عبدی: برخی بدون هزینه، سود به جیب میزنند
عباس عبدی در یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت: چگونه میتوان از رویدادهای جاری درس گرفت؟ برای پاسخ به این پرسشها بد نیست نگاهی به وضعیت لیبی بیندازیم. رفتارهای ما در سه سطح قابل طبقهبندی هستند. اول در سطح خُرد. مثل تصمیماتی که درباره خودمان میگیریم. به چه شغلی وارد شویم؟ پول خود را چگونه صرف کنیم؟
عباس عبدی در یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت: چگونه میتوان از رویدادهای جاری درس گرفت؟ برای پاسخ به این پرسشها بد نیست نگاهی به وضعیت لیبی بیندازیم. رفتارهای ما در سه سطح قابل طبقهبندی هستند. اول در سطح خُرد. مثل تصمیماتی که درباره خودمان میگیریم. به چه شغلی وارد شویم؟ پول خود را چگونه صرف کنیم؟
کجا میخواهیم زندگی کنیم؟ با کی ازدواج کنیم؟ و الی آخر. در سطح میانی تصمیماتی است که درباره دیگران و در سطح نهادهای میانی میگیریم. در اداره، در محله، در کارخانه و... رفتارهایی میکنیم که نتایج خوب و بد آن عمدتا معطوف دیگران است، دیگرانی که یکدیگر را میشناسیم. بالاخره در سطح کلان، رفتارهایی است که معطوف به امور و مفاهیمی انتزاعیتر مثل سرنوشت کشور است.
این سه سطح از رفتار سه ماهیت و ساختار متفاوت دارند. در سطح خرد هزینهها و منافع به نسبت عینی و ملموس و قابل سنجش هستند. به طور معمول بیشتر هزینهها از جیب خودمان پرداخت میشود و منافع نیز به همین صورت و بیشترش نصیب خودمان میشود. در نتیجه در اتخاذ تصمیم به نسبت محتاطانه عمل میکنیم. هزینهها و منافع نیز زیاد هستند. چهبسا ممکن است سرنوشت ما را تعیین کنند. برای خرید یک خانه کلی بررسی میکنیم و چک و چانه میزنیم. در این رفتارها نسبت به هزینهها خیلی حساس هستیم، چون هزینهها نقد هستند.
در سطح میانی، هزینهها و منافع شخصی تا حدی کمرنگ میشود ولی در هر حال داوریهای دیگران درباره رفتار ما وجود دارد و تعیینکننده است. در نتیجه اگرچه به اندازه سطح اول دقت نمیکنیم یا مته لای خشخاش نمیگذاریم ولی در هر صورت محاسبه سود و زیان یک رفتار را انجام میدهیم.
در این سطح سود و زیان میان افراد زیادی تقسیم میشود. نه همه هزینهها از جیب ما است و نه همه منافع به جیب ما میرود. در سطح کلان با یک موضوع بهشدت انتزاعی و غیرملموس مواجه هستیم؛ موضوعی که اگرچه هزینه و منافع هر تصمیمی بسیار بالاست، ولی سهم هر فرد از هزینهها لزوما زیاد نیست و میتوان روی آن ریسک کرد. ضمن آنکه ارزیابی هزینه و منافع نیز امر سادهای نیست و ...
حتی در یک فرآیند عقلانی محاسبه نمیشود، بلکه در یک فرآیند اجتماعی و سیاسی سنجیده و ارزیابی میشود. به همین علت ممکن است تصمیمات ما در این سطح براساس احساسات و غیرعقلایی و مبتنی بر ریسک و احتمال فراوان باشد و نتوانیم برآورد درستی از هزینهها و منافع داشته باشیم. ضمن اینکه گمان میکنیم هزینهای متوجه ما نخواهد شد یا آنقدر کم است که به پرداختن آن میارزد.
۸ سال پیش که بهار عربی آغاز شد، رژیم سرهنگ قذافی، یک نقطه سیاه برای جامعه لیبی محسوب میشد. هرچند به پشتوانه پول نفت این کشور توانسته بود حدی از رفاه و سواد و بهداشت و شغل را برای مردمش فراهم کند و البته ثبات و امنیت مبتنی بر اسلحه و زور را هم تامین کرده بود. با هر متر و معیاری که نگاه میکردیم آن رژیم فاسد و ظالم و حتی مسخره و موجب تحقیر مردم لیبی بود. هیچ نوع آزادی سیاسی و انتخابات نیز در آنجا نبود و چشمانداز مثبتی هم وجود نداشت و پسر سرهنگ قذافی در حال آماده شدن برای جانشینی در جای پدرش بود. نظامی قبیلهای و به شدت رسوا بر مردم لیبی حکمرانی میکرد. در اینکه مردم لیبی حق داشتند چنین رژیمی را براندازند تردیدی نبود، و چنین هم کردند، هرچند مردم لیبی در پناه بمبافکنهای غربیها رژیم قذافی را برانداختند و هنگامی قذافی را بردند که تمام زیرساختهای آن کشور را نابود کردند.
تا اینجا را هم میتوانیم درک کنیم ولی پرسش این است که دستاورد این مردم پس از گذشت نزدیک به ۸ سال چه بوده است؟ فقر، ناامنی، جنگ داخلی، کشت و کشتار، عقبگرد، تجزیه عملی کشور و تسلط صدها گروه مسلح، رشد تندروهای مذهبی و... و فقدان یک چشمانداز امیدبخش، محصول این سرنگونی بوده است. مساله این است که برای برانداختن یک رژیم حتی مثل قذافی کافی نیست که علیه او متحد باشند، بلکه باید حدی از مشارکتجویی و تفاهم مدنی را نیز داشته باشند تا دچار چنین عوارض وحشتناکی نشوند؛ عوارضی که ممکن است در نهایت و برای فرار از نتایج منفی آن دست به دامن همان فرزند قذافی یا کسی مثل او شوند تا بلکه آنان را از این وضع نجات دهد.
ایده تغییرات کلگرایانه جذاب است. هزینههای قطعی و نقد را کم برآورد میکند و منافع انتزاعی و خیالی و نسیه را زیاد. چه کسانی اینگونه ارزیابی را انجام میدهند؟ روشن است که همه مردم یک جامعه در برابر منافع و هزینه تغییرات کلان موقعیت مشابهی ندارند. برخی فقط هزینه میدهند و از منافع محروم هستند و برعکس، برخی هیچ هزینهای نمیدهند و همه سودها را به جیب میزنند.
گروه دوم هستند که بر کوره تغییرات کلان و البته خیالی میدمند و اینها در اصل اقلیت هستند ولی میکوشند که تعریفی از هزینه و منافع احتمالی ارایه دهند که به نفع اکثریت شود. اکنون در لیبی بیش از همه ژنرال حفتر دوست قدیمی معمر قذافی و پناهنده به امریکا است که هیچ هزینهای نداده و همه منافع سقوط قذافی را میخواهد به جیب بزند. در این میان بازنده اصلی ۶ میلیون لیبیایی مفلوک و مظلوم هستند.
نظر کاربران
خب این برخی هارا کسی نمیتونه جم کنه یعنی قدرتش ندارید
خب این برخی هارا کسی نمیتونه جم کنه یعنی قدرتش ندارید
این کیه هرروزتوخبرگزاریهامیادپیام میده یه بیسوادومثل زیباکلاغ
درود جناب عبدی عالی بود
اصلا مطالب اینوخوندن بی ارزش وحرام