جاباما
۸۲۲۳۹۳
۲ نظر
۵۰۰۵
۲ نظر
۵۰۰۵
پ

انتقاد تاجیک از اظهارات خویینی‌ها درباره هاشمی

محمدرضا تاجیک می گوید: اکنون مشی باقی‌مانده از آقای هاشمی و حزب کارگزاران به اصلاح‌طلبان نزدیک است و زبان واحدی دارند هرچند نمی‌توان انکار کرد که اختلافات زبانی جزئی نیز میان آنها وجود دارد و همچنین میان اصلاح‌طلبان با جناح موسوم به اعتدال نیز اختلافات زیادی دیده می‌شود و نمی‌توان با یک نگاه کلی همه آنها را در طیف شناسایی کرد.

روزنامه شرق گفت وگوی مفصلی را با محمدرضا تاجیک انجام داده است.

انتقاد تاجیک از اظهارات خویینی‌ها درباره هاشمی

بخشهایی از مصاحبه را می خوانید:

‌برخی باور دارند که رأی به خاتمی نتیجه نفی دولت هاشمی بود و در نتیجه رأی عمومی در انتخابات سال۷۶ نوعی رأی سلبی محسوب می‌شود. اگر این گزاره را بپذیریم، می‌توان گفت جریان اصلاحات بعد از دوم خرداد ایجاد شد و خاتمی و همفکرانش مترصد ایجاد اصلاح‌ اجتماعی نبودند و این مردم بودند که آنها را به سمت اصلاحات سوق دادند. از نظر شما دولت خاتمی جریان اصلاحات را به وجود آورد یا خواسته‌های مردم، او و نزدیکانش را به سمت اصلاح‌طلب‌شدن هدایت کرد؟

پرسش بسیار مهمی را مطرح کردید. جریان اصلاحات طبیعتی مغایر با ماندن و خشکیدن دارد و به هر بن‌بستی که می‌رسد راه خود را می‌یابد و به اشکال گوناگون رشد می‌کند، اما در این مسیر گاهی تقاطع‌هایی ایجاد می‌شود؛ دولت اصلاحات آن تقاطع است؛ به بیان دیگر، جریان‌های مختلف در حوزه‌های گوناگونی اعم از سیاسی، اقتصادی و زیبایی‌شناسی در ظرف تاریخ در جایی به یکدیگر می‌رسند و با اراده‌ای تاریخی یا به تعبیر نیچه، با اراده‌ای معطوف به قدرت تصمیم می‌گیرند. در ایران پس از انقلاب اسلامی، آن تصمیم در دولت اصلاحات متجلی شد.

این مقطع رویکردی دوگانه داشت که از یک‌سو می‌توانست جایگاه اصلاحات را تثبیت و از سوی دیگر این جریان را درگیر چالش‌های عمیق و جدایی‌ناپذیر قدرت سیاسی کند که متأسفانه اصلاح‌طلبان حالت دوم را برگزیدند و وارد عرصه بی‌قاعده و بی‌اخلاق سیاست شدند و از آفات قدرت سیاسی در امان نماندند. از آن پس اصلاحات به‌طور فزاینده‌ای جایگاه خود را در قدرت تعریف کرد؛ به‌نحوی که باور عمومی اصلاح‌طلبان بر این شد که اگر از عرصه قدرت دور بمانیم، مرگ اصلاحات فرا می‌رسد، درنتیجه همه هستی این جریان در بازی قدرت خلاصه شد که تا امروز نیز هزینه‌های چنین رویکردی داده می‌شود.

‌پس اگر قائل به این موضوع باشیم که مردم و اقتضای تاریخی، خاتمی را به سمت اصلاح‌طلب‌شدن سوق دادند، این نتیجه حاصل می‌شود که اصلاح‌طلبان با مانیفستی روشن وارد کارزار سیاست نشدند و شاید همین عامل باعث شد تا استمرارطلبی قدرت در میان فعالان این جریان رشد کند. این موضوع را قبول دارید؟

رویکرد قابل پذیرش و قابل تأملی است. بی‌تردید نمی‌توان گفت جریان اصلاحات که ماهیت مدنی و اجتماعی‌اش مقدم بر ماهیت سیاسی‌اش بود، توسط عده‌ای سیاست‌باز شکل گرفت بلکه آن جریان در مسیر تاریخ بالنده شد، اما عده‌ای آمدند و کلیت اصلاحات را به نفع خود مصادره کردند، بی‌آنکه برای حفظ این میراث گران‌بها تلاش بکنند؛ آنها هیچ‌گاه نخواستند که جریان اصلاحات را بر پایه‌های یک گفتمان هژمونیک استوار کنند و درون آن مفصل‌بندی انجام دهند. با تئوریزه‌نشدن اصلاحات، فضایی گیج‌وگنگ پدید آمد و همه‌چیز در بازی سیاست خلاصه شد و اصلاح‌طلبان از گفتمان‌سازی بازماندند و اصلاحات در پستوهای تاریک و چاه ویل سیاست گرفتار شد. تمام این عوامل زمینه‌های دفن جریان اصلاحات را فراهم کرد و آنچه از آن باقی ماند روحیه قدرت‌طلب عده‌ای بود که خود را فعالان عرصه اصلاح‌طلبی معرفی می‌کردند.

آیت‌الله‌موسوی‌خوئینی‌ از مواضع پیشین هاشمی خرده می‌گیرند. نسبت هاشمی با اصلاح‌طلبان را چطور ارزیابی می‌کنید؟

پرسش شما را در دو سطح پاسخ می‌دهم؛ نخست آنکه نبش قبر تاریخی در این حوزه به‌خصوص را نمی‌پسندم. باور دارم که جامعه امروز ایران مسائل بسیار مهم‌تری دارد و نخبگان سیاسی باید متوجه آنها باشند؛ مسائلی که روح و جسم مردم ایران را آزرده کرده است. چه ضرورتی دارد به موضوعی بپردازیم که می‌تواند منشأ اختلاف‌های گسترده‌ای در جناح اصلاح‌طلبی شود؟ چنین رویکردی چه فایده‌ای دارد؟ دوم آنکه کمترکسی به تغییر آهسته دیدگاه‌های یک‌ جریان خاص تحت عنوان کارگزاران و شخص آقای هاشمی‌رفسنجانی توجه می‌کند. آقای هاشمی از فردای انقلاب با یک صورت و سیرت خاص نقش‌آفرینی کردند که شاید موردپسند بسیاری قرار نگرفته باشد اما باید در نظر داشته باشیم که او نیز مانند تمام افراد در طول تاریخ صیقل خورد و تیزی‌هایش گرفته شد.

نیروهای اصلاح‌طلب کنونی نیز در تاریخ پس از انقلاب مواضع متفاوتی داشتند؛ به نحوی که روزگاری نزدیک به تفکرات چپ بودند و در روزگار دیگری نزدیک به تفکر راست. در چنین فضایی آقای هاشمی گاهی به اصلاحات دور و گاهی نزدیک می‌شد. در سال 76 نیروهای جریان اصلاحات او را یک اصولگرا می‌دانستند اما در دهه 80 مواضعش را نزدیک به خود فرض کردند؛ هرچند هیچ‌گاه شخصیت آقای هاشمی به طور کامل اصلاح‌طلب نبود؛ بنابراین موضوع عجیبی نیست که منِ اصلاح‌طلبی اصلاح‌طلبان دهه 70 با منِ اصولگرای هاشمی آن دهه در تعارض و در دهه 80 در توافق باشد.

اصلاح‌طلبان نیز دچار تغییر و تحول شدند؛ به یاد داریم که همین‌ نیروهای به ظاهر دگراندیش امروزی در دهه 60 چپ‌های تندرویی بودند که در طول تاریخ انقلاب تفکراتشان تغییر کرد. به هر روی اکنون مشی باقی‌مانده از آقای هاشمی و حزب کارگزاران به اصلاح‌طلبان نزدیک است و زبان واحدی دارند هرچند نمی‌توان انکار کرد که اختلافات زبانی جزئی نیز میان آنها وجود دارد و همچنین میان اصلاح‌طلبان با جناح موسوم به اعتدال نیز اختلافات زیادی دیده می‌شود و نمی‌توان با یک نگاه کلی همه آنها را در طیف شناسایی کرد.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
درآمد ماهیانه 5-20 میلیون از توی خونه با موبایل

آموزش رایگان کسب درآمد 5-20 میلیون ماهیانه از خونه و فقط با یه موبایل ساده رو در یک وبینار رایگان آموزشی یاد بگیر

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • AAAAAAAAA

      هر دم از این باغ برای میرسد ،
      تازه تر از تازه تری میرسد،
      این دیگه کیه؟

    • بدون نام

      کارگزارن اصلاح طلبان واعتدال گراه همه باهم هستن فقط احمدی نژادتوباندشون نیست

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج