۳۴۳۵۱۴
۵ نظر
۵۰۲۳
۵ نظر
۵۰۲۳
پ

«پادری» در آمپاس شدید

هر زمان بحث سری سازی در سینما و تلویزیون ما می شود، خودمان را به آن راه می زنیم و وانمود می کنیم تجربه های شکست خورده قبلی فقط یک «اتفاق» بوده اند و این بار قرار است شاهد یک خرق عادت باشیم.

روزنامه بانی فیلم - هادی داداشی: هر زمان بحث سری سازی در سینما و تلویزیون ما می شود، خودمان را به آن راه می زنیم و وانمود می کنیم تجربه های شکست خورده قبلی فقط یک «اتفاق» بوده اند و این بار قرار است شاهد یک خرق عادت باشیم. غافل از اینکه هر بار با نادیده گرفتن مصالح و فاکتورهای منجر به توفیق در نسخه نخست، حکم مرگ کار را امضا کرده ایم. «پادری» مصداق بارز یک فرزند ناخلف برای سریال «دودکش» است که به هر قیمتی خواست نان محبوبیت والد خود را بخورد و حاشیه هایش را لاپوشانی کند.

«پادری» در آمپاس شدید

کار از تغییر تهیه کننده (زینب تقوایی جای خود را به محمود رضوی داد) کلید خورد که در مقابل ادعاهای مکرر چند بازیگرش، مبنی بر طلبکاری از او، هر بار از آنان خواست اگر راست می گویند به محاکم قضایی مراجعه کنند و صرفاً در رسانه ها غرولند نکنند. بعد آمدند نام «دودکش ۲» را به «پادری» بدل کردند تا با یک تیر دو نشان بزنند؛ هم هویت نسبتاً تازه و مستقلی برای سریال تعریف کنند و هم از زیر بیرق غایبان سری اول خارج شوند. ضربه اساسی اما با جایگزینی یک نویسنده جدید (کوروش نریمانی) به جای نویسنده قبلی (برزو نیک نژاد) بر پیکره نحیف سریال وارد آمد و دست کم تا اینجای کار که حدود نیمی از آن گذشته به قول کاراکتر فیروز، مجموعه در یک آمپاس شدید برای نجات به هر عنصر شناوری آویزان می شود. این ناکامی بزرگ هر چند تحت الشعاع همزمانی پخش دو سریال ضعیف مناسبتی امسال تلویزیون با رقابت های جام ملتهای اروپا قرار گرفته، اما از چشم بینندگان پیگیر و اهالی رسانه پنهان نمانده است. ولی واقعاً چطور «دودکش» که بدون ادعا آمد و ناگهان گل کرد، در ادامه روند تکراری به ورطه افتادن دنباله سازی در ایران،سر از «پادری» در آورد. این شکست را ذیل سه عنوان کلیدی باید بررسی کرد.

۱- فیلمنامه: برزو نیک نژاد دیالوگ نویس بامزه و شوخی پرداز خوش قریحه ای است. تعریف الکی نمی کنم. کلی شوخی ریز و درشت و موقعیت کمدی یا هجو آمیز که او برای «پیتزا مخلوط»، «دردسرهای عظیم یک»، «دودکش» و همین فیلم در نوبت اکرانش «زاپاس» نوشت، این را اثبات می کند. او به دلیل آشنایی عجیبش با قشر متوسط و زیر متوسط جامعه و نگاه امیدوارانه و دوستانه ای که به زندگی و آدمهایش دارد، می داند چطور از دل این بستر درام خلق کند و در خلال آن بخنداند. او کاراکترها و قصه هایش را از فیلتر طنز عبور می دهد، با چاشنی دیالوگ های نیشدار کمدی و تکیه کلامهای شنیده نشده آنرا ورز می دهد و در نهایت هنگام اجرا حواسش هست چطور مرحله جان بخشی را اداره کند. چیزی در مایه های رضا عطاران و نه لزوماً پیمان قاسم خانی؛ چون در دنیای اولی اصلاً همه چیز شکل هجو و شوخی دارد و مناسبات و دیالوگها تطابق آشکاری با مفهوم «کاریکلماتورهای مهمل» دارند، اما قاسم خانی اتفاقاً خیلی جدی، کمدی می نویسد و ترجیح می دهد طنزش بیشتر موقعیت محور باشد تا قصه محور و در پس زمینه اش هم متفکرانه به نظر برسد. طنز نیک نژاد چیزی میان این دو ایدئولوژی است و بیراه نیست اگر از آن با عنوان «سَبک» یاد کنیم. ضمن اینکه طنز او این مشکل را هم دارد که اگر در هر بخشی از پروسه فیلم و سریال سازی از دایره نظارت او خارج شود، سر به بیراهه ببرد. «دردسرهای عظیم ۲» و «پادری» نمونه های روشنی برای درک اهمیت کارکرد فیلمنامه های او در موفقیت سریال ها دارند. نویسندگان «دردسرهای عظیم ۲» ـ هر چند نیک نژاد آنجا کارگردان بود ـ به دلیل ناتوانی از گسترش ابعاد کمدی، روی یک قصه کم ظرفیت متمرکز شدند و به همین سبب فاتحه سریال خوانده شد.

در «پادری» از دو جهت غیبت نیک نژاد خیلی به چشم می آید؛ یک اینکه او در «دودکش» خیلی از اوقات جور نبود، محمدحسین لطیفی را کشید و مراقب نحوه اجرا شدن فیلمنامه اش بود و دو اینکه سازندگان با توهم ساده انگاشتن چارچوب سناریوی سری اول، از نویسنده جدیدی استفاده کردند. نریمانی که اخیراً در گفت و گویی، فیلمنامه سری دوم را دارای «قصه منسجم» ارزیابی کرده، از قضا از همین ناحیه به کار ضربه زده است. فیلمنامه «پادری» معجونی تقلیدی از عناصر چند سریال سالهای گذشته همچون «سه در چهار»، «خانه به دوش»، «همسایه ها» و… است که حالا شکل یک شتر گاو پلنگ را به خود گرفته. بسته شدن قالیشویی مشتاق، سکونت کاراکترهای آشنا در یک ساختمان تازه و ورود شخصیتی ـ که مجید یاسر نقش او را بازی می کند ـ و از دور داد می زند کلاهبردار است، هیچیک پیوندهای جذابی در قصه ایجاد نکرده اند. همسایه های ساختمان نه پلی به داستان آدمهای اصلی زده اند، نه ماهیت جالبی دارند و نه به بار طنز سریال اندکی افزوده اند. ماجرای همسایه فضول یا مرد فوتبالدوست یا صاحبخانه سختگیر را خوب است چند بار در بدترین و بهترین سریالهای ایرانی دیده باشیم.

نویسنده حتی برای مجید یاسر که در «سه در چهار» مجید صالحی یا «روز سوم» همین لطیفی شمایل بامزه ای را ارائه داد هم ظرافتی به خرج نداده، چه برسد به پرسوناژهایش. حالا نریمانی باید پاسخ بدهد که در این بلبشوی آدمهای بی شناسنامه و مکانیکی و هدر دادن پتانسیل شخصیت های اصلی، دقیقاً کجای قصه اش منسجم است. طرح پرسش مذکور حق بیننده ای است که زحمت تماشای نیمی از آنرا به جان خریده. در یک سریال بیست و یک قسمتی، مخاطب چند قسمت حوصله اش می کشد قضیه کشدار گشتن دنبال قالیهای گمشده مردم را پیگیری کند. خب این از خط اصلی داستان، اما «پادری» در بخش خرده قصه ها هم تعریفی ندارد. قصه مثل آدمهای دوست داشتنی و هویت مند سری اول، آب رفته و به مینی مال های جسته و گریخته ای تبدیل شده است که می توان بدون نگرانی بابت از دست دادن دو ـ سه قسمت، همچنان تماشاگر سریال بود. قالیها به مثابه قهرمان جای کاراکترها را گرفته اند و بسان سریالهای اپیزودیک از این لوکیشن به جای دیگری کوچ می کنند. فیروز و اطرافیانش تکیه کلامهای قبلی را قرقره می کنند و بازیگران ناگزیرند کمبودها و خلاء های داستانی را با هنر خود پر کنند.

نویسنده به دلیل عدم آشنایی دقیق با جهان بینی آدمهای قصه «دودکش»، در تنگنای یک پروسه اداری و حرفه ای گیر افتاده و ساز خودش را زده است. این درست که در سریالهای خارجی کارگردانان متعددی سکان هدایت یک مجموعه را مشترکاً در دست می گیرند، اما نویسنده و گروه نویسندگان با خط فکری نزدیک و واحدی فیلمنامه را پیش می برند. همین می شود که سیزن های بعدی، همچنان قوت و طراوت فصل اول را حفظ می کند. اینجا نریمانی نه همانند «پایتخت۲» طناز خلاقی مثل محسن تنابنده را در کنار خود داشته و نه کمکی از نویسنده «دودکش یک» گرفته. بزرگترین مشاور او قطعاً خود لطیفی بوده است که سالهاست نشانی از «وفا»، «صاحبدلان» و یا «همسایه ها» در او نیست. این واقعیت را «زمانی برای عاشقی»، «تنهایی لیلا» و «اسب سفید پادشاه» تائید می کنند. اوج مشاوره لطیفی هم احتمالاً انتخاب نام علیرضا افخمی برای بازیگر نقش نگهبان گاراژ بوده تا یک شوخی لوس شخصی را ادامه داده باشد.

۲- بازیگران: گل سر سبد «پادری» هومن برق نورد است. بازیگر دوست داشتنی بی حاشیه ای که بر خلاف فیروز، در جهان واقعی الدرم بلدرم بلد نیست، ولی جلوی دوربین یا روی صحنه، تماشاگران را درگیر و همبازیانش را هضم می کند! تفاوتی هم نمی کند نظامی فاسد سریال «شهرزاد» باشد و یا برادر قالتاق «ساختمان پزشکان»، احمد ساده لوح مجموعه «چک برگشتی»، وکیل سودجوی «زمانه» و یا جاهل لوطی مسلک سریال «اشک ها و لبخندها»؛ در تمام احوال، برق نورد با اقتداری وصف ناشدنی، هنر بازیگری اش را به نمایش می گذارد. برق نورد در «پادری» هم کاری نداشته که نویسنده او را در چرخه تکرار پذیر «آمپاس» و «لُغُز» گرفتار کرده و بی مایه داستانی کارآمدی در اختیارش قرار نداده. برق نورد صبر نکرده یک زوج کمدی درست و درمان برایش در «پادری» خلق کنند یا غصه بخورد که چرا نصرت (بهنام تشکر) یا بهروز (امیرحسین رستمی) در این سری برای شکل گیری شوخیها، او را یاری نمی دهند. برق نورد در قالب فیروز، هیجانهای مدام یک مرد صادق و آبرومند را استادانه به تصویر کشیده است. در نبود یک زوج کمدی قوی، برق نورد یک تنه بدل به موتور محرکه سریال شده و در معدود لحظات غیبتش در سکانسها، می توان ارزش او را برای نجات «پادری» بیش از پیش درک کرد. سیما تیرانداز و نگار عابدی هم به علت کاستی های متن، در تلاشی ناکام برای احیای نقششان در سری اول، دست و پا بسته به نظر می رسند. در چنین گیر و داری، انتظار برای دیده شدن آدمهای فرعی یا جدید، کاملاً بیهوده است. ضمن اینکه حذف اجباری بازیگر سمپات و شیرینی مثل الناز حبیبی و غفلت از آفرینش یک آلترناتیو خوب، لطمه جانبی دیگری به سریال زده است.

۳- کارگردانی: در لابه لای متن نوشتم که لطیفی چند سالی است از جایگاه سالهای نه چندان دور خود فاصله گرفته. کارگردانی که دیگر صاحبدلانه فیلم و سریال نمی سازد و دیدگاهش منبعث از همان متن شعاری ای شده که ابتدای «پادری» می نویسد و می خواند. سکانسهای شلخته با میزانسن ها و دکوپاژی که سرسری بودن و بزن در رویی از سر و رویش می بارد، حالا دیگر به وجه بارز آثار لطیفی تبدیل شده. لطیفی گویا کمتر دلش برای خودش و جایگاه سابقش می سوزد و برایش فرقی نمی کند اواسط ساخت سریالش به سفر برود یا زمان بیکاری اش در کسوت مجری یک برنامه معمولی سینمایی هم ظاهر شود. نمی دانم در این زمینه، چرا او را اینقدر شبیه بهروز افخمی می یابم. «پادری» جدا از یک فیلمنامه به شدت خامدستانه و بد، از کم توجهی لطیفی در تزریق مواد تصویری جذاب و دلنشین کمدی به مجموعه هم صدمه دیده است. قاب بندی های «پادری»، هیچ تفاوتی با یک سریال جدی ندارند و زمینه و پس زمینه آن چنان تخت و سرد چفت هم شده اند که وجه خنداندن میان آنها له شده است. لطیفی بدون تردید حرفه ای تر و باهوش تر از آن است که نفهمیده باشد فیلمنامه ای میان مایه را در «پادری» جلوی دوربین می برد. با این حال ولی، چشم خود را بر این فاکتور با اهمیت بسته و به درخشش بازیگران و همراهی دوباره مردم چشم دوخته است. نتیجه چنین شیوه ای هم بی شک فراتر از سریالی رخوت آور و بی روح مثل «پادری» نمی رود.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      سریال کسل کننده وتکراری

    • یه ایرونی

      اگه هزینه ساخت این سریال رو سرف کاشت 100اصله نهال دربیابانهای بی آب وعلف کرده بودیدخیلی بهتربود ،آخه این چه سریالیه ؟؟منکه مطلقأ بیکارم ولی حاضرنیستم اینوتماشاکنم

    • بدون نام

      فقط دوقسمت دیدم بعدش بیخیالش شدم

    • حمی

      نه تنها پادری بلکه سریال برادر هم همینطور..اصلا امسال بدترین سریالهای دوران ماه رمضونی بوده که تا بحال دیدم..

    • بدون نام

      واقعا سریال بدی هستش.. توهین به شعور مخاطبه.. حیف هزینه ای که برای ساختش شده و حیف بازیگران خوبی که وقتشون را تلف کرده اند!!

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج