۳۴۵۳۴۷
۲ نظر
۵۱۶۰
۲ نظر
۵۱۶۰
پ

رازهایی از رهبر کره شمالی از زبان خاله اش

گزارشگر رواشنگتن پست به دیدار خاله رهبر کره شمالی در آمریکا رفته و ناگفته هایی از زندگی او را به قلم کشیده است.

هفته نامه صدا - ترجمه محمد حسین باقی: گزارشگر رواشنگتن پست به دیدار خاله رهبر کره شمالی در آمریکا رفته و ناگفته هایی از زندگی او را به قلم کشیده است.

با گردش در اطراف میدان تایمز، با عبور از برابر مجسمه یک کابوی برهنه و شخصیت عروسکی «لموس» و خریداران بلیت، این زن همچون بسیاری از مهاجران دیگر می ماند که در پی زندگی «رویایی آمریکایی» است. این زن 60 ساله با موهای فرفری و پوششی معمول به دنبال یک مرخصی یک هفته ای است تا از اتو کردن لباس ها در خشکشویی که با همسرش آن را اداره می کند دست بکشد و اندکی به استراحت بپردازد اما او یک مهاجر معمولی نیست. او خاله «کیم جونگ اون» رهبر کره شمالی است. این زن طی 18 سال گذشته و از زمان گریختن از کره شمالی و پناه بردن به آغوش CIA زندگی ناشناسی همراه با همسر و سه فرزندش در آمریکا داشته است.

رازهایی از رهبر کره شمالی از زبان خاله اش

این زن که خود را «کو بونگ سوک» معرفی می کند و روزگاری در زمره خاندان حاکم بر کره شمالی بوده در مصاحبه با واشنگتن پست می گوید: «دوستانم به من می گویند که خیلی خوش شانس هستم که در اینجا همه چیز دارم. فرزندانم به مدارس برجسته رفته و موفق شده اند و نیز همسری دارم که می تواند تمام گره ها را باز کند. هیچ چیزی نیست که به آن حسادت کنیم یا آرزوی آن را داشته باشیم.» همسرش «ری کانگه» با خنده می گوید: «فکر می کنم به رویای آمریکایی دست یافته ایم.»

این داستان خانواده ای است که از یک خانواده سطح بالا در سلسله مراتب عالی حاکمیتی در کره شمالی به خانواده ای به سطح طبقه متوسط در آمریکا رسیدند. «کو» و «ری» سکوت خود را شکستند و به مدت تقریبا ۲۰ ساعت با گزارشگر واشنگتن پست در شهر نیویورک گفتگو کردند. «کو» شباهت قابل توجهی به خواهرش «کو یونگ هویی» دارد که یکی از همسران «کیم جونگ ایل» و مادر «کیم جونگ اون» بود. «کو»ی ۶۰ ساله به طور اخص رابطه نزدیکی با مردی دارد که اکنون دشمن شماره یک آمریکاست.

زمانی که «کیم جونگ اون» در سوییس تحصیل می کرد، «کو» از او مراقبت می کرد. این دشمن شماره یک کسی نیست جز رهبر جوان کره شمالی اما در سال ۱۹۹۸ وقتی «کیم جونگ اون» ۱۴ ساله و برادر بزرگترش «کیم جونگ چول» ۱۷ ساله بود، «کو» و «ری» تصمیم به فرار می گیرند. خواهر «کو»، رابط آنها با رژیم، دچار سرطان سینه بود (و در سال ۲۰۰۴ درگذشت) و پسرها در حال بزرگتر شدن بودند. این زوج احساس کردند که در آینده نزدیکی دیگر به کار رژیم نخواهند آمد و فرار را برقرار ترجیح دادند. آنها در ابتدا نگران از دست دادن جایگاه خود بودند.

خاندان کیم ۷۰ سال است که از طریق نظامی سرکوبگر که بر «قیمومیت» و «ترس» استوار است بر کره شمالی حاکم هستند. خانواده به اصطلاح سلطنتی و گاردهای ارشد در «حزب کارگران کره» از این سیستم بهره می برند و اگر رژیم فرو بپاشد، یا با گرفتاری و بحران مواجه شود آنها بیشترین ضرر را خواهند دید بنابراین این زوج تصمیم به فرار گرفتند البته نه به کره جنوبی بلکه به آمریکا. آنها ساعت های طولانی کار کردند تا خشکشویی خود را راه بیندازند. سه فرزندشان در آنجا رشد کرده و بزرگ شدند. به مدارس و دانشکده های خوب رفتند و مشاغل خوبی هم به دست آوردند. خانواده بزرگ و خانه شان دو طبقه است. دو اتومبیل جلوی خانه دارند. یک تلویزیون بزرگ هم در اتاق نشیمن. آنها همچون یک خانواده معمولی و نرمال به نظر می رسند.

رازهایی از رهبر کره شمالی از زبان خاله اش

این زوج می گویند خانه شان از سوی سازمان سیا به محض ورودشان با ۲۰۰ هزار دلار خریداری شد. اگرچه «کو» و «ری» ۲۰ سال است که «کیم جونگ اون» را ندیده اند و به نظر نمی رسد که دیگر موقعیت های رسمی داشته باشند اما اطلاعات آمریکا در مورد کره شمالی آنقدر اندک است که این زوج همچنان یک دارایی و منبع ارزشمند اطلاعات در مورد این خانواده تلقی می شوند.

برای مثال آنها می توانند نشان دهند که «کیم جونگ اون» در سال ۱۹۸۴ زاده شد نه در سال ۱۹۸۳ یا ۱۴۹۸۲، آنگونه که عموما چنین تصور می شود. دلیل اطمینان آنها چیست؟ همین سال بود که فرزند خودشان زاده شد. «کو» با لبخند می گوید: «کیم جونگ اون و پسرم همسن و همبازی بودند. من پوشک هر دوی آنها را عوض می کردم.» گاهی، برخی عوامل سرویس مخفی سیا به منزل آنها می آیند و عکس هایی از مقام های کره شمالی نشان می دهند و نام و مشخصات آنها را از این زوج می پرسند. شاید بتوان بخشی از تاریخ زندگی این زوج را باور کرد اما بخش های دیگر ناقص به نظر می رسد.

امروز هم «ری» نسبت به رژیم کره شمالی بسیار دلسوز است و تلاش دارد تا تاییدیه ای برای سفر به زادگاهش بگیرد. با این حال هر دو نسبت به «کیم جونگ اون» بسیار محتاط سخن می گویند و او را «مارشال اون» می نامند اما آنچه آنها در مورد مسئولیت سابق خود می گویند تصویری از مردی را نشان می دهد که با علم به این مسئله بزرگ می شد که روزی «پادشاه مطلق» کشورش خواهد شد.

در سال ۱۹۹۲، «کو یونگ سوک» همراه با «کیم جوگ چول» اولین فرزند خواهر خود و اولین فرزند «کیم جونگ ایل» به برن، سوییس، رسید. «کیم جونگ ایل» ظرف دو سال رهبر کره شمالی شد. «کیم جونگ اون» در سال ۱۹۹۶ یعنی زمانی که ۱۲ ساله بود به آنجا رسید. «کو» در مورد دوران حضور خود در سوییس می گوید: «ما خانه ای معمولی داشتیم و همچون خانواده ای معمولی رفتار می کردیم. من همچون مادر آنها رفتار می کردم. او را تشویق مین کردم که دوستانش را به خانه بیاورد زیرا می خواستیم آنها زندگی نرمالی داشته باشند. من برای بچه ها اسنک درست می کردم. آنها کیک می خوردند و با الگو بازی می کردند.»

«ری» با سفر با پاسپورت دیپلماتیک میان کره شمالی و سوییس در حرکت است و گاهی دختر جوان خود و گاهی خواهر کوچکتر «کیم جونگ اون» را نیز با خود می برند و می آورند. «کو» فرزندان «کیم» را به «یورو دیزنی» می برد که اکنون به «دیزنی لند پاریس» معروف است. «کیم جونگ اون» چند سال پیش با مادرش به دیزنی لند توکیو رفته بود. آلبوم های عکس «اون» مملو است از عکس هایی که او و خانواده اش در حال اسکی در کوه های آلپ در سوییس، شنا در «ریوریا»ی فرانسه و خوردن در رستوران های «فرسکو»ی ایتالیا هستند.

رازهایی از رهبر کره شمالی از زبان خاله اش
کو یونگ سوک، خاله کیم جونگ اون

«اون» عاشق بازی و ماشین آلات بود و سعی داشت تا بفهمد چگونه کشتی ها روی آب حرکت و هواپیماها در آسمان پرواز می کنند. او ویژگی های شخصیتی را بروز می داد که بعدها در وجود او آشکارتر شد. «کو» می گوید: «اون دردسرساز نبود اما تندخو بود و تحمل نداشت. وقتی مادرش سعی می کرد به او بگوید بازی بس است و بهتر است اندکی درس بخواند، او گوشش بدهکار نبود و به شکل های دیگری اعتراض می کرد مثلا اعتصاب غذا می کرد.»

«کیم» دوست داشت تابستان ها به خانه برود و مدتی را در ونسان بگذراند، جایی که خانواده یک مجتمع بزرگ ساحلی داشت یا تمایل داشت به محل اقامت اصلی خانواده در پیونگ یانگ برود که در آنجا تئاتر و اتاق های زیادی برای بازی داشت. خاله «ون» می گوید: «وی بسکتبال را دوست داشت یا دغدغه اش بسکتبال بود.»

رهبر جوان کره هوادار مایکل جردن بود و چند بار میزبان بازیکنی به نام «دنیس رودمن» در کره شمالی بود. خاله می گوید: «او گاهی با توپ بسکتبال خود می خوابید.» «کو» می گفت او کوتاه تر از دوستش بود و مادرش به او می گفت که اگر بسکتبال بازی کند قدبلندتر خواهد شد. سپس «ری» در خانه شان عکسی رو کرد که تاکنون کسی آن را ندیده بود. او آن را در یک پاکت نامه پنهان کرده بود. در این عکس «کیم» 13 ساله به همراه برادر بزرگ خود در میان تیمی که یونیفورم های بسکتبال را پس از مسابقات در پیونگ یانگ بر تن کرده بودند مشاهده می شدند. «ری» در ردیف جلو نشسته بود در حالی که «کو» پشت او نشسته بود. «کیم» یک جایزه طلا برد.

جهان نمی دانست که «اون» در اکتبر 2010 قرار است جانشین پدر شود. یعنی آنگاه که جایگاه او در کنفرانس حزب کارگران در پیونگ یانگ رسمیت یافت اما «کیم» از سال 1992 شناخته شده بود و می دانست که روزی وارث قدرت در این کشور خواهد شد. این زوج می گویند در جشن تولد 8 سالگی او که بسیاری از مقام های ارشد کره شمالی حضور یافته بودند این سیگنال فرستاده شد که او جانشین پدر خواهد بود. به «کیم» جوان یونیفورم ژنرالی داده شد که با چند ستاره تزیین شده بود و ژنرال های واقعی با ستاره های واقعی مجبور به تعظیم در برابر او و احترام به او از همان زمان شدند.

«کو» می گوید: «وقتی آدم های دور و اطراف او این گونه با او رفتار می کردند، برایش غیرممکن بود که همچون یک فرد معمولی رشد کند.» از یک نقطه نظر فروتنهانه، «کو» زمانی به سلسله مراتب بالای اجتماعی رسید که خواهرش چشم شاهزاده جوان وقت «کیم جونگ ایل» را به خود جلب کرد. «کو» می افزاید: «به خواهرم بسیار نزدیک بودم و همسر بودن کار سختی بود بنابراین او از من خواست تا به وی کمک کنم. او می توانست به من اعتماد کند زیرا از خون او بودم.»

رازهایی از رهبر کره شمالی از زبان خاله اش
کیم جونگ اون و همسرش

«کیم جونگ ایل» شخصا «ری» را برای همسری خواهرزن خود انتخاب کرد. آنها همگی در یک مجتمع در پیونگ یانگ زندگی می کردند و «کو» چند سالی مراقب فرزندان خواهر و فرزندان خود بود. «کو» می گوید: «ما زندگی خوبی داشتیم.» طی نهار سوشی در نیویورک، او از نوشیدن آب زردآلو همراه با آب گازدار و خاویار در پیونگ یانگ و سواری در مرسدس بنز کیم جونگ ایل سخن می گفت. سپس سال های مفتون اروپا فرا رسید اما در سال 1998 خواهر «کو» دریافت که سرطان سینه دارد و در سوییس و فرانسه تحت درمان قرار گرفت.

در اینجاست که روایت «ری» و «کو» مبهم می شود. با توجه به اینکه «ری» می کوشد دوباره از مواهب «کیم جونگ اون» بهره مند شود اما او فرار خود را جز نوع دوستی چیز دیگری نمی داند. طرز بیان «ری» و «کو» به گونه ای است که انگار درمان سرطان در اروپا کارگر نبود و آنها تصمیم گرفتند برای درمان بهتر خواهر «کو» راهی آمریکا شوند.

آنها می گویند تمام داستان فرارشان فقط و فقط نجات مادر «اون» بود. داستان های مربوط به این زوج در رسانه های کره جنوبی می گوید که آنها در جستجوی پناهندگی آمریکا برآمدند زیرا نگران بودند که پس از درگذشت والدین «اون»، اتفاقی برای شان رخ دهد. با از میان رفتن پیوندهای آنها با خاندان حاکم (و بدون آن پیوند) چه اتفاقی برای آنها رخ می داد؟ «کو» در حالی که در پارک مرکزی در صبح روز یکشنبه قدم می زد، نگران به نظر می رسید. او گفت: «در تاریخ اغلب افرادی را می بینید که نزدیک به رهبری قدرتمند هستند که به خاطر آدم های دیگر به مشکلات ناخواسته دچار می شوند.»

«مایکل مادن»، سردبیر وب سایت «North Korea Leadership Watch» می گوید با توجه به جایگاه خواهر «کو» آنها حق داشتند بترسند. مادن می گوید: «کو یونگ هویی زنی جاه طلب بود. او می خواست پسرانش ترفیع یابند و در این فرایند دشمنانی برای خود دست و پا کرد. اگر خواهر یا شوهرخواهرش بودید احساس تهدید می کردید. ممکن بود یک نفر باعث ناپدید شدن شما شود.»

این خطر امروز هم ادامه دارد. فقط به مورد «جانگ سونگ تانک» نگاه کنید. او شوهر عمه رهبر جوان کره شمالی بود که با «ری» و «کو» در مجتمعی در پیونگ یانگ زندگی می کرد. او ناگهان قدرت زیادی به دست آورد و در سال 2013 به دستور کیم اعدام شد. بنابراین، یک روز در سال 1998، «ری» و «کو» و سه فرزندشان یک تاکسی به سوی سفارت آمریکا در برن کرایه کردند. آنها گفتند دیپلمات های کره شمالی هستند و خواستار پناهندگی اند. پس از چند روز به یک پایگاه نظامی آمریکایی نزدیک فرانکفورت منتقل شدند. آنها چند ماهی در همان پایگاه ماندند و همزمان مورد بازجویی هم قرار گرفتند. در آن زمان بود که این زوج ارتباطات خانوادگی خود را افشا کردند.

«ری» می گفت: «دولت آمریکا نمی دانست کیم جونگ اون کیست و قرار است روزی رهبر کره شمالی شود.» دولت آمریکا به متحد خود یعنی کره جنوبی نگفت که «ری» و «کو» را در اختیار دارد تا اینکه آنها وارد خاک آمریکا شدند. این کار باعث دلخوری دولت سئول شد.

رازهایی از رهبر کره شمالی از زبان خاله اش
کیم جونگ ایل

برای آژانس اطلاعاتی آمریکا که می کوشید اطلاعات موثقی از نخبگان درونی قدرت به دست آورد حضور این دو پناهنده همچون بردن یک جایزه نقدی کلان بود. «ری» اصرار دارد که چیز زیادی نمی داند: «آنها تصور می کردند که ما باید برخی اسرار را بدانیم اما چیزی نمی دانستیم. ما فقط مراقب کودکان بودیم و به آنها کمک می کردیم تا مطالعه کنند. البته زندگی های خصوصی فراوانی را دیدیم اما اطلاعات خاصی نسبت به اسرار هسته ای یا نظامی نمی دانیم.»

الکساندر منصوروف، متخصص امور کره شمالی که مدتی در دانشگاه کیم ایل سونگ مطالعه می کرد، می گوید: «بله، آنها سیستم را خیلی خوب می شناسند. آنها شاهد قحطی و بهبود پس از آن بودند و دوران انتقال به رهبری جدید را نیز مشاهده کردند. آنها شاهد حوادث 5 سال اخیر بودند. به یک معنا آنها در گذشته زیسته اند.»

وقتی خانواده به آمریکا رسید، چند روزی در منطقه واشنگتن - نه چندان دور از سازمان سیا - ماند؛ سپس خانواده به شهر دیگری با کره ای های اندک رفت. آنها در این شهر جدید مغازه ای کوچک باز کردند و ساعت ها کار می کردند. «کو» می گوید: «وقتی می بینم فرزندانم در مدرسه موفق شده اند و همسرم سخت کار می کند، روحیه و انرژی بیشتری برای کار می گیرم.» او می گوید فرزندانش علاقه ای به کره - نه شمالی و نه جنوبی - ندارند. پسر بزرگ شان ریاضیدان است. پسر دوم به تجارت مشغول است و دخترشان در علوم کامپیوتر فعالیت می کند.

اگرچه آنها سال هاست در آمریکا ساکن هستند اما هنوز به کشورشان کشش دارند. «ری» به گونه ای صحبت می کند تا خود را پل ارتباطی میان واشنگتن و پیونگ یانگ جا اندازد.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      جالبه که تمام رهبران دنیا تو یه دوره ی زمانی از زندگیشون تو انگلیس ، سوییس ، فرانسه یا امریکا مشغول یادگیریه علوم و فنون حکومت کردن بودن
      احتمالا برای همینه که همه ی دیکتاتورها به یک شکل مردمشونو استثمار میکنن ، چون همشون از همون الگوهایی استفاده میکنن که مربیاشون تو همین کشورها یادشون دادن

    • ح ن

      عالی بود ممنون آیا ادامه داره؟

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج