«طرز تهیهی تنهایی در آشپزخانهی عشق»
در روزهای اخیر، کتاب «طرز تهیهی تنهایی در آشپزخانهی عشق» با ترجمه خانم الفت در نشر قطره منتشر شده تا جنبه دیگری از فعالیتهای ادبی ایشان آغاز شود. «طرز تهیهی تنهایی در آشپزخانهی عشق» شامل ۹ داستان کوتاه است و در همین زمان اندکی که از انتشارش میگذرد با استقبال خوب کتابخوانها مواجه شده است. در ادامه، گفتوگوی «تدبیر تازه» را با این نویسنده و مترجم میخوانید.
هفته نامه تدبیر تازه نوشت: در روزهای اخیر، کتاب «طرز تهیهی تنهایی در آشپزخانهی عشق» با ترجمه خانم الفت در نشر قطره منتشر شده تا جنبه دیگری از فعالیتهای ادبی ایشان آغاز شود. «طرز تهیهی تنهایی در آشپزخانهی عشق» شامل ۹ داستان کوتاه است و در همین زمان اندکی که از انتشارش میگذرد با استقبال خوب کتابخوانها مواجه شده است. در ادامه، گفتوگوی «تدبیر تازه» را با این نویسنده و مترجم میخوانید.
*ادبیات ترکیه سالها در ایران مهجور بود و ناگهان با نوبل گرفتن اورهان پاموک دوباره رونق گرفت. دلیلش را چه میدانید؟
سالهای سال آشنایی ما با ادبیات ترکیه تقریباً محدود بوده به کتابهایی که از عزیز نسین و یاشار کمال ترجمه شده بودند. شاید چون در حوزه ادبیات هم مثل خیلی موارد دیگر گرایش ما بیشتر به سمت غرب بوده یا شاید پیشداوریمان موجب شده بوده تصور کنیم ادبیات ترک حرف چندانی برای گفتن ندارد! جایزه نوبل ادبیات برای اورهان پاموک در سال ۲۰۰۶ و حضور ترکیه در نمایشگاه کتاب سال ۲۰۰۸ فرانکفورت بهعنوان کشور مهمان عوامل مؤثری شدند برای توجه به آثار پاموک و ترجمه پیدرپی آثار او؛ این مسئله نشان میدهد ما چندان در پی کشف نویسندههای خوب ترکیه نبودهایم و صرفاً زمانی که نویسندهای به هر دلیل مطرح شده سراغش رفتهایم. البته به نظر میرسد خوشبختانه اخیراً تغییری در نگاه مترجمان پیدا شده که ترجمه کتابهایی از نویسندگان دیگر هم به بازار آمده.
*البته از همین پاموک دو کتاب «قلعهی سفید» و «زندگی نو» ترجمه شده بود که چندین سال توجه درخوری به آنها نشده بود و کارهای بسیار خوب دیگری هم بودند، مثل «مرگ عزیز بیعار» لطیفه تکین.
بله، از نویسندههای دیگری هم ترجمه داشتهایم، مثلاً اورهان کمال، ولی منظور من کتابهایی بود که کاملاً شناخته شده بودند و نه کتابهای مهجور. البته همین نکتهای که شما به آن اشاره کردید هم نشانه دیگری است از توجه ما به سروصداها و جوایز! وگرنه چرا باید کتابهای پاموک تا پیش از دریافت جایزه مهجور مانده باشند و چرا بعد از جایزه نوبل پاموک ناگهان توجه به ادبیات ترک اوج میگیرد؟
*یکتا کوپان نویسندهای است که تا به حال اثری از او به فارسی ترجمه نشده بود و شما او را معرفی کردهاید. اگر ممکن است، درباره جایگاه این نویسنده در ترکیه، قشر مخاطبان او ــ عام یا خاص ــ و اینکه چه شد تصمیم گرفتید کاری از او ترجمه کنید توضیح دهید.
*ادبیات ترکیه سالها در ایران مهجور بود و ناگهان با نوبل گرفتن اورهان پاموک دوباره رونق گرفت. دلیلش را چه میدانید؟
سالهای سال آشنایی ما با ادبیات ترکیه تقریباً محدود بوده به کتابهایی که از عزیز نسین و یاشار کمال ترجمه شده بودند. شاید چون در حوزه ادبیات هم مثل خیلی موارد دیگر گرایش ما بیشتر به سمت غرب بوده یا شاید پیشداوریمان موجب شده بوده تصور کنیم ادبیات ترک حرف چندانی برای گفتن ندارد! جایزه نوبل ادبیات برای اورهان پاموک در سال ۲۰۰۶ و حضور ترکیه در نمایشگاه کتاب سال ۲۰۰۸ فرانکفورت بهعنوان کشور مهمان عوامل مؤثری شدند برای توجه به آثار پاموک و ترجمه پیدرپی آثار او؛ این مسئله نشان میدهد ما چندان در پی کشف نویسندههای خوب ترکیه نبودهایم و صرفاً زمانی که نویسندهای به هر دلیل مطرح شده سراغش رفتهایم. البته به نظر میرسد خوشبختانه اخیراً تغییری در نگاه مترجمان پیدا شده که ترجمه کتابهایی از نویسندگان دیگر هم به بازار آمده.
*البته از همین پاموک دو کتاب «قلعهی سفید» و «زندگی نو» ترجمه شده بود که چندین سال توجه درخوری به آنها نشده بود و کارهای بسیار خوب دیگری هم بودند، مثل «مرگ عزیز بیعار» لطیفه تکین.
بله، از نویسندههای دیگری هم ترجمه داشتهایم، مثلاً اورهان کمال، ولی منظور من کتابهایی بود که کاملاً شناخته شده بودند و نه کتابهای مهجور. البته همین نکتهای که شما به آن اشاره کردید هم نشانه دیگری است از توجه ما به سروصداها و جوایز! وگرنه چرا باید کتابهای پاموک تا پیش از دریافت جایزه مهجور مانده باشند و چرا بعد از جایزه نوبل پاموک ناگهان توجه به ادبیات ترک اوج میگیرد؟
*یکتا کوپان نویسندهای است که تا به حال اثری از او به فارسی ترجمه نشده بود و شما او را معرفی کردهاید. اگر ممکن است، درباره جایگاه این نویسنده در ترکیه، قشر مخاطبان او ــ عام یا خاص ــ و اینکه چه شد تصمیم گرفتید کاری از او ترجمه کنید توضیح دهید.
یکتا کوپان هم نویسنده شناختهشده و محبوبی است و هم در عرصه موسیقی، سینما و تلویزیون فعال است. بنابراین طبیعی است که طیف گسترده و متنوعی از مخاطبان به آثار او توجه نشان دهند. البته جوایزی که دریافت کرده نیز در استقبال خوانندگان بیتأثیر نبوده است. در نمایشگاه کتاب استانبول سال ۲۰۱۵، دیدن عده زیادی از مردم که برای شنیدن حرفهای او و طرح پرسش در سالن اجتماعات نمایشگاه حاضر بودند و بعد صف طویلی که برای دریافت امضا درست شده بود موقعیت جالبی بود که مشابهش را در ایران نمیبینیم. آشنایی من با کارهای او برمیگردد به سالهایی که شروع کرده بودم به پیگیری و بررسی کارهای نویسندگان ترکیه. نگاه او به مسائل اجتماعی، ایدهها و سبک پرداخت و لحن روایتش را پسندیدم و اولین بار حدود چهار سال پیش داستان «بانو» را از او ترجمه کردم که در سایتی ادبی منتشر شد و بازخورد خوبی داشت.
از آنجا که از ابتدا هدفم از ترجمه آثار ترکی، معرفی نویسندههای معاصر ترکیه به خوانندگان ایرانی بود، تصمیم گرفتم مجموعهداستان «طرز تهیهی تنهایی در آشپزخانهی عشق» را ترجمه و خواننده را در لذت خواندن آن سهیم کنم. به نظرم هر کتاب خوبی که ترجمه میشود فرصتی است برای «آشنایی»، اول آشنایی با دنیای متفاوتی که نویسندهای بیگانه با ما ساخته، دوم آشنایی با دغدغهها و سبک کار نویسندگان دیگر و شاید از همه مهمتر آشنایی دوباره با این واقعیت که آدمها با وجود بُعد مکان دغدغهها و دردهای مشترکی دارند.
*اینکه بهعنوان اولین کتابی که ترجمه میکنید اثری از نویسندهای انتخاب کردید که در ایران شناختهشده نبود نگران تان نمیکرد؟
خوشبختانه، من نه در عرصه تألیف و نه در عرصه ترجمه هیچوقت نگران نبودم و نیستم، چون موضوعی برای نگرانی نمیبینم. من کار خودم را میکنم و تنها کسی که امروز با او رقابت دارم «مژده الفت» دیروز است! بدیهی است همه نویسندهها و مترجمها دوست دارند کارهای شان خوانده شود، ولی من موقع نوشتن یا ترجمه فقط به کاری که دارم انجام میدهم فکر میکنم. ترجمه برای من کاری است ذوقی و چالشی است مداوم. بنابراین انتخاب کتاب را بر مبنای سلیقه شخصی انجام میدهم، نه توصیه ناشر و پسند بازار، چون تنها چیزی که موجب میشود بتوانم ماهها با دقت و تمرکز و علاقه کار کنم لذت بردن از متنی است که در حال ترجمهاش هستم.
از طرفی، از آنجا که خودم داستاننویس هستم و تا حدی به شناختم از داستان اعتماد دارم، فکر میکنم آنچه برای ترجمه انتخاب میکنم حتماً ارزش خواندن دارد، با این حال متأسفانه فاکتورهای مورد توجه قرار گرفتن کتاب آنقدر زیادند که آینده هیچ کتابی مشخص نیست، اما حتی همین مسئله هم دغدغه من نیست و از کارهایی که تا به حال انجام دادهام راضی و خوشحالم.
*ظاهراً برای ترجمه آثار این نویسنده با خود او هم در تماس بودهاید و از او اجازه گرفتهاید. فکر میکنید این دست ارتباطات چه اهمیتی دارد؟
گرچه کپیرایت در کشور ما جایگاه قانونی ندارد، بیشک برای هر مترجمی مهم است که نویسنده را در جریان کار قرار دهد و دستکم به شکل غیررسمی رضایت او را بگیرد. من هم پیش از شروع به کار با کوپان صحبت کردم. او بهگرمی از پیشنهاد ترجمه کارهایش استقبال کرد و اینکه خود مترجم هم دستبهقلم باشد و آشنا با اصول نوشتن از نظر او امتیاز بود. به نظرم ارتباط نویسنده و مترجم نقش مثبتی در نتیجه کار دارد. حتی شناختی که دو طرف نسبت به هم پیدا میکنند، درکی که از روحیات هم دارند، میتواند بهطور غیرمستقیم به پیشرفت کار کمک کند.
*وقتی داستانهای کتاب را میخواندم، متوجه شدم که یکتا کوپان بیش از هر چیز به روابط بین آدمها علاقهمند است، اما انگار در زیرلایهی داستانهایش نقدهای تندی هم به وضعیت سیاسی و اجتماعی ترکیه دارد. مثلاً، وقتی در یکی از داستانها به تعطیلی روزنامه اشاره میکند.
بله. کوپان در هر کدام از ۹ داستان این کتاب بهنوعی به روابط آدمها پرداخته، از رابطه پدر و پسر تا روابط دوستانه و تنوع موقعیتهای داستانی نشان میدهد او در بطن جامعه و حساس به موقعیتهای اجتماعی است. در شبکههای اجتماعی فعال است، در مطبوعات یادداشتهایی حول محور موضوعات اجتماعی، ادبی و سیاسی مینویسد و ارتباط گستردهای با هنرمندان دارد. به نظرم کوپان نویسندهی اندیشمندی است و بیشک باید نقدهایی هم به شرایط سیاسی و اجتماعی داشته باشد. مسئله تعطیلی روزنامهها بیشتر از همه برای افرادی که اهل ادبیات هستند تلخ و ناگوار است و نویسنده برای تحمل تلخیهای زندگی چه میتواند بکند جز نوشتن؟
*در همین موضوع روابط بین انسانها، به نظر میرسد کوپان نگاهی خاص دارد و بسیاری از روابطی که به آنها پرداخته ــ چه روابط عاشقانه یا خانوادگی و چه روابط دوستانه ــ رابطههایی شکستخورده و تلخاند.
این دقیقاً همان نکتهای است که در مورد داستانهای خودم هم زیاد شنیدهام! چه بسا که همین شباهت نگاه و شیوه تفکر موجب شده من با کارهای کوپان ارتباط برقرار کنم. شاید او نیز مثل من معتقد است ایجاد رابطه کار آسانی نیست، ولی حفظ آن قطعاً کار فوقالعاده سختی است. قبلاً هم گفتم، ما آدمها با وجود فاصلههای جغرافیایی شباهتهایی در دغدغههای مان داریم. به نظر میرسد مشکل روابط درد مشترک همه ماست. نویسنده در تونل خاطراتش کار میکند، آنها را پررنگ و کمرنگ میکند تا داستانی خلق کند و همیشه یک پای داستان در واقعیت و روی زمین است. خوشا به حال نویسندهای که دستهای داستانش به بلندیها برسد.
*به نظر میرسد نسل جدید نویسندگان ترکیه ــ دستکم آنها که ما بیشتر میشناسیم شان، کسانی مثل پاموک و شافاک و… انتقادهای اجتماعی تندوتیزی دارند و از منتقدان جدی وضعیت سیاسی کشورشان هستند، چه در آثارشان و چه در مطالب و مصاحبههای شان. فکر میکنید این وضعیت تأثیری در موفقیت این نویسندهها و توجه جهانی به آنها داشته است؟ بهطور کلی، رویکردهای سیاسی و اجتماعی در آثار نویسندههای معاصر ترکیه چگونه است؟
با نگاهی به اخبار، متوجه میشویم مردم ترکیه همیشه نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی کشورشان با جدیت و پیگیری واکنش نشان میدهند. مثال واضحش ماجرای پارک گزی و کودتای اخیر ترکیه است. بدیهی است که این حساسیت در قشر فرهیخته بهویژه نویسندگان، بیشتر و معنادارتر است. نویسندگان بسیار در ترکیه یادداشتهای روزانه و هفتگی در مورد مسائل سیاسی مینویسند. اما صرف این واکنشها موجب شناخته شدن آنها در دنیا نمیشود.
چهبسا نویسندگانی که مواضع سیاسیشان از پاموک تندوتیزتر است ولی این قضیه انعکاسی در دنیای ادبیات نداشته. موضعگیری پاموک در مورد مسائل ارامنه و تبعات بسیاری که این موضعگیری برایش داشت به شکل وسیعی در دنیا مطرح شد و هنوز هم عدهی بسیاری معتقدند اهدای جایزه نوبل ادبی به او به همین دلیل بوده (شخصاً در این مورد قضاوت نمیکنم، چون هر چه بگویم حدس و گمان است و منطقی نخواهد بود). ولی نباید فراموش کنیم وقتی نویسندهای به مسائل روز کشورش و دنیا حساس است، وقتی به تاریخ کشورش میپردازد و جزئیات تاریخی را بررسی میکند و درکل از کنار هیچچیز ساده نمیگذرد، بیشک تمامی این دریافتها را در کتابهایش منعکس میکند و از این رو نوشتههایش مخاطب خود را پیدا میکند.
او با تسلط به زبان انگلیسی با دنیای غرب در ارتباط است، کتابهایش بهسرعت به انگلیسی و بعد به زبانهای دیگر ترجمه میشوند و معروف شدنش خیلی عجیب نیست. خود او در مصاحبهای میگوید ــ البته نقل به مضمون میکنم ــ «ما در نقطهای از دنیا زندگی میکنیم که حتی اگر بخواهیم هم نمیتوانیم از سیاست دور بمانیم. ماجراهای سیاسی با زندگی ما چنان درآمیختهاند که روزی نیست که اتفاقی جدید زندگیمان را تحت تأثیر قرار ندهد، اما با این حال من سعی میکنم تمرکزم برای نوشتن را از دست ندهم». اما در مورد شافاک به نظرم وضعیت کمی متفاوت است.
من شخصاً او را منتقد جدی مسائل سیاسی نمیدانم. درست است که یادداشتهایی در واکنش به اوضاع مینویسد، اما سیاست پسزمینه یادداشتهای اوست و طرح و نقش اصلی نوشتههایش مسائل اجتماعی است. از نظر من دلیل شهرت او هوشمندیاش در انتخاب «سوژه» است. کتاب «عشق» او که در دنیا و ایران پرفروش شد به موضوعی پرداخت که شرق و غرب هر کدام به دلیلی به آن توجه دارند. مسائل عرفانی و عشقی همیشه مورد توجه عوام و خواص هستند. از طرفی، او نیز مانند پاموک ارتباط تنگاتنگی با دنیای غرب دارد که این نیز در شهرت او تأثیرگذار است.
*تا جایی که میدانم، بهزودی رمان «چایخانهی خانوادگی» یکتا کوپان هم با ترجمه شما به بازار میآید. آیا قصد دارید کارهای دیگری هم از این نویسنده ترجمه کنید؟
بله. خوشبختانه، زمان زیادی تا انتشار «چایخانهی خانوادگی» باقی نمانده. «چایخانهی خانوادگی» رمان بسیار خوشایندی است که روایت زندگی دو خواهر است و با ریتمی که گاه تند و گاه کند میشود پیش میرود، اما همچنان خواننده را با خود میبرد تا نقطه پایان که ذهن را درگیر میکند. تعداد کتابهایی که تا به حال از کوپان منتشر شده زیاد است و البته من به ترجمه بعضی از آنها که امکان چاپ شان وجود دارد فکر میکنم، اما از طرفی دوست دارم به تصمیمی که داشتم، یعنی معرفی نویسندگان ناشناخته و خوب ترکیه وفادار بمانم. بنابراین بعید نیست فعلاً به همین دو کتاب از کوپان اکتفا کنم و بروم سراغ نویسندههای خوب دیگر که اتفاقاً تعدادشان هم کم نیست! این را هم بگویم که خبر انتشار «چایخانهی خانوادگی» در ایران را به کوپان دادهام و او در جریان چاپ این رمان هم هست.
*ظاهراً کار جدید اورهان پاموک را هم در دست چاپ دارید.
بله. کتاب «زنی با موهای قرمز» مدتی است به ناشر سپرده شده و منتظر چاپش هستم. بد نیست بگویم گرچه همانطور که قبلاً توضیح دادم هدف من از ابتدا معرفی نویسندگان ناآشنا بوده، به چند دلیل همیشه دوست داشتم حداقل یکی از کارهای پاموک را ترجمه کنم و خوشحالم که بالاخره این فرصت را پیدا کردم.
پ
ارسال نظر