۵۰۶۶۱۰
۵۰۰۰
۵۰۰۰
پ

طنز؛ حکایت خلیفه بخشنده و پیر گیرنده

آورده اند که المستخفف عباسی، روزی عزم شکار کرد. خواجه زیاد ابن مدغدغ، فرزند که ندیم خاص و از جمله ته مانده دغدغه مندان باقیمانده در دارالخلافه بود، خلیفه را گفت: «قربان آن اسب آف الرود و تیر و کمان همه کس کشتان بشوم؛ گور و یوز می روند که از پهنه گیتی معدوم شوند.

بی قانون؛ ضمیمه طنز روزنامه قانون - پدرام ابراهیمی: آورده اند که المستخفف عباسی، روزی عزم شکار کرد. خواجه زیاد ابن مدغدغ، فرزند که ندیم خاص و از جمله ته مانده دغدغه مندان باقیمانده در دارالخلافه بود، خلیفه را گفت: «قربان آن اسب آف الرود و تیر و کمان همه کس کشتان بشوم؛ گور و یوز می روند که از پهنه گیتی معدوم شوند. مصلحت نیست که در میان خلایق سخن درگیرد که خلیفه برای تفریح خود، پلنگ چشم قشنگه و گور نادر را منقرض می سازد.»

ندیم دیگر یعنی خواجه وفق الدوله دستمالی، فرزند خاشع ابن مصنوعی، زمین بوسه داد و بگفت: «شما به شکار بروید، ما نیز در شهر بیرق می آویزیم و بر روی آن می نویسیم: «شکار گونه های نادر را قطع کنید.» حال فرمودید؟»

المستخفف را این رأی موافق آمد و خواجه دستمالی را نزد خود مقرب گردانید و فرمود مدغدغ را در طویله بندند تا مایه عبرت حاضران و پاپیون ناظران شود. خلیفه شکار را به صحرا شد و چندان در پی آهوان و گوران تاخت تا از چاکران و نگهبانان دور افتاد. در صحرا کسی را دید که بر سر می کوبد. نزدیک شد و دید که پیری است. پرسید: «تو را چه افتاده که این چنین فغانت برخاسته؟» پیر گفت: «خرم خارم را انداخت.» المستخفف گفت: «مردک مگر ما پسر خاله تو هستیم؟ بگذار بر تو فرود آییم سپس مزاح یدی آغاز نما.» گفت: «نه جوانمرد. خرم با بار خار در چاله افتاده. بنگر.» و چاله را نشان داد.

خلیفه دید خود که هیچ، دودمان عباسی و اموی و آل بویه و آل زیار هم نمی توانند خر به آن خری را از قعر چاه خارج سازند. بر سبیل امتحان پرسید: «خدا لعنت کناد آنان که این چاله را در این برهوت کنده و رفته اند.» پیر هوشیار دنیا دیده پاسخ داد: «نفرین مکن. اگر این چاله را المستخفف کنده، لابد حکمتی داشته. و اگر دشمنان او کندند، برای بدنامی او کنده اند و مطلا باد پای خری که این توطئه خنثی نمود و بشکناد پایش اگر از چاه خلیفه برون آید.»

المستخفف سور فرایض گردید و از این همه وفاداری و نعمت شناسی پیر به وجد آمد. دست بر پر شال برد و او را پنج هزار دینار فرمود. پیر بر زمین نشست و پای افزار المستخفف را نیز نیکو برق انداخت و براتی از او ستاند و گفت: «گور پدر خر و خار و هر ه که هست.» و چون در شهر آمد، اسبی ترکمان خرید و کلبه خویش بفروخت و با برات المستخفف، سرایی مجلل به نیم قیمت اختیار نمود.

او را پرسیدند: «تو از بیقوله خویش با خری از شهر برون شدی و با اسبی راهوار به قصرت نزول فرمودی. اینها را از کجا آوردی؟» گفت: «عمری چون مور انباشتم و در شب میلاد همسرم، همه را یک جا رو کردم که صفا کند.» طفلی زان میان پرسید: «می گویند همه اینها اثر رانت خرکی ست. راست می گویند؟» دُم کودک را گرفته و از شهر به بیروت پرت نمودند. والسلام.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج