۲۶۲۱۰۲
۸ نظر
۵۱۰۶
۸ نظر
۵۱۰۶
پ

روشنك عجمیان: نه طلاق می‌گیریم، نه مهاجرت می کنیم

روشنك عجمیان و همسرش مهریار حمیدی كه دانش‌آموخته مهندسی صنایع است، بیش از یك دهه است كه زندگی مشتركشان را با عشق و آرامش حفظ كرده‌اند.

مجله زندگی ایده آل: زندگی زوج‌هایی كه هر دو نفرشان شاغل هستند سختی‌های خاص خود را دارد. به خصوص آنكه یكی از آنها بازیگر هم باشد. بازیگری، ویترین زیبایی دارد اما عمده آنهایی كه به این حرفه علاقه دارند فقط همین ویترین را می‌بینند و از مشكلات آن غافل هستند. در واقع پشت صحنه زندگی بازیگرها آنقدرها هم لوكس و بی‌دردسر نیست. رسیدن به تعادل، میان كاری كه نظم درستی ندارد با زندگی شخصی در این مسیر بسیار دشوار است اما شدنی است.

این‌طور نیست كه نتوان به این تعادل و آرامش لازم رسید. نگاهی به زندگی زوج‌های موفق در این عرصه می‌تواند ثابت كند كه این قانون نانوشته كه می‌گوید زندگی هنرمندان دوام قابل توجهی ندارد، به راحتی قابل نقض شدن است. روشنك عجمیان سال‌هاست در مسیر حرفه‌ای خود، راه متاهل بودن را انتخاب كرده و اتفاقا تجربه مادر شدن را هم پشت سرگذاشته است. او و همسرش مهریار حمیدی كه دانش‌آموخته مهندسی صنایع است، بیش از یك دهه است كه زندگی مشتركشان را با عشق و آرامش حفظ كرده‌اند.

چندسالی هم هست كه آروشا این جمع صمیمی را تكمیل كرده. آنها نمونه خوب و مثال‌زدنی از یك زوج موفق هستند كه عصر یك روز تابستان ‌مهمان نشریه ما شدند. این خانواده سه‌نفره شاد و دوست‌داشتنی رازهای كانون گرمشان را با ما سهیم شده‌اند. ضمن اینكه باید بگوییم این اولین مصاحبه خانوادگی آنها در این سال‌هاست و رونمایی از همسر بازیگر محبوب و خوش‌اخلاق، روشنك عجمیان هم به حساب می‌آید.

روشنك عجمیان: نه طلاق می‌گیریم، نه مهاجرت می کنیم

حال خوش این روزهای ما

عجمیان: این روزها در انتظار كلید خوردن سریالی هستم كه قراردادش را بسته‌ام. بعد از عید كه چند كار را همزمان داشتم، مدتی اوضاع كار خیلی خوب نبود. یكی، دو نقش كوتاه داشتم كه در یكی از آنها همراه پژمان بازغی نقش خودم را بازمی‌کردم.

وقتی كار نیست به نوعی افكارم به هم می‌ریزد. البته از وقتی آروشا وارد زندگی ما شده خیلی اوضاع فرق می‌كند؛ یعنی خود را با فرزندم سرگرم می‌کنم. راستش نبود كار این حس را برایم دارد كه انگار استقلالم را از دست داده‌ام. وقتی سر كار هستم بسیار حال خوبی دارم و سعی می‌كنم به رغم همه خستگی‌های كاری، این حال خوب را وارد زندگی‌مان كنم.

حمیدی: زمانی كه قرار است همسرم كاری را شروع كند حس خوبی دارم و خوشحالم چون بدون این فعالیت و با زیاد خانه نشستن، حس و حالش به هم می‌ریزد. به هر حال امری طبیعی برای همه شاغلان است كه دوری از كار پس از مدتی برای‌شان آزاردهنده می‌شود.

آدم‌های منظم یك كار بی‌نظم

حمیدی: در هر حال كار سینما و تلویزیون و كلا بازیگری بی‌نظمی‌های خودش را دارد و سختی كارش حتی می‌تواند به خانه هم منتقل شود ولی روشنك همیشه طوری رفتار كرده و چنان انرژی از كار می‌گیرد كه برای همه ما بهتر می‌شود.

عجمیان: ما اجازه نمی‌دهیم كار بین‌مان فاصله بیندازد. حتی یادم هست قبل از تولد آروشا گاهی سر كار با هم قرار می‌گذاشتیم و همدیگر را می‌دیدیم. ضمن اینكه در این سال‌ها سعی كردم خودم را به آن شكل مشغول نگه ندارم؛ مثلا كارهای شهرستان را انتخابی می‌روم و البته فكر می‌كنم كمتر كار كردن من باعث شده زندگی‌مان تعادل خوبی داشته باشد.

طعم سفرهای مشترك با حضور بچه

عجمیان: شاید این نگاه كمی بی‌رحمانه باشد اما فكر می‌كردم نكند با بچه‌دار شدن، كار یا زندگی‌ام لطمه ببیند و محدود شود گرچه آدمی نیستم كه از نظر ذهنی خودم را محدود كنم. در واقع با بچه‌دار شدن سختی كارم خیلی بیشتر شده اما در عوض چیزی را دارم كه با دنیا عوضش نمی‌كنم. ضمن آنكه من همیشه سعی می‌كنم زندگی‌ام را بر هر مساله‌ای مقدم و ارجح نگه دارم.

حمیدی: ما هفت سال بعد از ازدواج بچه‌دار شدیم و این‌طور نبود كه مثلا یك مدتی را مشخص كنیم و بگوییم بعد از این تاریخ بچه‌دار می‌شویم. در تمام این سال‌ها داشتیم با هم همفكری می‌كردیم كه ببینیم آیا می‌توانیم یا نه. بخشی از آن هم برگشت به اینكه قبل از تولد آروشا، ما زوجی بودیم كه به مسائل تفریحی مانند سفر خیلی اهمیت می‌دادیم؛ برای مثال تقریبا هر سه ماه یك بار مسافرت آنچنانی می‌رفتیم و به نوعی همه درآمدمان پای مسافرت می‌رفت. فكر می‌كردیم نكند ورود بچه دست و پای ما را در این مساله ببندد؛ كما اینكه این اتفاق هم افتاد اما تولد آروشا نقطه عطف زندگی ما بود.

ماجرای اسم آروشا

حمیدی: اسم آروشا نتیجه همفكری هر دو نفرمان است. راستش وقتی روشنك هنوز باردار بود، من با بچه صحبت می‌كردم؛ به‌طوری كه هر بار او را با یك اسم صدا می‌كردیم. نخستین اسمی كه انتخاب كرده بودیم پریچهر بود. هر دوی ما آن را به‌شدت دوست داشتیم اما اطرافیان توی ذوق مان زدند و گفتند قدیمی است.

عجمیان: از آن اسم‌هایی بود كه من همیشه دلم می‌خواست روی بچه ام بگذارم و دوستش داشتیم. آن دوره كه اسمش را ثبت كردیم در ایران هفت، هشت نفر این اسم را گذاشته بودند اما خب دیگر به اسم تقریبا متداولی بدل شده است.

بیم و امیدهای پدرانه و مادرانه

حمیدی: پدر بودن اتفاق دشواری است و آن بار مسوولیت، دغدغه فكری و نگرانی‌ها برای درست تربیت كردن بچه بسیار سخت است. الان چیزهایی دغدغه من شده كه روزی حتی فكر نمی‌كردم اهمیتی برایم داشته باشند و در طی روز به راحتی از كنارشان می‌گذشتم.

عجمیان: این‌طور بگویم كه بعد از تجربه مادر شدن اصلا آدم دیگری شده‌ام. راستش من از آن بچه‌های ناخلف نبودم كه قدر والدینم را ندانم اما بعد از ازدواج اهمیت پدر و مادر برایم خیلی بیشتر شد. این مساله بعد از مادر شدن به شكل مضاعفی چند برابر می‌شود به خصوص آنكه آروشا بعد از تولد دچار عارضه‌ای بود كه ما را خیلی نگران كرد. در آن یك هفته كه بین خانه و بیمارستان در رفت و آمد بودیم، والدینم خیلی هوای ما را داشتند.

من برادری داشتم كه وقتی ۲۹ ساله بود از دستش دادیم. یادم هست در آن ایام یك شب مادرم تماس گرفت كه برویم خانه‌شان. در راه بودیم كه تلفنی صحبت می‌كردیم و من آنجا به مادرم گفتم كه تازه می‌فهمم چه درد بزرگی است از دست دادن بچه؛ آن هم بچه‌ای كه برایش ۲۹ سال زحمت كشیده‌ای. حس می‌كنم كسی كه بچه داشته باشد بیشتر قدر پدر و مادرش را می‌داند.

قطعا برای ما مهم‌ترین چیز این است كه آروشا سلامت باشد و حتی از جنبه سلامت روحی و روانی. تا جایی كه می‌دانم از آن دست مادرهایی هستم كه از فرزندم نمره ۲۰ نمی‌خواهم اما سالم بودنش آرزویم است.

خوشبختانه كسی در زندگی كنارم قرار گرفته كه منطقی جلو می‌رود. برای همین كاملا به او اعتماد می‌كنم چون تصمیماتش لحظه‌ای نیست. گاهی به هر حال به خاطر احساسی بودن یا آن ذات مادرانه چیزهایی از دستم درمی‌رود اما مهریار بسیار فكر شده تصمیم‌گیری می‌كند.

عمق عشق‌های همسرانه

حمیدی: به هر حال عشق به همسر و شریك زندگی همیشه در حال پرورش یافتن است. شكل عوض می‌كند اما به نظرم از بین نمی‌رود یا روی یك خط صاف نمی‌ماند. شاید به خاطر هیجان بیشتری كه در سال‌های اولیه زندگی هست شكل این عشق متفاوت باشد اما به مرور كه این هیجان فروكش می‌كند، عمق احساسات شما بیشتر خواهد شد.

خوبی و بدی‌های شهرت

حمیدی: من و روشنك آشنایی ۴ ساله‌ای از حدود سال ۷۸ تا سال ۸۲ داشتیم. سال ۸۲ نیز ازدواج كردیم. آن زمان مصادف بود با پخش سریال «كوچه اقاقیا» كه به خاطر مطرح شدن آن مجموعه او خیلی مورد توجه واقع شده بود. آن زمان من جوان‌تر و كم‌تجربه‌تر بودم و به نوعی ناآشناتر به این حیطه. شاید واكنش‌هایی نشان می‌دادم كه چندان مناسب نبود اما بعد رفتم فكر كردم و خودم را به جای مخاطب‌هایی گذاشتم كه به چهره‌ای علاقه دارند. با خود فكر كردم وقتی در جایگاه یك طرفدار هستم و چهره محبوبم یا اطرافیانش واكنش بدی نشان دهند، دچار چه حس بدی خواهم شد. به همین خاطر سعی كردم مخاطب را درك كنم و واكنشی مناسب و در خور نشان دهم.

عجمیان: اصولا آدمی هستم كه بی‌احترامی اذیتم می‌كند و نمی‌توانم آن را نادیده بگیرم. به نوعی اجازه نمی‌دهد زندگی‌ام در آرامش پیش برود. به همین خاطر یك روز در یك اقدام سرسختانه تمام نرم‌افزارهای ارتباطی‌ام را بستم و تمام صفحات رسانه‌ای مانند اینستاگرام را خصوصی كردم. علتش هم این بود كه دیدم شماره بازیگرها را در وایبر و تلگرام پخش می‌كنند.

بعضی رفتارها قابل توجیه نیست. شما به هر حال یا یك نفر را دوست دارید و فالو می‌كنید یا او را دوست ندارید. اینكه كسی را فالو می‌كنید و بعد زیر پست‌هایش توهین و بی‌احترامی انجام می‌دهید، معنی ندارد. شما اگر كسی را دوست دارید و می‌بینید كار اشتباهی هم انجام داده، باید به شكل مناسب و محترمانه‌ای انتقاد ‌كنید.

زمانی برای فیلم دیدن

حمیدی: كارهای روشنك را به‌شدت دنبال می‌كنم و همه را با علاقه می‌بینم. هنوز هم از دیدن او در كارها ذوق می‌كنم اما سعی می‌كنم به عنوان یك مخاطب عام به دور از آن هیجانات كه خب این بازیگر همسرم است، كارها را ببینم. به نظرم چه بهتر اگر ایرادی در كار هست من آن را منتقل كنم. به نوعی روی كارهایش با هم یك نقد و بررسی داریم. البته من به عنوان یك مخاطب عام نه یك متخصص به او نظراتم را می‌گویم. علاقه‌مندی من به سینما ارتباطی به شغل همسرم ندارد. فیلم دیدن را دوست دارم و حتی برنامه‌های تلویزیون را هم دنبال می‌كنم.

حركت در دل جامعه

عجمیان: كلا آدمی اجتماعی هستم و اتفاقا در بین مردم بودن را دوست دارم. چند وقت پیش بعد از سال‌ها سوار اتوبوس شدم. فكر كنم از دوران دانشجویی به بعد اتوبوس سوار نشده بودم. عینك هم زده بودم. بعضی از مردم نگاه می‌كردند اما معلوم بود شك دارند چون شاید باور نمی‌كردند یك بازیگر بیاید و اتوبوس سوار شود. حتی بارها در موقعیت‌های مختلف شنیدم كه می‌گویند این خانم فقط شبیه آن بازیگر است!

یكی از خانم‌ها با مادر پیرش در اتوبوس حضور داشت كه مادرشان كمی مشكل ذهنی داشتند و چیزهایی می‌گفتند كه بقیه مسافرها می‌خندیدند. خیلی خانم خوبی بودند. آن خانم كه دخترشان بود به من گفت: می‌بینید چه كار می‌كند؟ آبروریزی می‌كند. من به او گفتم كه اشكالی ندارد كه، كار بدی انجام نمی‌دهد. ناگهان آن خانم گفت: وای صدای شما چقدر آشناست، تو رو خدا عینك‌تان را‌ بردارید. خیلی خوشحال شده بود كه مرا شناخته است. من معتقدم كه باید بین مردم بود.

روشنك عجمیان: نه طلاق می‌گیریم، نه مهاجرت می کنیم

همراهی با توافق هسته‌ای

عجمیان: ما هم دغدغه‌های عموم مردم را داریم؛ مثلا بحث توافق هسته‌ای در خانه ما بسیار داغ بود.

حمیدی: روز توافق دقیقا روز پرمشغله‌ای داشتم كه نمی‌توانستم به هیچ طریقی تلویزیون ببینم. من به‌شدت پیگیر اخبار داخلی هستم. آن روز داشتم عذاب می‌كشیدم. روشنك از كنفرانس آقای ظریف تكه‌تكه فیلم می‌گرفت و برای من در تلگرام می‌‌فرستاد تا من در جریان قرار بگیرم.

به هر حال ما از نسلی هستیم كه با یكسری افكار و دغدغه‌ها بزرگ شده‌ایم. زمان جنگ من حدودا ۹ ساله بودم. یادم هست اخبار جنگ را از طریق رادیو دنبال می‌كردم اما الان چنین كاری غیرطبیعی است. به هر حال مسائلی هست كه با زندگی همه ما گره خورده است.

عجمیان: یكسری دغدغه‌های جامعه مثل همین ماجرای توافق، مشكلات اقتصادی، مسائل فرهنگی و. . . برای همه وجود دارد؛ مگر می‌شود یك نفر چون بازیگر است نسبت به آن بی‌تفاوت باشد.

لذت یك كار پردردسر

عجمیان: من عاشقانه كارم را دوست دارم و در سخت‌ترین شرایط از آن لذت می‌برم اما به نظرم وضعیت بازیگری یا بهتر بگویم سینما و تلویزیون خیلی راضی‌كننده نیست. چون به نظرم خیلی وضعیت بی‌در و پیكری در مورد ورود آدم‌های مختلف در زمینه‌های مختلف در آن به وجود آمده است. هجوم این قضیه نامناسب بسیار هم زیاد شده است. بعضی تهیه‌كننده‌ها به هر قیمتی كار می‌سازند تا جایی كه حتی سرمایه‌گذار وقتی پول وسط می‌گذارد می‌تواند در كار بازی هم بكند.

رواج نگاه آلوده!

عجمیان: یكسری هنرمند پیشكسوت در خانه نشسته‌اند و كاری ندارند آن وقت می‌روند از خیابان بازیگر پیدا می‌كنند. این متاثركننده است. اینكه می‌گویم فقط دغدغه شخص خودم نیست چون معتقدم روزی را خدا می‌رساند؛ ضمن آنكه در این مسیر تحصیل كرده‌ و تجربه پیدا كرده‌ام. فوقش به جای هر ماه كار مثلا هر دو ماه یك بار كار انجام می‌دهم. من از ابتدا آدم پركاری نبودم و نمی‌خواهم پركار باشم.

عشق تكرار نشدنی بازیگری

عجمیان: راستش عشقی كه به بازیگری دارم به رشته‌های دیگر هنری ندارم؛ مثلا تحصیلاتم كارگردانی است اما فیلمسازی دغدغه من نیست. هنرهای دیگر هم همین‌طور؛ آن آرامشی كه از بازیگری برایم ایجاد می‌شود- از مقطع خواندن فیلمنامه تا پیدا كردن نقش و. . .- در رشته دیگری پیدایش نمی‌كنم. برای شغل دوم گاهی با مهریار صحبتی كرده‌ام اما اینكه تنهایی بخواهم كاری را شروع كنم هرگز نبوده و اهلش نیستم. شاید چون جزو بازیگرانی هستم كه به‌شدت عاشقانه این حرفه را دوست دارم و حتی عموما آدمی هستم كه به ندرت سر كار به خاطر مشكلاتش غر می‌زنم.

حمیدی: درست است كه كار همسرم همراه با بی‌نظمی‌هایی است كه البته واقعا او در آن مقصر نیست اما این مسائل باعث تنش در خانه ما نشده است. شاید حتی نتوانم بگویم آن را مدیریت كرده‌ایم و بهتر است بگویم با آن كنار آمده‌ایم؛ یعنی دستورالعملی نمی‌توانم برایش بنویسم؛ یك انعطاف‌پذیری دو نفره است.

ناراحتی من در جای دیگر و به شكل دیگری است؛ مثلا وقتی می‌بینم همسرم زحمت زیادی برای كارش كشیده اما در انتها به میزان یا به شكل مناسبی حقش ادا نمی‌شود و این ناراحتش می‌كند، من هم نگران و ناراحت می‌شوم چون دلم نمی‌خواهد ناراحتی همسرم را ببینم.

ممارست‌های یك دلباخته

حمیدی: آنچه بیشتر مرا جذب خانم عجمیان كرد، صداقت و پاكی بود كه در وجود او دیدم. شاید جالب باشد كه بگویم آشنایی ما با هم خودش می‌تواند داستان یك كتاب شود و من برای شروع این آشنایی ممارست‌ها به خرج دادم.

عجمیان: ۳۰ اجرای یك نمایش مرا هر شب آمد و دید.

حمیدی: حتی دیگر دیالوگ‌های آن نمایش را از خود بازیگرانش بهتر ادا می‌كردم. در آن دوره چیزی كه مرا جذب روشنك كرد، صداقتی بود كه کمتر دیده بودم. این ماجرا او را برای من خاص كرد.

تفاهم یعنی درك متقابل

عجمیان: درددل‌های من با مهریار، مادرم و پدرم است. دوستان زیادی دارم اما رفیق‌باز نیستم. دوستی هم كه بخواهم به این شكل با او درددل كنم ندارم. به نظرم تاثیر گرفتن خیلی مهم است. می‌گویم بهتر است با كسی صحبت كنی كه از او تاثیر بگیری؛ چه فایده دارد وقتی با كسی حرف می‌زنی و تاثیری در تو ایجاد نمی‌كند. البته آدمی نیستم كه نسبت به دیگران گارد داشته باشم و بدبینانه نگاه نمی‌كنم. مهریار كمی در این زمینه به من هشدار می‌دهد چون به خاطر اطمینان‌ به دیگران زیاد ضربه خورده‌ام.

حمیدی: من هم بدبین نیستم اما واقع‌گرا هستم. به آدم‌ها و اطراف نگاه بدی ندارم اما خیلی خوش‌بین و پذیرا هم نیستم. سعی می‌كنم آهسته آهسته جلو بروم و بعد قضاوت كنم. اما پیشاپیش قضاوت نمی‌كنم.

عجمیان: من سعی كرده‌ام به این روش مهریار نزدیك شوم. راستش ما تكمیل‌كننده شخصیت هم هستیم. به نظرم تفاهم هم در همین است كه شما با هم صحبت كنید، كاستی‌های هم را ببینید، گوشزد كنید و بعد بپذیرید؛ نه اینكه مثل هم باشید. باید حرف هم را بفهمید.

ژست خوب گذشت

حمیدی: سال گذشته مشكل خاصی برای‌مان پیش آمد. می‌خواستیم تصمیم بسیار بزرگی بگیریم. چیزی كه سال‌ها منتظرش بودم تا به دست بیاورم و خانم عجمیان كاملا مخالف آن بود و كاملا هم احساسی با این قضیه برخورد می‌كرد. از نظر منطقی حرف من درست بود اما می‌دیدم حق ندارم احساس او را نادیده بگیرم و حس او به منطق من ارجحیت داشت. در واقع می‌خواستیم به كانادا مهاجرت كنیم و روشنك اصلا نمی‌توانست آن را بپذیرد.

عجمیان: من همیشه با موضوع مهاجرت مخالف بودم. خودم را آدم مهاجرت نمی‌دیدم و نمی‌بینم. اما به مهریار گفتم با توجه به منطقی كه تو داری برویم چند ماه بمانیم كه ببینیم می‌توانیم یا نه؟ فاكتورهای احساسی‌ای كه داشتم برایم خیلی مهم بود. رفتیم و دیدیم واقعا اصلا كار من نیست. برگشتیم و من دیدم كه مهریار به خواست و احساس من احترام گذاشت. این ماجرا به نوعی بزرگ‌ترین گره زندگی ما بود كه می‌توانست حتی خیلی خطرناك باشد.

حمیدی: قبلا گفتم كه من چند فاكتور را برای زندگی مشترك مهم می‌دانم. نخستین آن صداقت است و فاكتورهای بعدی محبت و گذشت هستند. این سه شرط پایه زندگی هستند. این روزها وقتی به جدایی‌ها نگاه می‌كنید می‌بینید علت جدایی‌شان به یكی از این سه عامل برمی‌گردد. البته عامل چهارمی كه به نظر من می‌تواند در كنار این سه اثرگذار باشد، ایمان است. اینكه شما بدانید كسی هست كه شما را می‌بیند و لازم است با همدلی او اقدام كنید. این مانع از آن می‌شود كه خیلی از قدم‌های اشتباه را ‌بردارید. به همین علت گذشت فاكتور مهمی است اما گذشتی كه بدون انتظار باشد.

چون اگر گذشت كنید به امید اینكه روزی و جایی مقابله به مثل شود دیگر گروكشی است نه گذشت. فرانسوی‌ها می‌گویند هر كاری انجام می‌دهی مهم این است ژست كارت قشنگ باشد. وقتی كه گذشت كردید دیگر زشت است بخواهید آن را خراب كنید.

عجمیان: من هم دیدم می‌شود به شكل دیگری تصمیم گرفت تا هر دو راضی باشیم. به همین علت قرار است كه مدتی آنجا باشیم و مدتی هم ایران. این یعنی احترام به عقیده هر دو نفر که شاید كلیشه‌ای باشد اما به نظرم حفظ كانون خانواده و وجود عشق از هر چیزی مهم‌تر است. اگر من یا مهریار تصمیم گرفتیم كه با هم توافق داشته باشیم به این علت است كه دوست داریم زندگی و كانون خانواده‌مان را حفظ كنیم وگرنه می‌شد با یك لجبازی ساده این زندگی را به پایان رساند. هنر ما در این است كه زندگی‌مان را حفظ كنیم. ما تلاش‌مان را می‌كنیم و خدا هم كمك‌مان می‌كند.

روشنك عجمیان: نه طلاق می‌گیریم، نه مهاجرت می کنیم

فاكتورهای زندگی موفق

حمیدی: صداقت عنصر بسیار مهمی در یك رابطه است. من همیشه چند فاكتور را برای بنیان یك خانواده موفق نام می‌برم اما صداقت اهمیت ویژه‌تری دارد چون به نظرم شما زمانی می‌توانید یك عمر در كنار كسی زندگی كنید كه به راستی او ایمان داشته باشید. این یك حس غریزی است. وقتی كسی نسبت به شما با نادرستی و ناخالصی رفتار می‌كند، شما هم مرزی بین او و خودت قائل می‌شوی. این منجر به عدم اعتماد می‌شود. كما اینكه صداقت طرف مقابل روی شما تاثیر خوب می‌گذارد و شما هم دروغ نمی‌گویید.

عجمیان: مهریار اصلا دروغگو نیست و من گاهی در این زمینه با او به مشكل می‌خورم چون به نظرم گاهی و جاهایی لازم است شما اصلا حقیقت را نگویید اما مهریار معتقد است نگفتن حقیقت خودش یك جور دروغ گفتن است. من به این عقیده او احترام می‌گذارم و برایم بسیار باارزش است.

حمیدی: به نظر من اعتبار هر آدمی به حرف‌هایی است كه می‌زند. پدرم خدا بیامرز بزرگ فامیل بود و تمام آشنایان و فامیل روی حرف پدرم خیلی حساب می‌كردند. در بچگی این را متوجه نمی‌شدم اما بعدها وقتی وارد اجتماع شدم دیدم كه صداقت شما مایه اعتبار شما می‌شود. اینكه آدم‌ها شما را باور داشته باشند حس بسیار بزرگی است.

عجمیان: فكر می‌كنم استفاده از ترفندهای خوب بودن یا مورد قبول بودن، برای اوایل آشنایی و ازدواج است و دیگر بعد از ۱۰ سال جواب نمی‌دهد. اعتراف می‌كنم اوایل گاهی برای آنكه بخواهم مهریار را جذب و حفظ كنم، كارهایی را انجام می‌دادم یا ویژگی‌هایی را در رفتارم مراعات می‌كردم اما مهریار صداقت ویژگی ذاتی‌اش بود و هست. من از دروغ بدم می‌آید و می‌ترسم كه لو برود و بد شود اما سیاست‌هایی دارم و گاهی مصلحتی تن به دروغ داده‌ام اما مهریار حتی دروغ مصلحتی هم نمی‌گوید.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      براي مهاجرت بايد همه پلهاي پشت سرت رو خراب كني. حتي اگر يك درصد هم بگي بد بود بر ميگردم، نري بهتره

    • ميترا

      براتون آرزوي خوشبختي ميكنم
      آفرين و بازم آفرين

    • سمیه ف

      خانم عجمیان رو دوس دارم خیلی انرژی مثبته
      امیدوارم همه خوشبخت و عاقبت بخیر باشن.

    • بدون نام

      عحب تیکه ای هم هست

      پاسخ ها

      • بدون نام

        واقعا خانم عجمیان خوشگل و نازه

    • بدون نام

      بى ناموس ! فکر کن خواهر يا مادر يا زن خودته !

    • بدون نام

      خانم عجمیان بازیگر زیبا و هنرمندی هستند خیلی دوسشون دارم

    • بدون نام

      واقعا خانم عجمیان خیلی خوشگل و ملوس و نازه خیلی دوسش دارم

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج