۱۰۲۷۵
۱۸ نظر
۵۰۶۷
۱۸ نظر
۵۰۶۷
پ

گفتگویی صمیمی درباره درباره کودک، بچه داری و .../ قسمت اول

هانیه توسلی و دختری که هنوز ندیده است

خيلي از من وقت يا پول نمي‌گيرد، ​اما وقتی برایش خرید می‌کنم، این‌قدر لذت می‌برم و خوشحالم که انگار برگشته‌ام به کودکی و دارم برای خودم خرید می‌کنم. یا وقتي که تماس می‌گیرم و با هم تلفنی صحبت می‌کنیم، خب خیلی احساس خوبی است.

هانیه توسلی و دختری که هنوز ندیده است
هانیه توسلی و دختری که هنوز ندیده است

دومین قرار گفت‌وگوی مابعد از چند سال. بار اول، بهانه همین بنیاد کودک بود؛ اما هانیه در بحبوحه سریال شمس‌العماره بود و بنابراین سوال‌ها رفت به سمت جایی که لاجرم می‌رفت. درباره کار، سینما، تلویزیون، سریال و... لابد به همین دلیل هم بود که وقتی قرار مصاحبه دوم را می‌گذاشتیم، شرط کرد که فقط بنیاد کودک. جایی که حالا همه می‌دانند برای سرپرستی از کودکان -کودکانی که صاحب استعدادهای خاص تحصیلی‌اند- دست بالا زده و با مقرری‌های کم‌وبیش، مانع از خاموشی شعله‌های کوچکی است که به بادی بندند.

هانیه توسلی در طول مصاحبه، بازیگری بود با نقاب سفیر دنیای کودک. اما حرف‌هایمان که گل انداخت، ما را به کودکی‌اش برد. جایی در کرانه یک بندر جنوبی با ستاره‌های دریایی‌اش. دقایقی بعد با هم در همدان بودیم، زیر یک درخت گردوی بزرگ که تنها بازمانده آن خانه دوطبقه قدیمی است که هانیه کوچولو، زیر انرژی تمام‌نشدنی برگ‌های سبزش قد کشید.

کودکی دنیای مشترک همه ماست؛ جایی که می‌توانیم پشت‌بام‌نشینی را درک کنیم. جایی که شمردن ابرها -مثل جمع کردن عکس‌های ستارگان فوتبال، پیچیده دور آدامس- شیرین و قابل‌درک است.

در اولین روزهای پاییز با شور و شوق بچه‌ها نارنجی‌اش می‌کند، این مصاحبه را تقدیم می‌کنیم به همه کسانی که دل‌شان با بچه‌هاست. آنها هوای «بچه‌های بدون نان‌خامه‌ای» را دارندو دست‌های نیازمند را نوازش می‌کنند. دم شما گرم، خانم توسلی!


هانیه توسلی و دختری که هنوز ندیده است

مصاحبه با هانیه توسلی که تمام شد قرار عکاسی گذاشتیم که یک روز به جنوب تهران سری بزنیم تا با جمعی از کودکان نیازمند به مهر و محبت هانیه را پیدا کنیم، مثل همان کودکی که او سرپرستی‌اش می‌کند. بعد از چند مرتبه هماهنگی و شلوغی‌های هانیه توسلی که درگیر اکران فیلم جدیدش بود، قرارمان گذاشته شد: سعادت‌آباد، نبش یک کوچه، مقابل آموزشگاه نقاشی.

مقصد جنوب شهر بود برای کودکان کار، ولی به خاطر زمان کم و از دست دادن نور روز، تصمیم گرفته شد حوالی بالای شهر به دنبال کودکان بگردیم، رفتیم و همان حوالی و بیخ گوش خوش‌نشینان شهر در منطقه فرحزاد، یک قطعه از بهشت (با تعدادی فرشته که در عکس می‌بینید) یافتیم. مادرانی با چادرهای گل‌گلی که به درختی در وسط باغ متروک تکیه داده بودند، متوجه حضور ما شدند و قبل از رسیدن، هانیه توسلی شناسایی و با استقبال گرم مادران مواجه شد. تعدادی ساختمان نیمه‌ساز که ظاهرا بدون مجوز شهرداری در حال ساخت بود، خودنمایی می‌کرد.‌‌‌ بعد از احوال‌پرسی بچه‌ها دورمان جمع شدند و هانیه با همان حس مادرانه‌اش، جذب بچه‌ها شد. گوشه‌ای از باغ را برای عکاسی انتخاب کردم، زیر یک آلونک نایلونی که شاید محل زندگی کسی بود، چون تمام نیازهای یک زندگی در آن دیده می شد. از قابلمه و کتری آب گرفته تا مسواک و خمیر‌دندان و حتی اسباب بازی.

یکی از مادران گفت: «اینجا خانه ماست. یعنی اگر بتوانیم بسازیم و شهرداری مزاحم نشود.»

فضا و محیط جذب‌مان کرد و هانیه توسلی خواست که با همین بچه‌ها عکس بگیریم. زیر همان آلونک پلاستیکی که شاید روزی خانه امنی برای خانواده شود.


چگونه بنياد کودکي شدم؟

  • دغدغه شما برای کار اجتماعی در سینما و بیرون سینما با هم فرقی مي کند؟
این که حرفه من سینما است و 10 سالی می شود که دارم کار بازیگری می کنم و به هر حال بین مردم شناخته شده هستم، شاید بتواند کمک کند به این‌که بتوانم فعالیت‌های اجتماعی داشته باشم. اما داستان همکاری من با بنیاد کودک از آنجا شروع شد که بنیاد کودک (که موسسه خیریه‌ای برای حمایت از کودکان است) از من و چند بازیگر دیگر دعوت کرد تا در یکی از مراسم‌هایشان شرکت کنیم. این دعوت باعث شد من با موسسه‌ای به عنوان بنیاد کودک آشنا شوم.

اما باید بگویم به‌هر‌حال اگر هم بازیگر نبودم -با شناختی که از خودم دارم- مطمئنم باز هم مسائل اجتماعی مثل همین الان برایم مهم بود و به آنها می‌پرداختم. باور من این است که انسان موجودی اجتماعی است و زندگی‌اش متاثر از جامعه و اتفاقات پیرامونش است. فرد هویتی جدا از اجتماع ندارد. همه ما در اجتماع تعریف می‌شویم و همه‌چیز بر هم اثر می‌گذارد.
  • این که شما می‌توانید با استفاده از آشنایی و شناختی که مردم از شما دارند به آنها کمک کنید، از بخش‌های شیرین شهرت است.شما چقدر برای شادی خودتان این فعالیت‌ها را انجام می‌دهید و این فعالیت‌ها را بخشی از وظیفه اجتماعی خودتان می‌دانید یا برای خوشنامي و شهرت خودتان وارد این فعالیت‌ها می‌شوید؟
شاید الان به خاطر سنم که بالاتر رفته و پخته‌تر شده‌ام، دیگر خیلی بحث شهرت مثل اوایل جوانی برایم دغدغه نیست و الان بیشتر مسائل دیگر دغدغه‌ام است. اگر آدم احساس کند وجودش می‌تواند موثر و مفید باشد و برای کار نیکی تبلیغ باشد و اصلا کاری از دستش بربیاید، به واسطه این‌که حالا مردم به خاطر بازی‌ها و فیلم‌هایش می‌شناسندش، بله حس خوبی دارد. اما حالا این‌که صرفا این باعث شادی و خوشحالی شخصی من بشود، نه من فقط خوشحال می‌شوم اگر حضورم بتواند مؤثر باشد.
  • حالا موثر هست؟
امیدوارم. به هر حال خود آن موسسه و آدم‌هایی که خیلی جدی‌تر از من دارند کار می‌کنند، طبیعتا تاثیرشان از من خیلی بیشتر است. آنها آدم هايی هستند که کار و دغدغه اصلی‌شان کودکان است و اصلا بانی ایجاد این دغدغه برای دیگران هم هستند. من بازیگرم و کار و مسائل شخصی و احساسات خودم مهم‌ترین و اصلی‌ترین دغدغه‌ام است و در کنار اینها دغدغه کودکان را هم دارم. اما این، همه دغدغه‌ام نیست. اما خیلی‌ها همه زندگی‌شان را صرف این کار کردند و آنها قطعا تاثیرگذارتر هستند.


تاثير بازيگران در جذب خيرين

  • مشکلات اصلي بچه‌ها در بنياد کودک بیشتر شامل مسائل مادی می‌شود و یا سرپرستی و این چیزها؟
به هر حال همه ما داریم در یک جا زندگی می کنیم و می دانیم مردم دارند با چه مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کنند. خانواده‌ای که به لحاظ مالی مشکل دارد، به لحاظ فرهنگی هم ممکن است دچار مشکل بشود که بعضا همين‌طور هم هست؛ یعنی پدر یا مادری که معتاد است مشکلاتی برای خانواده ایجاد می‌کند که بچه حتی اگر مستعد هم باشد، دچار مشکل می شود.
  • پس لزوما این بچه‌های تحت پوشش بنیاد بی‌سرپرست نیستند؟
نه یا بدسرپرست هستند یا شاید یکی از والدین را نداشته یا اصلا وضعیت خانوادگی مناسبی دارند و مشکل‌شان، مشکل مالی است. حتی در یکی از شماره‌های مجله بنیاد خواندم موردی بوده که پدر جانباز شیمیایی بود و به همین علت نمی توانست کار و هزینه‌های خانواده را تامین کند. پولی هم که دولت به آنها کمک می‌کرد خیلی کم بود و فقط صرف دوا و درمان و داروهای پدر می‌شد. بنابراین مجبور بودند از جاهای دیگری هم کمک بگیرند. بچه هم حسابی درس‌خوان و معدل بیست بود.
  • الان بحث خیریه‌ها دارد خیلی با بحث بازیگران و حضور چهره‌ها گره می‌خورد. منتها به نظر می‌آید برای چهره‌ها و افراد مشهور بیشتر صرف حضور مهم است تا کمک مالی. یعنی فکر می‌کنندهمین حضور آنها باعث می‌شود تا افراد متمول و ثروتمند جذب این موسسات خیریه بشوند. البته سوالي که پيش مي‌آيد اين است که چرا بازيگرها خودشان براي کار خير دست به جيب نمي​شوند و فقط حضور معنوي دارند؟
نه همین هم خیلی خوب است. به هر حال اگر بخواهم حداقل درباره خودم بگویم، من آدم ثروتمندی نیستم و غالبا هم قشر هنرمند آدم های پولداری نیستند، حالا شاید استثناهایی وجود داشته باشد، اما من دارم درباره اکثریت صحبت می کنم. حالا اگر حضور این افراد سبب شودکه به واسطه این حضور یک سری آدم‌های ثروتمند بیایند کمک کنند،‌ همین حضور خوب است. خب اگر هم بتوانند در کنار آن بیشتر کمک بکنند چه بهتر، چون واقعا خیلی‌ها همان حضور را هم ندارند، اما همین هم به نظر من می‌تواند مثبت و تاثیرگذار باشد.


تولد دخترم آذرماه است
  • رابطه شما با بچه‌ای که کفیلش هستید، چه جوری است؟
رابطه که خب، چون بچه اردبیل است، هنوز ما همدیگر را از نزدیک ندیده‌ایم که حالا شاید ان‌شاالله به زودی بتوانم ببینمش و یا من به آنجا بروم و یا او بیاید، ولی برنامه‌ای برای ملاقات از نزدیک فعلا نگذاشته‌ایم. رابطه ما طبق سیستم بنیاد کودک است، به اين صورت که آنها هر شش ماه یک بار گزارشی از آن 6 ماه بچه برای من و دیگر کفیل‌ها می‌فرستند و از معدل و شرایط و نیازهای اصلی و... در آن توضیح می‌دهند. غیر از این گزارش بنیاد، من خودم با بچه تلفنی صحبت می‌کنم. یک مناسبت‌های ویژه‌ای هم خیلی برایم اهمیت دارد، مثل تولدش که در آذر ماه است، عیدها، وقتی امتحاناتش تمام می‌شود، اول مهر و... به‌هر‌حال آن‌طوری نیست که هر روز با هم صحبت کنیم، اما در تماس هستم و بی‌خبر نیستم.


هانیه توسلی و دختری که هنوز ندیده است

من هانیه 2 سال دارم !

  • گاهی فکر می‌کنم دو ساله‌ام
هرکس در یک سنی به پختگی می‌رسد. من در مورد خودم فکر می‌کنم که هنوز به این درجه از پختگی نرسیده‌ام و شاید در 40 سالگی به آن برسم. گاهی فکر می‌کنم سن واقعی من هنوز دو سال بیشتر نیست!پختگی یک بلوغ فکری است، اما هر آرتیستی لازم است که کودک باشد. این حرف من نیست و اصلش مال اریک برن روانشناس معروف دنیاست. در کتاب وضعیت آخر، شرایط بشری به والد، بالغ و کودک تقسیم می‌شود و در آن گفته شده که بخش خلاقیت از کودک می‌آید.
  • نقاشی برایم جدی است
من لیسانس ادبیات نمایشی دارم و نوشتن یکی از علایق من است. چیزهایی به ذهنم می‌آید، اما آن‌قدر جدی نیستم که آنها را تبدیل به متن کنم، گرچه آرزوی این کار را دارم. من بازیگر پرکاری نیستم و در فرصت‌هایی که دارم، شروع به یاد گرفتن نقاشی کرده‌ام. البته کار خیلی راحتی نیست. اما برای من جدی‌ترین چیزی است که در حال حاضر وجود دارد.


شور و شعفي که از بين مي‌رود

  • حس‌تان نسبت به کاري که انجام مي‌دهيد، چیست؟ آیا هنوز آن حس خوب اولیه را دارید یا حالا بعد از مدتی دیگر صرفا یک جور انجام وظیفه شده است؟
نمی‌توانم حالا خیلی دقیق بگویم حس معنوی است یا نه، ولی مثلا وقتی اول مهر نزدیک می‌شود، با شوق و ذوق خاصی می‌روم برایش لوازم‌التحریر بخرم، چون خودم از بچگی عاشق لوازم‌التحریر بودم.
بله، همه این خوشحالی‌های کوچک و بزرگ هست؛ اما واقعیت این است که اصل ماجرا از جای دردناکی ریشه می‌گیرد و شروع می‌شود. این‌که بچه‌ای برای طبیعی​ترین نیازهایش مثل درس خواندن مشکل دارد، دردناک است.

این خوب است که بنیاد کودک دارد به این بچه‌ها کمک می‌کند، ولی تعداد بچه‌هایی که الان در بنیاد کودک کفیل دارند و از طریق موسسات خیریه دیگر به آنها کمک می‌شود، نسبت به کل بچه‌های مشکل‌دار و نیازمند در کشور وحشتناک کم است. من نمی‌دانم چقدر بچه دیگر در همین وضعیت هستند و اصلا کسی از آنها خبر ندارد.

کلا مسائل کودکان همیشه خیلی روی من تاثیر می‌گذارد. یکی از این مسائل که همیشه خیلی من را متاثر می‌کند و به تازگی هم متاسفانه بیشتر شاهدش بودیم، کودک آزاری است. واقعا تلخ و وحشتناک است. من بسیار از این مسائل آزار می‌بینم مخصوصا در مورد آن بچه‌ای که بعد از آزار و اذیت دوباره به پدر و مادرش تحویلش دادند و این بار دوم، بچه در اثر آزار و اذیت زیاد فوت کرد. فکر می‌کنم اسمش نیما بود. اینها زخم‌های غیر‌قابل جبرانی است که به روح و جان تک‌تک ما و جامعه و فرهنگ ما وارد می‌شود. چون کودکان بی‌آزارترین و پاک‌ترین موجودات دنیا هستند. آنها که خودشان انتخاب نکردند در چه خانواده و شرایطی به دنیا بیایند.

بچه ۴ ساله‌ای که پدرش معتاد است و بنزین روی او ریخته و آتشش زده که گناهی ندارد. جامعه مسموم است و ما مقصر هستیم. منتها صرفا حضور منِ نوعی، چقدر بتواند کمک بکند، نمی‌دانم. ممکن است برای خودم حس خوبی داشته باشد، ولی واقعیت این است که این‌قدر زیاد و تلخ است که نهایتا هیچ شعفی به جا نمی‌ماند.


چگونه کفيل يک بچه بشويم؟
  • اصلا چه جوری کفالت بچه‌ای را در بنیاد می‌توان به عهده گرفت؟
بنیاد کودک ایران سایتي رسمی دارد که هر کسی بخواهد کفالت کودکی را به عهده بگیرد، می‌تواند به آن سایت برود. در آن سایت صفحه‌ای هست که بچه‌هایی را معرفی می‌کند که نیاز به کمک دارند و عکس و اسم و فامیل و شرایط زندگی و دیگر اطلاعات و معدل و وضعیت تحصیلی‌شان آنجا آورده شده است و افراد می‌توانند از بین آنها کفالت یک یا هر چند بچه را که بخواهند، قبول بکنند. مبلغ پایه کمک به هر کودک هم فکر می‌کنم حداقل ماهی ۵۰ هزار تومان باشد، اما هر کسی اگر بخواهد بیشتر هم می تواند پرداخت کند و چه بهتر.
  • پس شرایط سختی ندارد؟
نه، واقعا ماهی پنجاه، صد هزار تومان کمک به یک بچه به نظر من واقعا نه زیاد است و نه کار سخت و پر زحمتی است.
  • چه‌قدر براي رسيدگي به کودکي که کفالتش را برعهده داريد، به زحمت مي‌افتيد؟ اين کارهايي که مي‌کنيد چقدر لذت‌بخش است؟
خيلي از من وقت يا پول نمي‌گيرد، ​اما وقتی برایش خرید می‌کنم، این‌قدر لذت می‌برم و خوشحالم که انگار برگشته‌ام به کودکی و دارم برای خودم خرید می‌کنم. یا وقتي که تماس می‌گیرم و با هم تلفنی صحبت می‌کنیم، خب خیلی احساس خوبی است. من شخصا خيلي دوست دارم او کتاب بخواند و برای همین اکثر هدیه‌هایم برایش کتاب‌هايي است که خودم هم آنها را دوست دارم.


هانیه توسلی و دختری که هنوز ندیده است

دختربچه اي که من کفيلش هستم

به جز من خیلی از همکاران دیگر هم عضو بنیاد کودک هستند مثل هدیه تهرانی، فاطمه معتمدآریا، اصغر فرهادی و خیلی های دیگر که الان فقط این اسامی به یادم می‌آید. حضور همه ما در این که مردم این موسسه را بیشتر بشناسند می تواند کمک کند. اگر نه، اینطور نیست که بگویم مثلا خود من کار فوق العاده ای کردم. من فقط کفیل یک بچه هستم و حالا در کارهای تبلیغاتی برای معرفی بنیاد و فعالیت‌هایش شرکت می‌کنم. آن دختر بچه‌ای که من کفیلش هستم، در اردبیل زندگی می‌کند. اول هم دوست نداشتم من را بشناسد؛ اما به هر حال چون اسم و فامیلم را می‌دانست من را شناخت. یک سال بعد از آشنایی‌مان سریال شمس‌العماره از تلویزیون پخش می‌شد و او با من درباره‌اش تلفنی حرف می‌زد و خب به هر حال از این ماجرا ذوق می‌کرد و خوشحال بود.

اما مشکل این بچه‌ها به نظرم خیلی بنیادی‌تر و عمیق‌تر از این حرف‌هاست که صرفا دیدن یک هنرپیشه یا فیلمساز معروف مثل آقای فرهادی برای طولانی‌ مدت شاد و خوشحال‌شان کند، شاید اولش برایشان جذاب باشد، اما بعد عادی می‌شود و باز آنها می‌مانند و مشکلات‌شان.

مشکلات اين کودکان آن است که مستعد تحصیل هستند، اما به لحاظ مالی و موقعیت خانوادگی و اجتماعی در شرایطی هستند که نمی‌توانند ادامه تحصیل بدهند، یا به راحتی و با آسایش درس بخوانند. ویژگی بنیاد کودک که من خیلی دوستش دارم، همین است که به بچه‌هایی که مستعد تحصیل و درس‌خوان هستند، انگار به نوعی بورسیه تحصیلی می‌دهد، حالا اگر هم نگوییم بورسیه، انگار جایزه است برای بچه‌های درس‌خوان که به راه‌شان ادامه بدهند. این مهم‌ترین ویژگی بنیاد برای بچه‌هایی است که واقعا مشکلات عمیق و بنیادی دارند.

اختصاصی مجله اینترنتی برترین ها Bartarinha.ir

هانیه توسلی و دختری که هنوز ندیده است


پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • REZA

      عالی بود

    • بدون نام

      چقدر خوشگلی تو آخه لا مصّب

    • hosein

      بسيار عالي بود و همچنين خشگل

    • سما

      ایشون که میگفتن گربه شونو بیشتر از بچه دوست دارن!!!!!!!!!!!!!!!!!
      فکر کنم تو رودروایسی مونده

    • رز سفيد

      اصلنم خوشگل نيست فقط جذاب همين.اما خودمونيمو ما ايراني جماعت عادت كرديم به ظاهر توجه كنيم واقعا" كه.

      پاسخ ها

      • بهنام

        خانم چرا کم لطفی می فرمایید.چرا خانمها همیشه نسبت به همنوع حسادت میکنن.والله قشنگه.خانم هانیه توسلی

    • saeidzebel

      درمورده خوشگلیش با ناشناس موافقم لا مصبی یه.

    • somayeh

      very very good.....

    • ashegeheh

      سلام هانيه حان لعنت بر بدخواهانت...يه هوادارشما

    • m.a

      duset daram chon bacheharo dust dary

    • ahad

      خیلی خوبه اگه محبتش همم مثل خوش تیپش باشه

    • فرشته

      هانيه نگاهش يه جوريه كه با آدم حرف ميزنه حجابش خوبه و زياد اهل آرايش غليظ نيست

    • مينا

      من كه خيييييلي دوستشون دارم...بافرشته خانوم هم موافقم

      پاسخ ها

      • ساناز

        واقعا

    • ناهيد

      خيلي دوست داشتني

    • امید شاهرخی

      هم بسیار زیبا هم بسیار با وقار

    • mahsa

      واقعا که!! مگه نظرتونو درباره ی زیبایی خانم توسلی پرسیدن؟ با اینکه در اون شکی نیست اما اینجا باید نیت و کار خیرش ستایش بشه نه زیباییش

    • مهدی

      گوشه ای از این کارهای خیر و خوب که هیچ ربطی به دین و دیانت هم نداره هزار بار بهتر از همه روز روزه بودن و همه شب نماز خوندنه. خانم توسلی سمبل مهربانی عطوفت خشوع و خضوع و خاکی بودنی خیلی دوستتون دارم خیلی خیلی و خیلی به شما احترام میذارم من و شما دقیقا یک روز به دنیا اومدیم و دقیقا همسالیم.

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج