۱۵۷۳۴
۸ نظر
۵۱۸۲
۸ نظر
۵۱۸۲
پ

۶ داستان باور نكردني از تجربه مرگ ستاره ها

بازیگرانی که مرگ با آنها بازی کرد!

تجربه نزديك به مرگ افراد مشهور و ثروتمند بسيار شنيدني است. آنها در پول غرق هستند و در سراسر جهان شناخته شده‌اند. اين افراد اغلب خوش‌ بيان و در آنچه انجام مي‌دهند بسيار با استعداد هستند. با اين همه، چرا چنين اشخاصي بايد به همه بگويند كه يك بار مرده و دوباره به زندگي برگشته‌اند؟!

بازیگرانی که مرگ با آنها بازی کرد!
شايد گاهي پيش بيايد كه پاي صحبت فردي بنشينيد كه از مرگ مي‌گويد اما آن را متفاوت روايت مي‌كند. او از آنچه تجربه كرده مي‌گويد، از اين‌كه مرده و بعد زنده شده، نور ديده،‌ فرشته ديده و.... تجربه اين افراد را تجربه نزديك به مرگ عنوان مي‌دهند. چيزي كه علوم مختلف به آن پرداخته‌اند و همچنان مطالعات درباره آن ادامه دارد. در اين ميان تجربه نزديك به مرگ افراد مشهور و ثروتمند بسيار شنيدني است. آنها در پول غرق هستند و در سراسر جهان شناخته شده‌اند. اين افراد اغلب خوش‌ بيان و در آنچه انجام مي‌دهند بسيار با استعداد هستند. با اين همه، چرا چنين اشخاصي بايد به همه بگويند كه يك بار مرده و دوباره به زندگي برگشته‌اند؟! اگر به خاطر پول باشد كه خب آنها به اندازه كافي پول دارند. اگر هم براي شهرت باشد كه آنها واقعا مشهورند. با بيان اين موضوع و طرح اين دريافت كه آنها مرده و بعد زنده شده‌اند، شهرت‌شان را به خطر مي‌اندازند. تنها دليل منطقي طرح چنين موضوعي از سوي اين افراد آن است كه اين اتفاق واقعا براي آنها افتاده است و آنها مي‌خواهند آن را به اشتراك بگذارند. در تعاليم ديني نيز وجود چنين تجربه‌اي شبيه مرگ رد نشده و به احتمال وقوع آن‌ها براي برخي افراد اشاره شده است.


بازیگرانی که مرگ با آنها بازی کرد!

مننژيت من را به مرگ نزديك كرد

دونالد ساترلند

بازيگر كانادايي فيلم «مش» نيز تجربه نزديك به مرگ داشت. دونالد ساترلند زماني اين تجربه را داشت كه در سال ۱۹۷۹ به‌دليل ابتلا به مننژيت در آستانه مرگ قرار گرفت.

دونالد مي‌گويد:« ناگهان درد، تب و پريشاني حادي بر من غلبه كرد. من بالاي بدنم شناور بودم و با حباب آبي روشن احاطه شده بودم كه ناگهان دور از تختم شروع به سر خوردن در تونلي طولاني كردم ولي بلافاصله خودم را در بدنم مشاهده كردم. پزشكان بعدها به من گفتند من براي مدتي كوتاه مرده بودم.»


بازیگرانی که مرگ با آنها بازی کرد!

آمپول اشتباه من را شناور كرد

جين سيمور

جين سيمور، يكي از بازيگران سبك كلاسيك است كه همه ما او را با نقشي كه در سريال «پزشك دهكده» ايفا كرد، به‌خوبي مي‌شناسيم. زماني كه اين بازيگر انگليسي ۳۶ سال داشت، به آنفلوآنزاي شديد مبتلا شد، به همين دليل پزشك براي او آمپول پني‌سيلين تجويز كرد و تزريق همين آمپول بود كه او را به مرگ نزديك كرد. جين مي‌گويد: «من كاملا از بدنم خارج شده بودم چون مي‌توانستم بدنم را روي تخت ببينم. اطرافيان را مي‌ديدم كه دور من جمع شده بودند و به ياد مي‌آورم كه همگي تلاش مي‌كردند من را زنده نگه‌دارند. من بالاي سر آن‌ها و در گوشه‌اي از‌ اتاق نگاه‌شان مي‌كردم و مي‌ديدم كه آن‌ها مدام در حال تزريق داروهايي براي بازگرداندنم هستند. در يك لحظه تمام زندگي‌ام پيش چشمانم آمد. در آن حال به تنها چيزي كه فكر مي‌كردم اين بود كه دلم مي‌خواهد زنده بمانم چون نمي‌خواهم فرد ديگري از بچه‌هايم مراقبت كند. من در اين خيال شناور بودم كه «نه نمي‌خواهم بميرم. من آمادگي ترك فرزندانم را ندارم» و اين زماني بود كه به خداوند گفتم: «خداوندا! كمك كن من زنده بمانم.» حدود ۳۰ ثانيه مرده بودم. هر چند باور داشتم مرده‌ام اما مي‌توانم به خاطر بياورم كه پزشكان تلاش زيادي براي بازگرداندنم مي‌كردند. در همين لحظه متوجه شدم من نخواهم مرد و بلافاصله خودم را در بدنم ديدم.»


جراحي من را به نقطه‌اي روشن هدايت كرد

اليزابت تيلور

بازيگر بريتانيايي و برنده 2‌جايزه اسكار از تجربه‌اي مي‌گويد كه حين جراحي با آن روبه‌رو شده است. اليزابت تيلور در مصاحبه‌اي كه توسط لري كينگ در شبكه سي‌ان‌ان پخش شد، درباره عبور از يك تونل به سمت نقطه‌اي روشن صحبت كرد. اين بازيگر افسانه‌اي سينما توضيح داد كه چطور روي تخت جراحي حدود 5 دقيقه مرده بود. او مي‌گويد: «درحالي‌كه از لحاظ كلينيكي مرده بودم با روح مايكل تاد، همسر سابقم كه علاقه زيادي به او داشتم، مواجه شدم. من مي‌خواستم كنار تاد بمانم اما تاد من را ترغيب كرد تا به زندگي برگردم.» به‌دنبال احياي تيلور، تيم 11‌نفره پزشكي از جمله پزشكان، پرستاران و... اظهارات او را از اين واقعه و مرگ چند دقيقه‌اي او تاييد كردند.

تيلور مي‌گويد: «من كاملا احساس كردم كه مرده‌ام و در همين حال حبابي را ديدم. صحبت كردن از آن بسيار سخت است و شايد به‌نظر واقعي نيايد اما اين اتفاق در اواخر دهه 50 ميلادي افتاد درحالي‌كه من، مايك را 2سال قبل از آن در سانحه هوايي از دست داده بودم. حدود 5 دقيقه از دنيا رفتم. وقتي اين موضوع را براي برخي از دوستانم تعريف كردم به‌نظرم رسيد باور آن براي‌شان سخت است. بنابراين با خودم فكر كردم شايد بهتر باشد در اين مورد سكوت كنم. مدتي طولاني در اين‌باره هيچ صحبتي نكردم اما حالا آن را با افرادي كه چنين تجربه‌اي داشته‌اند به اشتراك مي‌گذارم چون من ديگر از مرگ نمي‌ترسم. به‌نظر من اين قدرت و عشق مايك بود كه مرا به زندگي برگرداند.»


بازیگرانی که مرگ با آنها بازی کرد!

حمله قلبي، من را از بدنم خارج كرد

پيتر سلرز

نابغه كمدي سينما كه نقش‌هاي درخشاني در فيلم‌هاي متعدد از جمله دكتر استرنجلاو (۱۹۶۴) و پلنگ صورتي (۱۹۶۴) داشت، پيتر سلرز است. شهرت او به خاطر بازي‌هايي است كه كاملا در نقش آن‌ها غرق مي‌شد. او آنقدر به كارش علاقه داشت كه در فاصله بين فيلم‌ها دچار افسردگي مي‌شد. اين هنرپيشه تجربه نزديك به مرگش را براي شرلي مك‌لين، نويسنده كتابش توصيف كرده و او آن را در كتاب درج كرده است. در سال ۱۹۶۴ در نخستين دفعه از ۸ حمله قلبي پيتر، زماني كه او قلبش ايستاد و درحالي‌كه از لحاظ باليني مرده به حساب مي‌آمد، از بدن خود خارج شده و حبابي زيبا را مشاهده كرد. او بيان مي‌كند: «خودم را در حال خروج از بدنم احساس كردم به‌طوري كه در فرم فيزيكي‌ام شناور بودم و در كل احساس مي‌كردم حالم خوب است اما ظاهرا بدنم اين‌طور نبود. » در همين حين پزشك متوجه شد سلرز مرده است و شروع به ماساژ قلبي كرد. سلرز مي‌گويد: «من به اطرافم نگاه كردم و حباب سفيد زيبايي را در بالاي سرم ديدم. دلم مي‌خواست به سمت اين حباب بروم، انگار مي‌دانستم عشق واقعي در سمت ديگر اين نور است. به ياد دارم با خودم فكر كردم اين خود خداست.» بدن سلرز سعي در رفتن به آن سمت داشت اما سقوط كرد. پيتر مي‌گويد:« دست من به سمت آن نقطه رفت و سعي كردم آن را لمس كنم.» اما در همين حال بلافاصله قلب سلرز شروع به زدن كرد و در آن لحظه صدايي به او گفت: «حالا وقتش نيست برگرد و تمامش كن. حالا وقتش نيست.» كم‌كم سلرز احساس كرد به بدنش نزديك شده و بعد از مدت كوتاهي بيدار شد.

نويسنده كتاب او مي‌گويد: «سلر ابراز داشت كه ديگر هيچ‌وقت از مرگ نمي‌ترسد و خانواده و دوستان او را نسبت به قبل معنوي‌تر مي‌پنداشتند. اين تجربه، ديد او را نسبت به وقايع عميق‌تر كرده و موجب تغييرات پايدار در عادت‌هاي ذهني و زندگي در او شده بود.»


بازیگرانی که مرگ با آنها بازی کرد!

غرق‌شدگي در اقيانوس، مرا با خود برد

جيمز كرامول

رئيس زندان فيلم «جاده سبز» در سن كم و در ۵ سالگي در اثر سقوط در اقيانوس، مرگ را تجربه كرده است. از آن به بعد جيمز تمام زندگي‌اش را مرموز توصيف مي‌كند. بعد از اين تجربه جيمز مرتب تصاويري را كه در آن حالت ديده بود در روياهايش بازسازي مي‌كند.


بازیگرانی که مرگ با آنها بازی کرد!

تصادف، كما و ديگر هيچ

اريك رابرتز

بازيگر آمريكايي و برادر جوليا رابرتز، بازيگر مشهوري است كه در بيش از ۷۰ فيلم بازي كرده است. اريك به سراسر جهان سفر كرده است اما يكي از دراماتيك‌ترين لحظات اريك در كانتيكات اتفاق افتاد. او در حال رانندگي بود كه سگش حواسش را پرت كرد و تصادف كرد. او در حال كما به بيمارستان برده شد و نزديك بود بميرد. او اظهار داشت: « من از بدنم خارج شده و توسط حبابي احاطه شده بودم كه مي‌توانم بگويم خاص‌ترين تجربه من در زندگي بود.»

اختصاصی مجله اینترنتی برترین ها Bartarinha.ir

بازیگرانی که مرگ با آنها بازی کرد!


پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بابک

      عالیه

    • بدون نام

      جالب بود ممنون

    • ن

      عالی بود. چقدر خوب که بدونیم افراد خارجی هم از این اعتقادات دارن

    • mahsa

      چرا همه خبرا مال خارجی هاست؟؟؟؟؟؟
      از این اتفاقها توی ایران زیاد پیش اومده ، در جریان نیستید یا نمیخواهید بگید؟؟؟؟؟؟؟

    • هادی

      جالب بود چون 27 سال پیش برای من هم اتفاق افتاد و همین اوصاف رو داشتم .

    • mahsa

      جین سیمور یه خصوصیت جالب داره اونم اینه که چشماش دو رنگه...

    • شادی

      تا اونجایی که ما میدونیم میگن آدم وقتی میمیره تا تو قبر نذارنش متوجه نمیشه مرده، فکر میکنه زنده س. حالا چه جوریه اینا همون موقع فهمیدن که مردن؟!
      شایدم منظورشون اینه که بعدا فهمیدن که اونموقعه مردن

    • سعيد

      در سن 19 سالگي در خدمت سربازي به جهت آماده سازي مجبورمان كردند از پني سيلين استفاده كنيم اينقدر بدم ضعيف بود كه التماس هايم مبني بر حساسيت جواب نداد و سرانجام با تزريق پني سيلين و درد زيادي كه داشتم به آسايش رسيدم در آن هنگام استرس پزشكان ديدم در گوشه از اتاق بر كالبد خود نظارت داشتم و ديدم يكي از دوستان در حال نزاع با آن فرد آمپول زن است ولي به يكباره بازهم درد با اين خاطره ديگر هيچگاه از مرگ نترسيدم

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج