فرزند شریعتی: از انقلابی بودن ما چیز زیادی نمانده
سوسن شریعتی در یادداشتی که روزنامه اعتماد آن را منتشر کرده به بررسی چهل سالگی انقلاب اسلامی پرداخته است.
سوسن شریعتی در یادداشتی که روزنامه اعتماد آن را منتشر کرده به بررسی چهل سالگی انقلاب اسلامی پرداخته است.
وی نوشته است:
«ما انقلاب کردیم که....»، دیگر امروز جملهای شده است چهل ساله. معمولا این جمله یا به شکل پرسشی مطرح میشود یا خبری. به قصد تأکید بر امر مسجلی یا شکل دادن به اعتراضی و هر سال به دلیلی. «ما انقلاب کردیم»: که آزادی، که استقلال، که نابرابریهای اجتماعی، که هفت تپه، که ازدواج کودکان، ....
بر سر هر یک از این چهار کلمه چهل سال است که بحث مختومه نمیشود و کاملا بستگی دارد به احوالاتمان. از همان کلمه اول شروع کنیم:
«ما»: «ما» انقلاب کردیم یا آنها؟ «ما» انقلاب کردیم یا «شما»؟ خارجیها خواستند یا داخلیها؟ مردم یا نخبگان؟ شاه یا رهبری؟
«انقلاب»: آنچه اتفاق افتاد انقلاب بود یا کودتا؟ انقلاب خوب است یا بد؟ انقلاب اسلامی بود یا دموکراتیک؟ «انقلاب»ی بود بیسلاح، با «گل و سوسن و یاسمن» یا خشن و خونین؟
«کردیم»: انقلابها را ما پی میریزیم یا انقلابها میشوند، بخواهیم یا نه؟ محصول بحران ساختارها و سر بههم دادن مجموعهای از مولفهای عینی زاییده تخیلهای شکوفا (یا معیوب) و ذهنیتهای مبدع؟ مثلا تقصیر شریعتی بود یا فلک غدار؟ محصول مثلث معروف «خشم» یا...
«که»: انقلاب کردیم که چه شود؟ همه «پس از انقلابها» را همین «که» رقم میزند و بر آن اساس حسرت میآفریند یا پشیمانی. آه! امان از این «که»ی آرزومند.
چهلسالگی سن بلوغ است و قاعدتا نه دیگر رادیکالیته جوانی را دارد و نه ذوق زدگی آغازین را. انقلاب تجربه یک زخم باشد یا خاطره یک امید...
بعد از چهل سال باید بتوان مقصود و مقصد آن را توضیح داد تا فراتر از قبض و بسطهای عاطفی یک «تجربه» بدل شود به تاریخ. از موقعیت متهم یا پیششرط بدل شدن «تجربه» به تاریخ دموکراتیزه کردن خوانش از انقلاب و متولیزدایی از تجربهای است چندصدایی، ترکیبی از ایدههای رقیب و جبههبندیهایی متعدد. ارزیابی تجربه تاریخی انقلاب نیز محتاج صرف توأمان زمانها است؛ زمان کند فرهنگی و زمان تند حادثه؛ اورژانس لحظات ملتهب و تغییرات بطئی تمدنی... تا معلوممان شود مقصود ِ آن اگر شکل دادن به «ما»یی آلترناتیو و شکل دادن به فاعلهایی شناسا بوده است تا کجا در انقلاب و با آن به مقصد رسیده و سرنوشت ما را به کدام سمت رقم زده است؟
از انقلابی بودن ما شاید چیز زیادی بر جا نمانده باشد اما در انقلابی بودن آنچه بینظیر بود استعداد لذت بردن از مقاومت در برابر اجماع عمومی بود. آنهایی که واقعیت را منکرند دنبال نشانیاند برای امیدواری، میسازند وسط ویرانه؛ گل میکارند وسط کویر. ابسورد؟ این تعریف کییرکهگارد از مذهب خیلیها را مذهبی کرد: باور به ناممکن، محال، امر غریب. خب! چرا انقلابی نکند؟
ما انقلاب کردیم که... خب!
همهچیز در حدفاصل همین دیروز و فردا رقم میخورد: «انقلاب خوب بود. انقلاب خوب است؟»
نظر کاربران
چقدر بی سرو ته بود.
پاسخ ها
سوادت در حد بی سر و تهه
درود بیکران بر روح بزرگ دکترعلی شریعتی.
چند سالته؟!
مثل پدر روشنفکرنماش چرندیات افاضه کرد همین چرندیات پدرش مملکتی رو به بدبختی کشید
پاسخ ها
چی میگیی
سلام درود بر دکتر شریعتی
مردم گول خوردن
واقعا گل گفتی دمت گرم
یه نفر یه حرف درست حسابی زد الان واقعا چیزی از انقلاب باقی نمونده
خدا رحمت کند دکتر شریعتی را مردی بزرگ وشهیر وذوب درفرهنگ اصیل اسلام بود وانسانهای فرهیخته ایشان را درک می کنند
همین افکار عقبمانده امثال شریعتی بود که ملت ایران بدبخت کرد
آدم با سواد آن است که لبّ مطلب را در چند جمله ساده بیان کند این خانم می خواهد با این مغلطه کاری ها وسفسطه بازی ها بگوید که من نیز مثل پدرم سواد دارم ولی نه جانم حرفهای پدرت روشن بود وبرای حرفهای خود مثالهایی از مردم عامی از روستای محل زادگاهش می زد که همه فهم باشد اگر منظور شما این است که انقلابی نیستی از اول هم تو وبرادرتو زاویه داشتید و با اینکه آثار پدرت در روشنگری مردم نقش داشت ولی شما زحمات پدر مرحومتان رانیز به هدر دادید از فضل پدر شما راحاصلی نبود از اول مس بودید وهیچ وقت طلا نبودید و ابزاری در دست گروههای دگر اندیش وچپی بودید والسلام لطفا سانسور نشود
احسن خیلی عمیق و متین درک این موضوعات عامه پسند نیست وسواد میخواهد
رحمت به روح دکتر علی شریعتی بزرگوار
و عمر با عزت برای دخترشون.
این خوزعبلات چی بود؟؟؟
خواسته ادای باباشو در بیاره