مَلی و راههای نرفته؛ در مورد ازدواج های ناموفق
محمدعلی آرامی-متخصص مغز و اعصاب در روزنامه شرق نوشت: فیلم جدید «تهمینه میلانی»، بار دیگر به آسیبشناسی برخی ازدواجهای ناموفق و مختوم به فاجعه میپردازد و طبیعی است که مانند اغلب آثار دیگر این فیلمساز، ایراد در مرد داستان است و نه اشکال در روابط بین دو نفر.
محمدعلی آرامی-متخصص مغز و اعصاب در روزنامه شرق نوشت: فیلم جدید «تهمینه میلانی»، بار دیگر به آسیبشناسی برخی ازدواجهای ناموفق و مختوم به فاجعه میپردازد و طبیعی است که مانند اغلب آثار دیگر این فیلمساز، ایراد در مرد داستان است و نه اشکال در روابط بین دو نفر.
البته به گمان من ایشان در فیلم «آتشبس» به شکلی قابلقبول و تأملبرانگیزی به اهمیت روابط صحیح بین طرفین پرداختهاند. درباره این فیلم از جهات گوناگون میتوان به نقد نشست و از جمله به نقد سنتها و ارزشها در زندگی امروزین پرداخت. میتوان تراژدی دردناک زندگی انسانها را یادآور شد، چراکه تقدیر همه انسانهاست که باید راههای نرفته را تجربه کنند (مضمونی از میلان کوندرا).
میتوان درباره شکلگیری عشق خام و سریع و پیامدهای ازدواج مبتنیبر آن سخن گفت و جوانان با «راههای نرفته» را از اهمیت تصمیمی بزرگ و سرنوشتساز به نام ازدواج آگاه و از آن طریق شکل صحیح و کماشتباهتری را به آنان معرفی کرد. اما در این فیلم ماجرا محدود به تصمیم غلط دختری جوان نیست، بلکه «میلانی» داستان را در مسیر جدیدتری ادامه میدهد و سیستم حمایتی اجتماع را نیز به چالش میکشد.
«مَلی» ازدواج میکند، بیآنکه به او گفته شود در صورت مواجهه با چنین وضعیتی (آزار جسمی) چه باید بکند؟ از آنجایی که سالها پیش مدتی آموزش جوانان در شرف ازدواج را برعهده داشتم، چنین مطالبی در رئوس آموزشها وجود نداشت. به نظر میرسد که چنین آگاهیهایی باید به جوانها پیش از ازدواج داده شوند. در فیلم خانم «میلانی»، «مَلی» تنها از یک خانم دیگر شماره تلفنی دریافت میکند که خانه امن نام دارد و او تصمیم میگیرد که به این شماره پناه ببرد.
به نظر میرسد فردی که پشت تلفن قرار است او را راهنمایی کند، حقوقدان است تا روانشناس. راهنماییهای او بیشتر وجه قانونی دارد؛ نحوه شکایت و عدمرضایت و...، حال آنکه «مَلی» در این مرحله بیش از قانون به حمایت روانی و نیز آموزش نحوه مواجهه با یک شخص مبتلا به سوءظن و اختلال کنترل تکانه نیاز دارد.
هرچند درمان این قبیل افراد دشوار است، ولی در قدم نخست این زوج باید به مشاور هدایت شوند تا به دادگاه یا دستکم به موازات همدیگر پیش رود. این نکات ایراد بر فیلم نیست، بلکه ایراد بر نحوه راهنمایی این موارد از سوی مرکزی است که بهتدریج میفهمیم مرکزی دولتی و با امکانات قابلقبول و پیشرفته است، اما آنگونه که باید، حرفهای عمل نمیکند، اما خارج از این نقد، همین که خانم «میلانی» وجود چنین مراکزی را به بینندگان نشان میدهد، ارزشمند است.
بدونشک این مراکز نهفقط درمورد همسرآزاری، بلکه در مورد کودکآزاری نیز باید به کودکان و جامعه معرفی شوند، در آنصورت شاید کودک فیلم «هیس، دخترها...» نیز چون مَلی رخنه امیدی داشت.
پ
نظر کاربران
فیلم ملی و راه های نرفته اش حقیقت تلخ مشکلات جامع و درون خانواده هاست فیلمی که میتوان گفت خانم میلانی به نکات ذره بینی اشاره کرده که باید بارها برایش بحث کارشناسانه گذاشت و راه های پیشگیرانه را آموزش داد تا جوانان و نسل آینده را به سرمنزل مقصود رساند.