جاباما
۱۳۲۱۹
۱ نظر
۵۰۹۷
۱ نظر
۵۰۹۷
پ

چند جوک سیاسی اجتماعی در چسب زخم

در زندگی زخم هایی هست که آدم نمی تواند جایش را به کسی نشان دهد! به همین دلیل رویش چسب می زند. اساسا شاید درست تر باشد بگوییم در زندگی چسب زخم هایی هست که آدم روی زخم های ناجورش می زند.

در زندگی زخم هایی هست که آدم نمی تواند جایش را به کسی نشان دهد! به همین دلیل رویش چسب می زند. اساسا شاید درست تر باشد بگوییم در زندگی چسب زخم هایی هست که آدم روی زخم های ناجورش می زند.

کتاب «چسب زخم» نوشته ابراهیم رها برای بار چهارم از سوی انتشارات حوض نقره در ۹۶ صفحه با قیمت ۲ هزار تومان منتشر شد. این کتاب از مجموعه طنزهایی تشکیل شده که در اصطلاح عامیانه به جوک معروف است اما البته اغلب جوکها از درون مایه ای اجتماعی یا سیاسی برخوردارند.

رها در مقدمه کتاب می نویسد: «در زندگی زخم‏هایی هست که آدم نمی‏تواند جایش را به کسی نشان دهد! به همین دلیل رویش چسب می‏زند. اساسا شاید درست‏تر باشد بگوییم در زندگی چسب‏زخم‏هایی هست که آدم روی زخم‏های ناجورش می‏زند. «چسب‏زخم» بر همین اساس شکل گرفت! یعنی اصولا در طنز نوشتن، آدم به دوره‏هایی می‏رسد که فی‏الواقع نرسد بهتر است!

مال وقتی است که یک فقره طنزنویس به زور هم که شده باید ادای فلاسفه یونان را دربیاورد و هی سعی کند به مخاطب بگوید از هر جمله بی‏ربطی منظوری داشته و از این دست اباطیل! من طی این سال‏ها همه جور طنزی نوشته بودم، به عبارت صحیح‏تر، در این وادی هر جور شلنگ‏تخته‏ای انداخته بودم! در این میان، یکی از سخت‏ترین شکل‏های کاری همین شیوه‏ نگارش «چسب‏زخم» بود. عبارت‏های کوتاهی که آدم باید تمام زورش را در آن‏ها می‏زد (یکی هم نبود بگوید چه کاریه!) و در یکی دو جمله حرفش را می‏گفت، هم به وجه طنز ماجرا می‏پرداخت، هم انتقاد می‏کرد، هم... خلاصه برای خودش زایمانی بود! ...

خلاصه این شما و این «چسب ‏زخم»، حسنش این است که تاریخ مصرف ندارد، اما کلی مصرف دارد! این روزها اگر دست و پای‏تان زخم و زیلی شد، چسب‏زخم به کارتان می‏آید، باور کنید!»

چند جوک سیاسی اجتماعی در چسب زخم

در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:

۱. از یکی پرسیدن آخرین باری که سینما رفتی کی بود؟ گفت یازده سال پیش. پرسیدن آخرین باری که فوتبال دیدی کی بود؟ گفت نه سال پیش. پرسیدن آخرین بار که موسیقی گوش کردی کی بود؟ گفت بیست سال پیش تصادفی توی تاکسی اونم یه کم. گفتن ببخشید شما کارشناس مسایل جوانان نیستین؟ گفت بله هستم!

۲. یه روز توی یه بوتیک وسط یه پاساژ توپ، چند تا فروشنده جوون که خیلی احساس باحالی می کردن، دیدن یکی که سرو وضعش شبیه دهاتی هاست داره میاد. گفتن بچه ها اسگلش کنیم بخندیم. طرف وارد مغازه شد و پرسید این جا چی می فروشین. بچه باحال ها گفتن الاغ. طرف پرسید ببخشید جز خودتون مورد دیگه ای واسه فروش ندارین؟

۳. یه پسر بچه محجوب و سر به زیری از باباش پرسید به مردی که زیاد کتاب بخونه چی میگن؟ باباش گفت کتاب خوان. بعد پرسید به زنی که زیاد کتاب بخونه چی می گن؟ باباش گفت کتاب خوانه. پسر مودب تا آخر عمر به هیچ کتاب خانه ای نرفت!

۴. یکی سر شاخه نشسته بود و داشت از ته اره اش می کرد. بهش گفتن مگه اون حکایت رو نشنیدی که ... گفت درخت مال خودمه، اره مال خودمه، سروته شاخه هم مال خودمه، به شما هم هیچ ربطی نداره. افتاد زمین دست و پاش پاره شد. اومدن بهش گفتن دیدی ... گفت هر چی پاره شده مال خودمه به شما هم هیچ ربطی نداره. ازش کلی خون ...

گفت خون خودمه به شما هم ربطی نداره. یکی گفت دوستانه یه سوال بپرسم راستشو می گی؟ گفت بپرس. گفت واقعا داری چه می کنی. جواب داد هیچی، سر مواضع و حرفام ایستادم!

منبع: خبرآنلاین

باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir

چند جوک سیاسی اجتماعی در چسب زخم


پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
درآمد ماهیانه 5-20 میلیون از توی خونه با موبایل

آموزش رایگان کسب درآمد 5-20 میلیون ماهیانه از خونه و فقط با یه موبایل ساده رو در یک وبینار رایگان آموزشی یاد بگیر

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • حمید 2

      بدک نبود ..

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج