جاباما
۲۲۹۷۰۲
۶ نظر
۵۰۰۵
۶ نظر
۵۰۰۵
پ

مرد خشمگین به قصاص چشم محکوم شد

ساعت ۱۲ شب، ۲۷ اسفندماه سال ۸۹ مأموران پلیس پایتخت در جریان یک درگیری خونین در میدان جمهوری قرار گرفتند. تیم پلیسی وقتی به محل حادثه رفت، دید دو خودرو با هم تصادف کرده‌اند و همزمان بین سرنشینان آنها دعوایی رخ داده و مرد جوانی به نا محمدحسین از ناحیه چشم چپ هدف چاقو قرار گرفته است.

روزنامه ایران: ساعت ۱۲ شب، ۲۷ اسفندماه سال ۸۹ مأموران پلیس پایتخت در جریان یک درگیری خونین در میدان جمهوری قرار گرفتند. تیم پلیسی وقتی به محل حادثه رفت، دید دو خودرو با هم تصادف کرده‌اند و همزمان بین سرنشینان آنها دعوایی رخ داده و مرد جوانی به نا محمدحسین از ناحیه چشم چپ هدف چاقو قرار گرفته است.

کارآگاهان در تجسس‌های میدانی دریافتند با وجود تلاش تیم پزشکی برای جلوگیری از کوری چشم محمدحسین، چاره‌ای جز تخلیه آن وجود نداشته است.بلافاصله عامل این اقدام تلخ که فراری بود تحت تعقیب قرار گرفت و سرانجام با گذشت یک هفته از این ماجرا وی به نام حامد دستگیر شد.حامد در بازجویی‌ها گفت: نیمه‌های شب بود در خانه خوابیده بودم که با صدای زنگ موبایلم از خواب پریدم. پشت خط مادرم بود و به من گفت در میدان جمهوری تصادف کرده‌ایم و دعوا شده است و خودت را برسان!

من هم سوار موتور شدم و به سمت میدان جمهوری رفتم. در بین مسیر دوستم حمید را دیدم وی را نیز سوار کردم وقتی به محل تصادف رسیدم برادرم سرنشینان خودرویی را که با خودروی ما تصادف کرده بودند به من با دست نشان داد. جلو رفتم، محمدحسین نیز سمتم آمد و با باتوم فلزی که به همراه داشتم ضربه‌ای به او زدم ناگهان دستش را روی چشمش گذاشت. ترسیده بودم فرار کردم اما بعدها فهمیدم که چشم چپش را از دست داده است.

این مرد در شعبه ۱۱۳ سابق دادگاه کیفری استان تهران تحت محاکمه قرار گرفت و به قصاص چشم محکوم شد اما قضات شعبه ۱۴ دیوانعالی کشور حکم قصاص چشم را نقض کردند و این اقدام را شبه عمد دانستند. پرونده برای رسیدگی دوباره به شعبه هم عرض ارجاع داده شد. صبح دیروز این مرد در شعبه دوم دادگاه کیفری یک تهران به ریاست قاضی عزیزمحمدی و دو قاضی مستشار تحت محاکمه قرار گرفت.

در ابتدای محاکمه محمدحسین درباره وقایع تلخی که برایش رخ داده بود، گفت: شب حادثه با مادرم سوار بر خودرویم در خیابان در حال حرکت بودیم که خودروی خانواده متهم در حالی که خراب بود و خودروی دیگری او را بکسل می‌کرد ناگهان با خودروی ما تصادف کرد.

همزمان من به پلیس ۱۱۰ زنگ زدم و منتظر ماندم در این میان مادر حامد به وی زنگ زد و از او خواست که به محل بیاید.

حامد وقتی با دوستش از موتور پیاده شد به سمت من و مادرم آمد. مادرم وقتی حامد را دید ترسید و بین ما ایستاد، همزمان حامد به مادرم گفت که حیف که زن هستی .... و مادرم را به سمت زمین هل داد و با باتوم تلسکوپی فلزی که در دست داشت شروع به ضربه زدن کرد و ناگهان باتوم به چشمم خورد.آن لحظه دنیا برایم تیره و تار شد و هیچ جایی را نمی‌توانستم ببینم.

دیگر نفهمیدم چه شده است وقتی به خودم آمد دیدم روی تخت بیمارستانم و بینایی چشم چپم را از دست داده‌ام.حالا تنها خواسته‌ام قصاص چشم چپ او است.حامد نیز برای آخرین بار پشت تریبون دفاع قرار گرفت و گفت: شب حادثه من باتومی به همراه نداشتم بلکه یک میله ظریف که متعلق به طلق موتورسیکلتم بود را برداشتم و چون دیدم آنجا جمعیت زیادی تجمع کرده‌اند برای اینکه آنان را متفرق کنم میله را در هوا چرخاندم که ناگهان محمدحسین برگشت و خیلی اتفاقی میله به چشمش فرو رفت.

با اعترافات این مرد سه قاضی عالیرتبه با توجه به اعترافات اولیه وی در مراحل بازپرسی و تناقض‌گویی وی در محاکمه با هم وارد شور شدند و طبق ماده ۴۰۴ که می‌گوید اگر شخصی بدون آسیب رساندن به حدقه چشم بینایی را از بین ببرد، فقط به قصاص بینایی محکوم می‌شود، متهم را به قصاص محکوم کردند.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
درآمد ماهیانه 5-20 میلیون از توی خونه با موبایل

آموزش رایگان کسب درآمد 5-20 میلیون ماهیانه از خونه و فقط با یه موبایل ساده رو در یک وبینار رایگان آموزشی یاد بگیر

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • حسینی

      طرف چه مادر احمقی داشته که تا تصدف کرده به پسرش زنگ زده بیا جنجال کن ازاین مادر ایپسر بار میاید به نظرم مادر رو باید قصاص کنن که شعور اجتماعی نداره

    • پرهام

      چشم در برابر چشم
      عدالت یعنی این
      نکنه می خواد به جای چشم یارو رانی پرتقال بخره؟

    • وحید

      درود بر مردان عدالت. ولی چه بهتر که عدالت در همه جا و در برابر همه کس رعایت شود.

    • عباص

      خدایش باید قصاص بشه مدیون هستی اگر رضایت دهی به این جانی روانی

    • golrokh

      فرزند قرباني مادر نادان شد. اين خانم اگر زورش ميرسيد ، همه رو ميكشت

    • مژگان

      خدا ادمو گیر پدر مادر احمق و نادان نندازه .به اصطلاح مادر باید به پلیس زنگ میزنید نه پسر بدبختشو از خواب بیدار کنه بیا ایندهتو خراب کنم

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج