۴۶۳۸
۸ نظر
۵۰۱۹
۸ نظر
۵۰۱۹
پ

داستان خانه قشنگ فرناز رهنما

روزهای زیبای ساختمان سوخته...

خانه تازه عروس است و همه چيز نو و تروتميز. مهمان خانه فرناز رهنما هستیم. چهره آشناي او را اين روزها در نقش نازنين همسر دوم نيما افشار روانشناس ساختمان پزشکان هر شب روي صفحه جعبه جادويي مي بينيم.

روزهای زیبای ساختمان سوخته...

روزهای زیبای ساختمان سوخته...

خانه تازه عروس است و همه چيز نو و تروتميز. مهمان خانه فرناز رهنما هستیم. چهره آشناي او را اين روزها در نقش نازنين همسر دوم نيما افشار روانشناس ساختمان پزشکان هر شب روي صفحه جعبه جادويي مي بينيم. او کمتر از يک سال است ازدواج کرده و به قول معروف به خانه بخت رفته. هنوز سه، چهار ماهي از ازدواجش نگذشته بوده کار فيلمبرداري سريال ساختمان پزشکان شروع ميشود و به شدت درگير کار مي​شود. حالا که ضبط سريال​شان تمام شده تازه دارد طعم خانه‌داري و کدبانويي را مي چشد. خرده ريزهايي را که از ليست جهیزيه جا مانده را کم کم دارد به وسايل خانه اضافه مي​کند. فرناز رهنما از داستان پيدا کردن خانه شان و باز​سازي و خريد وسايل خانه و ... گفت و ما هم از سير تا پياز خانه و مبلمان آن براي​تان عکس گرفتيم:


روزهای زیبای ساختمان سوخته...

روزهای زیبای ساختمان سوخته...

دوباره مي سازمت ...

ما وارد خانه شديم و چشم تان روز بعد نبيند ديديم هيچ جوري نمي​توان اينجا زندگي کرد. ديوارها و سقف ترک خورده بودند.

همه چيز زنگ زده و زرد شده بودند. وقتي کارگرها آمدند رنگ بزنند دريچه کانال کولر را باز کردند و تکه هاي ذغال هر کدام به اندازه يک کفه دست از کانال کولر ريخت بيرون.

با اينکه حسابي همه جا را تر و تميز و بازسازي کرديم با اين حال هنوز هم که هنوزه کولر را که روشن مي کنيم تکه هاي سوختگي تو مياد. بنگاهي به ما نگفته بود اينجا آتش گرفته.

همسايه ها تعريف کردند. مجبور شديم همه چيز را از سير تا پياز عوض کنيم حتي قاب پنجره​ها و در ورودي و ... خيلي روي طراحي و دکوراسيون خانه فکر کردم. براي اينکه ايده بگيرم بخش​هاي مربوط به طراحي و دکوراسيون مجلات را مي​خواندم. همين کسي که آمد ديوارها و کف را درست کرد ازيکي ازهمين مجلات پيدا کردم.

فکرکنيد علاوه بر خريد جهیزيه و وسايل خانه بايد براي طراحي خانه هم وقت مي گذاشتم از کليد پريزها تا سرويس​ها و کابينت آشپزخانه و ...همه را عوض کرديم.


از دل آگاهي نامه​ها

براي انتخاب وسايل از مجلات ايراني تا مجلات خارجي را مرتب مي​گرفتم و مي​خواندم. سعي مي‌کردم همه چيز را به ذهنم بسپارم. دقت مي​کردم مثلا روي باکسي که بالاي بوفه مي​خورد بايد از گلداني بلند استفاده شود. حالا بماند بارها چيزهايي براي اينجا گرفتم آوردم خانه و ديدم که به خانه نمي​خورد. مجبور شدم بگذارم در انباري يا کمد تا حالا بعد استفاده​اي براي​شان پيدا کنم. خيلي به قواعد طراحي دقت نکردم و بيشتر دلي جلو رفتم.

آگاهي​نامه​ها را ورق مي​زدم تا آدم هاي ماهر و وارد را براي هر کاري پيدا کنم. عکس نمونه کارهايشان را مي​ديدم و از روي آنها قضاوت مي‌کردم.

کسي را هم که اين ديوارها را برايمان ديزاين کرد از يکي از همين آگاهي​ها پيدا کردم. تصميم گرفتم از ترکيب طرح‌هاي مختلف استفاده کنم. خيلي بافت​هاي مختلف داشت. دوست داشتم هم از طرح صخره​اي، هم کاغذ ديواري و هم بافت و رنگ استفاده کنم. از بين آن همه طرح بالاخره اينها را انتخاب کردم. وقتي پارکت را مي​خواستيم انتخاب کنيم، خود فروشنده گفت اين رنگ فضاي خانه‌تان را کوچک مي​کند، اما من چون دوست داشتم کمی به سرخي بزند، گفتم ايرادي ندارد و همين رنگ را انتخاب کردم.
اين قسمت ديوار که بافت کاهگلي و آجري دارد را اول مي خواستم سنتي بچينم، اما متاسفانه بعد به دلايلي نشد. وسايلي که مدنظر داشتم را پيدا نکردم.


روزهای زیبای ساختمان سوخته...

نور علي نور

بزرگترين مشکلم اينجا گرد و خاک است. گرد و خاک از پا درم آورده. خانه ما چون پر پنجره هست گرد و خاک بيشتر هم هست، نزديک اتوبان هم که هستيم ديگر نور علي نوره. از اين ور گردگيري مي​کنم و از آن ور دوباره کثيف مي​شود.

البته چون در مبلمان خانه هم از مشکي و رنگ هاي تيره زياد استفاده کردم گرد و خاک روي اين رنگ​ها بيشتر خودش را نشان مي​دهد.

وقتي داشتم خانه را مي​چيدم مادرم که خب سال​هاست تجربه خانه​داري دارد، بارها به من گفت گردگيري اين خانه اشکت را در مي​آورد منتها من چون آن موقع هنوز خيلي تجربه نداشتم فکر کردم مهم نيست حالا يک کم بيشترگردگيري مي​کنم، فکر نمي‌کردم اينقدر سخت باشد حالا مي​فهمم مادرم راست مي​گفت. الان تقريبا هر روز يا نهايتا يک روز در ميان بايد گردگيري کنم واقعا آدم را بيچاره مي​کند. مرتب دستمال و شيشه پاکن و اين چيزها دستم است.


روزهای زیبای ساختمان سوخته...

عاشق خانه​ات باش

دوست داشتم مبلمان خانه​​ام ترکيبي از مدرن و سنتي باشد و همه اجزاي خانه ارتباطي با همديگر داشته باشند. يعني اگر ميز ناهار خوري و لوستر بالاي آن مدرن است زير آن گبه سنتي پهن باشد. البته ريسکش بالا بود چون شايد چيز خوبي در نمي​آمد. بعضي وسايل را هنوز نگرفتم و تازه الان دارم تهيه مي​کنم. مثلا براي ديوار کنار ناهارخوري که الان خالي است، يک تابلو سفارش دادم و الان هشت ماه است منتظرم کشيدنش تمام شود.

يک کارکوبيسم است که در آن خط هم کار شده. پراز رنگ است، سبز، آبي، قرمز، بنفش و ... . يکي ازدوستانم دارد مي​کشد. آن هم باز يک کار سنتي و مدرن است. روي هم رفته سعي مي‌کردم هر چيزي را که مي‌خواهم بلافاصله نگيرم و صبر کنم تا چيزي را پيدا کنم که دوستش داشته باشم. اين را براي خودم يک اصل کردم، يک چيزي را يا نگير يا اگر مي‌گيري عاشقش باش.

زمان مجرديم خيلي پيش آمده بود که چيزي را خيلي دوست نداشتم و فکر کردم حالابد نيست و بخرش اما بعد پشيمان شدم و استفاده​اش نکردم.

يک چيزي که در انتخاب رنگ وسايلم خيلي دقت کردم استفاده از رنگ‌هاي خنثي مثل خاکستري است که قابليت ترکيب با هر رنگ ديگري را داشته باشند. مبل‌هاي راحتي خاکستري هستند و کوسن و پرده‌ها قرمز و مشکي و سفيد. حالا اگر خسته بشوم فقط کافيه اين قرمز را مثلا به سبز يا بنفش يا هر رنگ ديگري تغيير بدهم.


همسر همراه من

براي خريد بعضي وسايل به خاطر قيمت بالاي​​شان ترديد داشتم اما بلاخره نتوانستم به وسوسه خریدشان غلبه کنم و خريدمشان. مثلا لوستر بالاي ميزناهار خوري را سه بار رفتم از پشت ويترين ديدم و هر دفعه گفتم نه ولش کن نمي​خواهد، خيلي گران است. اما بلاخره ديدم هيچ چيز پيدا نمي‌کنم واقعا هم عاشقش شده بودم.

هميشه آدم خاکستري هستم و اينطوري نيست که راجع به هر چيزي اينقدر به دلم راه بروم. مثلا درباره آدم​هاي دور و برم خيلي خاکستري هستم و تکليفم معلوم نيست، نه سياهم و نه سفيد. اما درباره وسايل خانه​ام شوخي ندارم.

البته شايد باز هم اين ترکيب سنتي و مدرن يک جورهايي همان نگاه خاکستري باشد. همسرم، کيارش، هم در انتخاب وسايل خانه بسيار همراه است اما من زمان بيشتري مي​گذارم.

مثلا بوفه را با هم مي​ديديم و مي​خريديم اما براي وسايل داخل آن من ديگر خودم تنهايي پيگيري مي​کردم. من آن طور که باب است هزارتا وسیله زائد که هرگز استفاده نخواهد شد در جهیزیه ام نگذاشتم. مثلا دیده ام تازه عروس ها کلی وسایل برقی برای آشپزخانه تهیه می کنند اما من بجز دو سه تا وسیله واجب چیز بیشتری نگرفته ام. خدا را شکر هم خانواده خودم و هم خانواده همسرم به سلیقه و نظرم احترام گذاشتند.


روزهای زیبای ساختمان سوخته...

واسه اومدن به خونه لحظه​شماري مي​کنم

براي طراحي خانه​ام و خريد وسايل و ... وقت زیادی گذاشتم، اما الان از نتيجه آن بسيار راضي و خوشحال هستم. خانه​ام را خيلي دوست دارم. وقتي بيرون هستم لحظه​شماري مي​کنم که زودتر کارم تمام شود و به خانه برگردم. با همه​چيز خانه​ام دوست هستم. با هر کدام​شان وقتي داشتم تهيه​شان مي​کردم دوست شدم و به خانه آوردم​شان. خيلي درخانه​ام آرامش دارم. وقتي مي​رسم يک قهوه درست مي​کنم و آشپزي مي​کنم. آشپزي را هم خيلي دوست دارم. غذاهاي ترکيبي از خودم درست مي​کنم.

غذاي معروفم که همسرم هم خيلي دوست دارد خورشت قيمه و پيتزاست! کيارش عاشق پيتزاست. خيلي اهل آشپزي نيست. از بعد ازدواج مان يک چيزهايي مي​پزد، مثل همين پيتزا يا کباب تابه‌اي.کلا در کارهای خانه کمک می​کند، مخصوصا در این چند ماهی که من درگیر ساختمان پزشکان بودم . اگر هم غذا نداشته باشیم، فوری زنگ می​زند برایش پیتزا بیاورند.


مرا به خانه ام ببر

وقتي ما مي​خواستيم خانه بخريم شرايط خاصي داشتيم. از طرفي مبلغ مشخصي بيشتر پول در اختيار نداشتيم و از طرف ديگر دوست داشتيم نزديک​ترين خانه به ايده​آل​هاي ذهني​مان را پيدا کنيم.

خيلي گشتيم. بودجه ما فقط به اندازه تهيه آپارتمان نسبتا کوچکی بود. آپارتمان​هاي کوچک هم اکثرا چند واحد در هر طبقه هستند در حاليکه ما اصرار به تک واحدي بودن داشتيم.

چون همسرم کارش در حوزه موسيقي است و گيتار مي​زند، مي​خواستيم سر و صداي تمرينش تا آنجا که ممکن است مزاحم همسايه​ها نشود البته ديوارها را هم آگوستيک کرديم.

من عاشق خانه دل باز و پر نور هستم. دلم مي​خواست خانه​ام به قول بنگاهي​ها دو کله باشد يعني هم سمت نشيمن و آشپزخانه و هم سمت اتاق خواب​ها پر از پنجره باشد.

تا اينکه بنگاه اينجا را نشان​مان داد. هم تک واحدي است و هم پر از پنجره و نور گير. خانه هاي دور و بر هم همه کوتاه تر از ساختمان ما هستند و ديد ما را نمي​گيرند.

اتاق خواب​ها و حمام و سرويس بهداشتي از پذيرايي و آشپزخانه جدا است. نسبت به پولي هم که داشتيم بزرگ است. اما اين شکلي که نبود، درب و داغان. قبل از اينکه ما به اينجا بياييم خانه آتش گرفته بوده.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • ترانه

      سلام.با تشکر از سایت خوبتون.
      میخواستم بگم میشه در مورد بهنام تشکر هم بنویسین؟!بیشتر در مورد زندگیش بگین.

    • mona

      واقعا لذت بردم بسيار زيبا و با سليقه بود
      خوشبخت بشي خانم رهنما

    • زینب

      سلام.عاشق خانم رهنما هستم.اغراق نمیکنم.ارزوی خوشبختی دارم براشون.امیدوارم برنده سیمرغ بلورین تو جشنواره بشن چون واقعا لایقش هستن.

    • بدون نام

      vaghan khosh saligheiy keif kardam

    • بانی

      به سلامتی و دل خوش ، نسبت شما با خانم بهاره رهنما چیه؟

    • بدون نام

      عالی بود

    • هستی

      خوب.در امر نوسازی موفق بودید

    • فرناز

      خانم رهنما بازیگر مورد علاقه ی منه امیدوارم خوشبخت شی

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج