طنز؛ امجد شکوه مقام در متروی خط ۷
بالاخره خط ۷ متروی تهران افتتاح شد و ما متوجه شدیم که اگه از این به بعد یه زمین خاکی داشته باشیم و وسطش هم یه تیردروازه پوسیده افتاده باشه، میتونیم زنگ بزنیم برای فردا صبح ۲۰۰ نفر رو دعوت کرده و به مبارکی و میمنت، استادیوم ۶۰ هزار نفری رو
مهرشاد مرتضوى در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
بالاخره خط 7 متروی تهران افتتاح شد و ما متوجه شدیم که اگه از این به بعد یه زمین خاکی داشته باشیم و وسطش هم یه تیردروازه پوسیده افتاده باشه، میتونیم زنگ بزنیم برای فردا صبح 200 نفر رو دعوت کرده و به مبارکی و میمنت، استادیوم 60 هزار نفری رو افتتاح کنیم! الان هم درسته که خط 7 مترو به اون صورت برای نقل و انتقال مسافر کاربری نداره، ولی عوضش جاذبه توریستی خیلی خوبی محسوب میشه و ما میتونیم برای بازدید از ایستگاههاش بلیت فروشی کنیم و به خارجیها هم ایده بدیم واسه حفر تونل به گوشته زمین!
اول که به ورودی ایستگاه مترو میرسین، معمولا با در بسته مواجه میشین. رو در هم یه تابلو زده که «ساعت بازدید: 10 تا 13». اگه شانس بیارین و تو اون ساعتها به ایستگاه رسیده باشین و اون روز هم یه قطاری مسیرش خورده باشه و اعلام آمادگی کرده باشه برای حضور در ایستگاه، در بازه. خلاصه وارد میشین و منتظر میمونین تا 49 نفر دیگه هم به شما بپیوندن. چون هنوز روشنایی ایستگاه وصل نشده و باید یه نفر راهنما با چراغ قوه، گروههای 50 نفری رو تا راهروی انتظار همراهی کنه. گروه که تکمیل شد، راه میفتین و بعد از 19 قدم، راهنما فریاد میزنه «اینجا چالهاس، مراقب باشین.» و نفری یه دیلم بهتون میده. 5 ردیف از موزاییک کف رو به همراه سیمان و پی و فونداسیون هنوز آماده نکردن. ولی نگران نباشین، چون درنهايت اگر هم بیفتین تو چاله، آخرش میفتین تو فاضلاب منطقه و با کمک همون دیلم میتونین از یکی از خروجیها خودتونو نجات بدین.
از این مرحله هم که بگذرین، میرسین به پله برقی. طبق بند 47 آییننامه سازمان نظام مهندسی کشور، پله برقی مترو یا کامل خرابه، یا فقط اون طرفیش که شما ازش استفاده نمیکنین کار میکنه. باز اینجا رو هم به خودتون میگین اشکال نداره و سرپایینیه و فوقش دو سه ردیف پله است. ولی همینطوری هی میرین و میرین، دو سه تا غار پر از خفاش رو رد میکنین. چند تا سفره زیرزمینی رو هم رد میکنین. تراز متروی تجریش رو هم رد میکنین. کم کم هوا داره گرمتر میشه و به لایه پایینتر زمین نزدیک میشین. بالاخره بعد از دو ساعت دره نوردی میرسین به سالن مترو و هرکی خسته یه گوشه میفته!
اونجا هم مثل بقیه خطوط مترو پر از دستفروشه، با این تفاوت که توی خط 7، به جای جوراب نانو و ماشین اصلاح موی دماغ، فروشندهها میان درباره جنس و نوشته سنگ قبرتون پرزنتتون میکنن، یا کاغذ و قلم میفروشن واسه نوشتن وصیت.
تازه چون خیلی از قطارها این سمت مسیرشون نمیخوره، باید زیاد منتظر بشین! ایستگاه هم برای رفاه حال مسافران و اینکه حوصلهاشون سر نره «رای مامان و بابا» رو بهصورت ممتد و به مدت یک ساعت پخش میکنه که هم ملکه ذهنتون بشه، هم شاید قطار برسه.
باز یکی دیگه از اصول مترو اینه که همه یکسان هستند و فرقی بین محمدجواد ظریف و امجد شکوه مقام وجود نداره و همه اون 5000 نفری که به این قطار امید بستن، باید از تمام توانشون برای جاساز شدن تو واگن استفاده کنن. تازه بعد از اینکه همه جا شدن، 10 دقیقه هم بدون حرکت باقی میمونن تا راننده قطار اعلام کنه ساعت 13 شده و دیگه ساعت کار مترو تمومه. باز همون جمعیت فریادکشان میان بیرون و با پله برقیهایی مواجه میشن که این بار فقط از مسیر بالا به پایینش کار میکنه. اونجاست که بعضیا حسرت میخورن چرا به فروشندههای کاغذ و قلم بیتوجهی کردن.
بالاخره خط 7 متروی تهران افتتاح شد و ما متوجه شدیم که اگه از این به بعد یه زمین خاکی داشته باشیم و وسطش هم یه تیردروازه پوسیده افتاده باشه، میتونیم زنگ بزنیم برای فردا صبح 200 نفر رو دعوت کرده و به مبارکی و میمنت، استادیوم 60 هزار نفری رو افتتاح کنیم! الان هم درسته که خط 7 مترو به اون صورت برای نقل و انتقال مسافر کاربری نداره، ولی عوضش جاذبه توریستی خیلی خوبی محسوب میشه و ما میتونیم برای بازدید از ایستگاههاش بلیت فروشی کنیم و به خارجیها هم ایده بدیم واسه حفر تونل به گوشته زمین!
اول که به ورودی ایستگاه مترو میرسین، معمولا با در بسته مواجه میشین. رو در هم یه تابلو زده که «ساعت بازدید: 10 تا 13». اگه شانس بیارین و تو اون ساعتها به ایستگاه رسیده باشین و اون روز هم یه قطاری مسیرش خورده باشه و اعلام آمادگی کرده باشه برای حضور در ایستگاه، در بازه. خلاصه وارد میشین و منتظر میمونین تا 49 نفر دیگه هم به شما بپیوندن. چون هنوز روشنایی ایستگاه وصل نشده و باید یه نفر راهنما با چراغ قوه، گروههای 50 نفری رو تا راهروی انتظار همراهی کنه. گروه که تکمیل شد، راه میفتین و بعد از 19 قدم، راهنما فریاد میزنه «اینجا چالهاس، مراقب باشین.» و نفری یه دیلم بهتون میده. 5 ردیف از موزاییک کف رو به همراه سیمان و پی و فونداسیون هنوز آماده نکردن. ولی نگران نباشین، چون درنهايت اگر هم بیفتین تو چاله، آخرش میفتین تو فاضلاب منطقه و با کمک همون دیلم میتونین از یکی از خروجیها خودتونو نجات بدین.
از این مرحله هم که بگذرین، میرسین به پله برقی. طبق بند 47 آییننامه سازمان نظام مهندسی کشور، پله برقی مترو یا کامل خرابه، یا فقط اون طرفیش که شما ازش استفاده نمیکنین کار میکنه. باز اینجا رو هم به خودتون میگین اشکال نداره و سرپایینیه و فوقش دو سه ردیف پله است. ولی همینطوری هی میرین و میرین، دو سه تا غار پر از خفاش رو رد میکنین. چند تا سفره زیرزمینی رو هم رد میکنین. تراز متروی تجریش رو هم رد میکنین. کم کم هوا داره گرمتر میشه و به لایه پایینتر زمین نزدیک میشین. بالاخره بعد از دو ساعت دره نوردی میرسین به سالن مترو و هرکی خسته یه گوشه میفته!
اونجا هم مثل بقیه خطوط مترو پر از دستفروشه، با این تفاوت که توی خط 7، به جای جوراب نانو و ماشین اصلاح موی دماغ، فروشندهها میان درباره جنس و نوشته سنگ قبرتون پرزنتتون میکنن، یا کاغذ و قلم میفروشن واسه نوشتن وصیت.
تازه چون خیلی از قطارها این سمت مسیرشون نمیخوره، باید زیاد منتظر بشین! ایستگاه هم برای رفاه حال مسافران و اینکه حوصلهاشون سر نره «رای مامان و بابا» رو بهصورت ممتد و به مدت یک ساعت پخش میکنه که هم ملکه ذهنتون بشه، هم شاید قطار برسه.
باز یکی دیگه از اصول مترو اینه که همه یکسان هستند و فرقی بین محمدجواد ظریف و امجد شکوه مقام وجود نداره و همه اون 5000 نفری که به این قطار امید بستن، باید از تمام توانشون برای جاساز شدن تو واگن استفاده کنن. تازه بعد از اینکه همه جا شدن، 10 دقیقه هم بدون حرکت باقی میمونن تا راننده قطار اعلام کنه ساعت 13 شده و دیگه ساعت کار مترو تمومه. باز همون جمعیت فریادکشان میان بیرون و با پله برقیهایی مواجه میشن که این بار فقط از مسیر بالا به پایینش کار میکنه. اونجاست که بعضیا حسرت میخورن چرا به فروشندههای کاغذ و قلم بیتوجهی کردن.
پ
ارسال نظر