جاباما
۱۱۲۵۸۶
۳ نظر
۵۰۳۸
۳ نظر
۵۰۳۸
پ

ماجرای میلیونر ایرانی تبار و حریم سلطان واقعی!

یک میلیونر انگلیسی ایرانی تبار دو سه روزی است اروپایی ها را حسابی سر کار گذاشته. حرمسرای او در اسپانیا هیچ جوری توی مخ غربی ها نمی رود!

ماجرای میلیونر ایرانی تبار و حریم سلطان واقعی!





همشهری جوان: تیتر خبر کاملا هوشمندانه انتخاب شده بود. با کلیدواژه ای مهم که می توانست کنجکاوی هر خواننده ای را تحریک کند. لفظ Harem کافی بود تا مردم آن ور آب برای دنبال کردن ماجرا حسابی سر ذوق بیایند. حرمسرا تا امروز واژه ای بود که آنها فقط در داستان های شرقی خوانده بودند و توی فیلم های تاریخی تصویری از آن دیده بودند اما این بار ماجرا در دنیای امروز و توی واقعیت اتفاق افتاده بود؛ یعنی خبر این را می گفت.

اینکه یک مرد انگلیسی ایرانی تبار با مال و ثروتی از پاروبالارفته توی ویلای مجلل اش در اسپانیا یک حرمسرا راه انداخته بود. حرمسرایی با تعداد زیادی از زن های روسی، آلمانی و انگلیسی.

روزنامه های زرد انگلستان در روز انتشار این خبر فروش زیادی داشتند و مردم برای شنیدن هر خبری از ماجرای میلیونر لحظه شماری می کردند. البته نه برای سردرآوردن از خط و ربط استاد و میزان پول و ثروتی که به جیب زده؛ آنها فقط می خواهند از حال و هوای خانه او سر در بیاورند. از حرمسرایی که فقط تصویرش را در فیلم های تاریخی دیده اند و روایتش را در کتاب ها خوانده اند!

جنجال را روزنامه های انگلیسی راه انداختند. با اسم و رسم اصلی آقای میلیونر؛ وگرنه رسانه های اسپانیایی فقط به اسم شجاع اکتفا کرده بودند و بیان سربسته ای از ماجرایی که استاد راه انداخته بودند.

ماجرای میلیونر ایرانی تبار و حریم سلطان واقعی!

میلیونر ایرانی تبار یک شبه تیتر اخبار روزنامه های انگلیس شد. «شجاع شجاعی که در اسپانیا یک حرمسرا راه انداخته بود، بازداشت شد.» بعد هم باقی ماجرا. اینکه او که از سال ۲۰۰۸ تابعیت انگلیسی گرفته بوده، در ویلای مجلل اش در شهر ساحلی ماربیای جنوب اسپانیا از ۹ زن برخلاف میل خودشان نگهداری می کرده.

به نوشته روزنامه ها، اتهام علیه آقای شجاعی وقتی مطرح شد که یکی از این زن ها به دلیل خشونت خانگی از او شکایت کرد. بعد از آن پلیس، ویلای محل سکونت آنها را بازرسی کرد و متوجه شد که ۹ زن که همگی زیر ۳۰ سال دارند و هفت کودک ۹ ماهه تا ۷ ساله در خانه مجلل آقای شجاعی زندگی می کنند.

با آمدن ماموران پلیس زن ها تازه زبان باز کردند و مدعی شدند که فریب آقای شجاعی را خورده و به اسپانیا آمده اند و برخلاف میل خودشان در این منزل زندگی کرده اند. بعضی از آنها مدعی بودند که حق خروج از ویلا را داشته اند اما فقط با حضور رانندگان آقای شجاعی و در صورتی که به او اطلاع می دادند کجا می روند و کی برمی گردند.

این زنان که از کشورهای مختلفی از جمله آلمان، قزاقستان، مغولستان و روسیه هستند به پلیس مالاگا گفته اند زمانی که در مدرسه مد لندن درس می خواندند با او آشنا شدند و او به بهانه اینکه آنها را وارد دنیای مد نیویورک کند، با خودش به ماربیا آورده و دیگر اجازه هیچ کاری به آنها نداده.

بعضی از این زن ها که از خانواده های پولدارتری هستند مدعی شده اند حتی شجاعی برای اجاره ماهانه ۷۰۰۰ دلاری ویلا از آنها به زور پول می گرفته و آنها را به گرفتن بچه ها یا اعمال فشار بر خانواده هایشان تهدید می کرده تا از او سرپیچی نکنند. حالا آقای شجاعی متهم است با این زن ها رابطه جنسی داشته و حتی از آنها در این سال ها بچه دار هم شده. گویا همه آن بچه هایی که پلیس توی ویلای آقای شجاعی پیدا کرده از زنان دربار بلندبالای سلطان هستند.

به بالاها وصل است

پلیس در بازرسی از منزل میلیونر بزرگ چیزهای عجیبی دید. خانه ای با ده اتاق ۱۶ متری بزرگ که همه جور امکاناتی در آن قرار گرفته بود. فرش های گرانقیمت ایرانی و تابلوهای گرانقیمت، با مبلمان و دکوراسیونی که فقط از مال و منال زیاد صاحبش خبر می داد. البته پلیس سر نشانه های دیگر را بیشتر گرفت. پیدا شدن داروهایی مانند روهیپنول (معروف به داروی تجاوز) ضمیمه خوبی برای پرونده بود و داروهای ضد افسردگی زیادی که در اتاق زن ها پیدا شد.

ماجرای میلیونر ایرانی تبار و حریم سلطان واقعی!

داروی روهیپنول که از خانواده دیازپام هاست، یک گیج کننده قوی است که فروش آن این روزها در بیشتر کشورهای اروپایی و آمریکا ممنوع است. پلیس در بازجویی ها به نکته عجیبی هم رسید. اینکه همسر شجاعی یک زن ۳۳ ساله دانمارکی است و به همراه دو فرزندشان در کنار این خانم ها بدون هیچ مشکلی زندگی می کردند و کسی هم اصلا ابراز ناراحتی نمی کرد.

بازرسی از خانه شجاعی مدرک دیگری هم در اختیار پلیس اسپانیا قرار داد. یک نامه مهم. نامه ای که در آن از شجاعی میلیونر دعوت شده بود برای سخنرانی به مجلس عوام انگلستان تشریف ببرد!

با بد آدمی طرف هستند

پلیس اسپانیا برای سر در آوردن از کار و بار مرد مرموز راه سختی دارد. آنقدر که آنها اعلام کردند بدون کمک انگلیسی ها وارد پرونده نمی شوند و باید از پلیس اسکاتلندیارد برای حل پرونده حرمسرای شجاعی کمک بگیرند. آنها در رابطه با میلیونر ایرانی تبار مجبورند با احتیاط برخورد کنند، برای اینکه ادعاهای شجاعی همه آنها را به شک و تردید انداخته. او به زن ها گفته بوده که رفیق باراک اوباما و ولادیمیر پوتین است و توی کار مبادله نفت.

شجاعی توی ماربیا یک باشگاه تفریحی هم دارد و گویا از دو سال پیش دست به کار ساخت یک دانشگاه در مالاگا شده. همه اینها یک طرف و ادعاهای خود او درباره ماجرا حسابی پلیس مالاگا را سردرگم کرده. شجاعی خودش به کلی ماجرای داشتن حرمسرا را تکذیب کرده و می گوید فقط به خاطر دلرحمی و کمک به زن ها آنها را به خانه اش راه داده.

البته اسناد ماجرای رابطه با آنها تکذیب نکرده اما مدعی شده که فقط با دو سه نفر از آنها سر و سری داشته، نه همه شان. البته آقای شجاعی مدعی است که توی یک ماجرای دزدی طرح ریزی شده افتاده و دیر یا زود از همه کسانی که او وارد این ماجرا کرده اند شکایت می کند.

میلیونر ایرانی که این روزها به قید وثیقه آزاد شده، بعد از آزادی در مصاحبه با نشریه انگلیسی زبان اولیوپست مالاگا گفت: «همه اینها یک نقشه بود تا من را سرکیسه کنند. همین که من به زندان رفتم، زن هایی که پلیس اینقدر سنگ شان را به سینه می زد، دار و ندار من را جمع کردند و رفتند. ۷۵ تخته فشر بردند و ۳۰ تابلو و کلی طلا و جواهر. آنها دوتا کامیون گرفته بودند و دار و ندارم را بار زدند. ۵ میلیون یورو داشتند به آلمان می بردند. من شانس آوردم که سر موقع رسیدم. از حقم نمی گذرم. از همه کسانی که با اعتبار و آبروی من بازی کردند شکایت می کنم. از زن ها گرفته تا پلیس!»

دمی که شهادت می دهد

میلیونر انگلیسی در این سال ها آنقدر چفت و بست خانه عریض و طویلش را خوب بسته بوده که کمتر شاهدی از ماجرای زن ها و ماجرایی که در آن ویلای ماربیا داشتند، وجود دارد. کسی هنوز درست و حسابی نمی داند که شجاعی برای چه زن ها را در این ویلای مجلل جا داده بود. زن ها یک حرفی می زنند و خودش حرف دیگری.

پلیس اسپانیا حتی وقتی برای انجام تحقیقات وارد خانه شد، باز هم نتوانست به اصل ماجرا برسد. تنها شاهدان قضیه خدمتکارهای ویلا هستند و همسایه های دور و بر. همسایه ها فقط از خانم های خوش بر و رویی می گویند که با آخرین امکانات و با سر و وضع حسابی رفت و آمد می کردند و معمولا آنقدر خوشحال و راضی بوده اند که نشان نمی داد به اجبار در ویلای بزرگ آقای شجاعی جا داده شده باشند.

ماجرای میلیونر ایرانی تبار و حریم سلطان واقعی!

البته همسایه ها از ترس ماجرا کمتر راضی به صحبت کردن درباره موضوع شده اند و فقط یکی از آنها که خواسته نامش فاش نشود برای خبرنگار تلگراف از حال و هوای ویلا حرف زده: «زن ها همه جوان بودند و بسیار زیبا. آنقدری که ما روزهای اول فکر می کردیم همسایه ما اینجا سالن زیبایی راه انداخته. سر و وضع همه شان هم خوب بود. هر کدامشان با یک جور ماشین بیرون می رفتند. فقط نکته اینجا بود که آنها هیچ وقت تنها نبودند. همیشه دوتا مرد سیاه پوش همراه شان بودند. البته آنها آدم های مرموزی بودند و هیچ وقت با کسی همکلام نمی شدند اما حال و هوای شان نشان نمی داد که به زور آنجا مانده باشند. غیر از یکی دوتایی که همیشه ناراحت به نظر می رسیدند و با اکراه سوار ماشین می شدند و از خانه بیرون می زدند، باقی همیشه خوش و خندان بودند. شجاعی هم خودش آدم بدی نشان نمی داد. ما همیشه با خودمان می گفتیم که او مرد بسیار محترم و سرشناسی است. وقتی او را دیدم که با ماموران پلیس می رفت، خیلی تعجب کردیم. شجاعی اصلا اهل جنجال نبود.»

این وسط خدمتکار خانه میلیونر ایرانی هم برای خبرنگارها کلی حرف زده. البته بیشتر در حمایت از اربابش. «من باور نمی کنم که زن ها به رغم میل و خواسته خودشان اینجا مانده باشند. من نباید زیاد با آنها حرف می زدم. کارهای خدماتی باغ را می کردم اما هر روز صبح آنها را می دیدم که بدون هیچ مشکلی بچه هایشان را به مدرسه می بردند. باقی ساعت های روز را هم خبر ندارم که توی خانه چه خبر بوده. من که هیچ وقت نشانی از درگیری یا داد و قال نشنیدم. زن ها همه خوشحال به نظر می آمدند. هر کسی هم جای آنها بود باید خوشحال می شد. این ویلا همه جور امکاناتی دارد و آدم باید از خدا بخواهد که اینجا باشد!»

سر تخته بشورنش!

آقای میلیونر و ماجرای حرمسرایش این روزها بحث داغ خیلی ها در شبکه های اجتماعی است. همین که خبرگزاری ها و سایت های نشریه های انگلیس و اسپانیا خبر وجود یک حرمسرا در قلب ماربیا را منتشر کردند، کامنت های مختلف خواننده ها بود که پای گزارش ها سرازیر می شد.

مردم انگلستان بیشتر مسحور مشخصات حرمسرا بودند و با کنجکاوی می خواستند درباره آن بدانند. تصور آنها از حرمسرای میلیونر انگلیسی تبار چیزی در حد و اندازه کاخ های عرب هاست با همان سبک و سیاق زندگی. «خیلی خوب است که ما هم حرمسرا داریم. شرقی ها خیلی درباره حرمسراهایشان به ما می گفتند. حالا ما هم یکی از آنها داریم.» یا «کاش بیشتر درباره حرمسرا نوشته بودید. نمی توانم باور کنم که این زن ها همدیگر را توی روز تحمل می کردند. چطور توی دنیای امروز ممکن است؟!»

اسپانیایی ها هم از اینکه استاد توی کشورشان چنین بارگاهی راه انداخته ناراضی اند و البته بیشتر دلشان برای زن ها به رحم آمده: «اگر کشور سیاستی داشت که هر کسی راهش را نگیرد و نیاید، اینطوری نمی شد. پول که همه چیز نیست...»، «این آدم فکر کرده می شود با پول همه چیز را صاحب شد، باید دادگاه به خاطر این رفتارش او را مجازات کند!»

ماجرای میلیونر ایرانی تبار و حریم سلطان واقعی!

و این وسط ایرانی ها واکنش های متفاوتی داشتند. آنها که از ایرانی بودن این آقا حسابی ناراحت بودند، پای هر خبری حسابی از خجالت او درآمدند: «طرف بابک زنجانی دوم است. معلوم نیست این همه مال و منال را از کجا آورده که اینطوری خرجش می کند!»، «... بی سروپا رفته آن سمت دنیا به جای اینکه از پولش برای اسم ایران استفاده کند، به همه آبروی ایرانی ها گند زده. حق اش است دارش بزنند...» یکی هم فقط با یک جمله دق و دلی اش را خالی کرده: «نوه و نتیجه های قاجاری در فرنگ...»

ماربیا شهر رویایی همه آدم پولدارهای دنیاست

اینجا فهد و کازورلا همسایه اند

ماربیا شهر عجیبی است. آدم های معمولی توی ماربیا کم هستند. عوض آن تا دلتان بخواهد توی خیابان های شهر مردمی رفت و آمد دارند که سطح زندگی شان از متوسط و معمول دنیا خیلی بالاتر است. از شاهزاده سعودی بگیر تا ستاره های هالیوود و اعضای خانواده سلطنتی اروپا. شهر کوچک ساحلی اسپانیا چند سالی است که رونق گرفته و نور چشمی آدم معروف ها شده.

قبل از این ماربیا یک روستای کوچک بود با جمعیتی حدود ۹۰۰ نفر که به خاطر گل های یاس اش معروف بود اما از وقتی که شاهزاده آلفونسو ون هوهنلوهه در دهه ۵۰ میلادی دست به کار شد و در روستای کوچک ایالت مالاگا یک باشگاه تفریحی راه انداخت، سر زبان ها افتاد.

شاهزاده برای اینکه به کارش زرق و برقی بخشیده باشد، دور و بر باشگاه شبانه اش شروع به ساختن ویلاهای مجلل و یک هتل کرد تا اگر روزی روزگاری اعضای خانواده سلطنتی به آنجا آمدند، بتواند سرش را بالا بگیرد و از کارش دفاع کند. آخر آن زمان خیلی ها او را به خاطر ساختن این باشگاه سرزنش می کردند. گویا خانواده سلطنتی هم می آیند و ذوق مرگ شهر ساحلی می شوند.

از آنجا بود که دیگر سر و کله آقازاده ها و شاهزاده ها در ماربیا پیدا شد؛ آنقدر که امروز میشل اوباما، باید حتما تعطیلات کریسمس را در ویلای باشکوهش در ماربیا بگذراند و دیوید کامرون نخست وزیر انگلستان هر وقت از کار و زندگی خسته می شود، سری به خانه دو طبقه اش در آنجا بزند.

در دهه ۷۰ میلادی هم شاه فهد عربستان وقتی برای اولین بار به ماربیا قدم گذاشت، آنقدر از زیبایی های ماربیا حیرت زده شده بود که همان زمان دستور داد برایش ویلایی شبیه کاخ سفید واشنگتن بزنند. حالا این خانه پایگاه تابستانی اهل و عیال شده. می گویند جرج کلونی و آنتونیو باندراس دو ویلا کنار هم دارند. سانتی کازورلای فوتبالیست هم از آن آدم هایی است که ویلای دو طبقه اش در ماربیا سروصدای زیادی راه انداخته. ماربیا سالانه ۲۰۰ هزار گردشگر خارجی دارد.

دون ژوان ایرانی

حضور ایرانی ها در اسپانیا به خیلی قبل از جناب شجاع برمی گردد. کتاب مفصل و ۷۰۰ صفحه ای «ایران در اسپانیا» (شجاع الدین شفا، ترجمه مهدی سمسار، نشر گستره، ۱۳۸۵) گواهی است بر اینکه ایرانی ها در امپراتوری و تمدن آندلس حضور گسترده ای داشتند و حتی هنوز بعضی از لغات ایرانی در اسپانیا کاربرد دارد.

اما یک ایرانی خاص هم هست که داستان زندگی اش تا حدی شبیه همین فرد اخیر است: مردی با لقب «دون ژوان ایرانی». ماجرا از این قرار بوده که بعد از حضور برادران شرلی در ایران و دربار شاه عباس، شاه صفوی هم هیاتی را به سفارت به اروپا می فرستد.

سفیر شاه عباس، حسنعلی بیگ بیات همراه با آنتونی شرلی و چهار منشی از جمله برادرزاده اش به اسم اروج بیگ، از راه گیلان به مسکو، بندر استند نروژ، پراگ، نورنبرگ، فلورانس، رم رفتند و بالاخره در ۱۶۰۱ وارد والادولید پایتخت وقت اسپانیا شدند.

در والادولید، سه نفر از آن چهار منشی همراه حسنعلی بیگ، گلویشان گیر کرد و شیخ صنعان وار حتی حاضر شدند تغییر مذهب بدهند. این ماجرا طبیعتا برای اروپایی های آن زمان بسیار حائز اهمیت بود، طوری که فیلیپ دوم پادشاه اسپانیا خودش این افراد را غسل تعمید داد و به آنها لقب و رتبه های اشرافی داد. به یکی لقب دون دیه گو داد، به یکی دون فیلیپ و به اروج بیگ هم لقب دون ژوان داد.

از بین این سه نفر، اروج بیگ یا دون ژوان ایرانی، شهرت بسیار بیشتری پیدا کرد؛ هم به خاطر مجالس شبانه اش و ثروتی که یک مرد پارسی داشت و همتراز با شاهزادگان اروپایی بود (یک چیزی تو مایه های همین آقا شجاع) و هم به خاطر کتابی که نوشت. اروج بیگ که در ۱۵ می ۱۶۰۵ در لیسبون به دست یک اسپانیایی مست کشته شد، سفرنامه مفصلی نوشته است که امروزه اصل فارسی آن از بین رفته و ترجمه اسپانیولی آن برایمان مانده.

این کتاب با شرح مختصری درباره جغرافیا و تاریخ قدیم ایران شروع می شود. بخش پایانی کتاب هم شرح مسافرت هیات ایرانی به اروپاست. این کتاب جزو ارشمندترین سفرنامه هاست. کتاب «دون ژوان ایرانی» به فارسی هم ترجمه شده است (ترجمه مسعود رجب نیا، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۱).
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
درآمد ماهیانه 5-20 میلیون از توی خونه با موبایل

آموزش رایگان کسب درآمد 5-20 میلیون ماهیانه از خونه و فقط با یه موبایل ساده رو در یک وبینار رایگان آموزشی یاد بگیر

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 8/8 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      خاک تو سرش آبروی ایرانیارو برده خوب این همه پولو خرج چی کردی بدبخت؟ اگرم ازش دزدی کردن حقشه فکر کرده هنوز تو عصر حجریم و ممثل اون سلطان سلیمان نادان که حرمسرا راه انداخته مردک بی فکر

      پاسخ ها

      • پاسخ به یوزر

        خودت بودی از اون بدتر می شدی

      • محمد

        باید نسل ایرانی را در سراسر دنیا گسترش داد !

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج