جاباما
۱۱۱۵۸۲۹
۱۱ نظر
۵۸۲۳
۱۱ نظر
۵۸۲۳
پ

درخواست رابطه صاحب مغازه به زنِ شوهردار

وقتی همسرم از خانه بیرون رفت، او دوباره دستش را روی زنگ منزل گذاشت و با داد و فریاد از من می خواست پایین بروم و خواسته هایش را اجابت کنم. در برابر یک رسوایی بزرگ قرار داشتم به طوری که همه وجودم از شدت ترس می‌لرزید. با نگرانی و اضطراب از آن مرد خواستم به محل کارش بازگردد تا من ساعتی بعد برای گفت وگو به نزدش بروم اما در این میان تصمیم خودم را گرفتم و به کلانتری آمدم تا ...

خراسان: وقتی همسرم از خانه بیرون رفت، او دوباره دستش را روی زنگ منزل گذاشت و با داد و فریاد از من می خواست پایین بروم و خواسته هایش را اجابت کنم. در برابر یک رسوایی بزرگ قرار داشتم به طوری که همه وجودم از شدت ترس می‌لرزید. با نگرانی و اضطراب از آن مرد خواستم به محل کارش بازگردد تا من ساعتی بعد برای گفت وگو به نزدش بروم اما در این میان تصمیم خودم را گرفتم و به کلانتری آمدم تا ...

این ها بخشی از اظهارات زن ۲۷ساله ای است که برای شکایت از صاحبکار سابقش به دامان قانون پناه آورده بود تا راهی برای رهایی از یک مخمصه خود ساخته بیابد. این زن جوان که چهره ای آشفته و مضطرب داشت، درباره ماجرایی که زندگی اش را در آستانه فروپاشی قرار داده است، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: به خاطر آن که در خانواده ای بی سر و سامان و به هم ریخته زندگی می کردم و پدرم نیز اعتیاد داشت، در ۱۴سالگی با مردی ازدواج کردم که ۲۰سال از خودم بزرگ تر بود.

آن روزها هیچ آگاهی درباره ازدواج و زندگی مشترک نداشتم فقط از این موضوع خوشحال بودم که نامزدم مردی خوش قد و قامت است. خلاصه زمان گذشت و من در حالی صاحب یک پسر شدم که به حیله گری و دغل بازی های «آرمان» پی بردم. با دیدن پیامک‌های عاشقانه در گوشی تلفنش به ارتباط او با زنان غریبه مشکوک شدم و بعد از مدتی بررسی های مخفیانه دریافتم که «آرمان» به من خیانت می کند.

با وجود این همه چیز را پنهان کردم تا این که وقتی زندگی را به کلی رها کرد و اهمیتی به خانواده اش نداد تازه فهمیدم همسرم به مواد مخدر صنعتی نیز اعتیاد دارد. دیگر نه تنها سر کار نمی رفت و بیکار شده بود بلکه مدام مرا کتک می زد و توهین می کرد. حالا دیگر از مهر و محبت هیچ خبری نبود و پسرم «مسعود» در حالی قد می کشید که عشق و عاطفه به زندگی در خانه ما مرده بود.

در همین روزها «آرمان» به زندان افتاد و من شرایط را برای رهایی از این زندگی نکبت بار مناسب دیدم تا به حکم قانون از او طلاق بگیرم اما به خاطر گریه های پسرم دچار تردید شدم و منتظر ماندم تا از زندان آزاد شود ولی آرمان بعد از آزادی نیز همان رفتارهای زشت گذشته را در پیش گرفت و با آن که در امور بنایی و کاشی کاری تبحر داشت اما باز هم سر کار نمی رفت به همین دلیل دست پسرم را گرفتم و با حالت قهر خانه را ترک کردم و به منزل پدرم رفتم اما برای آن که سربار خانواده ام نباشم، در یک مغازه پوشاک فروشی مشغول کار شدم که صاحبکارم جوانی مجرد بود و اوضاع مالی خوبی داشت.

در حالی که خانم جوان دیگری در آن فروشگاه کار می کرد نفهمیدم چگونه آن قدر به «ساعد» اعتماد کردم که سیر تا پیاز زندگی ام را برایش گفتم و با او درباره مشکلاتم با آرمان، درد دل کردم و در لابه لای قصه تلخ زندگی ام، از ماجرای طلاقم نیز پرده برداشتم و به او گفتم که همواره تشنه ذره ای محبت از سوی همسرم بودم و ...

خلاصه این گونه بود که «ساعد» از تلخی های زندگی من مطلع شد و ادعا کرد برایم وکیل می‌گیرد و کمک می کند تا از آرمان طلاق بگیرم و با او ازدواج کنم! از شنیدن این حرف ها خیلی خوشحال شدم به طوری که انگار تازه معنای ازدواج را می فهمیدم و یک زندگی شیرین را درک می کردم.

بدین ترتیب روابط من و ساعد در حالی جدی تر شده بود که آرمان در دادگاه ادعا کرد حضانت پسر ۱۰ساله ام را به من نمی دهد. این در حالی بود که مسعود همچنان التماس می‌کرد تا از پدرش طلاق نگیرم. از طرفی مسعود همه وجود من بود و نمی توانستم حتی برای یک روز دوری او را تحمل کنم.

این بود که دوباره تسلیم اشک های پسرم شدم و تصمیم گرفتم به جای آن که زندگی ام را ویران کنم، دوباره برای ساختن آن تلاش کنم. با خودم می اندیشیدم من هم خطاهای زیادی در زندگی مرتکب شده ام و اگر صادقانه در کنار آرمان قرار بگیرم باز هم می توانم زندگی شیرینی را به همراه پسرم شروع کنم اما هنگامی که ساعد از ماجرا مطلع شد به من گفت اشکالی ندارد تو با همسرت زندگی کن ولی با هم ارتباط داشته باشیم!

با تعجب پاسخ دادم دیگر به همسرم خیانت نمی کنم. به همین دلیل در خانه ماندم و سر کار نرفتم اما او به در منزلم آمد و تهدید کرد که نه تنها تصاویرم را منتشر می کند بلکه همه ماجرا را برای همسرم بازگو خواهد کرد این بود که به کلانتری آمدم تا ...

شایان ذکر است، رسیدگی به پرونده این زن جوان با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ محمدعلی محمدی (رئیس کلانتری آبکوه) به مشاوران و کارشناسان زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
درآمد ماهیانه 5-20 میلیون از توی خونه با موبایل

آموزش رایگان کسب درآمد 5-20 میلیون ماهیانه از خونه و فقط با یه موبایل ساده رو در یک وبینار رایگان آموزشی یاد بگیر

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 8/8 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • م۴

      اول خودش دست صاحب کارش سپرده باهم رابطه داشتن واین جای بی انصافی است چراقبلا به شوهرت خیانت کردی خودتم مقسری بایدشلاق بخوری ومجازات بشی

      پاسخ ها

      • حسین الحسینی شیرازی

        خیلی ادما بی وجدان شدند اگریه زنی پیششون کارکند بخاطر احتیاج اورامجبوربه رابطه نامشروع میکنند وفساددرجامعه گسترش می یابد گرچه خداوند بلای جان وکاروکاسبی اینگونه افراد قرارداده ولی همچنان بسمت فساد می شتابند انشااله کرونا ریشه اینونه کاسب ومغازه دار وشرکت دار فاسد بکند ونابودشان کند

      • بدون نام

        صدرصد

    • بدون نام

      اگه قرار باشه هر خانمی به بی محبتی راز خودشو با کسی در میان بگذاره محبت کن زیاد پیدا میشه به قیمت خیانت مثل خود همسرت که به تو خیانت میکرده ساعد بیچاره هم سرنوشتی همچون شما پیدا میکند زنان چون حمایت نمیشوند عقلشونو از دست میدن و گرنه با کمی حمایت قانونی و افکاردرست میتوانستی زندگی خوبی داشته باشی

      پاسخ ها

      • بدون نام

        درسته موافقم

    • بدون نام

      چرا در خراسان اینهمه کثافتکاری ولنگاری هست در سرزمین امام رضا نباید اینگونه باشه چرا مسئولی بفکر اینهمه معظل نیست

    • بدون نام

      بله دقیقا ایشون با صاحب کارش رابطه داشته و هنوز طلاق رسمی نگرفته بودند...لذا هم صاحب کار و هم این خانم باید مجازات شوند ولی جرم صاحب کار بخاطر وقاحت و مزاحمت دو چندان است

      پاسخ ها

      • بدون نام

        و شوهره پاک و منزهه خخخخخخخ
        شماها دیگه کی هستین

    • سپیده

      یاد بگیریم راحت قضاوت نکنیم و حکم ندیم

    • بدون نام

      شهر گل و بلبل

    • ساراازاصفهان

      ی جایی مشغول بکار بودم و منو فرستادن برای ماموریت ب ی شرکت دیگه رئیس ا ن شرکت بعد چندروز زنگ زد ب رئس من ک این خانم نمیخاد پیشرفت کنه خیلی خشکه بجاش یکی دیگه رو بفرستید و من اون کاررو از دست دادم

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج