چهره های خبرساز سال ۹۲
نه تنها نگاه ملت ايران به اوست بلكه زير ذرهبين تمام دنيا قرار گرفته است. او كه هميشه لبخند بر لب دارد، مسير پرونده هستهاي ايران را كه به بنبست رسيده بود در مسير برد- برد قرار داد. او كسي نيست جز دشمن قابل احترام کیسینجر، مشاور اسبق امنیت ملی ایالات متحده آمریکا، محمد جواد ظريف.
روزنامه قانون: چهرههاي خبرساز در سال ۹۲ چه گسانی هستند؟
لبخندهای دیپلماتیک؛ برانتر از زبان نقد
نه تنها نگاه ملت ايران به اوست بلكه زير ذرهبين تمام دنيا قرار گرفته است. او كه هميشه لبخند بر لب دارد، مسير پرونده هستهاي ايران را كه به بنبست رسيده بود در مسير برد- برد قرار داد. او كسي نيست جز دشمن قابل احترام کیسینجر، مشاور اسبق امنیت ملی ایالات متحده آمریکا، محمد جواد ظريف . وزير امور خارجهاي كه در سخنوري كسي به گرد پاي او نميرسد، توانست در فضايي كه مجلسيها براي عدم اعتماد به وزراي پيشنهادي روحاني، راه انداخته بودند، خانه ملتيها را قانع كند توانايي مسئوليت يكي از مهمترين وزارتخانهها را دارد. ظريف با وجود اينكه در آمريكا درس خوانده بود و نمايندگان روي آن حساس شده بودند، راي اعتماد ۸۲.۵ درصد را كسب كرد.
با اين حال نتوانست از تيغ بران قوه مقننه فاصله بگيرد چرا كه بعد از موفقيت در مذاكرات هستهاي سه بار تا مرز استيضاح و عزل رفت، كه حمايتهاي مقام معظم رهبري از تيم ديپلماسي، بهارستاننشينان را از عزل مردي كه ايران چشم به او دوخته است، وادار به عقبنشيني كرد.
شايد نگراني نمايندگان مجلس از حضور ظريف در كابينه دولت اعتدال، به شخصيت او برميگردد كه حتي جان كري را وادار كرد بعد از اولين نشست اعتراف كند لحن ظريف حقيقتا متفاوت است، در حالي كه برخي نمايندگان اين تفاوت را نميخواهند. اولین موفقیت دیپلماتیک تیم ظريف طي توافقي در ژنو در ۲۴ نوامبر ۲۰۱۳ حاصل شد؛ توافقی که بر طبق آن ایران و گروه ۱+۵ توافق کردند در مقابل کاهش برخی تحریمهای علیه ایران، غنیسازی بالای پنج درصدی اورانیوم در ایران متوقف شود. جان کری از این توافق با عنوان «گام نخست در جهت یافتن راهحلی جامع» یاد کرده است. توافق هستهاي بعد از ۱۰ سال برد خبري خاص خود را داشت اما اينكه اين خبر از سوي شخص ظريف در توئيترش منتشر شد، اتفاق ديگري را به دنبال داشت.
توئيتر و فيسبوك كه همچنان در ايران فيلتر است، به تريبوني براي ارتباط مردم با وزير امور خارجه كشور تبديل شده است. اين اتفاق براي آحاد مردم جالب و رضايتبخش است اما مسئولان، به ويژه برخي مجلسيها كه دنبال عزل ظريف هستند، بهانهاي تازه بهدست آوردند. ظريف باز هم با لبخند خود توانست از نقد مغرضانه خانه ملتيها عبور كند. پرونده هستهاي ايران همچنان در جريان است و هرازگاهي تندروهاي داخلي و خارجي، اظهارنظري در اين باره ميكنند كه ظريف هيچ توجهي به آن ندارد و ديگر در مقابل اين انتقادها واكنش نشان نميدهد اما آخرين حضور ظريف در مذاكرات وين، خوراك تازهاي به رسانههاي افراطي اصولگرا داد.
ريش پروفسوري ظريف، هميشه همراه لبخندهاي او بود كه در مذاكرات وين خبري از آن نبود و رسانههاي داخلي و خارجي را به خود جلب كرده بود. بسياري ادعا كردند، تغيير آرايش ظريف حاكي از تغيير سياست خارجي ايران است. يك رسانه عربي با كنايه در اين باره نوشته بود كه تغيير چهره ظاهري ظريف پيامآور اين موضوع است كه او و تيم مذاكرهكننده ايران از نظر ميزان توانايي و استقلال راي در مذاكرات در حال انجام، قدرت كمتري پيدا كردهاند. حتي يكي از سايتهاي تندروي داخلي تيتر زد «ظریف ریش تراش خود را جا گذاشت». عكسالعمل ظريف به اين جريان سازي رسانهاي تنها يادآوري بيتي از سعدي در فيسبوك خود بود كه نوشت: «به کوشش توان دجله را پیش بست نشاید زبان بداندیش بست»
بازگشت بانوي زمين
سالها قبل وقتی سفارت آمریکا در ایران تسخیر شد، دخترکی ریز نقش و رنگ پریده با زبان انگلیسی روان، نقش مترجم را بین گروگانها وگروگانگیران ایفا میکرد. او را سیستر ماری صدا می کردند.
سیستر ماری بعدها نخستین زن در کابینه جمهوری اسلامی ایران به عنوان معاون رئیسجمهور دولت های هفتم و هشتم، و رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست به مدت ۸ سال شد. او معصومه ابتکار نام داشت، فرزند خلف دکتر تقی ابتکار که حالا پس از گذشت سال ها نام او نیز مانند نام پدر به تار و پود محیط زیست ایران گره خورده. «قهرمان زمین» سال ۲۰۰۶ سازمان ملل متحد، تمام طول دوران ریاست احمدی نژاد به دولت را گوشه و کنار شورای شهر سوم به ویرانی محیط زیستی که در گذشته برای حفظ آن تلاش کرده بود چشم دوخت.
با رفتن دولت دهم و روی کار آمدن دولت روحانی اما نام او پس از سال ها بار دیگر از سوی هوادارانش به عنوان یکی از گزینه های اصلی ریاست بر سازمان محیط زیست مطرح شد که چندان هم بی اساس نبود.
ابتکار گرچه دیرتر از روسای دیگر سازمانها برگزیده و معرفی شد، اما تکرار نام او پس از سالها به عنوان رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست کشور، بمبی بود که ناگهان در عرصه خبر و بین دوستداران محیط زیست منفجر شد و همه را واداشت که روز معارفه او در سالن همایش های سازمان محیط زیست فریاد بزنند: ابتکار به خانه خود بازگشت. او بی شک یکی از خبر ساز ترین چهره های سال ۱۳۹۲ در عرصه اجتماعی است که از همان بدو ورود مجدد به سازمان، دست به زنده سازی محیط زیستی زد که اعتقاد داشت باید احیای آن را از صفر شروع کند.
تلاش برای احیای دریاچه ارومیه به عنوان اولویت های اول دولت و محیط زیست، تلاش برای لغو مصوبات شتاب زده دولت سابق، راهاندازی مجدد شورای عالی محیط زیست، ارتقاي معیشت محیط بانان و تلاش جهت آزاد سازی محیط بانان زندانی، حمایت از سازمان های مردم نهاد و خبرنگارانی که در دوره احمدینژاد، حق انتقاد از محمدی زاده و ناآگاهی اش به محیط زیست را نداشتند و بارها به جرم شفاف سازی هایی که به مذاق دولت خوش نمیآمد، با موانع جدی مواجه شده بودند، این ها همه وعده هایی بود که معصومه ابتکار داد و برای عملی کردن آن کوشید.
تلاش برای برخورد با شکارچیان غیر مجاز منجر به کشتن گوزن زرد پارک پردیسان با گلوله، درست زیر گوش سازمان حفاظت از محیط زیست شد.
تهدیدی که ابتکار را در راه برخورد با شکارهای غیر مجاز جری تر کرد و پیگیری طرح لغو مجوز شکار برای ۲ سال در کشور را در پی داشت.
اعلام نام او به عنوان سخنران پیش از خطبههای نماز جمعه به مناسبت هفته هوای پاک در تاریخ ۲۶ دی ماه ۱۳۹۲ و لغو آن اندکی پس از اعلام، بار دیگر او را به چهرهای خبر ساز تبدیل کرد.
دو روز بعد روابط عمومی سازمان حفاظت از محیط زیست متن سخنرانی او را منتشر کرد. دلیل لغو این سخنرانی اما اعلام نشد.
مرگ ماندلا پایان زندگی یک دادگر
نسلون ماندلا را به جرات میتوان یکی از خبرسازترین چهرههای سال ۱۳۹۲ در عرصه بین الملل خواند. فردی که مرگش جهان را تکان داد. این وکیل حقوقی سیاه پوست از همان سالهای جوانی، خود را وقف خدمترسانی به سیاه پوستان آفریقای جنوبی کرد، بیش از ۲۷ سال از دوران زندگی او در حبس و زندان سپری شد؛ در سال ۱۹۹۳ برنده جایزه صلح نوبل شد و در نهایت در سن ۹۵ سالگی چشم از جهان فرو بست.
روزنامه لوموند در فقدان این نماد آزادی و مقاومت، به جمله نمادین نلسون ماندلا اشاره کرد: «آزادی یک کالا نیست که قابل خریداری باشد، برای به دست آوردن آزادی انسان باید به مذاکره و گفتوگو بنشیند.» نگاهی به زندگی نلسون ماندلا، بدون تردید واژه نماد را در اذهان تداعی میکند. قهرمان مبارزه با نژادپرستی که همواره دلمشغول مشکلات انسانها بود، آخرین مبارزه در دوران زندگی خود را به مبارزه علیه بیماری ایدز اختصاص داده بود.
کالبد وی هفتهها بود به نوعی حیات گیاهی ادامه میداد ولی به علت عظمت تاثیرش بر انسانهای دور و نزدیک هیچکس حاضر نبود دستگاههای تنفس و تغذیه مصنوعی را خاموش کند سرانجام اما پنجم دسامبر ۲۰۱۳ میلادی (۱۴ آذر) جیکوب زوما، رئیس جمهور آفریقای جنوبی، با انتشار بیانیهای تلویزیونی اعلام کرد: «آقای ماندلا اکنون ما را ترک کرده است.» روزنامه فیگارو در واکنش به خبر مرگ وی نوشت: «ماندلا، چه در میان ما باشد یا نباشد همواره در اندیشه و احساسات معاصرینش حضور سنگین خواهد داشت و با رفتنش متوجه شدیم که این انسان تا چه حد یگانه و بیمانند بوده است.»
پیکر نلسون ماندلا در زادگاهش، روستای قونو، واقع در جنوب آفریقای جنوبی به خاک سپرده شد. آرامگاه وی در کنار آرامگاه پدر و مادرش و همچنین سه فرزندش که در سالهای ۱۹۴۸، ۱۹۶۹ و ۲۰۰۵ میلادی مردهاند، قرار دارد. به شهادت تاریخ معاصر، هیچگاه یک چهرۀ سیاسی این چنین گرامیداشت همه مردمان جهان را به دست نیاورده است. سران اروپا، آمریکای شمالی، آسیا و در یک کلام پنج قاره جهان به همراه مردمان این سرزمینها به گرامیداشت یاد «مادیبا» (به زبان قبیلهای ماندلا یعنی پدر ملت) پرداختند.
حدود ۴۵۰۰ تن از مقامهای سیاسی و نظامی از آفریقای جنوبی و سراسر جهان در مراسم خاکسپاری نلسون ماندلا شرکت داشتند که از انگلیس شاهزاده چارلز، پسر ارشد ملکه الیزابت و از فرانسه دو نخست وزیر پیشین این کشور، یعنی لیونل ژوسپن و آلن ژوپه حضور داشتند. این درحالی است از ایران نمایندهای در مراسم خاکسپاری ماندلا حاضر نبود.
به گزارش بیبی سی، ماندلا در نطق پذیرش جایزه صلح نوبل خود گفته بود: «بدینسان ما سعادتمندانه خواهیم زیست، چرا که جامعهای خلق کردهایم که در آن انسانها برابر به دنیا میآیند و از آزادی، کامیابی، حقوق بشر و حکومتگری خوب، سهمی برابر میبرند. چنین جامعهای هرگز اجازه نخواهد داد که کسی به دلیل پاسخ دادن به ندای وجدان خود، به زندان بیفتد یا حقوق عضوی از اعضای جامعه نقض شود. در این جامعه هرگز نباید راههای مسالمتآمیز تغییر و تحول توسط غاصبانی مسدود شود که تنها در پی ربودن قدرت از مردمند...»
ميلياردر نفتي؛ از عرش تا اوين
مهمترين مرد اقتصادي سال كسي نيست جز چهرهاي با زد و بندهاي سياسي ، مردي به نام بابك زنجاني يا همان "ب- ز" معروف، با هشت هزار ميليارد تومان بدهي و ۲۵ هزار ميليارد تومان ثروت. كسي كه رضا ضراب، همان جوان ۲۹ سالهاي كه زير پاي دولت تركيه را سست كرده است از وي به عنوان كارفرمايش نام برده است .
بابك زنجاني البته شهرتش به پيش از سال ۱۳۹۲ برميگردد. از وقتي كه كسي وي را به وزارت نفت معرفي كرد تا در اوج تحريمها، نفت ايران را در بازارهاي جهاني بفروشد و پولش را وارد كشور كند ، كه نكرد . هنوز دولت عوض نشده بود كه ورق براي زنجاني برگشت. وقتي نامش در نواري كه محمود احمدينژاد در مجلس شوراي اسلامي پخش كرد، برده شد. گفتند انبوهي از شركتهاي سازمان تامين اجتماعي را خريده است .
بدهي وي به تامين اجتماعي ۱۷ هزار ميليارد تومان اعلام شده است . زنجاني اين روزها در اوين است اما زندان برايش تجربه غريبي نيست . خودش ، پيش از آنكه زنگنه پاي بدهي نفتياش به وزارت نفت را وسط بكشد در مصاحبههايي گفته بود كه بارها زمين خورده وباز از جا بلند شده است .
وي حتي گفته است كه در تركيه نيز به زندان افتاده است. گفته است اولين كار اقتصادياش را در دوره رانندگي براي نوربخش ، رئيس كل فقيد بانك مركزي آغاز كرده است اما بسياري از همكاران نوربخش در آن زمان تاكيد كرده اند كه وي راننده اي به اسم زنجاني نداشته است. البته بانك مركزي در بيانيهاي، رسما ادعاي زنجاني را كذب خواند.اين ادعاي وي را نيز بايد در كنار همان ادعاي دروغينش درباره واريز پول ايران از طريق بانك مركزي تاجيكستان گذاشت .
خودش معتقد است هيچ زد و بند سياسي نداشته و تنها خدا برايش خواسته و شانس با وي ياري كرده است ، حالا نيز احتمالا با سر آمدن دوران فعاليت دوستان سياستمدار ، شانس از وي رو برگردانده است .
مالك بيش از شصت شركت، از شركت هواپيمايي گرفته تا توليد لوازم آرايش و باشگاه فوتبال، با ابهامات بزرگ در پروندهاش روبهروست. هر چند پرونده مالي و بدهي وي زير سايه پرونده بزرگتر فساد مالي رضا ضراب قرار گرفت و باز شدن پاي وزراي دولت تركيه و شخص اردوغان به پرونده فساد مالي ضراب، ماجرا را با پيچيدگيهای فراواني روبرو كرد اما همچنان پرونده بابك زنجاني از مهمترين پروندههايي است كه در دستور كار بررسي قوه قضاييه قرار دارد و به گفته برخي از كارشناسان ابعاد اين پرونده همچنان روشن نيست .
اين روزها هر چند بابك زنجاني خود در زندان است اما نامش نه فقط در محافل اقتصادي و قضايي كه در محافل فرهنگي، اجتماعي ، سياسي و ورزشي نيز به وفور برده ميشود . از فرو نشست زمين در خيابان ايرانزمين گرفته تا فيلمهاي روي پرده و فيلمهای حاضر در جشنواره فجر، همگي يك سرشان به اين پرسپوليسي دو آتشه گره ميخورد . بابك زنجاني هر چند در سال ۱۳۹۲ بسيار خبرساز بود اما گمان ميرود فصلهاي پرهيجان داستان وي در سال آينده نگاشته شود . اينجاست كه قصه سال ۱۳۹۲ به سال ۱۳۹۳ گره ميخورد .
اصولگراي منتقد اصلاحجو
علي مطهري را ميتوان خبرسازترين چهره سال مجلس شوراي اسلامي دانست. در هفتههاي ابتدايي سال كه طيفهاي مختلف اصولگرايان مجلس، هريك در سوداي رياست جمهوري يك نامزد نزديك به خود بود و اصلاحطلبان در اقليت هم، سكوت را بر هر رفتار و كنش سياسي ترجيح ميدادند، اين علي مطهري بود كه ساز منتقدان وضع موجود را در مجلس كوك ميكرد و اهداف آنان را نمايندگي. وقتي كه مطهري، دست به كار افشاي شنود برنامهريزي شده برخي محافل از دفتر كارش شد، مشخص شد كه وي تا چه اندازه مورد توجه جريانها و نهادها قرار گرفته است.
زيرا او بر سر اصولي ايستاده بود كه كسي را ياراي ايراد خدشه بر آن نبود. چنين مشياي بود كه از او چهرهاي انتقادي ساخته بود، چهرهاي كه حتي احمدينژاد و تيم حاشيهياب و جستوجوگرش نيز نتوانسته بودند نقطه تاريكي در كارنامه نمايندگي و فعاليت سياسي مطهري بيابند. وگرنه كيست كه نداند آن طيف كذايي، حتي اگر نقطهاي خاكستري در كارنامه مطهري ميديد، آن را پيراهن عثمان ميكرد، چه رسد به اينكه نقطهاي سياه بيابد.
مطهري در دورهاي خود به صدا و خبر تبديل شد، آنهم زماني كه هنوز سايه احمدينژاد بالاي سر انتخابات رياست جمهوري بود و كسي به درستي نميدانست كه وي در دوره بعد، بر صدر قدرت باقي خواهد ماند يا خير. وقتي چنين وضعيت در تعليقي، اغلب كنشگران سياسي يا نمايندههاي مجلس را به سكوت واداشته بود، اين علي مطهري بود كه بار سكوت آنان را به دوش ميكشيد. اكنون، مروري بر اظهارنظرهاي او پيش از آغاز ثبتنام نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري، نشان ميدهد كه او نسبت به ثبتنام هاشمي يقين داشت.
علي مطهري بود كه با برخي از نمايندگان راهي مجمع تشخيص شد و پاي صحبتهاي آيتا... نشست. پس از آن نشست بود كه حضور هاشمي در انتخابات تقريبا قطعي شد و هجمه به آيتا... از سوي طيفهاي افراطي قطعي؛ اما مطهري ظرفيتهاي خبرسازي را وقتي روشنتر كرد كه هاشمي رفسنجاني رد صلاحيت شد. او در اين هنگام به انتقاد از همه طرفهايي برخاست كه از رد صلاحيت هاشمي خرسند بوده يا زمينه آن را فراهم كرده بودند.
پس از انتخابات، گويا مطهري ماموريت خود را تمام شده نميدانست. اظهارنظر صريح درباره حصر، دفاع از مطبوعات در مجلس شوراي اسلامي و در نهايت، دفاع از كابينه پيشنهادي حسن روحاني، نشاندهنده ظرفيتهاي روبه رشد مطهري در عرصه سياست پارلماني كشور بود. گرچه اكنون با شكايت قضايي از وي، اندكي از لحن تند و انتقادي او كاسته شده است، اما اين خاموشي، به معناي ناتواني مطهري در خبرسازي نيست.
البته خبرساز بودن مطهري به معناي كار ژورناليستي يا پروپاگانداي او نيست. بلكه مسئله اين است كه در روزگار سكوت و جايي كه بسياري، بودن با خاموشي را به نبودن همراه با فرياد ترجيح ميدانند، مطهري ايستاد، حرفهايش را زد، صداها و فريادهاي انتقادي را به جان خريد و البته لحظهاي هم از اصول و مواضع خود عقبنشيني نكرد.
بازگشت به صدر شورا
كمتر كسي باور ميكرد كه اصلاحطلبان بتوانند يك اقليت نسبي را در شوراي شهر تهران كسب كنند. زيرا روند بررسي صلاحيتها در انتخابات شوراها به گونهاي رقم خورد كه اين جريان تا آخرين لحظات نيز نميدانست كه فهرست انتخاباتي خود را بايد چگونه تنظيم كند. اما هرچه بود، در نهايت احمد مسجدجامعي در صدر فهرست اصلاحطلبان براي انتخابات شوراي شهر تهران قرار گرفت.
باوجود همه بيمواميدها، روندها در نهايت به گونهاي رقم خورد كه اين صدرنشين فهرست انتخاباتي، بر صدر شوراي شهر تهران بنشيند و پس از سالها، شهروندان تهراني يك اصلاحطلب باسابقه را در كرسي رياست پارلمان محلي شهر تهران نظاره كنند.
از اين رو ميتوان گفت يكي از مهمترين توفانهاي خبري در حوزه مديريت شهري تهران وقتي رقم خورد كه نام مسجدجامعي از صندوق رايگيري رياست شورا بيرون آمد و رئيس ۶ سال گذشته شوراي شهر تهران، نتوانسته بود كاري از پيش ببرد. اين پيروزي شگرف، زمينهساز اميدهاي بعدي بود، اميد به كسب كرسي شهرداري تهران كه اگر اين اتفاق ميافتاد، ميشد مديريت شهري را يكي از خبرسازترين حوزههاي خبري در سالي كه گذشت، ناميد.
گرچه اين هدف محقق نشد و آه و افسوسهاي بسياري را نيز برانگيخت، باوجود اين به نظر ميرسد ۶ سال عسرت بابت حضور در شوراي شهر و دوري اصلاحطلبان از حضور موثر در مديريت شهري كافي بود تا اين طيف به بازنگري اساسي در برنامههاي خود نسبت به اين نهاد مدني بپردازد.
نحوه بررسي صلاحيتها در انتخابات شوراي اسلامي شهرها، بهويژه در تهران، قدرت و فرصت برنامهريزي موثر را از اصلاحطلبان سلب كرده بود. اما اين طيف از همه اين موانع گذشتند و بار ديگر خود را به صدر اين نهاد مدني رساندند. از اين رو، ميتوان بازگشت فاتحانه اصلاحطلبان به شوراي شهر را به عنوان اتفاق ويژه امسال در حوزه مديريت شهري درنظر گرفت. اما شكست برنامهها و تلاشها براي انتخاب شهردار نزديك به اصلاحات باعث ناقص شدن اين فتح دموكراتيك شد.
از اين رو با كمي اغماض، ميتوان رئيس دوره چهارم شوراي شهر تهران را به عنوان چهره خبري مهم مديريت شهري در سالي كه گذشت، البته به نمايندگي از طيف اصلاحطلبان در نظر گرفت. چهرهبودن مسجدجامعي از اين رو اهميت دارد كه وي در ۶ سال پيش از اين، روزها و ماههاي دشواري را پشت سرگذاشته بود.
گرچه در دوره چهارم، وي اجر و مزد صبوري خود را گرفت، اما نميتوان از كنار اين واقعيت گذشت كه در ۶ سال گذشته، برخي تلاش داشتند تا از اصلاحطلبان عضو شوراي شهر، صدا و نداي مخالفي برنخيزد. برصدر نشستن مسجدجامعي در شوراي شهر، حاصل تلاشي جمعي بود، تلاشي كه وقتي به مسئله انتخاب شهردار تهران رسيد، از هم گسيخته شد.
اما همين جمع كه اكنون تقريبا بار ديگر اكثريت قاطع خود را بازيافته است، توانستهاست تاحدودي تكرويها در شوراي شهر و مديريت و هدايت بيبرنامه كارهاي شهري را مديريت كند. هنوز اغلب مديران شهر تهران اصولگرا هستند و اين كلانشهر براساس يك مشي اصولگرايانه مديريت ميشود، اما مسجدجامعي به عنوان پيشكسوت اصلاحطلبان به همراه ياران خود توانست اصولگرايان را از خودرايي ۶ سال گذشته در اداره شهر تهران بازدارد.
لبخندهای دیپلماتیک؛ برانتر از زبان نقد
نه تنها نگاه ملت ايران به اوست بلكه زير ذرهبين تمام دنيا قرار گرفته است. او كه هميشه لبخند بر لب دارد، مسير پرونده هستهاي ايران را كه به بنبست رسيده بود در مسير برد- برد قرار داد. او كسي نيست جز دشمن قابل احترام کیسینجر، مشاور اسبق امنیت ملی ایالات متحده آمریکا، محمد جواد ظريف . وزير امور خارجهاي كه در سخنوري كسي به گرد پاي او نميرسد، توانست در فضايي كه مجلسيها براي عدم اعتماد به وزراي پيشنهادي روحاني، راه انداخته بودند، خانه ملتيها را قانع كند توانايي مسئوليت يكي از مهمترين وزارتخانهها را دارد. ظريف با وجود اينكه در آمريكا درس خوانده بود و نمايندگان روي آن حساس شده بودند، راي اعتماد ۸۲.۵ درصد را كسب كرد.
با اين حال نتوانست از تيغ بران قوه مقننه فاصله بگيرد چرا كه بعد از موفقيت در مذاكرات هستهاي سه بار تا مرز استيضاح و عزل رفت، كه حمايتهاي مقام معظم رهبري از تيم ديپلماسي، بهارستاننشينان را از عزل مردي كه ايران چشم به او دوخته است، وادار به عقبنشيني كرد.
شايد نگراني نمايندگان مجلس از حضور ظريف در كابينه دولت اعتدال، به شخصيت او برميگردد كه حتي جان كري را وادار كرد بعد از اولين نشست اعتراف كند لحن ظريف حقيقتا متفاوت است، در حالي كه برخي نمايندگان اين تفاوت را نميخواهند. اولین موفقیت دیپلماتیک تیم ظريف طي توافقي در ژنو در ۲۴ نوامبر ۲۰۱۳ حاصل شد؛ توافقی که بر طبق آن ایران و گروه ۱+۵ توافق کردند در مقابل کاهش برخی تحریمهای علیه ایران، غنیسازی بالای پنج درصدی اورانیوم در ایران متوقف شود. جان کری از این توافق با عنوان «گام نخست در جهت یافتن راهحلی جامع» یاد کرده است. توافق هستهاي بعد از ۱۰ سال برد خبري خاص خود را داشت اما اينكه اين خبر از سوي شخص ظريف در توئيترش منتشر شد، اتفاق ديگري را به دنبال داشت.
توئيتر و فيسبوك كه همچنان در ايران فيلتر است، به تريبوني براي ارتباط مردم با وزير امور خارجه كشور تبديل شده است. اين اتفاق براي آحاد مردم جالب و رضايتبخش است اما مسئولان، به ويژه برخي مجلسيها كه دنبال عزل ظريف هستند، بهانهاي تازه بهدست آوردند. ظريف باز هم با لبخند خود توانست از نقد مغرضانه خانه ملتيها عبور كند. پرونده هستهاي ايران همچنان در جريان است و هرازگاهي تندروهاي داخلي و خارجي، اظهارنظري در اين باره ميكنند كه ظريف هيچ توجهي به آن ندارد و ديگر در مقابل اين انتقادها واكنش نشان نميدهد اما آخرين حضور ظريف در مذاكرات وين، خوراك تازهاي به رسانههاي افراطي اصولگرا داد.
ريش پروفسوري ظريف، هميشه همراه لبخندهاي او بود كه در مذاكرات وين خبري از آن نبود و رسانههاي داخلي و خارجي را به خود جلب كرده بود. بسياري ادعا كردند، تغيير آرايش ظريف حاكي از تغيير سياست خارجي ايران است. يك رسانه عربي با كنايه در اين باره نوشته بود كه تغيير چهره ظاهري ظريف پيامآور اين موضوع است كه او و تيم مذاكرهكننده ايران از نظر ميزان توانايي و استقلال راي در مذاكرات در حال انجام، قدرت كمتري پيدا كردهاند. حتي يكي از سايتهاي تندروي داخلي تيتر زد «ظریف ریش تراش خود را جا گذاشت». عكسالعمل ظريف به اين جريان سازي رسانهاي تنها يادآوري بيتي از سعدي در فيسبوك خود بود كه نوشت: «به کوشش توان دجله را پیش بست نشاید زبان بداندیش بست»
بازگشت بانوي زمين
سالها قبل وقتی سفارت آمریکا در ایران تسخیر شد، دخترکی ریز نقش و رنگ پریده با زبان انگلیسی روان، نقش مترجم را بین گروگانها وگروگانگیران ایفا میکرد. او را سیستر ماری صدا می کردند.
سیستر ماری بعدها نخستین زن در کابینه جمهوری اسلامی ایران به عنوان معاون رئیسجمهور دولت های هفتم و هشتم، و رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست به مدت ۸ سال شد. او معصومه ابتکار نام داشت، فرزند خلف دکتر تقی ابتکار که حالا پس از گذشت سال ها نام او نیز مانند نام پدر به تار و پود محیط زیست ایران گره خورده. «قهرمان زمین» سال ۲۰۰۶ سازمان ملل متحد، تمام طول دوران ریاست احمدی نژاد به دولت را گوشه و کنار شورای شهر سوم به ویرانی محیط زیستی که در گذشته برای حفظ آن تلاش کرده بود چشم دوخت.
با رفتن دولت دهم و روی کار آمدن دولت روحانی اما نام او پس از سال ها بار دیگر از سوی هوادارانش به عنوان یکی از گزینه های اصلی ریاست بر سازمان محیط زیست مطرح شد که چندان هم بی اساس نبود.
ابتکار گرچه دیرتر از روسای دیگر سازمانها برگزیده و معرفی شد، اما تکرار نام او پس از سالها به عنوان رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست کشور، بمبی بود که ناگهان در عرصه خبر و بین دوستداران محیط زیست منفجر شد و همه را واداشت که روز معارفه او در سالن همایش های سازمان محیط زیست فریاد بزنند: ابتکار به خانه خود بازگشت. او بی شک یکی از خبر ساز ترین چهره های سال ۱۳۹۲ در عرصه اجتماعی است که از همان بدو ورود مجدد به سازمان، دست به زنده سازی محیط زیستی زد که اعتقاد داشت باید احیای آن را از صفر شروع کند.
تلاش برای احیای دریاچه ارومیه به عنوان اولویت های اول دولت و محیط زیست، تلاش برای لغو مصوبات شتاب زده دولت سابق، راهاندازی مجدد شورای عالی محیط زیست، ارتقاي معیشت محیط بانان و تلاش جهت آزاد سازی محیط بانان زندانی، حمایت از سازمان های مردم نهاد و خبرنگارانی که در دوره احمدینژاد، حق انتقاد از محمدی زاده و ناآگاهی اش به محیط زیست را نداشتند و بارها به جرم شفاف سازی هایی که به مذاق دولت خوش نمیآمد، با موانع جدی مواجه شده بودند، این ها همه وعده هایی بود که معصومه ابتکار داد و برای عملی کردن آن کوشید.
تلاش برای برخورد با شکارچیان غیر مجاز منجر به کشتن گوزن زرد پارک پردیسان با گلوله، درست زیر گوش سازمان حفاظت از محیط زیست شد.
تهدیدی که ابتکار را در راه برخورد با شکارهای غیر مجاز جری تر کرد و پیگیری طرح لغو مجوز شکار برای ۲ سال در کشور را در پی داشت.
اعلام نام او به عنوان سخنران پیش از خطبههای نماز جمعه به مناسبت هفته هوای پاک در تاریخ ۲۶ دی ماه ۱۳۹۲ و لغو آن اندکی پس از اعلام، بار دیگر او را به چهرهای خبر ساز تبدیل کرد.
دو روز بعد روابط عمومی سازمان حفاظت از محیط زیست متن سخنرانی او را منتشر کرد. دلیل لغو این سخنرانی اما اعلام نشد.
مرگ ماندلا پایان زندگی یک دادگر
نسلون ماندلا را به جرات میتوان یکی از خبرسازترین چهرههای سال ۱۳۹۲ در عرصه بین الملل خواند. فردی که مرگش جهان را تکان داد. این وکیل حقوقی سیاه پوست از همان سالهای جوانی، خود را وقف خدمترسانی به سیاه پوستان آفریقای جنوبی کرد، بیش از ۲۷ سال از دوران زندگی او در حبس و زندان سپری شد؛ در سال ۱۹۹۳ برنده جایزه صلح نوبل شد و در نهایت در سن ۹۵ سالگی چشم از جهان فرو بست.
روزنامه لوموند در فقدان این نماد آزادی و مقاومت، به جمله نمادین نلسون ماندلا اشاره کرد: «آزادی یک کالا نیست که قابل خریداری باشد، برای به دست آوردن آزادی انسان باید به مذاکره و گفتوگو بنشیند.» نگاهی به زندگی نلسون ماندلا، بدون تردید واژه نماد را در اذهان تداعی میکند. قهرمان مبارزه با نژادپرستی که همواره دلمشغول مشکلات انسانها بود، آخرین مبارزه در دوران زندگی خود را به مبارزه علیه بیماری ایدز اختصاص داده بود.
کالبد وی هفتهها بود به نوعی حیات گیاهی ادامه میداد ولی به علت عظمت تاثیرش بر انسانهای دور و نزدیک هیچکس حاضر نبود دستگاههای تنفس و تغذیه مصنوعی را خاموش کند سرانجام اما پنجم دسامبر ۲۰۱۳ میلادی (۱۴ آذر) جیکوب زوما، رئیس جمهور آفریقای جنوبی، با انتشار بیانیهای تلویزیونی اعلام کرد: «آقای ماندلا اکنون ما را ترک کرده است.» روزنامه فیگارو در واکنش به خبر مرگ وی نوشت: «ماندلا، چه در میان ما باشد یا نباشد همواره در اندیشه و احساسات معاصرینش حضور سنگین خواهد داشت و با رفتنش متوجه شدیم که این انسان تا چه حد یگانه و بیمانند بوده است.»
پیکر نلسون ماندلا در زادگاهش، روستای قونو، واقع در جنوب آفریقای جنوبی به خاک سپرده شد. آرامگاه وی در کنار آرامگاه پدر و مادرش و همچنین سه فرزندش که در سالهای ۱۹۴۸، ۱۹۶۹ و ۲۰۰۵ میلادی مردهاند، قرار دارد. به شهادت تاریخ معاصر، هیچگاه یک چهرۀ سیاسی این چنین گرامیداشت همه مردمان جهان را به دست نیاورده است. سران اروپا، آمریکای شمالی، آسیا و در یک کلام پنج قاره جهان به همراه مردمان این سرزمینها به گرامیداشت یاد «مادیبا» (به زبان قبیلهای ماندلا یعنی پدر ملت) پرداختند.
حدود ۴۵۰۰ تن از مقامهای سیاسی و نظامی از آفریقای جنوبی و سراسر جهان در مراسم خاکسپاری نلسون ماندلا شرکت داشتند که از انگلیس شاهزاده چارلز، پسر ارشد ملکه الیزابت و از فرانسه دو نخست وزیر پیشین این کشور، یعنی لیونل ژوسپن و آلن ژوپه حضور داشتند. این درحالی است از ایران نمایندهای در مراسم خاکسپاری ماندلا حاضر نبود.
به گزارش بیبی سی، ماندلا در نطق پذیرش جایزه صلح نوبل خود گفته بود: «بدینسان ما سعادتمندانه خواهیم زیست، چرا که جامعهای خلق کردهایم که در آن انسانها برابر به دنیا میآیند و از آزادی، کامیابی، حقوق بشر و حکومتگری خوب، سهمی برابر میبرند. چنین جامعهای هرگز اجازه نخواهد داد که کسی به دلیل پاسخ دادن به ندای وجدان خود، به زندان بیفتد یا حقوق عضوی از اعضای جامعه نقض شود. در این جامعه هرگز نباید راههای مسالمتآمیز تغییر و تحول توسط غاصبانی مسدود شود که تنها در پی ربودن قدرت از مردمند...»
ميلياردر نفتي؛ از عرش تا اوين
مهمترين مرد اقتصادي سال كسي نيست جز چهرهاي با زد و بندهاي سياسي ، مردي به نام بابك زنجاني يا همان "ب- ز" معروف، با هشت هزار ميليارد تومان بدهي و ۲۵ هزار ميليارد تومان ثروت. كسي كه رضا ضراب، همان جوان ۲۹ سالهاي كه زير پاي دولت تركيه را سست كرده است از وي به عنوان كارفرمايش نام برده است .
بابك زنجاني البته شهرتش به پيش از سال ۱۳۹۲ برميگردد. از وقتي كه كسي وي را به وزارت نفت معرفي كرد تا در اوج تحريمها، نفت ايران را در بازارهاي جهاني بفروشد و پولش را وارد كشور كند ، كه نكرد . هنوز دولت عوض نشده بود كه ورق براي زنجاني برگشت. وقتي نامش در نواري كه محمود احمدينژاد در مجلس شوراي اسلامي پخش كرد، برده شد. گفتند انبوهي از شركتهاي سازمان تامين اجتماعي را خريده است .
بدهي وي به تامين اجتماعي ۱۷ هزار ميليارد تومان اعلام شده است . زنجاني اين روزها در اوين است اما زندان برايش تجربه غريبي نيست . خودش ، پيش از آنكه زنگنه پاي بدهي نفتياش به وزارت نفت را وسط بكشد در مصاحبههايي گفته بود كه بارها زمين خورده وباز از جا بلند شده است .
وي حتي گفته است كه در تركيه نيز به زندان افتاده است. گفته است اولين كار اقتصادياش را در دوره رانندگي براي نوربخش ، رئيس كل فقيد بانك مركزي آغاز كرده است اما بسياري از همكاران نوربخش در آن زمان تاكيد كرده اند كه وي راننده اي به اسم زنجاني نداشته است. البته بانك مركزي در بيانيهاي، رسما ادعاي زنجاني را كذب خواند.اين ادعاي وي را نيز بايد در كنار همان ادعاي دروغينش درباره واريز پول ايران از طريق بانك مركزي تاجيكستان گذاشت .
خودش معتقد است هيچ زد و بند سياسي نداشته و تنها خدا برايش خواسته و شانس با وي ياري كرده است ، حالا نيز احتمالا با سر آمدن دوران فعاليت دوستان سياستمدار ، شانس از وي رو برگردانده است .
مالك بيش از شصت شركت، از شركت هواپيمايي گرفته تا توليد لوازم آرايش و باشگاه فوتبال، با ابهامات بزرگ در پروندهاش روبهروست. هر چند پرونده مالي و بدهي وي زير سايه پرونده بزرگتر فساد مالي رضا ضراب قرار گرفت و باز شدن پاي وزراي دولت تركيه و شخص اردوغان به پرونده فساد مالي ضراب، ماجرا را با پيچيدگيهای فراواني روبرو كرد اما همچنان پرونده بابك زنجاني از مهمترين پروندههايي است كه در دستور كار بررسي قوه قضاييه قرار دارد و به گفته برخي از كارشناسان ابعاد اين پرونده همچنان روشن نيست .
اين روزها هر چند بابك زنجاني خود در زندان است اما نامش نه فقط در محافل اقتصادي و قضايي كه در محافل فرهنگي، اجتماعي ، سياسي و ورزشي نيز به وفور برده ميشود . از فرو نشست زمين در خيابان ايرانزمين گرفته تا فيلمهاي روي پرده و فيلمهای حاضر در جشنواره فجر، همگي يك سرشان به اين پرسپوليسي دو آتشه گره ميخورد . بابك زنجاني هر چند در سال ۱۳۹۲ بسيار خبرساز بود اما گمان ميرود فصلهاي پرهيجان داستان وي در سال آينده نگاشته شود . اينجاست كه قصه سال ۱۳۹۲ به سال ۱۳۹۳ گره ميخورد .
اصولگراي منتقد اصلاحجو
علي مطهري را ميتوان خبرسازترين چهره سال مجلس شوراي اسلامي دانست. در هفتههاي ابتدايي سال كه طيفهاي مختلف اصولگرايان مجلس، هريك در سوداي رياست جمهوري يك نامزد نزديك به خود بود و اصلاحطلبان در اقليت هم، سكوت را بر هر رفتار و كنش سياسي ترجيح ميدادند، اين علي مطهري بود كه ساز منتقدان وضع موجود را در مجلس كوك ميكرد و اهداف آنان را نمايندگي. وقتي كه مطهري، دست به كار افشاي شنود برنامهريزي شده برخي محافل از دفتر كارش شد، مشخص شد كه وي تا چه اندازه مورد توجه جريانها و نهادها قرار گرفته است.
زيرا او بر سر اصولي ايستاده بود كه كسي را ياراي ايراد خدشه بر آن نبود. چنين مشياي بود كه از او چهرهاي انتقادي ساخته بود، چهرهاي كه حتي احمدينژاد و تيم حاشيهياب و جستوجوگرش نيز نتوانسته بودند نقطه تاريكي در كارنامه نمايندگي و فعاليت سياسي مطهري بيابند. وگرنه كيست كه نداند آن طيف كذايي، حتي اگر نقطهاي خاكستري در كارنامه مطهري ميديد، آن را پيراهن عثمان ميكرد، چه رسد به اينكه نقطهاي سياه بيابد.
مطهري در دورهاي خود به صدا و خبر تبديل شد، آنهم زماني كه هنوز سايه احمدينژاد بالاي سر انتخابات رياست جمهوري بود و كسي به درستي نميدانست كه وي در دوره بعد، بر صدر قدرت باقي خواهد ماند يا خير. وقتي چنين وضعيت در تعليقي، اغلب كنشگران سياسي يا نمايندههاي مجلس را به سكوت واداشته بود، اين علي مطهري بود كه بار سكوت آنان را به دوش ميكشيد. اكنون، مروري بر اظهارنظرهاي او پيش از آغاز ثبتنام نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري، نشان ميدهد كه او نسبت به ثبتنام هاشمي يقين داشت.
علي مطهري بود كه با برخي از نمايندگان راهي مجمع تشخيص شد و پاي صحبتهاي آيتا... نشست. پس از آن نشست بود كه حضور هاشمي در انتخابات تقريبا قطعي شد و هجمه به آيتا... از سوي طيفهاي افراطي قطعي؛ اما مطهري ظرفيتهاي خبرسازي را وقتي روشنتر كرد كه هاشمي رفسنجاني رد صلاحيت شد. او در اين هنگام به انتقاد از همه طرفهايي برخاست كه از رد صلاحيت هاشمي خرسند بوده يا زمينه آن را فراهم كرده بودند.
پس از انتخابات، گويا مطهري ماموريت خود را تمام شده نميدانست. اظهارنظر صريح درباره حصر، دفاع از مطبوعات در مجلس شوراي اسلامي و در نهايت، دفاع از كابينه پيشنهادي حسن روحاني، نشاندهنده ظرفيتهاي روبه رشد مطهري در عرصه سياست پارلماني كشور بود. گرچه اكنون با شكايت قضايي از وي، اندكي از لحن تند و انتقادي او كاسته شده است، اما اين خاموشي، به معناي ناتواني مطهري در خبرسازي نيست.
البته خبرساز بودن مطهري به معناي كار ژورناليستي يا پروپاگانداي او نيست. بلكه مسئله اين است كه در روزگار سكوت و جايي كه بسياري، بودن با خاموشي را به نبودن همراه با فرياد ترجيح ميدانند، مطهري ايستاد، حرفهايش را زد، صداها و فريادهاي انتقادي را به جان خريد و البته لحظهاي هم از اصول و مواضع خود عقبنشيني نكرد.
بازگشت به صدر شورا
كمتر كسي باور ميكرد كه اصلاحطلبان بتوانند يك اقليت نسبي را در شوراي شهر تهران كسب كنند. زيرا روند بررسي صلاحيتها در انتخابات شوراها به گونهاي رقم خورد كه اين جريان تا آخرين لحظات نيز نميدانست كه فهرست انتخاباتي خود را بايد چگونه تنظيم كند. اما هرچه بود، در نهايت احمد مسجدجامعي در صدر فهرست اصلاحطلبان براي انتخابات شوراي شهر تهران قرار گرفت.
باوجود همه بيمواميدها، روندها در نهايت به گونهاي رقم خورد كه اين صدرنشين فهرست انتخاباتي، بر صدر شوراي شهر تهران بنشيند و پس از سالها، شهروندان تهراني يك اصلاحطلب باسابقه را در كرسي رياست پارلمان محلي شهر تهران نظاره كنند.
از اين رو ميتوان گفت يكي از مهمترين توفانهاي خبري در حوزه مديريت شهري تهران وقتي رقم خورد كه نام مسجدجامعي از صندوق رايگيري رياست شورا بيرون آمد و رئيس ۶ سال گذشته شوراي شهر تهران، نتوانسته بود كاري از پيش ببرد. اين پيروزي شگرف، زمينهساز اميدهاي بعدي بود، اميد به كسب كرسي شهرداري تهران كه اگر اين اتفاق ميافتاد، ميشد مديريت شهري را يكي از خبرسازترين حوزههاي خبري در سالي كه گذشت، ناميد.
گرچه اين هدف محقق نشد و آه و افسوسهاي بسياري را نيز برانگيخت، باوجود اين به نظر ميرسد ۶ سال عسرت بابت حضور در شوراي شهر و دوري اصلاحطلبان از حضور موثر در مديريت شهري كافي بود تا اين طيف به بازنگري اساسي در برنامههاي خود نسبت به اين نهاد مدني بپردازد.
نحوه بررسي صلاحيتها در انتخابات شوراي اسلامي شهرها، بهويژه در تهران، قدرت و فرصت برنامهريزي موثر را از اصلاحطلبان سلب كرده بود. اما اين طيف از همه اين موانع گذشتند و بار ديگر خود را به صدر اين نهاد مدني رساندند. از اين رو، ميتوان بازگشت فاتحانه اصلاحطلبان به شوراي شهر را به عنوان اتفاق ويژه امسال در حوزه مديريت شهري درنظر گرفت. اما شكست برنامهها و تلاشها براي انتخاب شهردار نزديك به اصلاحات باعث ناقص شدن اين فتح دموكراتيك شد.
از اين رو با كمي اغماض، ميتوان رئيس دوره چهارم شوراي شهر تهران را به عنوان چهره خبري مهم مديريت شهري در سالي كه گذشت، البته به نمايندگي از طيف اصلاحطلبان در نظر گرفت. چهرهبودن مسجدجامعي از اين رو اهميت دارد كه وي در ۶ سال پيش از اين، روزها و ماههاي دشواري را پشت سرگذاشته بود.
گرچه در دوره چهارم، وي اجر و مزد صبوري خود را گرفت، اما نميتوان از كنار اين واقعيت گذشت كه در ۶ سال گذشته، برخي تلاش داشتند تا از اصلاحطلبان عضو شوراي شهر، صدا و نداي مخالفي برنخيزد. برصدر نشستن مسجدجامعي در شوراي شهر، حاصل تلاشي جمعي بود، تلاشي كه وقتي به مسئله انتخاب شهردار تهران رسيد، از هم گسيخته شد.
اما همين جمع كه اكنون تقريبا بار ديگر اكثريت قاطع خود را بازيافته است، توانستهاست تاحدودي تكرويها در شوراي شهر و مديريت و هدايت بيبرنامه كارهاي شهري را مديريت كند. هنوز اغلب مديران شهر تهران اصولگرا هستند و اين كلانشهر براساس يك مشي اصولگرايانه مديريت ميشود، اما مسجدجامعي به عنوان پيشكسوت اصلاحطلبان به همراه ياران خود توانست اصولگرايان را از خودرايي ۶ سال گذشته در اداره شهر تهران بازدارد.
پ
نظر کاربران
baba jan