ماجرای آغاز جنگ سرد با استراتژی ضد امید
فرید مدرسی در روزنامه ایران در یادداشتی استراتژی ضد امید پرداخت.
فرید مدرسی در روزنامه ایران در یادداشتی استراتژی ضد امید پرداخت.
۱- «همه رسانهها از جمله رسانه ملی، گردانندگان فضای مجازی و تریبونهای مختلف، باید متوجه این نکته مهم باشند که تصمیم و هدف قدرتهای بزرگ بویژه امریکا و آنچه در منطقه شاهدیم نسبت به ایران، نهایتاً برای این است که مردم را به آینده ناامید و کمامید کرده... لذا همه باید هوشیار باشند که در زمین دشمن بازی نکرده و در این دام نیفتند.» این سخن «حسن روحانی» رئیس جمهوری در پایان جلسه مشترک سران قوا است که برآمده از شناخت مهمترین «استراتژیِ دشمن» است؛ یعنی «امیدزدایی از جامعه ایرانیان.» استراتژیای که اگر بهدرستی شناخته و برابرش استراتژی کنشسازِ همهجانبه طراحی نشود، میتواند بحرانی بزرگ در آینده بیافریند که نهتنها نظام سیاسی ایران، بلکه «سرزمین ایران» هم آسیب ببیند.
۲- حتی با گذر از نگاهی امنیتی و اطلاعاتی، میتوان سرشاخههایی یافت که در راستای «امیدزدایی»، هماهنگ گام برمیدارند و به پیش میروند؛ اقداماتی که اگرچه مخالفان نظام انجام میدهند اما سرنخها و اطلاعات و مواد لازم آن گاهی توسط مدعیان رادیکال حامی نظام پخته میشود.
۳- استراتژیِ امیدزدایی با دو بازویِ قرینه اجرایی میشود؛ از یک طرف ناامید کردن جامعه با تقویت بیاعتمادی نسبت به مقامات جمهوری اسلامی و همزمان «آفریدن امید کاذب»، به ظاهر در حمایت از این مقامات. این استراتژی همچون ویروسی سهزمانه گذشته، امروز و آینده را در برمیگیرد و همچون موریانه تمامی ستونهای نظام سیاسی و اجتماعی را از درون تهی و پوچ میکند که ناگهان فقط از ستونهایی به ظاهر سالم و بانشاط، پوستهای میماند و در یک لحظه فرو میریزد. در این استراتژی، تر و خشک با هم میسوزد و اصلاً تفاوتی میان این جناح و جریان و آن جبهه و حزب نیست؛ غالب جریانها هدف هستند.
۴- این استراتژی به صورت فراگیر و چندبعدی اجرایی میشود؛ از باورهای سیاسی و ارزشهای اجتماعی و امنیت اقتصادی مدنظرشان است تا سازمان و نظامهای اعتقادی و مذهبی و ایدئولوژیک؛ از مناسک تا باورها... راست و دروغ آنچنان در هم تنیده میشود که دیگر تشخیص آن براحتی ممکن نیست.
۵- ساخت و ساز شایعات مدیریت شده درباره مقامات جمهوری اسلامی توسط رسانهها و شبهرسانههای مخالفان و از طرف دیگر همین گونه برخورد، توسط «موافقان رادیکال» علیه دیگر سیاستمداران، هماهنگ [دانسته یا نادانسته] بر اساس «استراتژی ضد امید» تنظیم و مدیریت شده است. این سخن به معنای این نیست که عملکردهای برخی دولتمردان یا سیاستمداران نامأنوس با سیاستهای کلان نظام انجام نشده و ایرادی از آن نمیتوان گرفت یا مقامات و مسئولان و مدیران نیز دچار خطاها و اشتباهات نشدهاند، بلکه اگر هم در واقعیت رخ داده و میدهد، توپی میشود در زمین بازی «استراتژی ضدامید.» رسانههایی نیز که بدون استراتژی گام برمیدارند و کلاننگرانه به حوادث پیرامونی توجه نمیکنند، بازیگری میشوند در زمینِ بازیِ طراحان این استراتژی؛ البته سیاستمداران، مسئولان و مدیران و وابستگان حکومت نیز در این رابطه بیتقصیر نیستند که به گونهای حرکت کرده و میکنند که مواد و بهانه لازم برای مخالفان را فراهم کرده و میکنند و اختصاص به این جناح و آن جناح ندارند.
۶- بلاشک اظهارات نتانیاهو، ترامپ و محمد پسر سلمان، با سیاست شکاف میان حاکمیت و جامعه و حتی بخشی از جامعه با بخشی دیگر و مأیوس کردن جامعه ایرانی از آینده بیان میشود که با تاکتیکهای مختلف میخواهند این را جا بیندازند که مقاماتِ نظامِ ایران مانعی برای رفاه، امنیت و آسایش ایرانیان هستند. استفاده اینان و رسانههایشان از واژگان عاطفی و ضدعاطفی برای هدف گرفتن احساسات و روانِ اجتماعی ایرانیان و سپس موجسازی نیروهای نیابتی [اپوزیسیونِ کاذبِ جمهوری اسلامی ایران] با ابزار خبر و ضدخبر در این راستا طراحی شده است؛ اپوزیسیون مطلوبشان که دانسته یا ندانسته مجری این استراتژی شدهاند، عمرش حداکثر به ۷-۶ سال میرسد و برخی حتی یکی دو سالهاند.
7- اکنون باید رصد و پایش رسانهها و اظهارات و کنشهای مقامات، مدیران، نخبگان و گروههای مرجع به صورت متمرکز صورت گیرد و بر اساس شاخصهای دقیق و محسوس [نه سلیقهای و ذوقی و انتزاعی]، به آنان توصیه شود که از زمین امیدزدایی خارج گردند؛ البته نه در چارچوب توصیههای قضایی، امنیتی و آمرانه. این اقدام میتواند در مرکزی تحت نظر رؤسای سه قوا راهاندازی و اجرایی و برونداد آن در جلسات مشترک مطرح و آسیبشناسی شود.
پ
ارسال نظر