۱۱۴۹۲۹۳
۹ نظر
۵۰۰۱
۹ نظر
۵۰۰۱
پ

ماجراهای عجیب یک مرد از دو ازدواجش

آن روز که در یک عشق خیابانی به «لاله» دل باختم، چیزی جز او را نمی دیدم. کور و کر شده بودم و به چیزی جز ازدواج با او نمی اندیشیدم، به همین دلیل با خانواده ام جنگیدم اما امروز...

خراسان: آن روز که در یک عشق خیابانی به «لاله» دل باختم، چیزی جز او را نمی دیدم. کور و کر شده بودم و به چیزی جز ازدواج با او نمی اندیشیدم، به همین دلیل با خانواده ام جنگیدم اما امروز...

مرد ۳۵ ساله در حالی که بیان می کرد زندگی ام نابود شده است و در مخمصه وحشتناکی افتاده ام، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: ۱۰سال قبل در یکی از خیابان های شهر با زن جوانی آشنا شدم که هشت سال از من بزرگ تر بود. «لاله» یک ازدواج ناموفق داشت و از همسرش جدا شده بود. با این حال من عاشق شده بودم و به نصیحت های هیچ کس گوش نمی کردم. هر چه خانواده ام می گفتند این ازدواج ها احساسی است و عاقبت تلخی دارد، گوش نمی کردم. همه این حرف ها را یک سری تفکرات پوچ و مزخرف می پنداشتم.

خلاصه آن قدر با خانواده ام جنگیدم که بالاخره با لاله ازدواج کردم. زندگی مشترک من ولاله در حالی آغاز شد که او همواره مرا مانند مادرم نصیحت و امر و نهی می کرد. آرام آرام از رفتارهای لاله سرخورده شدم چرا که من دوست داشتم او مانند یک دوست و همراه در کنارم باشد و مرا درک کند اما لاله مرا چون نوجوانی می پنداشت که باید راه و روش رفتارهای درست را به او بیاموزد. این بود که خیلی زود از لاله خسته شدم و به دورهمی های مجردی و شب نشینی با دوستانم روی آوردم. در این میان لاله هم برای آن که پایه های زندگی اش را مستحکم کند، خیلی زود باردار شد و خودش را با امور خانه داری و بچه داری مشغول کرد.

خلاصه او دو فرزند به دنیا آورد و من هم در همین حال به مهمانی ها و پارتی های دوستانه می رفتم تا این که در یکی از همین مهمانی ها با «عاطفه» آشنا شدم. او ۱۰ سال از من کوچک تر بود و این بار فکر می کردم به همه آرزوهایم رسیده و همراه خوبی را برای یک زندگی مشترک پیدا کرده ام. دیگر عاطفه همه زندگی من شده بود و در مهمانی ها و شب نشینی ها کنارم قرار می گرفت.

احساس می کردم عشق واقعی را یافته ام، حالا همه اوقاتم را باعاطفه می گذراندم تا این که بالاخره او را عقد کردم و به همسری ام برگزیدم. خیلی از این موضوع خوشحال بودم و کمتر نزد لاله می رفتم. پس از مدتی لاله متوجه ماجرا شد و روزگارم را سیاه کرد. از سوی دیگر زمانی که به لاله دل باخته بودم و تنها او را همای خوشبختی ام می دانستم، ۷۰۰ سکه بهار آزادی مهرش کرده بودم و حالا می ترسیدم او مهریه اش را به اجرا بگذارد و مرا راهی زندان کند، به همین دلیل نقشه ای کشیدم و به دروغ به او گفتم من عاطفه را طلاق می دهم!

بعد از این ماجرا نزد عاطفه رفتم و موضوع را با او در میان گذاشتم ولی ای کاش کلامی در این باره نمی گفتم چرا که عاطفه به شدت ناراحت شد و با من به مشاجره پرداخت. او برای جلوگیری از طلاق چند نفر را اجیر کرد تا پدر پیرم را در مغازه اش تهدید کنند و اکنون نیز افرادی خودروام را در مقابل منزل به آتش کشیده اند. حالا هم از سوی لاله تهدید می شوم و هم از سوی عاطفه آسایش و آرامش ندارم. می دانم در هر دو ازدواج اشتباه کرده ام و راه افراط و تفریط را در پیش گرفته ام. تازه فهمیدم عاطفه نیز همسر خوبی نیست و به خاطر عشق و علاقه با من ازدواج نکرده است. او چشم به اوضاع مالی من داشت و...

شایان ذکر است، با صدور دستوری از سوی سرهنگ ابراهیم خواجه پور (رئیس کلانتری آبکوه) پرونده این مرد جوان توسط کارشناسان و مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی مورد بررسی های ویژه قرار گرفت.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • ساره

      سرانجام گوش ندادن به حرف پدر ومادر و خیانت همینه

      پاسخ ها

      • بدون نام

        پدرو مادر که همیشه درست تشخیص نمیدن. سرانجام خیانت همینه. مردا برای توجیح خیانت میگن اولی پانمی داد.اختلاف سنی که نشد دلیل خیانت

    • بدون نام

      خربزه می خوری پای لرز ش هم باید بشینی

    • هاجر

      مشکل از زنها نبوده این اقا مشکل اساسی زندگی خودش و اطرافیانش میباشد

    • بدون نام

      یکی دیگه بگیر مشکل حل میشه

    • ♧◇♡♤

      از دست دو تاشون فرار کن
      برو تو یه شهر دیگه واونجا زن بگیر
      و راحت باش

    • محمود

      دو تاشون راضی من باهم زندگی کنن تو هم دو نونه بزن حالش ببر

    • یاسین

      کاش با یک مشاور توانمند مشورت میکرد

    • بدون نام

      حقته

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج