جاباما
۵۷۱۲۲
۲ نظر
۵۰۰۴
۲ نظر
۵۰۰۴
پ

کارآگاه اصغر فرهادی

فرهادی در فیلم های اخیر خود، قصه های اجتماعی اش را در بستر یک درام کارآگاهی تعریف می کند؛ اما ویژگی های منحصر به فرد این درام کارآگاهی اجتماعی چیست؟

کارآگاه اصغر فرهادی

همشهری جوان: فرهادی در فیلم های اخیر خود، قصه های اجتماعی اش را در بستر یک درام کارآگاهی تعریف می کند؛ اما ویژگی های منحصر به فرد این درام کارآگاهی اجتماعی چیست؟

اصغر فرهادی سه فیلم آخرش (و حتی با اغماض، «چهارشنبه سوری») را با یک قصه خانوادگی که به مساله ای بحرانی در روابط آدم ها می پردازد شروع کرده و در ادامه، به یک معمای شبه پلیسی رسیده است. معمایی که فیلم سعی می کند پرده از رازش بردارد و حقیقت را به ما نشان دهد؛ قصه ای که به بهانه ایجاد علاقه بین احمد و الی کلید خورده، به غرق شدن مرموز الی منجر می شود (درباره الی)، کشمکش نادر و سیمین برای طلاق، ماجرای مرگ / کشته شدن مبهم فرزند راضیه و حجت را در پی دارد (جدایی نادر از سیمین) و احمد که برای رسمی کردن جدایی اش با مارین به فرانسه می رود، از خودکشی تکاندهنده ومشکوک سلین مطلع می شود (گذشته).

کارآگاه اصغر فرهادی

عده ای می گویند فرهادی در هر سه این فیلم ها، از ملودرام آغاز می کندو به نوآر می رسد؛ نوآری که البته امضای کارگردانش را پای اثر دارد و عین به عین قابل تطبیق با المان های کلاسیک و همیشگی این سبک / ژانر نیست و فرهادی خیلی هایشان را باز تعریف کرده است. فارغ از اینکه چقدر با این ادعا موافق باشیم و آن را درست بدانیم یا نه، در هر سه اثر، می توان ویژگی های غالب و شاخصی از درام های کارآگاهی را سراغ گرفت که از فیلتر ذهنی فیلمساز اسکاری ما گذشته و رنگ و بویی اختصاصی به خود گرفته است. در این مطلب، سعی کرده ایم این پارامترها را فهرست کنیم و به شباهت ها و تفاوت هایشان با درام های کارآگاهی بپردازیم.

معما

اولین المان ژانر کارآگاهی، بدیهی ترین شان هم هست! کارآگاه تنها وقتی وارد عمل می شود که راز، ابهام یا معمایی وجود داشته باشد؛ وگرنه حقیقت مکشوف و عریان که نیازی به تحقیق و کنکاش و بررسی ندارد. درام کارآگاهی ما را با خود همراه می کند تا ازدریچه مشاهدات و رفتار و افکار کارآگاه، به جستجوی قاتل، سارق، کلاهبردار، قاچاقچی و ... بپردازیم. چنین معماهایی را به راحتی می شود در فیلم های فرهادی هم پیدا کرد.

کارآگاه اصغر فرهادی

کارآگاه اصغر فرهادی

سبک فرهادی

الی چرا غرق شده؟ حین تلاش و تقلا برای نجات پسر پیمان و شهره، آب او را برده، یا در یک تصمیم آگاهانه، اقدام به خودکشی کرده؟ اگر اینطور است، چرا خودکشی کرده؟ اصلا (اگر بخواهیم معما را یک سطح بالاتر ببریم)، مطمئنیم الی مرده؟ آیا جنازه ای که پایان فیلم در سردخانه می بینیم بی تردید خود اوست؟ در جدایی ... بچه راضیه چرا کشته شده؟ به خاطر اینکه نادر او را از دم در به سمت راه پله هل داده و باعث زمین خوردنش شده، یا به خاطر تصادف روز قبلش در خیابان سقط کرده؟ در گذشته، علت خودکشی سلین چیست؟ خواندن ایمیل های عاشقانه سمیر و مارین در روز پیش از این اقدام، یا توهمش درباره ارتباط/ علاقه سیمر یا/به نعمیا (کارگر خشکشویی)؟ این معماها در فیلم های فرهادی، گرچه برخلاف درام های کارآگاهی، در همان ابتدای اثر مطرح نمی شوند و به وجود آمدنشان معمولا بعد از یک سوم آغازین زمان داستان است، اما به هر حال هستند وما را در کنار فیلمساز به تلاش برای کشف حقیقت وا می دارند.

کارآگاه اصغر فرهادی

کارآگاه اصغر فرهادی


کارآگاه

دومین المان درام های کارآگاهی، یک آدم باهوش، دقیق و عجیب است که به دنبال کشف راز معما می گردد؛ مثل پوآرو یا شرلوک هلمز. در فیلم های نوآر، به این آدم ویژگی های نسبتا منفی اما جذابی هم اضافه شده؛ مثلا اینکه بدبین اند، تلخند، بداخلاقند و از جامعه کناره می گیرند. آدم هایی به مفهوم واقعی کلمه «خسته»، مثل شمایل همفری بوگارت در نوآرهای معروفش، یا جک نیکلسون در «محله چینی ها».

کارآگاه اصغر فرهادی

کارآگاه اصغر فرهادی

سبک فرهادی

اما در فیلم های فرهادی، کارآگاه عامدانه حذف و نقشش به تماشاچی نشسته در سالن سپرده شده. حتی در تنها نمونه ای که حضور یک نماینده قانونی را می بینیم (بازپرس در جدایی ...) باز هم طرف نقش فعال و تاثیرگذاری در پیش بردن درام ندارد. شخصیت ها جلوی دوربین و خطاب به نمدیگر حرف هایشان را می زنند، راست و دروغ هایشان را می گویند، دلایل و استدلال هایشان را می آورند، کتمان ها و پنهان کاری هایشان را انجام می دهند و در نهایت این «ما» هستیم که باید درباره شان تصمیم بگیریم و حقیقت را از دل این راست و دروغ ها پیدا کنیم.

در درام های کارآگاهی کلاسیک یا درنوآرها، کارآگاه قهرمان فیلم است و فرهادی آگاهانه از این قهرمان سازی در قصه هایش پرهیز می کند؛ چرا که با درونمایه مورد نظر او - شاید «محق بودن هر طرف از دیدگاه خودش»، شاید «غیرممکن بودن قضاوت»، شاید «چند وجهی بودن حقیقت» - تعارض و تناقض دارد.

برخلاف درام های کارآگاهی، اینجا فیلمساز سعی دارد نگاه شخصی خودش را در هیچ کدام از شخصیت ها نگنجاند. سکانس افتتاحیه جدایی نادر - از این لحاظ، نمونه مثالی خوبی است. زن و شوهری که رو به دوربین، دلایلشان را برای طلاق توضیح می دهند و ما به عنوان تماشاچیان، در میزانسن قاضی نشسته ایم تا درباره شان تصمیم بگیریم.


علیت

در انتهای هر فیلم کارآگاهی، منتظریم کارآگاه برای حضار (و برای ما تماشاچیان)، توضیح دهد که چطور قاتل را پیدا کرده. اینجاست که روابط علی و معلولی، یا به اصطلاح پیرنگ فیلم، اهمیت فوق العاده ای پیدا می کند. مخاطب دنبال جواب سوال «چی شد فهمیدی کار این بود؟» می گردد و در صورت سست بودن پیرنگ، به راحتی خواهد گفت «چه مسخره!»

کارآگاه اصغر فرهادی

کارآگاه اصغر فرهادی

سبک فرهادی

در هر سه فیلم آخر فرهادی، همه اتفاقات، آجر به آجر در کنار هم چیده شده اند تا ما را به سمت کشف حقیقت ببرند. او در این مسیر حتی از کوچکترین المان ها هم صرف نظر نمی کند. دروغ سپیده درباره همراه شدن تازه عروس دامادی با آنها یا مخفی کردن کیف الی برای اینکه جلوی رفتنش را بگیرند، ده هزار تومانی که سیمین بدون اطلاع نادر از کشو برمی دارد، و ماجرای لباسی که سلین در خشکشویی عمدا لکش کرده، از جمله این توجهات به جزئیات برای ایجاد یک پیرنگ دقیق کارآگاهی اند (هر چند یکی از انتقادهای جدی منتقدان فرهادی به او، همین «بسیار» ریاضی و مکانیکی چیدن چنین جزئیاتی در کنار هم و کاشت و برداشت های غلیظ و متراکم است که از جایی به بعد، به نقض غرض بدل می شود. یعنی دست کارگردان را جلویمخاطبش رو خواهد کرد).

اما در کنار این علیت های حساب شده، فرهادی به خصوص در دو فیلم آخر، از «تصادف» به عنوان یک المان پست مدرن، در درام کارآگاهی اش استفاده می کند، و به این ترتیب در نهایت به جای کشف حقیقت، آن را مکتوم نگه می دارد و حتی راه را بر پیدا کردن رازش می بندد.

به خاطر یک تصادف یک اتفاق ناخواسته و غیرمنتظره بدون علت منطقی، در جدایی نادر ... ما تا انتها زمان مرگ فرزند راضیه را نمی فهمیم؛ یا در گذشته، آخرش هم پی نمی بریم سلین ایمیل ها را خوانده و خودکشی کرده، یا به خاطر حدس اشتباهش درباره رابطه نعیما و سمیر، دست به این کار زده. فقط به خاطر اینکه «ماجرای پیش آمده در خشکشویی» و «فرستادن ای میل ها از طرف لوسی»، تقریبا همزمان و هر دو نزدیک روز خودکشی اتفاق افتاده اند.

فرهادی با این کار می خواهد ذهن ما را به سمت دیگری معطوف کند. بگوید جواب درست این سوال ها دیگر اهمیتی ندارد و آنچه مهم است نگاه تازه ای است که به شخصیت ها، روابط و دلایلشان پیدا می کنیم. او با غیرممکن کردن کشف حقیقت، سعی دارد امکان «قضاوت» را از ما بگیرد؛ هرچند صحبت درباره موفق یا ناکام بودنش در این راه، بحث و مجال مفصل دیگری را می طلبد.

کارآگاه اصغر فرهادی

کارآگاه اصغر فرهادی

آدم بدها

بدمن های درام های کارآگاهی، سارقان، جانیان و کلاهبردارانی اند که به خاطر قدرت، ثروت یا شهوت، با نقشه هایی پیچیده و طراحی شده، دست به جرم و جنایت می زنند. آنها در پایان فیلم، به چنگال قانون می افتند (گاهی هم بدون رسیدن به هدفشان، از چنگش می گریزند) و معمولا کشته می شوند (در نوآرهای جدیدتر، گاه می بینیم که کارآگاه در نهایت در برابر قدرت مافیایی و بی منتهای نیروی شر داستان، کم می آورد و توان شکست دادنش را ندارد؛ مثل محله چینی ها، یا به دلیل قضاوت و تصمیم شخصی، از افشای هویت گناهکار در پیشگاه قانون خودداری می کند، مثل «قتل در قطار سریع السیر شرق»).

کارآگاه اصغر فرهادی

سبک فرهادی

اما آدم بدهای فیلم های فرهادی، انسان هایی معمولی اند که به انگیزه هایی ساده و پیش پا افتاده، ناخواسته و بدون طرح و برنامه، مرتکب جنایت می شوند (هرچند اطلاق عنوان «جنایت» به رفتارهای آنها، زیادی بزرگنمایی به نظر می رسد). مثلا، خودکشی احتمالی الی به خاطر چیست؟ در فیلم می بینیم که شنیدن اصطلاح «تلخی بی پایان» از زبان احمد، الی را به فکر فرو می برد و می شنویم که از ارتباط با نامزدش راضی نبوده ومی خواسته تمامش کند، ولی علیرضا با اصرار و آزار، الی را ناگزیر از ادامه دادن رابطه کرده؛ یعنی این احتمال که علیرضا بدون نیت قبلی، باعث مرگ الی شده باشد منتفی نیست.

در انتهای فیلم نیز، جماعت همسفران برای تبرئه خود و تنها به خاطر ترس و ضعف، با نسبت دادن دروغی به الی، شخصیتش را پیش علیرضا نابود می کنند و چیزی از او باقی نمی گذارند. نادر هم همینطور است. از POV او، هل دادن راضیه در آن موقعیت، رفتاری قابل توجیه است که انتقادی بهش وارد نیست، و به همین خاطر خودش را در مرگ فرزند او مقصر نمی داند. نادر فقط زنی را که پدر بیمارش را با آن وضعیت به حال خود گذاشته و از خانه اش پول دزدیده، تنبیه کرده، نه چیزی بیشتر. یا در گذشته، خیانت سمیر «می تواند» علت خودکشی سلین باشد، همانطور که تلاش لوسی برای جلوگیری از ادامه ارتباط مادرش با سمیر «می تواند». در حالی که هیچکدام از چنان عملی، در پی چنین نتیجه تلخ و ناگواری نبوده اند.

فرهادی با این کار، جانیان را از آدم هایی خاص و با قصد و غرض قبلی، تبدیل به مردم عادی کوچه و بازار می کند که با رفتارهای روزمره شان هر لحظه می توانند زندگی هم را به خطر بیندازند. به همین خاطر هم، جهانی که در فیلم هایش نشانمان می دهد، دنیایی ترسناک و هول انگیز است؛ پر از قاتلان ناخودآگاه و بی منظور! از طرف دیگر، جنایت های فیلم های او - غیر از جدایی...- یک اتفاق «حقوقی» نیستند، بلکه در حوزه «اخلاق» اتفاق می افتند. یعنی به قول حقوق دان ها، «عنصر مادی جرم» در آنها وجود ندارد (تازه در جدایی ... هم تنها احتمال وجود این عنصر می رود، و قطعیتی در کار نیست). به این ترتیب، محکمه ها در این فیلم ها، از دادگاه های قضایی به ذهن بینندگان منتقل می شود.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
درآمد ماهیانه 5-20 میلیون از توی خونه با موبایل

آموزش رایگان کسب درآمد 5-20 میلیون ماهیانه از خونه و فقط با یه موبایل ساده رو در یک وبینار رایگان آموزشی یاد بگیر

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      اصغر فرهادي به ايران خيانت كرد. سياه نمايي بود

    • azadeh

      boro baba

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج