۳۸۸۴۰۴
۳۸ نظر
۵۰۱۲
۳۸ نظر
۵۰۱۲
پ

یک هفته ۷ چهره؛ از سعید مرتضوی تا سیامند رحمان

فوتبالیست پارالمپیکی ایران و گلی که او را در کنار مسی قرار داد و البته سیامند رحمان که رکوردی عجیب خلق کرد.

برترین ها - ایمان عبدلی:
در مورد هفته قبل و آن هایی که متن را در جهت تخریب خانم چرخنده تلقی کردند؛ تلاش ما این بود که فقط توصیف کنیم و تا حد زیادی از قضاوت، البته که عامدانه پرهیز کردیم، مطابق معمول تمام هفته های گذشته و اگر واژه ها در مورد خانم چرخنده حسی منفی القا کرده است، بیشتر بازتاب عملکرد این عزیز بوده است.

سعید مرتضوی یا (عذرخواهی، هفته)
عذرخواهی سعید مرتضوی دادستان سابق تهران برای آن چه در سال ۸۸ و در کهریزک گذشت.
زمان عجب قاضی بی رحمی است؛ دگرگونی هایی را باعث می شود که خواب اش را هم نمی بینیم. حالا هفت سال از وقایع ۸۸ گذشته، از روزگاری که همه چیز درهم شده بود و نمی فهمیدیم دقیقا در کدام خیابان زمانه ایستاده ایم، خودی کیست؟ غیر خودی کیست؟ خیر و شر درهم شده بود، همیشه همین بوده، در روزگار شلوغی و همهمه آدم هایی ظهور می کنند که … آدم هایی که عمرشان اندازه ی همان روزگار وهم و درهم است و به محض برقراری آرامش «زمان» کارشان را می سازد.
یک هفته 7 چهره؛ از سعید مرتضوی تا سیامند رحمان
همه ی مرتضوی این نیست. باید داخل تر شویم؛ «تیپ های مدیریتی»، طبیعتا هر حکومتی در هر جای جهان (فرقی ندارد اروپا یا آفریقا و یا خاورمیانه) برای استیلای خودش به تیپ سازی دست می زند. مثلا در کشوری که مردم وجاهت را در موی بلوند و کت و شلوار می بینند، سیاستمدارانی با این تیپ ظهور پیدا می کنند(ترامپ) تا از پیش زمینه های فرهنگی مردم کسب اعتبار کنند، به عبارتی نفوذ بیشتری داشته باشند.
در ایران ما هم مردم سادگی ظاهری را دوست دارند و با آن احساس آرامش می کنند (چون دلاوران زیادی با همین تیپیکال اتفاق مبارک انقلاب اسلامی را رقم زدند و دلاوران دیگری با همین مشخصات ظاهری جنگ تحمیلی را مدیریت کردند و همین امروز هم افرادی زیادی با همین مشخصات ظاهری در حال خدمت به مردم هستند)، مرتضوی چنین مشخصاتی دارد؛ کت و شلوار ساده، موهایی که به بغل شانه می شود و یقه ای که نشانه هایی از سادگی دارد.
اما در جایی که چنین آدمی در تناسب با ظاهرش عمل نمی کند (ظاهرش انتظاراتی ایجاد می کند و رفتارش تضاد می آورد) و این گونه یک تیپ که نتیجه ی چند دهه است خرج می شود، حالا مردم به هر کت و شلواری ساده پوش اعتماد نمی کنند و آن یقه و آن موها را دلیلی بر اعتبار نمی دانند. مساله ی غم انگیز ماجرای مرتضوی همین است؛ او دقیقا از اعتبار نظام خرج می کند، چه آن روز که اهمال کاری کرد، چه بعدتر که تکذیب کرد و چه حالا که عذرخواهی می کند. او دائما دست در جیب نظام می کند و با هر کنش ذخیره ی نظام را حراج می کند.
چارتار یا (قلابی، هفته)
اقدام گروه موسیقی چارتار در کانادا و پیش شرط روسری برای عکس یادگاری.
گروه هایی مثل چارتار طی چند سال اخیر رشد زیادی داشته اند (عمدتا کمی)، گروه هایی که موسیقی ای را عرضه می کنند، موسوم به «تلفیقی». البته مراد از تلفیق لزوما یک شکل از ترکیب سازی است. گاهی سازهای سنتی در کنار تنظیمی پاپ قرار می گیرد، گاهی حتی اشعار کلاسیک را در قالبی پاپیولار می ریزند و نامش را تلفیق می گذارند. تلفیق البته که فرایندی درونی تر و عمیق تر است و کنار هم گذاری و ترکیب اصلا چیز دیگریست. با این قاعده چارتار و هم مسلک هایش که اتفاقا پر طرفدار هم هستند، اصلا از همان ابتدا دچار اشکال اند یا حداقل در عمل با ادعایی که بر می دارند تناسب ندارند.
یک هفته 7 چهره؛ از سعید مرتضوی تا سیامند رحمان
آن ها از همان میل درونی ما استفاده می کنند که عمدتا خیلی چیزها را کنسرو شده می خواهیم (آواز و تحریر ایرانی و سنتی دوست داریم و حوصله ی ساز و آواز موسیقی دستگاهی را نداریم، پس کمی از آن و کمی از این) این میل از دست ندادن آن و به دست آوردن این، تقاضایی ایجاد می کند که به عرضه ی چارتار کمک می کند. پس قاعدتا ماهیت وجودی این دست گروه ها از یک نیاز اصیل ریشه نمی گیرد.
با این تفاسیر زمینی که چارتار در آن قدم می زند سست است، چون عقبه ای ندارد. یک هنرمند موسیقی سنتی یا یک موزیسین راک در پشتوانه ی کارش یک هویت مشخص و تعریف شده دارد، با سال ها سابقه ی تاریخی، اما چارتار و نظایر آن به کدام تاریخ تکیه می کنند؟ از همین رو آن ها باید برای بقا تن به ملاحظات فراوانی بدهند. آن ها وجود قدرتمندی ندارند تا دو روزی بیشتر عمر کنند. مع الفارق است! اما جهت روشن شدن داستان با یادی از شجریان این پاراگراف را می بندیم، یک لحظه فکر کنید، محمدرضا شجریان در یک اجرا از مخاطبانش بخواهد با شرایطی از پیش تعیین شده با او عکس یادگاری بگیرند! اصلا او بخواهد، یا تیپیکی که از مخاطبان او سراغ داریم آن ها می پذیرند؟ در نهایت این که اصالت پدیده ای است که از انباشت ریشه می گیرد و در بلند مدت.
مجتبی ساعی یا (گزارشگر، هفته)

گزارش بازی تراکتور و پرسپولیس که به زعم طرفداران تیم تهرانی متعصبانه بوده است.

در یک گزارش تلویزیونی چرا صدا به تصویر اضافه می شود؟ چیزی را که می بینیم چه نیازی به صدا است؟ قرار بر این است که حس شنوایی ادراک ما را در دریافت جزئیات یک مسابقه تقویت کند. طبیعتا صدا کارکردی تقویت کننده دارد، پس بهتر است جانبدارانه نباشد، چون وقتی غرض و جانبداری در یک گزارش وارد می شود فرایند دریافت و ادراک دچار اخلال می شود. (حس شنوایی چون درست دریافت نمی کند، قدرت ادراک کاهش پیدا می کند)
یک هفته 7 چهره؛ از سعید مرتضوی تا سیامند رحمان

حالا صدایی که به کمک تصویر آمده تا ما بهتر بفهمیم و بیشتر در جریان قرار بگیریم، بی طرف نیست و در تضاد با تصویر قرار می گیرد و از این جهت نه تنها کمکی نمی کند و اصلا همان تصویری را هم که می بینیم مخدوش می کند. نگاه به طور خاص به بازی تراکتور و پرسپولیس نیست، سال هاست که گزارشگران زیادی در جغرافیای گوناگون کاملا یک جانبه گزارش می کنند و ارزش کار خود را زیر سئوال می برند!

چرا گزارشگران در شهرهای مختلف جانبدارانه کار می کنند؟ علت اما حباب شدن «فوتبال» است، یک مسابقه ی ورزشی وقتی در جایگاهی فراتر از آن چه باید قرار می گیرد، چنین معضلاتی هم غیر قابل پیش بینی نیست. گزارشگری (تبریز به عنوان یک مصداق وگرنه این موضوع عمومیت دارد) که بنا به نگاه غالب همشهریانش تیم فوتبال شهر را نشانه ای برای عرض اندام و بازپس گیری حق و حقوق تصور می کند. او خیلی مقصر نیست؟ تجمیع خواسته های ناکام مردم یک شهر(از اشتغال تا توسعه حمل و نقل شهری) در یک تیم فوتبال عصاره اش می شود؛ صدای جانبدارانه یک گزارشگر تلویزیونی.

پی نوشت: تبریز و جناب ساعی تنها یک مصداق است.

آن مداح یا (همان مداح، هفته)

اظهارات خارج از عرف یک مداح.

اظهارات یک مداح در مورد سیاست با اظهارات یک فرد عادی تفاوتی از زمین تا آسمان دارد. مداحان به سبب این که در موقعیتی مورد تایید عامه مردم قرار دارند، نقش یک رسانه را ایفا می کنند. آن ها چون صاحب میکروفون هستند، اگر بخواهند می توانند ذهنیت مطلوب خودشان را غالب کنند (برخی از آن ها غالبا در موقعیت عاطفی و شور انگیز قرار دارند و بهتر و بیشتر می توانند حرفشان را به کرسی بنشانند). هر اظهار نظری از سمت مداحان در هر حوزه ای (غیر از حوزه ی تخصصی مداحی) درجه ی نفوذی بالایی دارد، این تفاوت اولیه یک مداح با یک فرد عادی در جامعه است، نظر او به دلیل جایگاهش فقط نظر «شخصی» نمی ماند.

در ادامه ی ماجرا وقتی یک مداح یا یک سخنوراظهار نظری می کند که نباید، با ورود به حوزه سیاست (به طور مثال) در حقیقت دست به تقلیل و فرو کاست آن حوزه و آدم های آن بخش می زند. اظهار نظر در مورد سیاست و اقتصاد برخلاف ظاهر همه گیر و درگیر کننده اش به شدت نیاز به تخصص و دانش دارد. دانشی که با تحصیل و تجربه به دست می آید و خب مداحی که عموما باید درگیر جنس صدا و ملودی و شور آفرینی باشد، خیلی نمی تواند وقت کافی برای سیاست و اقتصاد داشته باشد از این رو اگر شوق اظهارنظر را نتواند کنار بگذارد، صرفا جملاتی خام و نسنجیده تحویل می دهد و در اینجا مداح و فرد عادی در یک سطح قرار می گیرند؛ هر دو در مورد مساله ای حرف می زنند که شناختی از آن ندارند.

موقعیت متعادلی نیست و محصولی متعادلی هم تولید نمی کند. آن چه می ماند یک درجه ی نفوذ غیرعادی برای یک اظهار نظر عادی است که اگر امتداد داشته باشد هم به حوزه ی مذهب ضربه می زند و هم به حوزه ی سیاست و سطح هر دو را با خودش پایین می کشد.

بهزاد زاد علی و سیامند رحمان یا (توانایی، هفته)

فوتبالیست پارالمپیکی ایران و گلی که او را در کنار مسی قرار داد و البته سیامند رحمان که رکوردی عجیب خلق کرد.

وجود انسان از قدرت و اختیار وآزادی نشات می گیرد، همه ی این ها تحت «توانایی» است. همه ی ما هر روز برای زندگی طرح هایی داریم که در آینده ای معنی می گیرد که «توانایی» شرط اول آن است، اگر توانایی نداشته باشیم، تمام مناسبات ما با دنیا به هم می ریزد و اصلا مفاهیمی مثل تلاش و آینده شکل دیگری پیدا می کند. بهزاد زاد علی و سیامند رحمان و تمام ورزشکاران پارالمپیکی بخشی از توانایی را ندارند و نمی توانند برنامه ای برای آینده داشته باشند، آن ها احساس قدرت و آزادی کمتری نسبت به یک انسان عادی دارند.
یک هفته 7 چهره؛ از سعید مرتضوی تا سیامند رحمان

فاصله ای که فقط درونی نیست. انسانی که بخشی از توانایی های مسلم را ندارد، نوعی دیگری نگاه می شود و علاوه بر تناقضات درونی، در برخورد با اجتماع هم کار دشواری دارد. دشوار است از یک حق مسلم محروم باشید و دشوارتر است که این محرومیت با نگاه اجتماع بغرنج تر هم بشود.

قدرت با توانایی شکل می گیرد و در آوردگاه المپیک که شعار «سریعتر، قویتر، بالاتر» بر سر در آن نصب شده، توانایی مولفه ی اساسی است. همه ی این تصاویری که این روزها از تلاش ورزشکاران سرتاسر دنیا می بینیم، جلوه ی متفاوتی از بودن و شدن است. آدم هایی که با مفاهیمی مثل تلاش و امید و در مجموع زندگی نسبتی دیگر دارند و شکل هیجان انگیزی از آن را برای ما نمایش می دهند، آن هم در یک آوردگاه فرا ملیتی و باشکوه، باید به احترام همه ی نداشتن های آن ها، قدر داشته هایمان را بدانیم باید.

رضا عطاران یا (هنرمند، هفته)

کنایه رضا عطاران به نشریه یالثاراث و یادداشت تند شماره ی اخیر این نشریه در توهین به دو کارگردان و یک بازیگر.

بی تعارف! آن چه که یالثاراث قبل تر خطاب به هنرمندان نوشته شده بود (آن واژه ای که نباید تکرارش کرد)، دقیقا از متن جامعه بوده است. آن واژه و خیلی بدتر از آن را هر روز هزاران بار در کوچه و خیابان و حتی در فضای مجازی می شنویم و می خوانیم. اتفاقا شخصا فکر می کنم، یالثاراث از متن جامعه دور نیست و دقیقا بازتاب آن چیزی است که در جامعه می گذرد.
یک هفته 7 چهره؛ از سعید مرتضوی تا سیامند رحمان

فحاشی را خیلی از ما مرتکب می شویم و خیلی های دیگرمان در مورد هنرمندان (روابط آن ها و نوع پوشش) این گونه قضاوت می کنیم. یالثاراث قطعا نماینده ی یک طرز تفکر در جامعه است، طرز تفکری که کم هم نیست. آن های که دنیای هنرمندان را جور خاصی تفسیر می کنند و انواع برچسب های اخلاقی را به آن ها ضمیمه می کنند، بی تعارف خیلی بیشتر از آن هایی است که هوش و ذکاوت عطاران را دارند و پاسخ فحاشی را هنرمندانه و طنازانه می دهند، اصلا اگر این طور نبود که این همه پرخاش و خشونت در جامعه نمی دیدیم! همه عطاران وار از خود دفاع می کردند و نهایت خنده بر لب می نشاندند.

یالثاراث و عطاران به مثابه دو آینه اند؛ روبروی بخش های از وجود ما، ما باید تصمیم بگیریم که بازتاب کدام را بیشتر دوست داشتیم؛ آن که بیشتر قضاوت می کند و هیجانی می شود و یا آن که در نهایت ادب و متانت پاسخ می دهد؟ تکثیر کدام نوع می تواند آرامش بیشتری برای ما بیاورد؟

قیصر، هامون، مش حسن، الی و...(سینما،هفته)

«روزملی سینما»؛ این یادداشت کوچک دلنوشته ای است که شاید حرف دل دیگرانی هم باشد.

سینما اگر نبود؟ ترس من از دزد و عروسک ها نبود، چه می دانستم این ها خیالی اند؟ قرمز کلاه و آرزوی تلویزیون و شهرت! چقدر خندیدم، آن روز چقدر دلم گرفت وقتی قرمز کلاه قصد برگشت کرد! سینما اگر نبود، روزهای هراس نوار ویدئویی، کشف واژه ی تجاوز میان خباثت برادران آب منگل و وای چه روزی بود، آب منگل ها با فرمون و «قیصر» چه کردند؟ بعدها فهمیدم! سینما اگر نبود عشق و جنون نبود، مشرقی قاتل نمی شد و جنون «قرمز» نبود!
یک هفته 7 چهره؛ از سعید مرتضوی تا سیامند رحمان

چه لذتی بود صف «آدم برفی» مرد زن نما؛ چقدر اغواگر و بدیع، ندیده بودیم نه این را، نه آن «شور عشق» پشت کامیون را، سینما نبود، اصلا «زیر پوست شهر» و کنایه های سیاسی اش هم نبود، وای از «اعتراض»، وای از جنگ خروس ها و قهقهه قماربازها؛ سلامتی سه کس...رفاقت در «ضیافت»، عصیان «نفس عمیق»، گاو مش حسن یا چگونه «گاو» می شویم؟

حمید «هامون» کجای کارش لنگ می زد؟ خدا کند «خواهران غریب» به هم برسند! حامد «شب یلدا» هنوز دلم برایت می سوزد، سید «گوزن ها» نه تو حقت این نبود، تو هم مثل مجید ظروفچی حیف شدی، عباس آقا سوپر گوشت فریاد بزن، فریاد تو را عشق است، الی چه شد؟ زنده مانده شاید، حاج کاظم دوره ات نگذشته هنوز، سینما نبود شاید «کپی هم برابر اصل» نمیشد، همه اش فکر می کردم اصل اش چیز دیگریست، امیرو بدو بدو فریاد بزن، اتی تقصیر سینما شد که قدر معصومیتت را ندانست، سینما اگر نبود نه خشتی بود و نه آینه ای، نه علی بی غم که بزند زیر آواز : بابا خودش خوب میدونه، سینما نبود «صادق کرده» این گونه به جان جاده نمی افتاد، «چقدر دشمن داری سینما! دوستاتم که مائیم یه مشت عاجز، علیل و ناقص عقل ...»
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      شما خیلی صریح گفتی یک شبه تغییر کرده
      واقعا با جمله آخرتون در مورد خانوم چرخنده دیگه نا امید شدم ازتون
      انتقاد پذیری=0
      وقتی این همه انتقاد وجود داره یه کم تفکر بد نیست . قضاوت و عداوت از جملات فوران میکرد واقعا ناراحت شدم با جمله آخر به عنوان یک انسان دلم سوخت امیدوارم خود خدا براتون جبران کنه. مثل همیشه چاپ نکن

    • mehrdad

      انتظار داشتم از قهرمانهای پارالمپیکی کشورمون بیشتر از این دو بزرگ تو این هفته داشته باشید...مثل خانم جوانمردی...دیگه مجله براخودتونه...باید جوری نگارش بشه که آحاد جامعه رو در بر بگیره...و بازدید از سایت بره بالا...خسته نباشید

    • بدون نام

      چه قدر خام دستانه هست تحلیلاتون. کار چارتارو نمی فهمم. قضاوتیم در موردشون ندارم. ولی اینکه به خاطر عکس گرفتن با روسری قلابی هفته نامیده میشند اونم با این تحلیل که برای بقا نیاز به احتیاط دارن خنده دار و مضحکه
      ... ولی تو شماره های قبل یکی از ویژگی های هنرمندو دخالت تو سیاست تو مواقع بحرانی عنوان می کنید . در صورتیکه مشخص نیست با چند ماه رفتن به کلاس بازیگری یا درس کارگردانی خوندن چه جوری میشه جامعه شناس سیاستمدار یا روانشناس شد در مورد محکومیت احکام مجازات اسلامی مثل قصاص نظریه داد؟ و اون رو خشونت نامید؟(چون کارتون قضاوته من رو قصاوت نکنید. هنرمندا و خیلیای دیگه سواد سیاسی اجتماعی و... ندارند و فقط ادعا دارند ولی میدونم این مهمه که کی نظرشون با شما موافق باشه)
      انتقادم خیلی تنده چاپ نمیشه ولی با مناشر کردن نظریات موافق خود خیلی شاد نباشید شما همراه با توده های هایی هستید که مطالعشون به پنج دقیقه نمیرسه

    • رسول

      من از این عصبانی شدم که عکس سعید مرتضوی رو گذاشتید بغل عکس سیامند رحمان قهرمان.
      لطفا توی انتخابهاتون بیشششششششششششتردقت کنید!!!

    • پس زندگی کی کنیم آغاز

      چارتار استعداد خوبی داره در گذاشتن شرط و باید در دتیای آزاد غرب ! شاید هم عصبانی بودن از جلوگیری و کنسلی کنسرت ها یا تماسی داشتن با الهام چرخنده ....
      به این سادگی نباید از امثال مرتضوی گذشت گذشته ای دارند اه انسانهای مظلوم یه جایی میگیره
      میلیون ها نفر در شبکه ها و چندین هنرمند معترض شدن بین این سه ارجمند گفت دیدار سر پل اونور یقه تون رو میگیرم غفوریان پتو انداخت بعد یکم جا زد عطاران با خنده تیکه انداخت فقط تو شبکه ها مثل خود روزنامه جواب دادن و یاکوزای ایرانی به دنبال فیسبوک و اینستای یالثارات بود

    • 6adi

      آقا عبدلی بیا یه کاری کن ، دیگه نظر نده!!
      جمعش کنین بابا این بخش رو..

      پاسخ ها

      • علی 17

        قربون دهنت برم

    • بدون نام

      قرمز كلاه چيه كلاه قرمزي درسته ولي زيبا بود

    • صبا

      متن روز ملی سینما به دلم نشست.

    • بدون نام

      اين قسمت اصلا خوب نبود ، ارزش بانوان پارالمپيكي نبود كه بزار تو صفحتون ، خجالت بكشين

    • علی 17

      ظهور پدیده عبدلیسم

    • علی 17

      اگه با دخترای برهنه فرنگی عکس مینداختن "عقبه" داشتن؟

    • همون بدون نام دوم

      منصرف شدم نظرمو ثبت نکنید
      همون سانسور غرض ورزانتونو بکنید
      درود بر سانسورچی

      پاسخ ها

      • mehrdad

        درود بر تو

    • نوشا

      این بخش خیلی دوست دارم ولی حس میکنم دو شماره است متن و تحلیلها ب زیبایی گذشته نیست

    • یک خانم

      اصلا از نظر ایمان عبدلی اگر بازیگری مطابق مواضع ایشان نظر دهد میگن بازیگر باید بیاد تو سیاست اما......اگه بر خلاف میل شما باشه میگید بازیگر رو چه به سیاست و فلان بازیگر دلقک است و...
      الان طبق مواضعتون نبود,ایا منتشر میکنید؟

    • بدون نام

      بهت گیر نمیدن با این چیزایی که مینویسی؟ :))) این دوستانی که کامنت گذاشتن اگه بگیرنت برات خیلی بد میشه کمتر بهشون فشار بیار هفته بعد راجب یخ و خواصش هم صحبت کنین:) مثل همیشه عاااالی

    • یاس

      ببینین منطقی میگم.این بخش با نظرات مغرضانه و میل یک نفر و دوروبریا ساخته شد..بیننده ها گفتن نقد کنیم شاید راهشونو عوض کنن اما نه,ظما حاضر نیستین واقع بین باشین و دست از انتشار سلایق شخصی تون بردارین, پس خواهش میکنم این بخش رو متوقف کنین و هم خودتونو راحت کنین هم ما.

    • یاس

      کاربر علی17 نظرتون درست و تفکر برانگیز بود.تشکر.

      پاسخ ها

      • بدون نام

        کاربر علی یاس 17:08 تابلو خوب با یه اسم بنویس خخخخخ تعداد مخالف بره بالا خخخخ

      • علی 17

        باشه برادر، هر چی شما بگین

    • بدون نام

      کار یالثارات درست یا غلط,شما میخوای بگی مثلا یالثارات نماینده قشر دلواپس یا چمیدونم هرچی اسمشو میذاری هس؟ نچ نچ نچ.دیگه این بخش غیرقابل تحمل شده.

      پاسخ ها

      • بدون نام

        نیا ببین حرص هم نخور یخ بدون اب بخور خوب میشه

    • بدون نام

      میشه بگید کجای حرفهای این بخش بی انصافانه بوده؟
      اونجا که گفته خانم چ یکشبه متحول شد و ایضا رانتخوار ؟
      اونجا که گفته مرتضوی اَخه؟
      اونجا که گفته یالثارات غیر حرفه ای؟
      اونجا که گفته اینهمه سال با تیپ مدیریتی....؟

    • بدون نام

      خب معلومه كه هر كس نظر شخص خودش و ميده كاربران محترم شما هم همينطوري توهين نكن فحش نده اگه قلمي دستته

    • بدون نام

      خوب مجبورن که گفتن روسری سر کنن برا عکس گرفتن،اگه به خاطر همین عکسها ممنوع الکار بشن شما وکیلشون میشی تا کارشون درست بشه؟اینجا نشستید یه چیزی برا خودتون میگیدها.تقصیر هم ندارید مید‌نید چرا؟چون کم تجربه اید احساساتی حرف میزنید،نظراتو سانسور میکنید،شاید همین کامنت منم منتشر نکردید.

    • فرزانه

      من هر هفته تحلیلاتون و میخونم با اکثرشم ارتباط برقرار میکنم...
      ولی نطر من در مورد گزارشگرهای شهرستانی اینه که اینها چون توی صدا و سیمای ملی مدام در مورد تیمهای تهرانی و انتطارشون برای موفقیت این تیمها گفته میشه یجوری میخان تیمای شهرشون که خیلی به حق هم بهتر از دو تیم تهرانی هستن دفاع کنن و به همه ثابت کنن که تیماشون حرفی برای گفتن دارن...
      من تبریزی نیستم پس با تعصب ننوشتم نظرمو

    • موري

      مشخصه با ترس و لرز اين مقاله رو مينويسين اين هفته!ترس از سياسيون ترس از قوميت ها ... راستش هدفم ازخوندن هر هفته ي اين مقاله باخبرشدن از اخبار و جنجالهاي هفته ي قبل هست و زياد كاري به تحليل هاتون ندارم از بس كه كج دار و مريز رفتار ميكنين.
      درضمن متنتون در مورد سيامند و پارالمپيك رو اصلا نپسنديدم !

    • بدون نام

      "قرمز كلاه چيه كلاه قرمزي درسته ولي زيبا بود"
      توو اون فيلم حميد جبلي در نقش نگهبان بود و به كلاه قرمزي ميگفت اقاي قرمز كلاه

    • بدون نام

      شجريان و امثالهم هم به وقتش باجهاشون رو دادن احتمالا! بعد كه از طريق همين رسانه ي ميلي به شهرت و موفقيت رسيدن راه شون رو جدا كردن.

    • بدون نام

      اینهمه ورزشکاران تو پارالمپیک مدال گرفتن اون وقت شما اومدی میگی به احترام نداشته های اونا باید قدر داشته هامونو بدونیم؟ اینهمه زحمت کشیدن که ما قدر داشته هامونو بدونیم؟ واقعا متاسف شدم ازین تحلیلتون،کلا این دوهفته تحلیلاتون سطحش اومده پایین

    • بدون نام

      هفته ی بعد تو سه چهار خط باز میگه برداشت شما این جوری بوده .درست مثل اینکه ادم حرفشو به طرف بگه با قصد ناراحت کردنش منتهی ی جایی هم بزاره که بتونه بگه برداشت شما این جوری بوده هدف ی چیز دیگه بوده به این میگن اخر زرنگی یک مجموعه ی توهینسم غرض ورزیسم !!!!!!!

    • یاس

      من کاریر علی17نیستم ,باور کنی یا نکنی خیلی مهم نیست,شما همه چیز رو از نگاه خوزت میبینی چون نظر من مطابق میلتون نیست میگی شما یه نفری. پایدار باشید..

    • بدون نام

      واقعا هنوز يه عدم فكر ميكنن تنها حكمت و علت وجود معلولين عبرت گرفتن و شكرگزاري بقيه ست هنوز نميخوان درك كنن اونا هم عليرغم محدوديت هاشون وجود مستقل دارن و خيلي وقتا موفق تر از ادماي به اصطلاح سالمند . از اين همه افتخار و موفقيت فقط همون ناتواني جزيي شون رو مي بينيم! مارو بگو كه وقتمون رو تلف ميكنيم و تحليلاي كي رو مي خونيم!!؟!

    • متین فر

      واقعا هم ...

    • بدون نام

      همه بدن آقای عبدلی و یه سری هم تیپاش خوبن آررره خوبه زن نیس اینقدر از حجاب بدش میاد

    • سر ته یه کرباس

      شما هم اصالت نداری عزیز! ببین تو همین متن چقدر باج دادی و حرفت رو پیچیوندی که یه وقت به یکی برنخوره یه ژورنالیست واقعی این همه ریاکاری و باج دهی توو کارش نیست که.

    • بدون نام

      من هیچوقت این بخش رو نمیتونم کامل بخونم چون حوصله م نمیکشه....چرا اینقد قلمبه سلمبه مینویسید آخه
      فکر منه بیسواد هم باشید لطفا

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج