جاباما
۱۱۳۶۱۳۲
۷ نظر
۵۰۱۶
۷ نظر
۵۰۱۶
پ

تکذیب یک ادعا درباره ترور شهید رضایی‌نژاد

شهره پیرانی همسر شهید داریوش رضایی نژاد در جدیدترین نوشته خود درباره جزئیات شهادت همسرش؛ تلویحا اشاره کرده که تروریست‌ها توانسته اند فرار کنند و دستگیر نشده اند، این در حالی است که وزیر اطلاعات وقت در سال ۹۱ مدعی شده بود تیم ترور دستگیر شده اند.

همشهری آنلاین: شهره پیرانی همسر شهید داریوش رضایی نژاد در جدیدترین نوشته خود درباره جزئیات شهادت همسرش؛ تلویحا اشاره کرده که تروریست‌ها توانسته اند فرار کنند و دستگیر نشده اند، این در حالی است که وزیر اطلاعات وقت در سال ۹۱ مدعی شده بود تیم ترور دستگیر شده اند.

شهره پیرانی در پنجمین مطلب خود درباره جزئیات ترور همسرش در تاریخ یک مرداد سال ۱۳۹۰ نوشت: «دختر همسایه به آرمیتا می‌گوید پدرت زنده است. آرمیتا باور می‌کند. خودش می‌گوید وقتی همکار بابا آمد دنبالم که من را به بیمارستان بیاورد، روی صندلی جلو نشسته بودم، یکباره گفتم به خیر گذشت! همکار بابا با بهت نگاهی به من کرد و گفت بله بله به خیر گذشت! آرمیتای چهارسال و نیمه تصور و درکی از مرگ و شهادت نداشت.

جزئیات جدید و دردناک از شهادت داریوش رضایی‌نژاد

بازپرس کشیک دکتر شهریاری، را همان شب برای اولین بار در بیمارستان ملاقات کردم. برادر همسرم به من گفت عمو هرآنچه از جزئیات حادثه به یاد داری بگو. توضیحات تو به دستگیری تروریست‌ها کمک می‌کند. با این امید هر آنچه به یاد داشتم را وسط بی‌تابی‌هایم به بازپرس گفتم. جزئیات ترور و قیافه دو نفر تروریست را همین الان هم به خاطر دارم. رنگ پوست، جاهایی که ایستاده بودند. چطور ضارب به ماشین ما نزدیک شد. نفر دوم کجا ایستاده بود. از کجا فرار کردند و .... اما دریغ!

دستگیری عاملان ترور شهید رضایی‌نژاد

آرمیتا را بردند. شب را علی‌رغم میلم دور از آرمیتا در بیمارستان ماندم. هرچقدر گفتم من می‌خواهم به خانه بروم و در کنار دخترم باشم کسی گوش نکرد. مهری دخترداییم، عمه فائزه و عمه آرزو کنارم بودند. خانمی احتمالا از نیروهای حفاظت(که من هنوزم نفهمیدم چرا) تا صبح توی اتاق با ما بود. تنها چیزی که یادم است از حضور آن خانم این بود که به من گفت: شما در بخش داخلی بیمارستان بستری هستید. اینجا پر از بیماران قلبی و بدحال هستند، صدای گریه شما برایشان اضطراب آور است!

خوابم نمی‌برد. از عمه فائزه و عمه آرزو خواستم با من راه بروند. خدا می‌داند چند بار ابتدا و انتهای آن راهروی بخش داخلی بیمارستان را به هم دوختیم. عاجزانه از خدا خواستم معجزه کند و داریوش را زنده کند. به یاد می‌آوردم داریوش به من می‌گفت تو یک ساعت بعد از من زنده نمی‌مانی. حالا ساعت می‌شماردم. ساعت‌ها می‌گذشت از آن ساعت چهار بعد از ظهر شنبه یک مرداد و من هنوز زنده بودم. آن‌ شب بدون هیچ تردیدی طولانی‌تر شب زندگی من بود. زمان کش پیدا کرده بود و نمی‌گذشت.

آرمیتا را عمویش برده بود خانه خودش. می‌گوید نیمه شب از خواب بیدار شدم، آب می‌خواستم. عمو بالای سرم نشسته بود و داشت گریه می‌کرد. رفت برایم آب آورد، گفت بخواب عمو. دوباره بالای سرم نشست به من خیره شد و دوباره اشکش سرازیر شد.

دنیای ما را آب برده بود و خوابمان نمی‌برد...»

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
درآمد ماهیانه 5-20 میلیون از توی خونه با موبایل

آموزش رایگان کسب درآمد 5-20 میلیون ماهیانه از خونه و فقط با یه موبایل ساده رو در یک وبینار رایگان آموزشی یاد بگیر

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      چقدر دروغ تو این مملکت زیاده یاخدا

    • منتظر

      روحش شاد وجاودانه

    • بدون نام

      حیف حیف.چه باید کردغیراز تحمل وصبر.خدابیامرزش

    • رحمان

      روحش شاد

    • ستاره

      اشکم در اومد هعی خدا

    • ستاره

      روحش شاد ویادش گرامی

    • Mperatoor

      روحش شاد و یادش گرامی

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج