۵۰۹۹۹۸
۱۱ نظر
۵۰۰۵
۱۱ نظر
۵۰۰۵
پ

پرونده فرار عروس ایرانی در ۳ کشور

به دنبال فرارعروس یک خانواده ایرانی از آلمان به لوکزامبورگ پرونده‌هایی در دادگاه‌های ایران و دو کشور اروپایی تشکیل شده تا قضات این سه کشور درباره اختلاف‌های عمیق زن و شوهر ایرانی تصمیم بگیرند.

روزنامه ایران: به دنبال فرارعروس یک خانواده ایرانی از آلمان به لوکزامبورگ پرونده‌هایی در دادگاه‌های ایران و دو کشور اروپایی تشکیل شده تا قضات این سه کشور درباره اختلاف‌های عمیق زن و شوهر ایرانی تصمیم بگیرند.
«بهزاد» که برای گذراندن تعطیلات نوروزی و دیدن پدر و مادرش از آلمان به تهران سفر کرده است، چند روز بعد از تعطیلات عید به شعبه ۲۶۱ مجتمع قضایی ونک رفت تا از روند پرونده‌ای که وکیل همسرش علیه او تشکیل داده مطلع شود. مرد میانسال که موهای بلند جوگندمی داشت و لباس‌های شیک پوشیده بود، پس ازمراجعه به دادگاه پی برد همسرش دادخواست «مطالبه مهریه» داده است. البته او هم در دو کشور خارجی پرونده‌‌هایی برای بازداشت همسرش و ملاقات با فرزند خردسالش تشکیل داده بود.
پشت اتاق دادگاه روی نیمکت نشسته بود و وقتی از پسرش حرف می‌زد، بغض راه گلویش را می‌بست و سکوت می‌کرد...
بهزاد چند روز دیگر باید به شـــــــهر کلن بازمی گشت. نخستین بار که برای ادامه تحصیل به آلمان رفت فقط ۱۶ سال داشت. اما چند سال بعد با اصرار مادرش به تهران بازگشت و از دریافت اقامت انصراف داد. با این حال وقتی به ایران آمد بعد از چند ترم تحصیل، رشته مدیریت بازرگانی را رها کرد تا به پدرش در رستوران‌شان کمک کند. او نوازنده گیتار بود و خیلی دلش می‌خواست فعالیت‌های هنری‌اش را ادامه دهد برای همین موسیقی را دنبال کرد و حتی به کلاس‌های خوانندگی رفت. دلش می‌خواست خواننده مشهوری شود، برای همین رستوران را هم رها کرد و در ۳۰ سالگی به آلمان بازگشت.
پسر جوان بسرعت در یکی از رستوران‌های کلن شروع به خوانندگی و نواختن گیتار کرد. یکی دو سال بعد از آن در جمع ایرانی‌های مقیم آلمان به شهرت رسید و حتی در جشن‌های عروسی هم با استقبال مخاطبان روبه‌رو شد.

درست ۱۰ سال از مهاجرت بهزاد به آلمان می‌گذشت که به فکر تشکیل خانواده افتاد. در شب تولد چهل سالگی‌اش بود که موضوع را با دوستانش در میان گذاشت. فردای همان روز هم سفارش یک قاب عکس بزرگ برای فرزند آینده‌اش داد تا سال بعد در جشن تولد چهل و یک سالگی‌اش به آن قاب عکس پرشده خیره شود و به یادگار فیلمی ضبط کند.

نخستین انتخاب بهزاد برای زندگی جدید، «سپیده» خواهر یکی از دوستانش بود، دختری که با مدرک دیپلم در یک شرکت خصوصی در کشور لوکزامبورگ به‌عنوان منشی کار می‌کرد که البته تنها انتخاب بهزاد هم باقی ماند. چرا که او دوست داشت همسر آینده‌اش دختری با فرهنگ و آداب ایرانی و از همه مهمتر اهل زندگی باشد. از برادر سپیده بدی ندیده بود و خواهر آنها هم بیست سال عاشقانه با شوهرش زندگی کرده بود.
به همین دلیل با موافقت دو خانواده سپیده چند روزی به کلن رفت تا دختر و پسر جوان بیشتر با هم آشنا شوند. همه چیز برای آغاز یک زندگی مشترک مهیا بود تا اینکه بهزاد فهمید همسر آینده‌اش پیش از این با یک مرد آفریقایی تبار اهل لوکزامبورگ ازدواج مصلحتی کرده تا اقامت آن کشور را اخذ کند. با این حال بهزاد اهمیتی به مسأله ازدواج صوری سپیده نداد و آن را موضوعی عادی در کشوری اروپایی دانست. چند ماه بعد از آشنایی هر دو به تهران آمدند و جشن عروسی مفصلی برگزارکردند. بعد هم قرارشد طبق برنامه قبلی برای ادامه زندگی مشترک به آلمان بروند. اما نخستین اختلاف جدی بهزاد و سپیده، درست روزبعد از عروسی پیش آمد. پدر عروس یک چک 20 میلیون تومانی بابت تهیه جهیزیه به دخترش هدیه داد، اما بهزاد پیشنهاد داد با همان وسایل موجود، زندگی‌شان را ادامه دهند.
بعد هم پیشنهاد کرد 30 میلیون تومان هم خودش بدهد تا آپارتمانی را به‌صورت شریکی بخرند تا پشتوانه مالی فرزند آینده‌شان در ایران باشد. اما سپیده همانجا گفت به بهزاد اعتماد ندارد و نمی‌تواند چک پدرش را به او دهد. بهزاد از این برخورد همسرش ناراحت شد، اما برای اینکه دلخوری پیش نیاید موضوع را به روی خودش نیاورد و ترجیح داد زندگی‌اش را با آرامش ادامه دهد. اما این آرامش تنها چند ماه دوام آورد وهمزمان با اعلام خبربارداری ازسوی همسرش، اختلاف‌های تازه‌شان شروع شد. سپیده اصرار می‌کرد فرزندشان در لوکزامبورگ به دنیا بیاید تا بتوانند از کمک 20 هزار یورویی دولت آنجا بهره‌مند شوند. ولی بهزاد اصرار داشت فرزندشان درهمان آلمان متولد شود. با این حال این بار هم بهزاد به عشق فرزند آینده‌اش، سختی رفت و آمد به یک کشور دیگر را تحمل کرد و هزینه‌های مالی زیادی بابت مسافرت‌های متعدد پرداخت. هنوز خانواده آنها سه نفره نشده بود که سپیده با اصرار از شوهرش خواست از شغل خوانندگی در رستوران‌ها و جشن‌ها دست بکشد و بیشتر به او و فرزندی که در راه داشتند فکرکند. بهزاد این بارهم به خواسته همسرش احترام گذاشت. بعد هم تصمیم گرفت برای سلامتی فرزند آینده‌اش و تأمین آرامش زندگی‌شان یک رستوران باز کند و خوانندگی را کنار بگذارد. چندی بعد هم پسرشان به دنیا آمد اما مشکلات آنها تمامی نداشت.
چرا که سپیده تمام 20 هزار یورو کمک هزینه دریافتی ازدولت لوکزامبورگ را به حساب خودش ریخت و از هزینه ماهانه 350 یورویی دولت لوکزامبورگ هم حرفی به میان نیاورد. این اختلاف‌ها و بحث‌ها تا زمانی که پدر و مادر بهزاد برای دیدن نوه‌شان به آلمان رفتند ادامه داشت و در نهایت با دعوای عروس و مادرشوهر به اوج خود رسید. گرچه اختلاف میان مادر و همسر بهزاد موضوع مهمی نبود، اما سه هفته بعد بهزاد وقتی از بدرقه پدر و مادرش در فرودگاه بازگشت، نه اثری از همسرش دید و نه پسر چند ماهه‌اش.
از روزی که سپیده با پسرش به لوکزامبورگ فرار کرد تا روزی که بهزاد به دادگاه خانواده تهران مراجعه کرده بود، بیش از دو سال می‌گذشت و او حتی دراین مدت موفق نشده بود حتی یکبار پسرش را در آغوش گیرد. او تلاش کرد از طریق برادرزنش و ایرانی‌های دیگر مقیم آلمان همسرش را به زندگی خانوادگی‌اش بازگرداند، اما موفق نشد که هیچ، حتی همسرش اجازه نداد فرزندشان را هم ببیند.
از آن پس بهزاد ازهمسرش به جرم سرقت پول و طلاهایشان در دادگاه آلمان شکایت و او را محکوم کرد، اما در دادگاه لوکزامبورگ نتوانست از شکایت خود درباره فرار همسرش از آلمان و پنهان کردن فرزندشان نتیجه بگیرد. در عوض همسرش با استخدام وکیل تلاش کرد مهریه 312 سکه طلایش را از بهزاد در دادگاه خانواده تهران مطالبه کند.بهزاد در همان حال که روی نیمکت راهروی مجتمع قضایی ونک نشسته بود، به فرجام زندگی‌شان فکرمی کرد و به مدارک چند هزار یورو پولی که در مقاطع مختلف به همسرش بابت مهریه پرداخت کرده بود نگاه می‌کرد. برای او نه اقامت آلمان و لوکزامبورگ اهمیتی داشت و نه پول‌هایی که از دست داده بود. حتی خوانندگی را به‌عنوان عشق اصلی زندگی‌اش فراموش کرده بود و تنها به این فکر می‌کرد که چگونه می‌تواند به پسرش برسد و...
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      عجب زن حرامخوری

    • بدون نام

      تقصیر مردهای ایرانی نیست که ازدواج نمیکنن

    • رامین

      اشتباهش این بوده که خیلی به حرف زنش گوش میداده همون اول باید مشخص میکرد که کی باید تصمیم آخرو بگیره

    • بدون نام

      شاید برگشته پیش همون شوهر اولش که آفریقایی بوده

    • بدون نام

      اینجوری زنی بایدطرف حساب من می بودم ،پیداش میکردم هرکجابود کاری باهاش میکردم که از به دنیااومدنش پشیمون میشد..

    • المیرا

      یک طرفه نمیشه قضاوت کرد باید حرف همسرش رو هم شنید

    • بدون نام

      مگه میشه؟؟؟؟
      حتما چیزهای دیگه ایی هم هست که ازش صحبت نشده یه تنه به قاضی رفته وگرنه زنش مغز خر که نخورده !

    • گل مولا

      خیلی از دخترها چند ماه بعد از ازدواج مهر خود را اجرا میگذارند درامد خوبی است

    • بدون نام

      چ زن دزد واحمقی. همون بهتربرود پیش همان اوگاندایی.

    • بدون نام

      این خانم اذاول مشکل داشته.سارق بی صفت‌

    • بی نام

      خاک توسرسپیده /حیف اون همه خوبی/واقعا بعضی ازخانومها لیاقت خوبی که سهل لیاقت آشغالم ندارند بیشعورای نفهم

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج