جاباما
۲۴۰۴۲
۱۳۷ نظر
۵۰۰۸
۱۳۷ نظر
۵۰۰۸
پ

اعتراف صمیمانه سوتی ها! (۹)

اعتراف صمیمانه سوتی ها! (9)

مجله یکشنبه:

*اعتراف می کنم یه بار تو ابتدایی املا را 11 گرفتم. خانواده باید زیر برگه را امضا می کردن و ما نشون معلم می دادیم. من هم نمی خواستم همین زیر برگه را با دست خط بچگانه خودم امضا کردم زیرشم نوشتم... ملاهزه شد...

*اعتراف می کنم بچه که بودم تو دیکته مردود می شدم و برگه دیکته رو زیر فرش قایم می کردم. مامانم هم پیداش می کرد و تنبیه می شدم. بعدش من باز دیکته کم می شدم و می بردم زیر فرش قایم می کردم. نمیدونم یا خیلی دوست داشتم کتک بخورم یا اینقدر خنگ بودم که فکر می کردم دفعه قبل هم که مادرم پیداش کرد اتفاقی بوده.

*اعتراف می کنم دوران طفولیت یکی از بازی های من و داداشم این بود. یه پتو مینداختیم وسط خونه، می نشستیم توش، یه مگس کشم برمی داشتیم پارو می زدیم، بعد فکر می کردم الان تو مدیترانه ایم. تازه غرق هم می شدیم.

*اعتراف می کنم کلا آدمی نظیف و بهداشتی هستم. روزی 20 دفعه دستام رو می شورم اما خیلی به حله موله اعتقاد ندارم. اون لذتی که تو خشک کردن دست ها با پشت و شلوار و آستین پیرهن هست تو حوله لطیف نیست!

*اعتراف می کنم بچه که بودم فکر می کردم چای قندپهلو هم مث سینه پهلو یه مریضیه.

*اعتراف می کنم تو 10 سالگی یه نامه واسه لینچان نوشتم که هوسانیانگ رو نگیره، بیاد با من ازدواج کنه. آدرسشم این بود خارج لیان شامپو... بعد که می خواستم پستش کنم مامانم پیداش کرد. من هم از دست مامانم قاپیدمش و جلوش عین بزغاله جویدمش و قورتش دادم. انگار که سند محرمانه طبقه بندی شده ام آی 6 بود...

*اعتراف می کنم یکی از چالش های بزرگی که در کودکی فراروی من بود و باهاش درگیر بودم این بود که چه جوری «فریبرز عرب نیا» و «ابوالفضل پورعرب» رو از هم تفکیک کنم!

*اعتراف می کنم یکی از دغدغه های دوران کودکی من این بود که «نخ» وسط نبات چی کار می کنه آخه؟!

*اعتراف می کنم یکی از سرگرمی های پلید من اینه که توی جمع هدفون می زارم گوشم. آهنگ پلی نمی کنم. بعد گوش می کنم ببینم بقیه را جع به من چی می گن...

*اعتراف می کنم توی دستشویی نشسته بودم که از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت سلام حالت خوبه؟ من اصلا عادت ندارم که تو دستشویی هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن باهاش. اما نمی دونم اون روز چم شده بود که پاسخ واقعا خجالت آوری دادم. بد نیستم. بعدش اون پرسید: خوب چه خبر؟ چه کار می خوای بکنی؟ با خودم گفتم، این دیگه چه سوالی بود؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم. برای همین گفتم: اه منم مثل خودت فقط داشتم از اینجا می گذشتم. وقتی سوال بعدیش رو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور می شه، به هر ترفندی بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم.

پرسید: «منم می تونم بیام طرفت؟» سوال کمی برام سنگین بود. با خودم فکر کردم که اگه مودب باشم و با حفظ احترام صحبت مون رو تموم کنم، مناسب تره، به خاطر همین بهش گفتم: نه الان یکم سرم شلوغه! یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت: «ببین، من بعدا باهات تماس می گیرم. یه احمق داخل دستشویی بغلی همش داره به همه سوال های من جواب میده.»
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
درآمد ماهیانه 5-20 میلیون از توی خونه با موبایل

آموزش رایگان کسب درآمد 5-20 میلیون ماهیانه از خونه و فقط با یه موبایل ساده رو در یک وبینار رایگان آموزشی یاد بگیر

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • pink

      آخریه عالی بود عااااااااااااالی....

      پاسخ ها

      • بدون نام

        مواقم شدیدااااااااااااااا100درصد(+35)

      • شخصی

        جالب بودن

      • فرشته

        خیلی عالی بود مخصوصا اخری

    • رها

      باحال بودن.
      من مورد 7 رو هستم.

    • ppeymanqq

      باشه بابا این دفه اعتراف میکنم
      اعتراف میکنم یه روز دختر همسایه مونو توخیابون داشت میرفت بامامانش دیدم
      نیشمو با ذوق زدگی تا بناگوشم بازکردم و گفتم
      سلام مونا.......... چطوری؟.........

      دیدم تحویلم نگرفت و مامانشم میخندید
      اومدم خونه به مامانم گفتم این دختر همسایه چه زود بزرگ شد تا دیروز اینقد بود
      گفت :کی
      من:همین مونا دیگه دختر آقای ...
      گفت :اون مبیناست مونا مامانشه

      پاسخ ها

      • بدون نام

        اره جون تو میخوای بگی اینو از جایی نخوندی؟

      • ppeymanqq

        خیلی بد سانسور می کنید ها

      • naze

        منم اینو تویه سری از پ ن پ خوندم

      • پیمان

        چرا تعجب کردید !!!
        کپی پیس هستش دیگه تازه سانسور شدش

      • رها

        کپی پیست رو اعتراف می کنی؟؟؟؟؟
        پیمان این دو تا پیمان ها تویی؟؟؟
        اگه تویی چرا یه جاهایی فارسی می نویسی یه جاهایی هم انگلیسی؟؟؟

      • javad

        سرقت ادبی! هاهاهاها

      • ppeymanqq

        اره منم
        من عمرا اگه چیزی رو اعتراف کنم

      • مروارید

        ایینو از کجا ورداشتی نوشتی؟
        یه جا دیگه خونده بودم که دختره سوتی داده اومده اسم بچه هه رو بگه اسم باباشو گفته!

    • بدون نام

      چند وقت پیش جلوی دوستام که همشون خوره موبایل و کامپیوترن خیلی با پز و ادا گفتم اه موبایل من اصلا خوب نیست!پرسیدن چرا؟منم میخواستم بگم دوربینش کمه گفتم کیلو پیکسلش کمه

      پاسخ ها

      • ppeymanqq

        دوربینش کمه؟

      • فاطمه

        مردم مردم مردم
        دارين اشتباه ميخونينا
        خبردارم مردم مردم مردم
        تيكه جلوييش رو نگفتم
        خودمم ميدونم بيمزست

    • laya

      وای آخریه از همه باحالتر بودش..................خیلی شیرین بود

    • naghme

      دستتون دردنکنه.چنتایش واقعا باحال بود کلی خندیدم. مثلا اون دومی که برگه املاشو زیر فرش قایم میکره و دستشوی اخری...............مرسی

    • sahel

      خیلی باحال بودن:d

    • مهرداد

      دستشویی رفتنه خیلی باحال بود

    • STP

      سر امتحان بود دوستم یه چیزی میخواست هر چی سرفه میکرد من نمیفهمیدم!!اخر سر یه دست زد همه بر گشتن نگاه کردن حالا منم میخواستم ضایه نشم پا شدم دست زدم:ههههوو بزن دست قشنگرووووو امروز تولد دوستمممه همه بگین مباااارک!!.دوستای منم کم نیاوردن پاشدن دست زدن!اخر سر مدیر اومد امتحان همه ی مارو صفر داد!ولی عجب فداکاری کردماااااااااااااااا!

      پاسخ ها

      • فاطمه

        ضايع نه ضايه

      • شکیبا

        اینقد خندیدم به گریه افتادم ای دلم واااااااای دستت درد نکنه

      • سجاد

        واقعا محشر بود دارم در حالیی که اشکمو پاک میکنم این متنو مینویسم(+)

      • STP

        خواهش!

      • میلاد خان

        ایول

      • azad

        dame marefatet garm

      • STP

        مرسی دوستان

    • Melody

      vayyyyyyyyyyyyyyyyyyy akhari kheyli bahal bod mersi

      پاسخ ها

      • فاطمه

        دمت گرم خیلی جالب بود منم یاد گرفتم چجور فداکاری کنم

    • darya

      جند وقت پیش رفتیم رستوران رستورانه از اون شیک میکا بود موقع برگشت انگشت من نمیدونم چرا ولی مث قلاب به جیب یکی از گارسون ها گرفت منم هر چی راه میرفتم میدیدم سنگین شدم یه هو برگشتم قیافه اقارو دیدم مث بمب زدم بیرون!

    • shangool

      با حال بود
      اعتراف میکنم ی بار داشتم دختر عموم را با خط جدیدم میزاشتم سر کار هر دوتامون خونه بابازرگم بودیم و تو حیات نشسته بودیم ک تکیدم رو گوشی دختر عموم برگشت ب من نگاه کرد من گفتم من نبودم(گوشیش رو سایلنت بود)

      پاسخ ها

      • شکیبا

        حقا که شنگولی!

      • فاطمه

        جالب بود

    • فرشته

      قضیه تفکیک پورعرب و عرب نیا که خوراک من بود

      پاسخ ها

      • شکیبا

        من که هنوز گرفتارم

      • فرشته

        شکیبا ایشالا خدا همه ی گرفتارارو نجات بده:-)))

      • شکیبا

        فرشته جان مرسی راستی کانادا خوبه؟

      • فرشته

        عالیییییییییییییییییییییی :-)))
        در خدمت باشیم داش شکیبا

      • خودم

        دقیقا منم هنوز قاطی میکنماا.

    • zereshk

      eteraf mikonam ke hamishedust dashtam zudtar bozorg besham
      vase hamin risho sebil vase khodam mizashtam va ba medad rang mikardam

    • تبسم

      اعتراف ميكنم يك بار پدر بزرگ و مادر بزرگم (خدا هر دو رو بيامرزه) اومده بودن خونمون شب خوابيده بودن،من جاى ظرف دندون مصنوعى شون رو شب عوض كردم،با خودم گفتم صبح يه دل سير ميخندم بعدش هم اگه دعوام كردن به جهنم!
      جالب اينه كه صبح هر چى منتظر شدم هيچ اتفاقى نيفتاد!! ظاهراً دندونها free sizeبودن ودفعه ى اولى نبود كه جابجا ميشدن!!!

      پاسخ ها

      • رها

        توام شلوغ بودی ها تبسم جان

    • sara

      با حال بودن
      اعتراف مي كنم چند وقت پيش رفتم تو 1سوپر ماركت كه شير كاكايو بخرم از شانس من چند تا از پسرهاي محلمون كه خيلي هم پوررو ان اونجا بودن
      منم خيلي رسمي و باكلاس رفتم جلو و به مغازه دار گفتم : ببخشيد اقا (1 شير دادايو) بديد! واي خدا تا حالا كسي اينقدر بهم نخنديده بود.

      پاسخ ها

      • darya

        خیلی باحال بود!

      • وروجك

        كاكائو يا كاكايو؟

      • ghazal

        vay kheyli bahal bood

      • naghme

        وروجک جان این بیچاره اونجا به حد کافی سوتی داده و ازش خندیدن شما دیگه سوژه ش نکن....

      • شکیبا

        ایول ....اینقد خندیدم مردم

      • ...

        سارا چقد ضایع شدی؟

      • خودم

        وااای فکر کن.
        خیلی باحال بود

      • azad

        aziizaaaammmmmmmmmm pozishenet mano koshte kheyli baahaliiiiiiiiiiii kash manam boodam mye dele sir mikhandidam .

    • من

      فرشته جون خیلی باحالی.من هم دقیقا این مشکلو داشتم ولی خدا رو شکر حل شد.

      پاسخ ها

      • فرشته

        عزیزم باز خداروشکر که واسه تو حل شده
        باور کن من هنوزم گاهی اوقات قاطی میکنم:-(((((((((

    • فاران

      سوتی نیست ولی ...

      سر صبح از خواب بیدار شدم میگم سلام بابای مهربونم . میگه سلام گرگ بی طمع نیست باز پول میخوای؟ پولاتو چه کار میکنی؟ نکنه معتاد شدی؟ بدبخت ترک کن ؟ بعد ۵ دقیقه تیکه انداختن میگه شوخی کردم میخواستم خواب از سرت بپره !!!

      پاسخ ها

      • رها

        باحال بود
        :)))

      • ghazal

        kheyli bahal bood hala azash chizi mikhasty ?:)

      • کمال

        اینم یه کپی پیست دیگه!! نوچ نوچ نوچ...

      • azad

        ba arze pozesh azin harf. vali fk konam bad sabeghe bashida? na ?

      • بدون نام

        hamishe hamine faran joon

    • Sadaf

      eteraf mikonam k BARTARINHA mano b khodesh motad karde vali nemitunam tarkesh konam o az hameye karam oftadam

    • قرمز

      من همون قرمز هستم
      فقط قرمز هدیه میدم

      پاسخ ها

      • رها

        چون از رنگ قرمز خوشت میاد منم یه قرمز بهت هدیه می کنم حال کنی

      • قرمز

        مرسی رها جون.حسابی حال کردم
        تو چه رنگی دوست داری؟

      • رها

        خواهش می کنم قابلتو نداشت
        اتفاقا رنگ مورد علاقه ی منم قرمزه

    • کیمیا

      مورد اخر جدیدو جالب بود.
      من فکر میکردم فقط خودم اون دو تا اسمو اشتباه می کنم.
      اعتراف میکنم زمانی که بچه بودم میرفتم خوراکی های مختلف میخوردم واشغالاشو جاهای مختلف خونه میذاشتم یا تو کیف ابجیم که کسی نفهمه!!!

      پاسخ ها

      • شکیبا

        نامرد

      • منم هم

        کیمیا جان دیقیقا الانم که الانه شدم گنده ی خانواده همین کارو میکنمو دست بردار نیستم

    • MSM

      من هنوزم با تفکیک فریبرز عرب نیا و ابولفضل پورعرب مشکل دارم.

    • samane

      eteraf mikonam bache ke boodam hamishe ba khodam migoftam chera nemitoonam be telefon omoomi zang bezanam!!!

    • حسن

      وااای آخری خیلی باحال بود. منم فریبرز عرب نیا و ابوافضل پور عرب و فرامرز قریبیان رو همیشه با هم اشتباه می گیرم.

      پاسخ ها

      • شکیبا

        باهوش اون فرامرز که ضایع ست

    • رها

      اعتراف می کنم:تو دوران دبیرستان یه ناظم داشتیم که خیلی سختگیر بود.اگه یه نفر بعد از زنگ تو هنوز سالن بود حسابش با کرام الکاتبین بود.
      ما هم برا اینکه بچه های کلاس رو اذیت کنیم دو سه نفری یه نفر رو هول می دادیم تو سالن
      چشمتون روز بد نبینه یه روز که تنهایی داشتم یکی از بچه ها رو پرتاب می کردم بیرون.موقع پرتابش یکی از معلمامون جلوی در سبز شد. وای قیافه ی منو دوستمو معلممون دیدنی بود.

      پاسخ ها

      • برف

        ا رها جون، اعتراف می کنم منم دقیقاً مثل تو این رفتارو می کردم، آخه انتظامات سالن بودم... :)

      • بی خیال

        رها ازت خوشم اومده

      • رها

        برف جون توام مثل من شلوغ بودی هااااااا

        بی خیال جان منم از نظرات خیلی ها خوشم میاد اینجا همه خوبند.

    • سپیده

      یه سری مهمون اومدخونمون اومدم قندون وبزارم رومیزپام پیچ خوردچشامو بازکردم دیدم مهمونادارن قندجمع میکنن رفتم تواطاق دیگه نیومدم بیرون....................

    • احسا

      اعتراف میکنم وقتی رو کاشی های خونمون قدم میزنم قدمامو طوری میذارم که حرکت اسبی بره

      پاسخ ها

      • رها

        ای وای فکر می کردم فقط خودم این کارو می کنم

    • غزال

      خیلی با حال بود
      اخر های ترم اول بود منم ریاضیم ضعیف بود یک روز یکی از بچه زرنگهای کلاس و گیر اوردم کلی از ایرادهامو ازش سوال کردم طوری که حسابی قاطی کرده بودم وقتی اولین تاکسی نگه داشت خیلی جدی گفتم x2+x3 راننده هم گفت مقصد بعدیتون کجاست . اولین باری بود که اینقدر خجالت می کشیدم.

      پاسخ ها

      • وروجك

        دمت گرم با حال بود

    • بیتا

      اعتراف میکنم دوران لیسانس یه همکلاسی داشتم به نام آقای اکبر رضایی که خیلی بچه مثبت و خجالتی بود من همیشه جای اسم و فامیلش اشتباه می کردم هر وقت موردی پیش می اومد که مجبور می شدم صداش کنم با کلی دبدبه و کبکبه صداش می کردم آقای اکبری ... بیچاره اون کلی قرمزه و سفید می شد و سرش مینداخت پایین و می گفت بله ... جالب اینجاست که الان با همکارام این مشکل دارم :))

    • غزل

      نخ وسط نبات خيلي باحال بود.....

    • Sanaz

      خیلی عاااااالی بود !
      7 و 8 و 9 در مورد من صدق میکرد !؟

    • ناشناس

      تو 4 ترمی که از دانشگاه گذشته بود به عنوان یه پسر مودب و با شخصیت بین دخترا شناخته شده بودم(به گفته ی خودشون) یه روز که کارگاه داشتیم (ساختمون کارگاه تازه راه افتاده بود و سرویس بهداشتیش قاطی بود) بعد کلاس داشتیم دستامونو می شستیم که دوستم شروع کرد پشت یکی از دخترای کلاس یه چیزایی گفت که روم نمیشه بگم. منم هی تایید می کردم که آره اینجویه و اونجوریه. یهو یکی از دخترای کلاس از یکی از دستشویی ها اومد بیرون و همینجوری هاج و وااج مارو نیگا کرد بعدشم رفت بیرون. خلاصه به 2دقیقه نکشید که همه فهمیدن دیگه.

      پاسخ ها

      • حامد

        که چی؟

    • من

      اعتراف میکنم که وقتی بچه بودم میدیدم این مجری های تلویزیون مستقیم به ادم نگاه میکنند همش فکر میکردم منو میبینن چون هر جا چپ و راست میرفتم داشتن مستقیم منونگاه میکردن...من خنگول هم میرفتم زیر مبل یا از پشت پرده قایمکی نگاه میکردم ببینم بازم دارن نگاهم میکنن یا نه! همش درگیری ذهنیم این بود که آخه اینا از کجا فهمیدن من پشت پرده ام :((

      پاسخ ها

      • naghme

        خیلی باحال بود کلی خندیدم. مرسی

    • من

      اعتراف می کنم سال سوم دبیرستان بچه های کلاسمون خیلی سر کلاس سروصدا می کردن ، اینقد شلوغ بودن که باید روزی صد بار می گفتم ساکت تا یه کمتر سردردر بگیرم
      اون روز هم بعد از اینکه سر کلاس یه ده باری گفتم ساکت با اعصاب داغون از کلاس امدم بیرون سوار تاکسی شدم مسیرش کوتاه بود تا رسیدم به مقصد به راننده گفتم
      سااکت
      من پیاده میشنم.
      راننده هم برگشت با تعجب گف
      بله؟
      منم .......................

      پاسخ ها

      • خودش

        خیلی بامزه بود.

      • negin

        ایول خیلی باحال بود!!!!
        اعتراف می کنم که یه روز دوست مامانم به خونمون زنگ زد گفت سلام دخترم من اقدسم!منم هول شدم پشت تلفن گفتم به به اقدس خانوم بفرمایید توو!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    • مریم

      اعتراف میکنم که سال آخر دبیرستان بودیم اون روز قرار بود دبیرمون امتحان عملی کامپیوتر بگیره جایه منا چند تا از شیطونایه کلاس آخر بود ما هم تو طول سال موقعه درس دادن گوش نمیکردیما حرف میزدیم اون روز رفتیم برق سایت را قطع کردیما با کلی ذوقا شوق رفتیم سر کلاس وقتی رسیدیم تو کلاس دیدیم که کامپیوترا روشنه نگو که برق سایت کلاس بغلی را قطع کرده بودیم!!

    • ghazal

      mese hamishe ali bood

    • زهرا

      آخری که توپ بود.
      منم همیشه مشکل پورعربو باعرب نیا داشتم ولی خوشبختانه رفع شد. ولی همیشه فک میکردم این مشکل من تنهاس.
      اعتراف میکنم من الان گاهی مورد 9 روانجام میدم آخه توخوابگاه زندگی میکنم و بچه ها زیاد از هم میگن.این کار گاهی لازمه برا مچ گیری.

    • هانیکو

      من امروز دچار افسردگی حاد شده بودم.
      ولی وقتی این نوشته ها رو خوندم کلی شارژ شدم و هر وقت یاد اون آقا میفتم که که با داداشش با مگس کش پارو میزده نیشم تا دندون عقلم باز میشه !!!!!
      خدا به شما جزا خیر بدهد که باعث شادی ملت میشین (^0^)

    • زهرا

      راستی بچه ها اعتراف میکنم امروز تولدمه:)

      پاسخ ها

      • رها

        تولدت مبارک عزیزم
        امیدوارم به تمام آرزوهات اگر به صلاحت باشند برسی

      • فاران

        هرروز برات رویایی باشد دردست ، نه دوردست عشقی باشد دردل ، نه درسر و دلیلی باشد برای زندگی ، نه روزمره گی ( تولدت مبارک )

      • naghme

        زهرا جان تولدت مبارک عزیزم امیدوارم 120سال عمر با عزت داشته باشی هر روز باقی مونده عمرت بهتر از دیروزش باشه. همیشه در تمام مراحل زندگیت خوش و موفق باشی عزیزم

      • قرمز

        رها
        بدجنسی

      • فرشته

        زهرای عزیز
        منم به عنوان دوستی که به نشانی از اویت و نه تصویری در خاطر پذیرا باش
        برایت آرزوی بهترین لحظات و سبزترین ثانیه ها رو دارم
        شاد باشید و همواره شاد بمانید

      • رها

        وا!!!!!!!!!!!!!!!!!
        چرا قرمز؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
        مگه من چی گفتم؟؟؟
        آرزوی به این خوبی

      • TARLAN

        HAPPY BIRTHDAY TO U

      • قرمز

        یه آرزو هم برا من کن
        قرمز باشه

      • رها

        اینم ارزوی من برا تو:
        امیدوارم زندگیت رنگارنگ باشه

      • قرمز

        رنگارنگ باشه بدبخت میشم رها

      • رها

        هیچکی از رنگارنگی بدبخت نشده تازه توش قرمز هم داره

      • قرمز

        ایول آبجی

    • MOHSEN

      من هیچ وقت نفهمیدم تو فیلم سارا به کلاس اول می رود......
      سارا همیشه تو کیفش دنبال چی میگشت؟
      یادتونه؟

      پاسخ ها

      • شکیبا

        دنبال گوشیش میگشت...نه شوخیدم منم هنوز تو خماریشم

    • hoda

      تبسم شیطون بودیا.خودمونیم.

    • parand

      اعتراف می کنم دبستان که می رفتم تازه تو علوم خونده بودم که 2تا لوله داریم به اسم نای و مری که یکیش مال غذا و اون یکی مال تنفس. مامانم از بیرون اومدو واسم از اون شیر های پاکتی 3گوش خریده بود و با نی بهم داد که بخورم. منم فکر کردم اگه نی رو بیشتر کنم تو گلوم دیگه شیر تو دهنم نمی ریزه و یه راست میره تو اون لوله. واسه همین تا جایی که می تونستم نی رو کردم تو دهنم و داشتم شیر می خوردم که مامانم گفت میدی یه کم بخورم؟ که منم فکر کنم یه 10 سانتی نی از دهنم آوردم بیرون!!!!!! مامانم یه نگاهی بهم انداخت و گفت: اه حالمو به هم زدی!!!

      پاسخ ها

      • شکیبا

        موفق باشی

    • سپیده

      ولادت مولای متقیان امام علی وروز مردرابه شماعزیزان تبریک عرض میکنم

      پاسخ ها

      • رها

        منم ولادت شاه مردان علی مرتضی (ع) رو به همه تبریک میگم.

    • من

      منم اعتراف می کنم: یه بار داشتم با تلفن صحبت می کردم طرف گفت: مامانم میگه سلام برسون منم بجای اینکه بگم شما هم سلام منو برسون گفتم بزرگیتونو میرسونم.

      پاسخ ها

      • eli

        باز شما خوبي.
        من كه يه بار بهم گفتن فلاني سلام مي رسونه،گفتم بزرگيمو برسون.

    • قرمز

      اعتراف می کنم ولم کنین اعتراف میکنیم بابا
      یه بار وقتی بچه بودم زنگ زدم به دوستم
      بابای دوستم گوشی رو برداشت
      حسابی هول کردم
      من :الو
      بابای دوستم :الو
      من:بفرمایید
      بابای دوستم:شما تماس گرفتی
      من:ت ت پ ته
      بابای دوستم :هاهاها خدا شفات بده

    • Mahchehre

      manam eteraf mikonam har ki EN Type mikard man e emtiyaze manfi midadm , che mikhondam ya nakhondeh ,hala baray khodamam pish omad

      پاسخ ها

      • فاران

        چیزی که عوض داره .... ( + )

    • هادی

      اعتراف می کنم
      وقتی بچه بودم یه بار که داشتیم بازی می کردیم یکی از داداشام چش گذاشت ما هم قایم شدیم ، در همین حین که من قایم شده بودم دستم رفت تو پریز برقی که باز شده بود ... بعد برق منو گرفت ، پشتمم شوفاژ بود ... هی می رفتم عقب می خوردم به شوفاژ داغ میومدم جلو ... حالا اینوسط فیوز هم قطع نمی شد !!!!
      ولی اینقدر که اون برق گرفتگی بهم چسبید که یکی دو بار خودم عمدا دستم رو زدم به سیم برق !!

      پاسخ ها

      • فرشته

        آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآی شلوغغغغغغغغ

      • هستی

        ایول خیلی باحال بود.تاکی داشتم میخندیدم

      • بدون نام

        خیلی با نمکی

      • من

        چاخان نگفتی؟ اینجوری که تو تعریف کرزدی باید تا حالا مرده باشی عزیزم!!!!!!!!

    • قرمز

      خیلی باحال بود

    • عسل

      اعتراف میکنم وقتی بچه بودم یه بار تابستون روزه بودم اینقدر گشنم شده بود یواشکی رفتم سر یخچال و روزمو خوردم اینقدر عقلم نمی رسید فکر میکردم مامانم نمیفهمه اما از کم شدن غذاها مامانم فهمید ولی به روم نیاورد

    • قرمز

      اعتراف میکنم
      خسته شدیم بابا
      اعترافات جدید بزار

    • اکرم

      منم اعتراف میکنم:
      یه روز جمعه داشتم فیلم سینمایی میدیدم. راستیتش خیلی خسته بودم تیتراژ فیلم که اومد گفتم چشمامو یه کم بزارم رو هم تا فیلم شروع بشه. وقتی چشامو باز کردم دیدم هنوز داره تیتراژ میده. نگو فیلمه تموم شده بود و من نفهمیدم.

    • سمانه

      وقتی بچم یه سالش بود بجای شیر بهش دوغ دادم بعد فکر کردم شیره فاسد بوده. بعد داد و هوار را انداختم که وای بچم مسموم شده مامان بدوییم بریم بیمارستان. خلاصه از این بیمارستان به اون بیمارستان و همه دکترا هم میگفتن خانم هیچیش نیست. وقتی برگشتم خونه فهمیدم چه گندی زدم. بجای شیر بهش دوغ دادم و فکر کردم شیر فاسد بوده. هنوز جرأت نکردم به مامانم بگم.

    • ایران طبیب

      سلام این سریش بهتر از سری 8 بود ...
      اعتراف می کنم کلاس دوم دبستان بودم فیلم من زمین را دوست دارم روی پرده سینما رفت چند روز بعد از این فیلم علیرضا خمسه رو تو خیابون دیدیم با خواهرام دورش کرده بودیم می گفتیم عمو دماغتو دراز کن اون بیچاره هی میگفت بچه ها اون خمیر بود ما باورمون نمیشد و هی اصرار می کردیم ...

    • امیتریس

      اعتراف میکنم یه بار رفته بودم پیش دوستم برام شیر موز اورد و خودش رفت بیرون.تو لیوان نی شیشه ای هم گذاشته بود.منم خم شدم رو لیوان و با تمام وجودم زور زدم ولی هیچی از نی بالا نیومد هر کاری کردم چیزی بالا نیومد گفتم شاید چیزی توش گیر کرده درش اوردم دیدم این قاشقه نه نی!(خوب شد کسی پیشم نبو وگرنه...)

    • سحرناز

      من چون موهام تقریبا تا پایین کمرمه همیشه میبافمشون یه روز برای اولین بار خبر مرگم تو دانشگاه کفش پاشنه دار پوشیدم که مثلا با پرستیژ بشم تلک تلک راه میرفتم یهو دوستم (با نقشه قبلی) از پشت دسی کرد تو مقنعه ام با فشار شدید گیس موهامو کشید و پرید اون ور منم در کسری از ثانیه تعادلم به هم خورد از پشت خوردم به یکی از پسرای با کلاس و خوش تیپ کلاسمون اون بدبخت هم تعادلش به هم خورد با هم افتادیم کف راهرو چشمتون روز بد نبینه یهو کل دانشگاه منفجر شد ...........خلاصه حراست اومد و 1ساعت قسم خوردیم که اتفاقی بود کلی دوستم رو لعن و نفرین کردم دیگه شایعه شد که من بدبخت با اون پسره سر و سری دارم ......تا اینکه الان حدود 5 ماهه عقد کردیم دوستم هر وقت منو میبینه میگه صدقه سر من شوهر گیرت اومدا

    • بدون نام

      اون دستشویه خیلی تاحال بود کلی خندیدم

    • شمیم

      یه سال پیش پدر دوستم فوت کرده بود منم رفتم تعزیه بعد از تموم شدن مراسم رفتم پیش دوستم که دلداریش بدم،یه بنده خدایی اومد گفت خدارحمتش کنه دوستمم با اون حالش گفت خداشماروهم بیامرزه!!!!

    • فرشته

      خیلی باحال بود مخصوصا اخری

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج