۱۰۴۹۶۶۳
۱۸ نظر
۵۱۲۸
۱۸ نظر
۵۱۲۸
پ

گزارش یک مرگ؛ خون یک زن در خیابان

فروغ جان! برخیز. تو برف را دوست داشتی. این هم برف..

روزنامه همشهری : ساعت ۴:۳۰ دقیقه بعد از ظهر دوشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۴۵ خودروی جیپ به شماره ۱۴۱۳ ط ۲۴ که از سمت قلهک به سمت دروس می‌رفت در چهارراه لقمان‌الدوله ادهم دروس چهارراه مرودشت با یک استیشن به شماره ۱۴۲۸ ط ۱۹ متعلق به یک مدرسه خصوصی تصادف کرد.

گزارش یک مرگ؛ خون یک زن در خیابان

در اثر این تصادف راننده خودروی جیپ که زنی جوان بود سعی کرد، به ماشین مدرسه نخورد، اما منحرف شده و به سمت پیاده‌رو رفت و به ساختمان شماره ۲۲ اصابت کرد و از حرکت ایستاد. اما شدت تصادف آن قدر بود که زمانی که به سمت پیاده‌رو می‌رفت در ماشین باز و خانم راننده از ماشین به بیرون پرت شد و سرش به جدول کنار جوی اصابت کرد. غلامحسین کامیابی راننده استیشن به سرعت بالای‌سر راننده آمد. چهره او را جایی دیده‌بود. فردا که روزنامه‌ها نوشتند، تازه فهمید با چه‌کسی تصادف کرده است؛ «فروغ فرخزاد شاعره معروف در اثر تصادف درگذشت.»

گزارش یک مرگ؛ خون یک زن در خیابان

اینکه آن روز سرد ابری ۲۴ بهمن‌ماه ۱۳۴۵ در چهارراه لقمان‌الدوله چه اتفاقی افتاد و چطور شد که فروغ فرخزاد، شاعر، منتقد و کارگردان و بازیگر ۳۲‌ساله با سرعت به سمت مرگ رفت، بعد از ۵۴ سال رازی نیمه‌آشکار است که کمتر کسی آن را کشف کرده است؛ رازی شبیه زندگی پرپیچ‌وخم شاعری که قواعد مرسوم شاعران زن را برهم زد و از زنانگی نوشت؛ شاعری که نه فقط «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» که پری دریایی کوچکی بود که دلش را در یک نی‌لبک چوبین می‌نواخت و نمی‌خواست مانند عروسک در میان تور باشد.شاعر زنی که مثل هیچ‌کس نبود.

گزارش یک مرگ؛ خون یک زن در خیابان

آن روز ظهر فروغ جیپ استودیو گلستان را برداشت و به خانه مادرش در خیابان امیریه، چهارراه گمرک، کوچه خادم آزاد رفت تا هم او و هم حسین پسرخوانده‌اش را ببیند. مادرش برای او خورشت به درست کرده بود. حسین منصوری (پسرخوانده فروغ) بعد‌ها درباره تصادف آن روز گفت: «از هر زمان دیگری گرفته‌تر و خاموش‌تر به چشم می‌آمد. من هر چه منتظر شدم که مثل همیشه با مادرش شوخی کند و با صدای بلند بخندد، بی‌فایده بود. درست مثل آن روز زمستانی، گرفته و خاکستری و غمگین بود». فروغ قبل از رفتن حسین به مدرسه، به او پول داد تا برایش سیگار بخرد. او سیگاری از چهارراه گمرک خرید. فروغ پنج قران پول توجیبی به او داد و او را راهی مدرسه کرد. این آخرین دیدار او با فروغ بود.

گزارش یک مرگ؛ خون یک زن در خیابان

فروغ بعد از رفتن حسین با مادر خداحافظی کرد و به سمت استودیو گلستان رفت. ابراهیم گلستان در گفتگو با فرزانه میلانی گفته که فروغ به استودیو آمد. او در حال آماده‌سازی فیلمی بود که مشکلی برایش پیش‌آمد؛ مشکلی که در استودیو ایران فیلم باید حل می‌شد. فروغ گفته بود که این فیلم را به آن استودیو می‌برد. ساعتی بعد مستخدم استودیو که همراهش رفته بود سراسیمه می‌آید و می‌گوید که خانم فرخزاد تصادف کرده است. تصادف خیلی سریع اتفاق افتاد. گفته می‌شود که فروغ از دور ماشین مدرسه را دیده که بچه‌ها داخل آن بودند و، چون می‌خواسته به آن ماشین نخورد این اتفاق افتاده است.

گزارش یک مرگ؛ خون یک زن در خیابان

ابراهیم گلستان یکی از نخستین کسانی است که بالای سر او می‌رسد. فروغ بیهوش بود و از سرش خون می‌رفت. آن‌ها او را برداشته و ابتدا به بیمارستان هدایت که در ۵۰ متری محل تصادف بود می‌برند. اما بیمارستان هدایت به‌خاطر نداشتن بیمه آن‌ها را نمی‌پذیرد و آن‌ها به سرعت به سمت بیمارستان شهدای تجریش که در آن زمان رضا پهلوی نام داشت می‌روند. آنطور که گلستان گفته او در راه نمی‌توانست حرف بزند و به خرخر افتاده بود. دیگر برای هر کاری دیر شده بود. فروغ فرخزاد را به اتاق عمل می‌برند، اما چند دقیقه بعد دکتر اعلام می‌کند که تمام کرده است.

گزارش یک مرگ؛ خون یک زن در خیابان

۲ روز بعد از تصادف، گواهی دفن او که بر اثر ضربه مغزی فوت کرده بود صادر شد و خانواده در روز ۲۶‌بهمن جنازه را از پزشک قانونی تحویل گرفته و به غسالخانه امامزاده اسماعیل قلهک بردند. در این سال‌ها روایت‌هایی وجود دارد بر این اساس که خانواده فروغ قصد داشتند او را در ابن‌بابویه دفن کنند، اما در نهایت در ظهیرالدوله دفن شد. اما ابراهیم گلستان در مصاحبه با فرزانه میلانی گفته که چنین نبود و از همان زمان مرگ فروغ این تصمیم گرفته شد؛ «فروغ که آن روز مرد من تلفن کردم به مهدی سمعی. گفتم مهدی من می‌خواهم این در ظهیرالدوله دفن بشود. مثل اینکه گفت آق‌اولی رئیس هیأت امنای ظهیرالدوله است؛ من تلفن می‌کنم به او. نیم‌ساعت بعدش هم تلفن کرد گفت بایستی برای این کار پول بدهید.»

گزارش یک مرگ؛ خون یک زن در خیابان

در آن زمان چند سالی می‌شد که دفن در گورستان‌های داخل شهر با ممنوعیت‌هایی مواجه بود. این ممنوعیت هرچند شامل ظهیرالدوله هم می‌شد، اما در نهایت این تصمیم هیأت‌امنای انجمن اخوت بود که اجازه دفن در آن گورستان را بدهند. گلستان آنطور که خودش می‌گوید ۲۵ هزار تومان برای اجازه دفن فروغ داد.

گزارش یک مرگ؛ خون یک زن در خیابان

تشییع‌جنازه باشکوهی برای او برگزار شد، هرچند جای ابراهیم گلستان و پرویز شاپور و کامیار پسرش و حسین منصوری پسرخوانده فروغ خالی بود، اما پیکر او با ساعتی تأخیر، آنطور که در گزارش مجله سیاه و سفید نوشته شده، روی دوش چهره‌های شناخته شده‌ای، چون صادق چوبک، جلال آل‌احمد، احمد شاملو، مهدی اخوان‌ثالث، هوشنگ ابتهاج، سیاوش کسرایی، بهرام بیضایی، نجف دریابندری و احمدرضا احمدی تشییع شد؛ زیر برفی ریز و آرام و در گوری در کنار سکوی آرامگاه ملک‌الشعرای بهار و کمی آن طرف‌تر از گور حسن تقی‌زاده اور ا به خاک سپردند در حالی که صدای توران وزیری‌تبار مادرش در ظهیرالدوله پیچید: «فروغ جان! برخیز. تو برف را دوست داشتی. این هم برف...». همان‌طور که خودش پیش‌بینی کرد درون باغچه دفن شد و سبز شد. روی گورش این شعر نقش بسته است: «من از نهایت شب سخن می‌گویم به سراغ من اگر آمدی‌ای مهربان چراغی بیاور!»

عکس های مراسم خاکسپاری فروغ از یحیی دهقان‌پور

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      خدارحمتش کنه

    • بدون نام

      روی دست فروغ و سهراب نیست

    • بدون نام

      خواهر برادر فرخزاد واقعا هنرمند بودن

    • بدون نام

      فروغ جهانی و محبوبه کارگردان زن ترکیه ای سریال شاهکار عشق ممنوع و اُکیا در پست اینستاگرامش از فروغ ستایش کرده

    • بدون نام

      خداوند روح خودش و برادرش را قرین رحمت کند

      پاسخ ها

      • بدون نام

        فقط دنبال ماهی گرفتنید برادرش اینجا چی میکنه؟

      • بدون نام

        روحشان شاد

    • بدون نام

      انصاریان میناوند هم بهمن مردن چه ماه گندی شد

      پاسخ ها

      • بدون نام

        ماه لعنتی

    • بدون نام

      چرا آن ۴ نفر در تشییع نبودن گلستان که اولین نفر بود وحسین وکامیار ووومگه میشه

    • بدون نام

      این ابراهیم گلستان خیلی آدم بیمعرفتی بوده خیلی

    • کیان

      فروغ و ا.بامداد شاعرانی عصیانگر بودن و از نظر حس شاعرانگی به هم نزدیک. روانش شاد

    • بدون نام

      عاشق شعر هاشم بسیار عمیق و زیباست

    • محرم ازاردبیل

      ازسایت برترین هابه خاطراین نوشتارتقدیروتشکرمی کنم .

    • بدون نام

      خدا رحمتش کنه ....

    • بدون نام

      هر وقت از مرگ فروغ میخوانم بغضم میگیره همش فکر میکنم هنوز خیلی دنیا بهش نیاز داشت خدا رحمتش کنه

    • من

      تن نیست آدمی
      عدد است
      کم می شود
      هر روز
      .. آدونیس..

    • بدون نام

      چقدر قشنگ بود چقدر جمع بزرگانی بوده چه دوره ای بوده هرچی میشنوی کمه

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج