۱۸۸۹۳۴
۵ نظر
۵۰۰۹
۵ نظر
۵۰۰۹
پ

گپ و گفتی خواندنی با ناصر ملک مطیعی

واقعا بعید است كسی ملك‌مطیعی را نشناسد؛ حتی اگر از كنار سالن سینما هم رد نشده باشید یا حركات چشم و ابروی او را در كلوزآپ‌های به یاد ماندنی‌اش ندیده باشید.


گپ و گفتی خواندنی با ناصر ملک مطیعی

مجله زندگی ایده آل: واقعا بعید است كسی ملك‌مطیعی را نشناسد؛ حتی اگر از كنار سالن سینما هم رد نشده باشید یا حركات چشم و ابروی او را در كلوزآپ‌های به یاد ماندنی‌اش ندیده باشید، دست‌كم نام ناصرخان حتما به گوش‌تان خورده است. ستاره‌ای كه قالب و شمایل مرد سینمای ایران را برای سه دهه متحول كرد و با كارهایی چون قیصر و طوقی در تاریخ سینما جاودانه شد. او كه در سال 1309 در تهران متولد شده این بخت را یافت تا پس از سال‌ها دوری از سینما نقشی را در فیلم نقش نگار ساخته علی عطشانی ایفا كند.

گپ و گفتی خواندنی با ناصر ملک مطیعی

۳۶ سال محبوبیت

جالب است كه بعد از این همه سال، نگرانی‌ام بابت محبوبیت بیشتر است؛ وگرنه آن سال‌ها كه یكی از ستاره‌ها و در اوج كار و شهرت بودم همه چیز برایم دیگر عادی شده بود. راستش محبوبیت و شهرتم در آن سال‌ها مدت زیادی طول كشیده بود و دیگر معمولی بود؛ اما حالا برایم یك‌جورهایی غیرعادی است. اینكه با نسلی روبه‌رو هستم كه طی ۳۶ سالی كه من در سینما حضور نداشتم به دنیا آمده‌اند، اما ابراز محبت می‌كنند، برایم حس فوق‌العاده‌ای ایجاد كرده است.

شهرت بدون تغییر اسم

من هیچ‌وقت سمت این نرفتم كه از اسم مستعار در بازیگری استفاده كنم و حتی در بعضی از فیلم‌هایی كه بازی داشتم، اسم كاراكترم ناصر بود. سینما و بازیگری در آن سال‌ها خیلی رایج نبود و هر كسی نمی‌توانست وارد شود. آمدن به سینما خودش كلی افتخار بود. وقتی وارد بازیگری می‌شدی، دوست داشتی همه تو را بشناسند. دیگر لزومی نداشت اسمت را عوض كنی. آن وقت‌ها تهران خیلی كوچك و جمعیت هم كم بود. بیشتر دلم می‌خواست مرا بشناسند و اسمم را بدانند. اسم خودم را بدانند، نه اسمی كه حالت هنری و مستعار دارد.

فرصتی برای برخورد با موسیقی

من از سمت ورزش به سینما آمدم. یك‌جورهایی با این پدیده، برخورد كردم. شاید چون با موسیقی هیچ برخوردی نداشتم، به سمت آن نرفتم، نه اینكه از موسیقی خوشم نمی‌آمد. البته آن سال‌ها خیلی باب نبود بازیگرها به سمت خوانندگی بروند؛ اما برعكسش بارها اتفاق افتاده بود.

مسیر هموار حتی بدون استعداد

عاشق سینما و بازیگری بودم. خیلی هم دوست داشتم بازیگر بشوم؛ اما زمینه مثل حالا فراهم نبود كه راحت بشود وارد فضای سینما شد. آن سال‌ها تعداد فیلم‌هایی هم كه ساخته می‌شد، بسیار كم بود و فرصت زیادی برای انتخاب كردن نداشتید. اصلا معیاری هم برای انتخاب وجود نداشت. همین كه در كاری بازی می‌كردید و مردم شما را می‌پسندیدند، این احتمال بود كه كار بعدی را پیشنهاد بدهند. گاهی حتی فرد استعداد لازم را هم نداشت؛ اما خب چون مردم او را پسندیده بودند، مسیر برایش هموار می‌شد.

ملاقات شانسی با آدم‌های مهم

به نظرم شانس و موقعیت مناسب در زندگی بسیار موثر است؛ اینكه در مسیر زندگی‌تان با چه آدم‌هایی روبه‌رو شوید یا چه اتفا‌ق‌هایی برای‌تان پیش بیاید. گاهی این اتفاق‌ها و برخوردها اصلا زندگی شما را كلا عوض می‌كنند و از شما آدم دیگری می‌سازند. برای من زمینه علاقه‌مندی به بازیگری بود؛ اما چون موقعیتش پیش نیامده بود به دنبال ورزش رفتم و تمام حواسم پی ورزش بود. وقتی این اتفاق افتاد كه بتوانم وارد سینما شوم و جادوی آن مرا از ورزش جدا كرد.

مدیون بودن یك معلم ورزش

بعد از ورود به سینما دیگر به آن شكل به سمت ورزش برنگشتم؛ اما ارتباطم با ورزش قطع نشد؛ مثلا سال‌ها دبیر ورزش و مدیر تربیت‌بدنی ناحیه ۹ بودم. علاقه‌ام به ورزش هم هرگز از بین نرفت. بهترین دوستانم از كادرهای ورزشی گذشته مانند قهرمانان كشتی و بوكس هستند. ورزش همچنان مورد علاقه و احترام من است. حتی عضو انجمن پیشكسوت‌های ورزش ایران هستم. راستش علاقه‌ای باطنی به ورزش دارم و یك‌جورهایی به آن مدیون هم هستم؛ چون ورزش بود كه مرا به سینما كشاند.

شاگرد اول سواركاری

در كار سینما آمادگی بدنی بسیار مهم است. من خودم در كارهایی كه بازی می‌كردم به خاطر توانایی شخصی‌ام در كوهنوردی، اسب‌سواری، فوتبال و كشتی می‌توانستم نقش‌های مختلفی را ایفا كنم و بدن آماده‌ای برای صحنه‌های اكشن و پربرخورد داشتم. حتی انرژی زیادی داشتم و خستگی‌ناپذیر بودم؛ تا جایی كه در دوران پركاری‌ام صبح سر یك فیلم و شب سر فیلم دیگر بودم. در نوجوانی اسكی زیاد می‌رفتم و از بچگی چون پدرم در ماموریت بود سواری هم می‌كردم و در دانشگاه افسری در رشته سواری شاگرد اول می‌شدم.

نمایش‌بازی با بچه‌های فامیل

عشق به سینما را از پدرم دارم. آن سال‌ها در خیابان سیروس پدرم با چند تا از قوم و خویش‌ها سینمایی راه‌ انداخته بودند كه ما هم گاهی با بچه‌های همسن و سال‌مان در فامیل می‌رفتیم و كارهایی را می‌دیدیم. حتی گاهی هم در خانه خودمان مثلا نمایش بازی می‌كردیم. اینها بود و كمك می‌كرد تا علاقه من به بازیگری بیشتر و بیشتر بشود.

گپ و گفتی خواندنی با ناصر ملک مطیعی

خرید تلویزیون بعد از سربازی

بچه كه بودیم در خانه تلویزیون نداشتیم و تلویزیون بعد از آنكه من چند كار بازی كردم، وارد خانه‌ها شد. یادم هست بعد از سربازی بود كه رفتم بهارستان پیش یكی از دوستانم و یك تلویزیون خریدم و به خانه آوردم. برای دیدن فیلم‌ها به سینما می‌رفتم و به خاطر همین اول با تصاویر پرده بزرگ آشنا شده بودم.

زیبایی عشق بعد از ۸۰ سالگی

عشق اتفاق قشنگی است. وقتی شما عاشق چیزی یا كسی باشید، توقع و انتظارات‌تان هم كم می‌شود و همین كه عاشق هستید، برای‌تان كافی است. من عاشق سینما بودم و لزومی نداشت كه از آن چیزی بخواهم؛ اما واقعیت این است كه سینما همه چیز به من داد. من بیش از ۸۰ سال دارم و ۶۰ سال است در این سینما هستم. حتی با وجودی كه سال‌ها كار نكردم، اما وقتی مردم مرا می‌بینند طوری رفتار می‌كنند كه من شرمنده می‌شوم. واقعا چنین گنجینه‌ای را چطور می‌توانستم پیدا كنم؟ من باید روزی هزار بار خدا را به خاطر این مسئله شكر كنم. سینما در ازای این گنجینه با ارزشی كه به من داد، چیزی از من نگرفت.

دامادی در سن كم

من تك‌فرزند بودم و شاید به همین علت خودم علاقه زیادی به بچه داشتم. خانواده هم دوست داشتند تك‌پسرشان زودتر داماد بشود. البته یك برادر ناتنی هم دارم. اساساً به زندگی خانوادگی علاقه داشتم و برای همین خیلی زود ازدواج كردم. یعنی هنوز ۲۲ سالم تمام نشده بود كه ازدواج كردم. دو، سه كار بازی كرده بودم كه وارد زندگی متاهلی شدم. به هر حال ازدواج هم بخشی از زندگی است و به نظرم خوب است و باید باشد. من از زندگی مشتركم خیلی راضی هستم.

انتظار از برچسب مردانگی

آن سال‌ها كاراكترهایی كه بازی می‌كردم، ویژگی‌های یك جوانمرد را داشتند و این خصوصیات در هر لباس و نقشی به نوعی خودش را نشان می‌داد. حتی در امیركبیر هم این نمود را داشت؛ همان‌طور كه در غلام ‌ژاندارم هم بود. این مساله باعث شده بود حتی در زندگی واقعی هم شبیه آنها رفتار كنم. نه اینكه مانند آنها باشم بلكه صفات خوب مردانگی را حفظ كنم. از من انتظار داشتند كه همیشه مردانگی به خرج بدهم؛ چون مردم دوست دارند سینما و واقعیت را یكی بدانند. شاید علاقه شخصی هم بود كه وقتی این نوع نقشها را به من دادند و با برچسب مردانگی روبه‌رو شدم، دلم نخواست آن را رها كنم.

سفر فقط با اتومبیل

تا خسته می‌شوم، سوار ماشین می‌شوم و به چالوس می‌روم. من خیلی به سفر كردن علاقه دارم. هر كسی یك بار با اتومبیل از اروپا به تهران بیاید خسته می‌شود؛ من ۱۵بار مسیر اروپا به ایران را با اتومبیل آمدم. راستش به علت كمردرد و پادرد نمی‌توانم زیاد راه بروم؛ اما با همین وضعیت هنوز هم تا چند وقت پیش پشت ماشین می‌نشستم. كلا از سفر و جاده لذت می‌برم. سفر را هم با ماشین دوست دارم، نه با ترن و هواپیما. بعضی افراد سوار اتومبیل كه می‌شوند، به قول خودشان می‌كوبند و سه سوت می‌روند رشت؛ در حالی كه خود مسیر هم جزو مسافرت است.

عادت به مطالعه از پنجم دبستان

مطالعه، مونس من در تمام سال‌های زندگی‌ام بوده است. در كتابخانه‌ام حدود ۳۰۰۰ جلد كتاب دارم. نه اینكه دكور باشند بلكه همه آنها را خوانده‌ام و بعضی‌ها را هم چند بار مطالعه کرده‌ام. از كلاس پنجم دبستان این عادت را دارم. آن وقت‌ها شبی ۱۰ شاهی كتاب‌ها را از یك كتابفروشی در خیابان شاه‌آباد كرایه می‌كردم و می‌خواندم. یادم هست چقدر از خواندن كتاب‌هایی مانند «قلعه الموت» و «كنت مونت كریستو» لذت می‌بردم. یادم هست حتی در خیابان كه راه می‌رفتم، كتاب دستم بود و می‌خواندم. به تاریخ دوره قاجار بسیار علاقه‌مند بودم و در این چند سال اخیر خیلی كتاب‌ها را در این زمینه مطالعه كرده‌ام.

جان وین و براندو، قهرمان‌های كودكی

گریگوری پك، جان وین و مارلون براندو قهرمان‌های دوران كودكی من بودند که فیلم‌های‌شان را می‌دیدم و خیلی لذت می‌بردم. خودم را جای آنها می‌گذاشتم و با همان‌ها بود كه عشق به بازیگری در من جان گرفت. هنوز هم گاهی كارهای كلاسیك را می‌بینم؛ اما در مورد فیلم‌های قدیمی خودم خیلی با دلتنگی جلو می‌روم؛ چون همه‌اش خاطره است و دلم می‌گیرد.
هر بار هم كه كاری را می‌بینم، گریه‌ام می‌گیرد، برای دوستان هنرمندی كه دیگر میان ما نیستند.

گپ و گفتی خواندنی با ناصر ملک مطیعی

آزار تنهایی سال‌های بدون دوست

گاهی به قطعه هنرمندان سر می‌زنم و با دوستانم صحبت می‌كنم. راستش این روزها احساس می‌كنم دور و برم خلوت شده و این تنهایی آزارم می‌دهد. وقتی از قطعه هنرمندان بهشت‌زهرا (س) برمی‌گردم، مدام به این فكر می‌كنم كه هر سال چقدر تنهاتر می‌شوم و همه رفته‌اند. خدا را شكر كه هنوز دوستانی مانند وحدت و همایون و خانم بنایی و. . . هستند كه بودنشان به من دلگرمی می‌دهد.

مردی برای سنت‌های ایرانی

دل دل‌كندن از این خاك را ندارم. من مال همین‌جا هستم. مال همین سنت‌ها كه كم‌كم دارد فراموش هم می‌شود. من متعلق به همین جامعه‌ای هستم كه هر شب جمعه خیرات می‌كنند. برای همین آدم‌هایی كه هر بار مرا در خیابان می‌بینند انگار عضوی از خانواده‌شان را دیده‌اند. همین نسلی كه كارهای مرا در زمان خودش ندیده‌اند و مرا با سی‌دی و. . . شناخته‌اند؛ اما با من هستند و به من دلگرمی می‌دهند. من برای زندگی دور از وطن ساخته نشده‌ام.

حق‌شناسی در فرصت عید

فرصتی است كه در شكوفایی طبیعت و سرسبزی خاك مقدس ایران، برای هموطنان عزیزم سالی خوش توام با شادكامی، رفاه و سلامتی آرزو كنم. بجاست كه در مقابل لطف و مهر خداوند بزرگ حق‌شناس باشیم و وظیفه ملی و انسانی خود را نسبت به دیگران از یاد نبریم. نوروز بر همه ایرانیان مبارك باد. برای همه مردم خوبم آرزوی سلامتی و موفقیت دارم. دوست دارم بگویم انشاءالله بتوانیم همیشه صداقت داشته باشیم و عشق. به قول شاعر: به جز از عشق كه اسباب سرافرازی بود، هر چه دیدیم و شنیدیم همه‌اش بازی بود.

سینما و لاله‌زار یا امجدیه و فوتبال

زندگی ما در یك سادگی جذابی می‌گذشت. مثل حالا نبود كه بچه‌ها پدر و مادرشان را برای خواسته‌های‌شان به توپ ببندند. یك تهران كوچك بود و یك تعداد جوان عشق لوطی و معرفت به خرج دادن. خیابان‌های استانبول و لاله‌زار پرخاطره‌ترین خیابان‌های تهران برای من است. هنوز هم علاقه‌مندم كه خیابان‌ها و كوچه‌ را بشناسم، اما تهران آنقدر تغییر كرده است كه نمی‌توانم وصفش كنم و بعضی‌جا‌ها را گم می‌كنم. لاله‌زار محل گردش و تفریح بود. سینما‌ها در این خیابان بود. صبح‌ بچه‌ها از مدرسه‌ فرار می‌كردند و می‌آمدند در این خیابان پرسه می‌زدند. در شب‌های جمعه هم سئانس ۸-۶ شب مخصوصا در زمستان‌ها با اقبال خوبی روبه‌رو بود. یا اینكه امجدیه می‌رفتند برای تماشای مسابقات فوتبال. اگر فوتبال نبود به كوهنوردی می‌رفتیم. راستش آن سال‌ها حتی بعضی از فیلم‌های خودم را هم نمی‌دیدم، چه برسد بخواهم بروم فیلم بازیگران دیگر را ببینم؛ البته این ماجرا به بعد از معروف شدنم برمی‌گردد. تا قبل از آن عاشق فیلم دیدن بودم. بعد از شهرت واقعا نمی‌شد به سینما رفت؛ چون علاقه‌مندی مردم و ازدحام‌شان اجازه نمی‌داد. آن اوایل چند تا كار را همراه مردم در سینما دیدم؛ البته هنوز چهره نشده بودم. متاسفانه امكانات حاضر مانند پخش خانگی و سی‌دی هم نبود. باید آپارات می‌آوردیم و كلی مكافات داشت.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      خیلی مخلصیم

    • jaaviid

      فقط ناصر خان ... يادش بخير پاشنه طلا

    • بدون نام

      ناصرخان دوست داریم...تو توی قلب ما هستی و جاودانه خواهی ماند

    • امیر

      چقدررر من ناصرخان و دوست دارم. خیلی دوست داشتنیه لامصب.
      فقط دعا می کنم مسعود کیمیایی زودتر بعد از 45 سال با ناصرخان فیلم جدیدشو شروع کنه

      پاسخ ها

      • بدون نام

        آقای هنر و بازیگری سینمای ایران فقط ملک مطیعی

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج