک طرف ماشین در هنگام دیالوگ یکی از بازیگرها بالاست
جای پارک ماشین یا طرز نشستن بازیگر با دوربین های مختلف دائما تغییر میکنه
و...
کلا اینها بنا رو بر این بر این میگذارند خانواده ایرانی خسته و کوفته شب دور هم جمع میشن سرشون 90% توی سفره است 10% به تلویزیون
خزو خیل
بعدم اینقدر مته به خشخاش نزارید.بچه های ما اینو نگاه نکنن برن ی فیلم مبتذل ببینن خوبه؟؟
پ.ن:اینجا ایران هست و همه ی مردمش حرفشون اینه که دخترا با پسرا نباید در همچین سنی رابطه ی عاطفی داشته باشن ...مگه فیلم هندیه!!
هنوز فرق اسپورتیج رو با سورنتو نمیدونید
اتفاقا دربارهی اشتباهاشون درمورد ماشینها و اون گریم معروف هم خودشون تو مستند پشت صحنه کاملا توضیح دادن. شما اگه مستند پشت صحنهی فیلم رو میدیدن متوجه میشدین یه سر و کله از بقیهی سریالای آبکی تلویزیون بالاتره. اینکه کلا یه پرورشگاه و محله رو از پایه بسازن فقط برای سریال چیزیه که هیچکدوم از سریال سازای تنبل ما انجامش نمیدن.
درمورد اون شرکتهای هرمی هم اتفاقا بنده دقیییق یادمه که تو همون سالهای اوایل دهه هشتاد پا گرفت چون یکی از همسایههای ما به شدت درگیرش شد و ماحرایی درست کرده بود؛ و درواقع در اواخر دهه ی نود تقریبا کاملا نابود شده بود.
بعد هم کی گفته عاشق شدن یه نوجوون ۱۶ ساله عجیب و بده؟!؟!؟!
هیچکس نیست که بتونه ادعا کنه تو شانزده هفده سالگی عاشق نشده باشه و این فانتزیها رو نداشته باشه.نوجوونی سن رمانتیک بودن و عاشق شدنه فقط چون تا الآن تلویزیون ما عشق رو خصوصا برای نوجوانها حرام اعلام میکرده برای همین تو ذهنها اینطور جا افتاده که امکان نداره؛ درحالی که دقیقا نوجوانی سن عاشق شدنه!
عشقهای نوجوانی حتی تو ادبیات کهن ایران هم جایگاه خاص خودشون رو دارن.
متاسفانه ۹۹ درصد انتقادها رو کسایی به این سریال دارن که حتی فصل یک رو ندیدن ک اصلا نمیدونن ماجرا از چه قراره و چی باعث شده به اینجا برسه و فلان اتفاق بیافته.
حتی خیلیها فصل دو رو هم درست ندیدن!